شهروند ـ فرح طاهری: گروه مدرن تایمز بار دیگر نمایشنامه مرگ یزدگرد، اثر بهرام بیضایی را با کارگردانی سهیل پارسا در تورنتو به روی صحنه آورده است.

در این نمایش که ترجمه ی مشترک سهیل پارسا و پیتر فاربریج است، بهاره یراقی بازیگر جوان ایرانی تبار تئاتر که در “عروسی خون” خوش درخشید، نیز در کنار هنرمندان دیگر تئاتر بازی می کند.

مرگ یزدگرد (The Death of the King) از ۲۶ مارچ در “مرکز تئاتر” The Theatre Centre به روی صحنه رفته و تا ۱۰ اپریل نیز ادامه دارد.

عکس از Jermy Mimnagh

عکس از
Jermy Mimnagh

در اهمیت نمایشنامه ی “مرگ یزدگرد” سهیل پارسا در یکی از نشست های کتاب ماه تهرانتو (آگوست ۲۰۱۳) از این نمایش نامه به طور مفصل سخن گفت.

پارسا جایگاه نمایشنامه مرگ یزدگرد را در تاریخ تئاتر ایران خاص می داند. یکی از ویژگی های آن این است که فرصت به روی صحنه رفتن را بلافاصله بعد از نوشته شدن پیدا می کند، فرصتی  که تقریباً برای بیضایی و کارهایش تنها در این نمایشنامه اتفاق می افتد.

در این نمایش سه شخصیت اصلی وجود دارد آسیابان، زن آسیابان و دخترش که در طول نمایشنامه این شخصیت ها به شکل زیبا و در هم تنیده ای نقش یک دیگر را برای نقل داستان عوض می کنند.

پارسا مرگ یزدگرد را یک چرخش عمده در تاریخ تئاتر ایران می داند.

سهیل پارسا در مصاحبه ای با بی بی سی می‌گوید «با آنکه از هنرمندان بزرگ جهان تاثیر گرفته ‌است، توانسته به سبک و زبان شخصی خودش برسد، ولی در این میان بیشترین تاثیر پذیری خود را از بهرام بیضایی می داند. او می گوید: با آنکه فقط در دوره دانشجویی در دانشگاه تهران در فرصت کوتاهی شاگرد استاد بهرام بیضایی بودم، بیشترین تاثیر در شکل‌گیری دیدگاه‌های هنری و طرز تفکرم را مدیون او می‌دانم و این تاثیرپذیری بیشتر از خواندن و ترجمه آثار بهرام بیضایی برای من حاصل شده ‌است.»

سهیل پارسا بنیانگذار و کارگردان هنری گروه (عصر جدید) دانش آموخته ی رشته هنرهای نمایشی از “دانشکده هنرهای زیبا”ی دانشگاه تهران است. بعد از انقلاب فرهنگی، سهیل در ۲۹ سالگی ایران را ترک و همراه با خانواده اش در سال ۱۹۸۴ به کانادا مهاجرت می کند. او تحصیلاتش را در رشته هنرهای نمایشی در دانشگاه یورک تورنتو ادامه داده و در سال ۱۹۸۹ با همکار کانادایی اش، پیتر فاربریج، کمپانی تئاتری “مدرن تایمز” Modern Timesرا تاسیس می کند. “مدرن تایمز” در شیوه اجرایی نمایش هایش متاثر از فرهنگ شرق بخصوص فرهنگ ایرانی است.

“مدرن تایمز” به رهبری سهیل پارسا برای نوآوری های هنری و تلفیق هنرهای شرق و غرب به عنوان یکی از مهمترین کمپانی های تئاتری در کانادا شناخته شده است.

جلد شهروند 1588 تاریخ 31 مارچ 2016

جلد شهروند ۱۵۸۸ تاریخ ۳۱ مارچ ۲۰۱۶

سهیل پارسا در عرض ۲۷ سال گذشته بیش از ۳۰ نمایش برای “مدرن تایمز” کارگردانی کرده است.

در کارنامه او اجرای نمایشنامه هایی از شکسپیر، آنتوان چخوف، ساموئل بکت، اوژن یونسکو، برتولت برشت، ژان ژنه و فدریکو گارسیا لورکا در کنار نمایشنامه‌هایی از نویسندگان ایرانی مانند بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، عباس نعلبندیان و محمد رحمانیان به چشم می خورد.

ترجمه سهیل پارسا از نمایش مرگ یزدگرد، نوشته بهرام بیضایی، در سال ۱۹۹۴ جایزه بهترین ترجمه سال را دریافت کرد.

در مارچ ۲۰۰۸، چهار نمایشنامه ایرانی را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و زیر عنوان نمایشنامه های ایرانی “داستان هایی از بارش مهر و مرگ” نوشته عباس نعلبندیان توسط یک ناشر کانادایی به چاپ رساند که این ترجمه در سال ۲۰۱۴ جایزه بهترین ترجمه و اقتباس را دریافت کرد.

پارسا در سال ۲۰۱۳ مدال سلطنتی ملکه الیزابت دوم را به خاطر خدماتش به تئاتر کانادا، دریافت کرد. او عضو هیئت مدیره شورای فرهنگ و هنر تورنتو و همچنین رئیس کمیته ی تئاتر شورای فرهنگ و هنر این شهر است.

از تازه ترین موفقیت های کمپانی مدرن تایمز و سهیل پارسا، دریافت شش جایزه ی “دورا” (معتبرترین جایزه تئاتری کانادا) برای “عروسی خون” (فدریکو گارسیا لورکا) است. “عروسی خون” به کارگردانی سهیل پارسا توانست در میان دویست و پنجاه اثر نمایشی اجرا شده در سال ۲۰۱۵ در هشت رشته نامزد شده و شش جایزه از جمله بهترین کارگردانی و نمایش سال، را دریافت کند.

مرگ یزدگرد

بر اساس روایت تاریخ، یزدگرد پادشاه ایران بعد از فرار به دلیل حمله اعراب به مَرو رفت و در خانه آسیابانی پناه گرفت که در آنجا به دست آسیابان به طمع مال کشته شد. در این نمایشنامه بهرام بیضایی روایت خود را از وقوع این رویداد تاریخی می نویسد و به دنبال سئوالات خود که از دوران نوجوانی در برخورد با این تاریخ دارد می گردد که، چه کسانی در آن آسیاب بودند و چه کسی می گوید که یزدگرد را طمع آسیابان کشت؟ چه کسی آن را نقل می کند و چقدر از آن حقیقت دارد؟ مواجهه با این سئوالات او را سال ها بعد بر این می دارد که این واقعه را بر اساس تخیل نمایشی خود بازسازی کند و امکانات مختلف را در مورد چگونگی وقوع این بخش از تاریخ ایران بازگو کند. از این جاست که بیضایی تاریخ را زیر سئوال می برد. روایت های مختلف داستان که هر کدام به زبان آسیابان و خانواده اش در مورد کشته شدن شاه در پاسخ به سردار ایرانی روایت می شود، فرصتی برای به چالش کشیدن تاریخ است و فرصتی برای خانواده ای که در معرض مرگ است. باز این جا بیشتر زن آسیابان است که سردار ایرانی و گروه همراهش را در مورد قضاوت خود برای کشتن آنها دچار تردید می کند. دیگر زیبایی این اثر اینست که تمام مسئله جنسیت مرد یا زن در تمام طول داستان در حال تبدیل شدن است و بیضایی این قاعده را به زیبایی و به صورت خیلی قابل باور به هم می زند. پارسا بر این باور است که بیضایی در این نمایش از هزار و یکشب الهام گرفته، در آنجا نیز شهرزاد برای این که مرگ خود را به تعویق بیاندازد قصه گویی می کند و هر بار انتهای داستان را طوری تمام می کند که امکان ادامه همراه با اشتیاق برای شنیدن ادامه داستان در آن باشد. در مرگ یزدگرد نیز خانواده آسیابان با روایت های گوناگون و ارائه هفت شرح مختلف از ماجرای کشته شدن شاه، در پی فرصتی برای زندگی هستند و در آخر هم با عوض کردن شخصیت شاه و آسیابان افراد پادشاه را دچار سردرگمی می کنند تا در تشخیص بین شاه و آسیابان دچار تردید شده و این فرصت زندگی برای آنان فراهم شود.

سهیل پارسا در نشست کتاب ماه تهرانتو، این بخش را با این تعابیر بیان می کند که چرا در این جا شاه و آسیابان از هم قابل تشخیص نیستند؟ آیا شاه جدای از ملت است و آیا دید ما می تواند کاملاً سیاه و یا سفید باشد و آیا ما انعکاسی از یکدیگر نیستیم؟ و این جا یک رمز بزرگ پیش می آید، در صورتی که در تئاتر واقع گرا اصلاً این اتفاق نمی افتد و شخصیت ها یگانگی دارند و بنا بر همین است که او مرگ یزدگرد را چرخشی در تاریخ نمایشنامه نویسی و تئاتر ایران می

سهیل پارسا در نشست کتاب ماه تهرانتو از مرگ یزدگرد می خواند عکس بهارک سلطانی

سهیل پارسا در نشست کتاب ماه تهرانتو از مرگ یزدگرد می خواند
عکس بهارک سلطانی

داند.

در انتهای نمایشنامه که به دلیل روشن نبودن حقیقت، فرصت زندگی در اختیار آسیابان و خانواده اش قرار می گیرد، بیضایی به خوبی روشن نبودن تاریخ و این که حقیقت مطلق وجود ندارد را به خواننده و بیننده نمایش نشان می دهد و این که حقیقت های گوناگون در مورد یک رویداد، چگونه می توانند مسیر یک تاریخ و همین طور زندگی را عوض کنند و دست آخر نیز با دستور بر دار کردن جنازه پادشاه و روایت این که او آسیابان است به جمله معروف “تاریخ را پیروز شدگان می نویسند” می رسیم. در آخر داستان زمانی که سپاهیان اسلام در حال تصرف آنجا هستند و همه در انتظار مرگ، کلام آخر را زن آسیابان که در اصل ناجی و مغز متفکر خانواده است می زند که همه بار معنادار و زیبای نمایش است.

“آری، اینک داوران اصلی از راه می رسند. شما را که درفش سپید بود، این بود داوری، تا رای درفش سیاه آنان چه باشد!”

Theatre Centre

۱۱۱۵ Queen St. W.

ModernTimesStage.com

۴۱۶-۵۳۸-۰۹۸۸