تهاجم خونین روز ۲۲ جولای یک جوان ۱۸ ساله ایرانی ـ آلمانی به مردم مونیخ، چهار روز پس از آن انجام شد، که جوان ۱۷ ساله افغانی یا پاکستانی دیگری با تبر به مسافران قطاری در مسیر وورسبورگ حمله برده بود.
نزدیکی این دو ماجرای تکان دهنده، پرده از مشکل بزرگی بر می دارد که جامعه آلمان با آن روبرو شده است: مشکل ناسازگاری جوانان خارجی تبار و ناتوانی جامعه میزبان در جذب آن ها.
در حمله جوان ۱۸ ساله ایرانی تبار زاده مونیخ ۹ نفر به خاک و خون کشیده شدند که سن هشت نفر از آن ها بین ۱۴ تا ۱۹ سال بود و تنها یکی از آن ها ۴۵ ساله معرفی شد.
تا آستانه سال جاری میلادی، ما در اروپا بارها شاهد شورش جوانان محله های خارجی نشین و فقیر حومه های پاریس و لندن و آمستردام بودیم.
تصور غالب در آلمان این بود که این کشور، به دلیل این که عقده های دوران استعمار در آن کمتر تلنبار شده، با چنین سرکشی هایی روبرو نخواهد شد، اما ظرف چهار ماه گذشته، این چهارمین بار است که در آلمان جوان یا جوانانی خارجی تبار دست به عملیات تهاجمی خونین علیه پلیس یا مردم عادی می زنند.
روز سوم ماه مارس امسال، یک دختر ۱۵ ساله مسلمان در شهر هانوفر با چاقو به یک پلیس فدرال حمله و او را از ناحیه گردن مجروح کرد. روز ۲۲ آوریل امسال هم دو جوان ۱۶ ساله در شهر اسن آلمان بمب دست سازی در معبد سیک های هندی قرار دادند که سبب مجروح شدن یک روحانی سیک و چندتن از عابدان شد.
این اتفاق های ناگوار پیاپی که می تواند تداوم یابد، افکار عمومی آلمان را بیش از همیشه متوجه مشکل نوجوانانی کرده است که در سال های اخیر بدون همراهی خانواده به عنوان پناهجو به جامعه آلمان پناه آورده و مشکلات خاص خود را دارند. تعداد این نوجوانان به موجب آمار رسمی به بیش از ۶۰ هزار نفر می رسد. بیشتر نوجوانان که در سنین ۱۶ تا ۱۸ سالگی به سر می برند از افغانستان، سوریه، عراق، اریتره و سومالی به آلمان آمده اند و هیچ نزدیکی فرهنگی با این جامعه مدرن، صنعتی، پرشتاب و به شدت بوروکراتیک ندارند.
پس از ماجرای خونین وورسبورگ و پیش از تهاجم مونیخ، شبکه دوم تلویزیون آلمان برای پرتو افکندن بر مشکلات پناهجویان نوجوانی که بدون همراهی خانواده به آلمان آمده اند و مشکلاتی که با آن ها دست به گریبان هستند، گفت و گویی با خانم “اوا مولر”* روانشناس متخصص در امور کودکان و جوانان انجام داده است.
این گفت و گو می تواند بسیاری نکات مهم را برای خواننده روشن کند. برگردان فارسی آن را با هم می خوانیم:
تلویزیون آلمان: چه چیزی باعث می شود یک پناهجوی جوان که موفق شده خودش را به آلمان برساند و به خوبی تحت حمایت قرار بگیرد دست به چنین عملی بزند؟
اوا مولر: من تنها به اتکای تجربه هایی که از طریق کار با پناهندگان کسب کرده ام، می توانم بگویم که این بچه ها در شرایطی بسیار پرتنش به آلمان وارد می شوند. آن ها در جریان فرار خود شکنجه، خشونت، گرسنگی، ترس از مرگ و فشارهای شدید دیگری را تجربه کرده اند. آن ها روی این مشکلات اصلا کار نکرده اند و همواره در انتظار تجربه های بدتر هستند. یعنی همواره در انتظار حمله های بعدی هستند که می تواند به سراغ آن ها بیاید. به این دلیل اغلب به لاک دفاعی فرو می روند و وضعیتی تهاجمی می یابند.
محرک جوانانی که به صورت منفرد دست به چنین عملی می زنند چیست؟ آن ها الگوبرداری می کنند؟
ـ پناهجویان نابالغ بدون همراه، جوانانی هستند که بدون هیچ پیوندی به اینجا می آیند و اغلب ارتباطشان با خانواده هایشان قطع شده است. آن ها دیگر خانواده ای ندارند و در جست و جوی یک هویت تازه هستند. به این دلیل می توانند به راحتی قربانی رادیکالیسم شوند. به خاطر این که دنبال یک هویت تازه هستند و حس پیوندی تازه می طلبند. از سوی دیگر، این نیازها اغلب همراه است با عوارض روانی ناشی از تجربه های ویرانگر گذشته. آن ها نمی توانند بخوابند، افسرده هستند و احساس بدی دارند. پس به سراغ چیزی می روند که بتواند نقطه اتکائی برایشان باشد. این می تواند طبعا اسلام باشد. من می توانم این را خوب تصور کنم که یک پناهجو بدون پشتوانه اسلامی فیوز بسوزاند و بعد چیز هولناکی اتفاق بیافتد.
می توان از چنین اتفاقی پیش گیری کرد؟
ـ بله. تا حد بسیار زیاد. وقتی آن ها به مرز می رسند، ما ابتدا سطح اضطراب آن ها را پائین می آوریم و تنش شدیدی را که در آن به سر می برند، از طریق کاهش فشار عضلات و سایر روش ها کاهش می دهیم. در این زمینه تکنیک های درمانی وجود دارند. به همین دلیل است که می بینیم در مراکز نگهداری پناهجویان ایالت زارلند (در جنوب غربی آلمان، هم مرز لوکزامبورگ و فرانسه. م)، تعداد درگیری های خشن کاهش یافته و دفعاتی که آن ها به خاطر مسائل کوچک ناگهان به یکدیگر می پریدند خیلی کم شده است، اما من معتقدم این برنامه ها را باید در سطوحی وسیع تر و بسیار بیشتر انجام دهیم، در غیر این صورت ما روی یک بمب ساعتی نشسته ایم، اگر این کودکان با فشارهای عصبی قبلی و اضطرابی که در خود دارند، با دشواری های جذب در محیط نیز روبرو شوند. در این زمینه باید کاری کرد.
آن ها وقتی به اینجا می آیند به لحاظ روانی در چه وضعیتی هستند؟
ـ در زبان علمی ما به آن می گوییم “هایپر ویگیلانس” “بیداری بیش فعال”. این به معنای یک هشیاری اغراق آمیز است. و این در مورد انسان هایی وجود دارد که تجربه های روانی بد متعددی را از سر گذرانده باشند. یعنی آن ها دائما از فضای پیرامون خود در جست و جوی یک خطر تصویربرداری می کنند و در برابر آن واکنش نشان می دهند، حتی اگر هرگز خطری جدی وجود نداشته باشد. به عنوان مثال، آن ها ژست بد یا توهین یک همسرنوشت خود را به حساب اعلام جنگ می گذارند و در برابر یک حمله احتمالی و موهوم واکنش نشان می دهند. این ترکیب قابل انفجاری است که ما در آلمان پیش تر در این فرم هرگز نداشته ایم.
این کودکان یک سطح تهاجمی را تشکیل می دهند، آن ها قابل دستکاری (تحریک) هستند؟
– آن ها به شدت آسیب پذیر هستند. به بزرگسالانی نیاز دارند که بتوانند به سوی آن ها بروند. برخی از آن ها ۱۴ یا ۱۵ ساله و بسیار جوان هستند. آن ها هنوز نیازهای معمولی کودکانه برای نزدیک شدن به بزرگسالان را دارند و اگر این نیازشان به اندازه کافی برآورده نشود، آن را جایی پیدا می کنند. خطر آنجا است که این پیوند در یک نسخه رادیکالیزه شدن یافت شود. کودکان در این حالت گناهی ندارند. آن ها به سادگی می خواهند نیازهای کودکی و جوانی را به صورت موجه برآورده کنند که سایر کودکان در خانواده های خود برآورده می کنند.
آنچه در وورسبورگ (و هانوفر و اسن و مونیخ.م) رخ داد قابل پیش بینی بود؟ می شد پیشاپیش روی آن حساب کرد؟
ـ اگر جدی باشیم، من برعکس تعجب می کنم که چنین چیزهایی اینقدر کم اتفاق افتاده است! زیرا ما می بینیم که کودکان در چه وضعیتی به اینجا می آیند. حال آن ها خیلی بد است، به سراغ مواد مخدر می روند، به خودشان صدمه می زنند، سر به دیوار می کوبند و به یکدیگر می پرند. از سوی دیگر نمی خواهند بیمار روانی قلمداد شوند. بیمارستان روانی در فرهنگ آن ها چیز بسیار بد و شرم آوری است و بچه ها نمی خواهند ضعف نشان بدهند. آن ها به خاطر این که زمانی غمگین بوده اند، خجالت می کشند. احساسات آن ها همواره با شرم همراه است. و این مانعی است برای ما که می خواهیم به آن ها کمک کنیم. آن ها به کمک نیاز دارند.
دولت اسلامی ماجرای حمله با تبر در وورسبورگ را به خودش نسبت داد. دست کم آژانس خبری اعماق که به داعش نزدیک است چنین اعلام کرد. آیا این تحریک پذیر بودن یا تخریب پذیری پناهجویان را نشان می دهد؟
ـ در هر حال من پناهجویان را قابل تخریب و تحریک می دانم. نه به معنای بد آن، بلکه به سبب آسیب پذیر بودن آن ها. آن ها بسیار چیزها باخته اند. بسیاری از آن ها قتل خشن پدر و مادر یا افراد نزدیک به خود را تجربه کرده اند، خیلی از آن ها با توجه به موانع بی شمار بوروکراتیکی که اینجا هست، حریف چالش های ایجاد یک زندگی تازه نیستند. با توجه به مسائل متعدد و غیرقابل درون شکافی برای آن ها، به طور طبیعی یک ایدئولوژی روشن و ساده خطر بزرگی است. من معتقدم این آسیب پذیری یی است که ما می توانیم حریف آن باشیم، اما پیش از آن که خیلی اتفاق ها بیافتد باید اقدام کنیم.
*پروفسور EVA Möhler پزشک متخصص در روانشناسی و روانکاوی کودکان و جوانان، رئیس بخش روان درمانی کلینیک اس اچ گ زارلند است. او و همکارانش در ایالت زارلند آلمان به مشکلات پناهجویان نابالغی رسیدگی می کنند که بدون همراهی خانواده به آلمان آمده اند. تعداد این نوجوانان در آلمان بیش از ۶۰ هزار نفر برآورد می شود.