من به قران بیست میلیون این سفر دزدیده ام
پنج میلیون از همیشه بیشتر دزدیده ام
جمع دزدی های اینها و برادرهایشان
کمترست از آنچه که من یکنفر دزدیده ام
قُبح دزدی چونکه رفت از بین در اُم القُرا
من سرافراز و عزیز و مفتخر دزدیده ام
تا مهارت های خود را بر همه ثابت کنم
شیر پر چربی خودم از گاو نر دزدیده ام
یک برادر دارم اما از خودم قالتاقتر
من از او هم پنج سهم ارث پدر دزدیده ام
آنکه دزدی مرا انکار کرده مغرض است
بهتر از او، من، مرتب، مستمر دزدیده ام
او اگر از حوزه ی علمیه دزدیده عبا
از طویله من خودم پالان خر دزدیده ام
دزد و قطاع الطریق و سارق اسلامی ام
در مقام شیعه ی اثناعشر دزدیده ام
چونکه حلوا کرده ام نذر امامزاده حسن
با توکل روغن و آرد و شکر دزدیده ام
در عروسی و عزا، هرجا مراسم شد بپا
با شعار زنده باد و مرگ بر دزدیده ام
شعر عاشورا که میخواندند، من هم مذهبی!
یا ابوالفضل! از محرم تا صفر دزدیده ام
شعر «ای ایران» که می خواندند، من میهن پرست!
تا توانستم ز مرز پر گهر دزدیده ام
بهر دزدی نقطه ای پنهان نماند از چشم من
از خلیج فارس تا بحرخزر دزدیده ام
هرچه دزدیدم شریکم قاضی القضّات بود
حکم دیوان قضا دارم اگر دزدیده ام
دزد من، عدلیه من، قانون من و مجری خودم
از سر دیوار نه، راحت ز در دزدیده ام
چون رقابت بین دزدان وطن افتاده بود
من اصولی تر ز دزدان دگر دزدیده ام
حیف باشد حق این مردم بیفتد دست غیر
مال بیت المال را از این نظر دزدیده ام!
باید عادت داد مردم را به این اخبار خوش!
آی ملت! من دلار و سیم و زر دزدیده ام
تا خبر را طبق استاندارد خود بیرون دهم
زیر چاپ از توی روزنامه خبر دزدیده ام
گر که احضارم کنند، از بهر ظاهرسازی است
ورنه با تضمین و بی خوف و خطر دزدیده ام
دزد را در این حکومت اعتباری دیگر است
من برای اینکه باشم معتبر دزدیده ام
گر رئیس جمهور بعدی من نباشم وای من
پس همه این مدت از مایه ضرر دزدیده ام!
لندن ۸ مرداد ۹۶