از اینجا، از آنجا، از هر جا /۵۷

بیش از هزار سال است که شعرا و نویسندگان ایرانی، آثار فراوانی به جامعه ادبی و فرهنگی ما ارائه کرده اند. اگر از دید کارشناسی و انتقادی به این آثار توجه کنیم درمی یابیم که بسیاری از آنها مضامین و مطالب تکراری و یکنواختی را به صورت نظم و نثر به رشته تحریر درآورده اند. سئوال اساسی و کلیدی در بررسی این روند تاریخی آن است که: واقعاً کدام یک از شاعران و نویسندگان ما در طول این چند صدساله به ما اندیشیدن، پرسیدن و زندگی کردن درست را آموزش داده اند؟ چرا این اتفاق نیفتاده است؟ علت اصلی آن است که آثار این بزرگان از پشتوانه تفکر و اندیشه و به طور کلی از مانیفست فکری پویا و تاثیرگذار برخوردار نبوده اند. در این رهگذار تعداد انگشت شماری می توانیم پیدا کنیم که راهی جز این رفته اند. از این افراد فردوسی حکمت و روش زندگی، خیام اندیشیدن و پرسیدن، حافظ رندی و جرئت بیان، مولوی عشق و محبت، بیهقی صداقت و امانت، نیما شعور اجتماعی، شاملو جسارت و رسالت، اخوان تعهد و زیبایی و omar-khayyam-H2هدایت مبارزه با جهل و خرافات را به ما نشان داده اند.

این بار سخن ما درباره خیام است. خیام را به ما آن طور که بود و آن گونه که فکر می کرد نشناسانده اند. ما اغلب با خیام از طریق رباعیاتش آشنایی و ارتباط داریم، در حالیکه سرودن رباعی از نظر خیام وسیله ای برای ارتباط با جامعه و خوانندگان در جهت بیان خلاصه و موجز اندیشه های فلسفی اش بوده است. آری، خیام تنها شاعر و سراینده رباعیات معروف نیست. او فیلسوفی است که دارای جهان بینی خاص خود است. او را باید دانشمند، حکیم، فیلسوف، ریاضی دان، منجم، روشنفکر و شاعری با جهان بینی و نگرش های منحصر بفرد در طول تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشورمان دانست. تحقیقات خیام در علوم مختلف برای جوامع بشری دستاوردهای ارزشمندی داشت. او برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو اعجاب انگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد و آنگاه برای حل آنها از ترسیم های هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی استفاده و برای تمامی آنها راه حل کلی و درست ارائه کرد. بسیاری از یافته های علمی و ریاضی خیام در قرن ها بعد از او توسط ریاضی دانان دیگر در جهان مطرح و متاسفانه به نام آنها ثبت شد. به طور مثال آنچه که در رابطه با اصول نااقلیدسی مطرح شده یا مثلث حسابی پاسکال و دو جمله ای های نیوتن، همه مطالبی هستند که این دانشمند و ریاضی دان بزرگ ایرانی آنها را سال های قبل از پاسکال و نیوتن در کتاب های تألیفی خود آورده است.

یکی از کارهای مهمی که خیام در علم نجوم انجام داده است، تدوین تقویم جلالی است. با توجه به چیرگی اعراب بر ایران، تقویم هجری قمری در کشورمان رایج شد و پس از مدتی ناکارآمدی آن به ثبوت رسید. در سال ۴۶۷ هجری قمری در زمان سلطنت جلال الدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظام الملک توسی، تصمیم گرفته شد که تقویمی خاص برای کشور ایران تدوین گردد. این کار مهم به خیام سپرده شد و او با کمک افراد دیگر با انجام محاسبات دقیق ریاضی و نجومی، تقویمی را تدوین کرد که به نام تقویم جلالی معروف شد و تقویم هجری شمسی کنونی کشورمان برگرفته از کارهای خیام است.

مهمترین خصوصیات فکری خیام، تفکرات و اندیشه های فلسفی اوست. خیام در تمامی آثارش که متاسفانه اغلب آنها به زبان عربی است و ترجمه درستی از آنها به جامعه فرهنگی ما ارائه نشده است، سعی بر آن دارد که خودآگاهی را در انسان ها تقویت کند. آن چیزی که اگر فردی به آن دست یابد، به فلسفه زندگی و آفرینش دست یافته است و تدوام زندگی و حیات او هدف و مقصد پیدا می کند.

چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست

چون هست بهر چه هست نقصان و شکست

انگار که هر چه هست در عالم نیست

پندار که هر چه نیست در عالم هست

البته باید عنصر زمان و مکان را نیز در تدوین اندیشه های خیام در نظر داشت.

در دورانی که او می زیست فضای سیاسی کشور ما ایران به علت درگیری های پی در پی نظام های سیاسی و ظهور و رشد باطنیان و موقعیت کشورهای اسلامی به دلیل جنگ های صلیبی، سخت آشفته بود و دانشمندانی همچون ابن سینا و ابوریحان بیرونی در اواخر عمر آئینه تمام نمای رنج و محنت اندیشمندان ایرانی در آن فضای نابسامان بودند. همین تأثیرها باعث شده است که خیام فیلسوف گاهی با یک رباعی کاری کرده که خود با یک رساله فلسفی در صدد انجام آن بوده است. اینجاست که باید پذیرفت خیام اندیشمندی زیرک، فیلسوفی نکته دان، ریاضی دانی بزرگ و شاعری رند است که اغلب مسائل زمان خود را در حدود یکصد و پنجاه رباعی آورده است:

گر من ز می مغانه مستم، هستم

گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم

هر طایفه ای به من گمانی دارد

من زان خودم چنانکه هستم، هستم

شناخت جهانی خیام با ترجمه رباعیات او توسط فیتز جرالد انگلیسی در سال ۱۸۵۹ میلادی آغاز شد. جرالد در انجام این کار به ترجمه لفظ به لفظ اکتفا نکرد، بلکه کلیه ذوق و استعداد خود را در بازآفرینی فلسفه و دیدگاه خیام به کار گرفت. به همین علت چند سالی از این ترجمه نگذشته بود که کم کم جهان به گنجینه ای از شعر خیام دسترسی پیدا کرد و فلسفه او نمادی جهانی برای شاعران و اندیشمندان کشورهای دیگر شد و آنها تحت تأثیر نگرش فلسفی خیام به سرودن شعر پرداختند.

ای آمده از عالم روحانی تفت

حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت

می نوش ندانی ز کجا آمده ای

خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

نکته ای که باید به آن توجه خاص کرد این است که شاعری و فیلسوفی خیام لازم و ملزوم یکدیگرند. شاعری خیام وسیله ای است در خدمت او برای بیان و عرضه افکار فلسفی اش. یکی از ویژه گی های مهم تفکر خیامی “واقع گرایی” است. خیام زندگی را شیرین و دل انگیز می داند و می پندارد که خود ما شادمانی یا غم را برای خود فراهم می کنیم:

ماییم که اصل شادی و کان غمیم

سرمایه دادیم و نهاد ستمیم

پستیم و بلندیم و تمامیم و کمیم

آئینه زنگ خورده و جام جمیم

خیام فناپذیری و بی اعتباری دنیا و گذرا بودن عمر را به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار می پذیرد. دچار یأس و نومیدی نمی شود. با دیدگاه خوش بینانه به مبارزه غم و رنج می رود و از شادی و خوبی استقبال می کند:

شادی بطلب که حاصل عمر دمی است

هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است

احوال جهان و عمر فانی و وجود

خوابی و خیالی و فریبی و دمی است

او با استفاده از آنچه که می بینیم و مشاهده می کنیم (دید فلسفی) هشدارهای مکرر به ما می دهد که به خاک، کوزه، سبزه، لاله و… توجه کنیم. قبل از آن که ما را به خاک بسپرند و خود تبدیل به این نوع عنصر شویم. او در حقیقت به اصل بقای عناصر و گردش آن در طبیعت که یک بحث علمی و مهم است، اشاره دارد:

خاکی که به زیر پای هر نادانی است

زلفین بتی و ابروی جانانی است

هر خشت که بر کنگره ایوانی است

انگشت وزیری و سر سلطانی است

واقعاً زندگی چیست؟ هدف و غایت آن چه می باشد؟ از دید خیام حقیقت آنچه که حس و عقل درک می کند، زندگی است. همین زندگی های روزمره که انباشته از درد، رنج، موفقیت، شکست، شادی و… است. باقی آنچه که می ماند همه مشکوک و نامشخص است. جریان سیال و روان عمر ارزش دارد. آنچه که ارزش دوست داشتن دارد همین لحظه های به هم پیوسته است که زندگی را تشکیل می دهد. متاسفانه ما اغلب از آن غافلیم و قدرش را نمی دانیم.

گر یک نفست ز زندگانی گذرد

مگذار که جز به شادمانی گذرد

هشدار که سرمایه سودای جهان

عمرست چنان کِش گذرانی گذرد

بخشی از دغدغه های ذهنی و اندیشه های فلسفی خیام را فلسفه خلقت، بی اعتباری دنیا، زودگذر بودن عمر، اغتنام فرصت، جبر یا اختیار و اندیشه های بحث انگیز و جنجالی دیگر از این قبیل تشکیل می دهد. اگر بخواهیم از روی رباعیات خیام، آن هم به ظاهر قضاوت کنیم، خیام را باید متفکری دهری بنامیم ولی در پی ظاهر رباعیات او پیچیدگی های فلسفی و نظری وجود دارد که دسترسی به آن با ممارست ممکن است. شایسته است برای درک رباعیات خیام به تألیفات و رسائل فلسفی او که به زبان فارسی هم ترجمه شده است مراجعه کنیم، آنگاه شیرینی و ارزشمندی رباعیات خیام برایمان چندین برابر می شود.

با بررسی های صورت گرفته بر روی رباعیات خیام از لحاظ کمی و کیفی این نتیجه حاصل شده است که در طول زمان بسیاری افراد رباعیاتی سروده و به مجموعه منسوب به خیام افزوده اند. بنابراین رباعیات اصل مربوط به خیام با تحقیقاتی که روانشاد صادق هدایت انجام داده است، بیش از یکصد و پنجاه رباعی نیست. بنابراین داشتن مجموعه رباعیات خیام به اهتمام هدایت برای هر ایرانی اندیشمند و صاحب فکر و تعهد لازم و ضروری است.

خیام در سال ۴۲۷ خورشیدی در نیشابور متولد و در سال ۵۰۱ پس از ۷۴ سال عمر در همین شهر درگذشت. آرامگاهش میعادگاه اندیشمندان و رندان جهان است. آزاده ای که این گونه فکر می کرد:

مائیم و می و مطرب و این کنج خراب

جان و دل و جام و جامه در رهن شراب

فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب

آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

دیدگاه صادق هدایت درباره خیام

فلسفه خیام هیچ وقت تازگی خود را از دست نخواهد داد. چون این ترانه های در ظاهر کوچک اما پر مغز مسائل مهم و تاریک فلسفی را که در ادوار مختلف انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً به او تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل مانده مطرح می کند. خیام ترجمان این شکنجه های روحی شده، فریادهای او انعکاس دردها، اضطراب ها، ترس ها، امیدها و یأس های میلیون ها نسل بشر است. او می گوید چون فهم بشر از پدیده ها محدود است، هیچ کس به اسرار ازل پی نبرده و پی نخواهد برد و یا اصلاً اسراری نیست و اگر هست در زندگی ما تأثیری ندارد. خیام به قضا و قدر اعتقاد نداشته، زیرا که علیه سرنوشت شورش می کند و در او بدبینی تولید می شود. خیام پرستنده و طرفدار زیبایی بوده و از مردم ریاکار زمانه بیزار بود و اخلاق، افکار و عادات آنها را باز زخم زبان های تند محکوم می کند. هر چند خیام از ته دل معتقد به شادی بوده ولی شادی او همیشه با فکر عدم و نیستی توام است. خیام نماینده ذوق خفه شده، روح شکنجه دیده و ترجمان ناله ها و شورش یک ایران بزرگ و با شکوه و آباد قدیم است که در زیر فشار فکر زمخت سامی و استیلای عرب کم کم مسموم و ویران شده است.

“ترانه های خیام ـ صادق هدایت”

تازگی چه خبرها؟

ـ تازه چه خبرها ؟

ـ کهنه هم خبری نیست

جز گرفتن و بستن         کار تازه تری نیست

ـ کو کرامت و عصمت

ـ دم مزن که درین شهر

غیر ناخن و دامن       هیچ خشک و تری نیست

ـ شهر نکبت و خواری

ـ بی مجامله آری

جز عفونت از این کند   سود و ثمری نیست

ـ شب به روز رسد باز؟

ـ روز؟ هرگز و هرگز

در تلاطم ظلمت   ساحل سحری نیست

ـ ای کلاغ بد آواز       با شمایل ناساز

گر چه آیه یأسی           در مَنَت اثری نیست

ـ باش تا نفس صبح       در فساد بگیرد

بیشه زار خشونت         خالی از شرری نیست…

“سیمین بهبهانی”

اخبار کتاب و تازه های نشر

*اصغر فرهادی کارگردان فیلم “جدایی نادر از سیمین” که برنده جایزه اسکار سینمایی شده، اخیراً کتابی با نام “هفت فیلمنامه” به بازار داده که برنده جایزه کتاب سال در رشته هنر شده است. در این کتاب فیلمنامه های: رقص در غبار، چهارشنبه سوری، دایره زنگی، درباره الی، جدایی نادر از سیمین و گذشته گنجانده شده است. هفت فیلمنامه اصغر فرهادی در قطع رقعی، در ۶۸۸ صفحه و با بهای ۳۹۶۰۰ تومان توسط انتشارات چشمه به بازار آمده است.

*علاقمندان برای تهیه و سفارش این کتاب در شهر تورنتو می توانند به کتاب فروشی های پگاه و سرای بامداد مراجعه نمایند.

تفکر هفته

در زمان های گذشته که نسل ما به مدرسه می رفتند، در تعطیلات عید نوروز، موضوع انشایی که باید به عنوان تکلیف می نوشتیم این بود. “تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید؟” هر چند که در اینجا از تعطیلات نوروز خبری نیست ولی روی هم رفته می توانیم این سئوال را مطرح کنیم که: “از حال و هوای نوروزی که در شهر تورنتو بر قرار بود چه خاطره ای در ذهنتان باقی مانده است؟” این هم می تواند موضوع تفکر این هفته ما باشد. به قول معروف: “بوی گل را از چه جویم، از گلاب”. پس بیائید به عنوان تفکر هفته به این فکر کنیم در ایام نو شدن سال و جشن های زیبای نوروزی که همزمان با تغییر و تحول اساسی در طبیعت است، در ما چه تغییری ایجاد شده است؟ تفکر و اندیشه به این سئوال می تواند ما را به کنکاش وادارد تا در درون و ذهنمان تغییر و تحولی به وجود آوریم، همچون طبیعت، همچون آغاز بهار و سال نو، همچون درختان، همچون پرندگان و… همچون چیزهای دیگر در اطرافمان.

ملانصرالدین در تورنتو

این روزها که بهار دل انگیز آغاز شده است، اگر اهل دل و دماغ باشید ملاحظه می کنید که در پارک ها و در مسیرهای پیاده روی، کم کم افراد در صبح ها و عصرها، به صورت فردی یا گروهی از خانه خارج شده و به گشت و گذار رو آورده اند. در یک پیاده روی عصر در مسیر خیابان فینچ و شپرد به حضرت ملا برخورد کردم که کسوت معمول خود را عوض کرده و با لباس ورزشی و کفش کتانی با همان محاسن معروف و سیمای مشعوف دست در دست ملا بانو به پیاده روی مشغول بود. از مشاهده این حرکت استاد بسیار خوشحال شدم و فرصت را غنیمت شمردم و به ایشان و ملا بانو نزدیک شدم و پس از عرض تبریک و شادباش سال از محضرشان پرسیدم: “استاد چه لباس ورزشی زیبایی پوشیده اید و چقدر رنگ و طرح آن را برای خود و ملا بانو مناسب و شاداب انتخاب کرده اید؟” ایشان از روی لطف و محبت از اشارات حقیر تشکر و سپاسگزاری نمود و در ادامه فرمود: “انسان در این روزها که به قول سعدی: بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار / خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار، نمی توان در خانه بماند. این نیروی عجیب باعث گردید که ما هم دست در دست ملا بانو به میان مردم آمدیم و دامن طبیعت را اختیار کردیم.”

از این زنده دلی و خوش مرامی ملا بسیار خوشحال شدم و برای این که مزاحمت خلوت و حضور آنها در پیاده روی نشوم، به راه خود ادامه دادم ولی ایشان ضمن خداحافظی فرمودند:

“فرزند عزیزم، قرارمان در روز سیزده فروردین، در پارک لزلی و پناه گرفتن در دل طبیعت و تفکر در زیبایی تغییر و تحول در درختان، گیاهان و حتی پرندگان و حیوانات، و تمرکز در این نکته که: این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود / هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار”

در حین دور شدن از ملا و ملا بانو به این فکر می کردم که واقعاً بسیاری از ماها همچون نقش های بر دیوار به علت مشکلات و گرفتاری های ناشی از زندگی دیگر حرکت و تحرک خود را از دست داده ایم. بنابراین تصمیم گرفتم که در سال جدید در نحوه تفکر و نگرش خودم به زندگی و کار تغییرات اساسی و درستی به وجود آورم.