هموطن ایرانی

مقالات متعددی را در قانون شکنی، حق کشی، پایمال کردن حقوق ابتدایی ملت در سایت ها و نشریه ی شهروند خواندم. بر آن شدم احکام ضدانسانی رژیم جهل و جنون جمهوری اسلامی برای دانشجویان، روشنفکران، نویسندگان و خبرنگاران در این چند سال اخیر خصوصاً سال گذشته که بسیاری مخالف یا معترض به نتیجه ی انتخابات بودند، را مرور کنم. احکام صادره آنقدر غیرانسانی هستند خصوصا وقتی که آن را با حکمی که برای یک مأمور وزارت اطلاعات که به چندین زن تجاوز کرده و چند مورد منجر به قتل شده بود، و چندی پیش در روزنامه ی همشهری منتشر شده بود، مقایسه می کنم. مأمور وزارت اطلاعات به حکم سه سال حبس خود اعتراض کرده بود، در حالی که برای دانشجویی که به نتیجه ی انتخابات اعتراض کرده و هیچ جرمی مرتکب نشده، هشت سال زندان و قرار وثیقه ی ۵۰ میلیونی صادر کرده اند.

جمهوری اسلامی با تعیین وثیقه های ده ها و صدها میلیونی برای خودش دکانی باز کرده است پر سود. این رژیم با گرفتن وثیقه های سنگین در قرن بیست و یکم به تمام دیکتاتورها نوع جدیدی از یک بیزنس کثیف را می آموزد که خودش در آن تبحر خاصی پیدا کرده است.

به طور مثال چند مورد را مطرح می کنم:

طرح از مانا نیستانی

۱ـ هاله اسفندیاری متهم به تلاش برای براندازی نرم با وثیقه ی ۳۰۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد. به گزارش خبرگزاری مهر، هاله اسفندیاری مدیر و موسس برنامه ی خاورمیانه ی مرکز ویلسون در آمریکا در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۸۶ به اتهام تلاش برای براندازی نرم در ایران دستگیر شده بود.

۲ـ مازیار بهاری، خبرنگار ایرانی ـ آمریکایی روز ۲۶ مهر ۱۳۸۸ با قرار وثیقه ی ۳۰۰ میلیون تومان از اوین آزاد شد.

به گزارش خبرگزاری ها، مازیار بهاری که به عنوان خبرنگار هفته نامه نیوزویک در تهران کار می کرد تیرماه گذشته به اتهام تبلیغ علیه نظام به نفع مخالفان از طریق فرستادن گزارش و عکس درباره ی انتخابات به رسانه های خارجی، اخلال در نظم عمومی با شرکت در تجمع های غیرقانونی و نگهداری اسناد طبقه بندی شده، بازداشت شده بود.

در حالی که کار خبرنگار گرفتن عکس و فرستادن گزارش است و معلوم نیست یک خبرنگار چگونه می تواند به اسناد طبقه بندی شده دسترسی داشته باشد.

۳ـ جعفر پناهی با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومان روز چهارم خرداد ۱۳۸۹ به طور موقت آزاد شد. او از دهم اسفندماه سال گذشته در بازداشت بود در حالی که اتهام او هنوز مشخص نیست، اما بعضی از منابع می گویند دستگیری او به دلیل اقدام و تصمیم به ساخت فیلمی درباره ی اعتراضات پس از انتخابات بوده است.

۴ـ رامین جهانبگلو در اردیبهشت ۱۳۸۵ در حالی که برای شرکت در یک کنفرانس علمی عازم سفری به بروکسل بود، در فرودگاه مهرآباد دستگیر شد. او به اتهام تلاش برای انقلاب نرم تا شهریور همان سال در زندان بود و طبق گزارش خبرگزاری ها با وثیقه ای بسیار سنگین آزاد شد. مبلغ وثیقه ی او اعلام نشده است.

۵ ـ هفته ی گذشته سلمان سیما دستگیرشده به عنوان معترض به نتیجه ی انتخابات با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان آزاد شد.

۶ـ آرش نوری دانشجو با پدری معلم و فارغ التحصیل از پلی تکنیک تهران در عاشورای ۸۸ دستگیر شد. او اوایل فروردین ۸۹ با قرار وثیقه ی ۲۵ میلیون تومان به طور موقت آزاد شد.

و …

موضوع لحاف ملا

خوب این چند مورد از چند صد مورد وثیقه چه شد. همه ی آنها توسط دولت و قوه قضائیه رژیم ضبط می شود، زیرا تعدادی از این افراد بدون جرم، با تنظیم کیفرخواست های مشابه همچون اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، تماس با بیگانگان و … نمی خواهند دوباره به بند این رژیم جنایتکار بیفتند.

جمهوری اسلامی به کجا می رود؟ معلمی که در تمام طول خدمت خود ۲۵ میلیون تومان از این دولت حقوق دریافت نکرده، چگونه باید این مبلغ را فراهم کند تا فرزندش را که در یک تظاهرات مسالمت آمیز خواستار پیگیری حق مدنی خود بوده، آزاد کند؟

مردم از خود می پرسند، راستی این افراد چه جرمی مرتکب شده اند؟ چرا باید هم جانشان و هم مالشان در دست حاکمان وقت اسیر باشد؟ مسببان اصلی این تعرض ها چه زمانی به دست عدالت سپرده خواهند شد؟

دیشب در خبرها خواندم که آقای کدیور نامه ای به رفسنجانی رئیس خبرگان رهبری داده و آقای قابل از محاکمه ی رهبر سخن گفته و آقای سحرخیز در دفاعیاتش از رهبری به عنوان مسبب اصلی شکایت کرده است. آنها سرچشمه و مغز فتنه را یافته اند: مقام رهبری، سیدعلی خامنه ای، ولایت مطلقه فقیه مسئول اصلی این کشتارها، شکنجه ها، بی عدالتی ها و ظلم هایی ست که به مردم می شود. ایادی او مجریان اوامر او هستند. قاضی مرتضوی مستقیما در قتل حداقل سه جوان در بازداشتگاه مخوف کهریزک دست داشته ولی احدی نمی تواند به او دست بزند، چرا؟

به یاد خاطره ای از پیش از انقلاب افتادم.

حدود پنج ماه قبل از انقلاب در خیابان شاهرضای سابق و روبروی دانشگاه تهران تظاهرات می کردیم و مرگ بر شاه می گفتیم و اینکه جوانان وطن را شاه کشته. پیرمردی آمد و به من گفت، پسر جان، برای چه می گویی جوانان وطن را شاه کشته، شاه که کسی را نکشته. من گفتم به همان دلیل که ما می گوییم مرگ بر شاه شاه مسئول همه ی این جنایات است. آن موقع من حدوداً ۲۲ سال داشتم و برای آن پیرمرد مثالی زدم. به او گفتم اگر پسر شما معتاد باشد یا دختر شما روسپی، همسایه های شما و قوم و خویشان شما می گویند چه بچه های بدی یا می گویند تربیت پدر و مادر بد بوده که بچه ها خراب و فاسد شده اند. بنابراین شما به عنوان سرپرست خانواده مستقیماً مسئول هستید.

حال مردم ایران دیگر مسئول مستقیم این فجایع را می شناسند. دیگر صحبت درباره ی قوه قضاییه، مجلس فرمایشی، نماینده وابسته به مافیای نفتی و غیره وقت تلف کردن است. به قول خود آقایان باید سر فتنه را از بین برد. او که خود را قیم همه مردم می داند و مرتب تهدید می کند.

همانطور که شاه را مسئول نابسامانی های آن زمان می دانستیم، امروز نیز با تنظیم کیفرخواستی توسط ملت، باید این جنایتکار قرن بیست و یکم را به دادگاه ملت بکشانیم. از آن پس می توانیم از جدایی دین از دولت، دمکراسی، آزادی، و هزاران خواسته ی به حق مردم سخن بگوییم.