از اینجا، از آنجا، از هرجا/ ۷۶
به گواهی تاریخ، دوران تهاجم نظامی، سیاسی و فرهنگی مغول ها به ایران یکی از تلخ ترین دوران در تاریخ کشورمان بوده که متجاوز از یکصد سال طول کشیده است. در این ایام مدارس و محیط های آموزشی از بین رفته، افراد طالب علم و دانش کشته شده، خانواده ها به محنت و گرفتاری دچار گشته و هر معترضی به شمشیر آبدار سپرده شده است.
در این روزگار پر از فتنه و شر نویسندگان، شعرا و ادیبانی به ظهور رسیده اند که با آثار ارزشمند خود، آئینه ای در مقابل جامعه، مردم و رفتارها و اعمال ها گرفتند و تصویری حقیقی و روشن از وضعیت آن زمان برای ما به یادگار گذاشته اند تا مایه عبرتی شود. از جمله این بزرگان می توان به حافظ، عبید و نابغه ای به نام “ابن یمین” اشاره کرد.
ابن یمین شاعری جامعه شناس و مردمی بود که رفتارها، گفتارها و اعمال دوران زندگی خود را در قالب بهترین و زیباترین قطعات شعری به یادگار گذاشته است. اشعار ابن یمین، گنجینه ای گرانبها از ذخایر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و ادبی زمان اوست که در آن ارزش های زیبایی نهفته است.
ابن یمین در راستای رسالتش که آگاه کردن مردم به اخلاق و رفتار درست است، آثاری به یادگار گذاشته که نه تنها ما را با مسائل زمان او آشنا می کند، بلکه روش درست زندگی اخلاقی و اجتماعی را آموزش می دهد:
به قطع راه دراز امل غنی نشوی
بر آستان قناعت مگر مقام کنی
مرو به عُجب و تکبر بر آستانه حق
که زندگانی و عیشت همه حرام کنی
دو تای گاو به دست آوری و مزرعه ای
یکی امیر و دگر را وزیر نام کنی
به نان خشک و حلالی کزو شود حاصل
قناعت از شکرین لقمه حرام کنی
…
در چگونگی گذران زندگی و خرج معاش و جمع کردن مال دنیا این گونه سروده است:
بخور و بنوش و بپاش و بدان که حاصل عمر
خرد نداشت کسی که کو به دیگری بگذاشت
منه ذخیره که بسیار کس ز غایت حرص
نهاد گنج به صد رنج و دیگری برداشت
واقعاً امروزه هنر زندگی کردن چگونه است؟ آیا باید از صبح تا شام با هزار ترفند و حیله کار کرد و مال اندوخت و دیگران را از خود رنجاند یا سخاوت طبع داشت و حسن سلوک و برخورد در رفتار و گفتار.
ابن یمین را ایده این چنین است:
چهار چیز است آئین مردم هنری
که مردم هنری زین چهار نیست بری
یکی سخاوت طبعی چو دستگاه بود
به نیک نامی دائم ببخشی و بخوری
دو دیگر آن که دل دوستان نیازاری
که دوست آئینه باشد چو اندرو نگری
سه دیگر آن که زبان را به وقت گفتن بد
نگاه داری تا وقت عذر غم نخوری
چهارم آن که کسی گر به جای تو بد کرد
چو عذر خواهد نام گناه او نبری
با توجه به سروده های حکمت بار ابن یمین متوجه می شویم که او مردم آشفته و گرفتار در بند ظلم و ستم زمان خود را مخاطب قرار می دهد و چاره کار را در زمان مصایب و مشکلات، بردباری، کوشش در تغییر شرایط و پند و اندرز تشخیص می دهد:
مرد باید به هر کجا باشد
عزت خویش نگه دارد
خودپسندی و ابلهی نکند
هر چه کبر و منی است بگذارد
به طریقی رود که مردم را
سر مویی ز خود نیازارد
همه کس را ز خویش بداند
هیچ کس را حقیر نشمارد
سر و زر در طلب نهد آنکه
تا مگر دوستی به دست آرد
ابن یمین جامعه شناسی بزرگ و اندیشمندی بی مانند بود که گفتار او از خرد و حکمت سرشار است:
هر نکته که از گفتن آن بیم گزند است
از دشمن و از دوست نهان دار چو جانش
هر گاه که خواهی بتوان گفت و چو گفتی
هر وقت که خواهی نتوان کرد نهانش
به نظر ابن یمین، انسان با پشتکار و همت عالی می تواند آسمان را هم به زیر پای خود در آورد:
آسمان زیر پای خود آرد
هر که را هست همت عالی
وانکه باشد خسیس طبع و لئیم
سر فرو آورد به حمالی
ابن یمین دارای مناعت طبع و استقلال فکری در زمان خود بود و از همه مشاغل اداری و دیوانی که می توانست داشته باشد، دست شست و در اواخر عمر از ناپایداری اوضاع و احوال زمانه به تنگ آمد و به زادگاه خود رفت و به شغل کشاورزی و دهقانی مشغول شد.
خون می خورد چو تیغ در این دور هر که او
یک روی و یک زبان بود از پاک گوهری
مانند شانه هر که دو روست و صد زبان
بر فرق خویش جای دهندش به سروری
دست اگر در دهان شیر کنی
وز پی قوت لقمه برداری
نزد “ابن یمین” ستوده تر است
زانکه حاجت به سفلگان آری
ابن یمین در فریومد خراسان (نزدیک سبزوار) به سال ۶۸۵ هجری قمری به دنیا آمد و در حدود سال های ۷۶۹ با عمری دراز و حاصل کار و زندگی درخشان در همان روستا درگذشت. آرامگاه او با بنای شش ضلعی زیبایی بر روی تپه ای بلند درون باغی با صفا قرار گرفته و مردم آزاده و آزاد اندیش همواره از آن بازدید می کنند.
مرد آزاده در میان گروه
گر چه خوشگوی و عاقل و داناست
محترم آنگهی تواند بود
که از ایشان به مالش استغناست
و آنکه محتاج خلق شد خوارست
ور چه با علم بو علی سیناست
شعری از ابن یمین
خلق خدا که خدمت دادار می کنند
هستند بر سه قسم که این کار می کنند
قسمی شدند از پی جنت خدا پرست
و آن رسم و عادتی ست که تجار می کنند
قوم دگر کنند پرستش ز بیم او
و این کار بندگانست که احرار می کنند
جمعی نظر از این دو جهت قطع کرده اند
بر کار هر دو طایفه انکار می کنند
چون غیر خویش مرکز هستی نیافتند
بر گرد خویش دور چو پرگار می کنند
این ست راه حق که سوم فرقه می روند
سیر و سلوکِ راه بهنجار می کنند
دو اظهار نظر از احمد شاملو
احمد شاملو، شاعر بزرگ آزاداندیش ما درباره وضعیت فرهنگی ایرانیان خارج از کشور این گونه اظهارنظر کرده است: “آن عده از ایرانیان که به شدت نگران فرهنگ و زبان خودشان هستند برای حفظ هویت فرهنگی شان از هیچ تلاش و کوششی کوتاه نمی آیند. گروه های بسیاری در تکاپو هستند. در زمینه های مختلف. مجلات فرهنگی گوناگونی البته در سطوح کاملا متفاوت عرضه می شود. گروه های نمایش غالبا از این شهر به آن شهر و از این قاره به آن قاره در حرکت است. گردهم آیی و سخنرانی ها بازار گرمی دارد. برای پژوهش های فرهنگی و علمی و تاریخی هسته های متعددی تشکیل شده است که اعتبار دانشگاهی دارند و هر کدام جلسات سالیانه ای به مدت چند روز در مراکز دانشگاهی مختلف برگزار می کنند با دعوت شخصیت های ایرانی از داخل و خارج کشور، که معمولاً مراکز دانشجویی دیگر هم با غنیمت شمردن فرصت حضور این افراد در محل، با استفاده از امکانات مالی دانشگاه خود از آنان دعوت جداگانه به عمل می آورند. باید به همه شان خسته نباشید بگوییم.”
شاملو در ارتباط با تجدید فعالیت کانون نویسندگان ایران می گوید:
“کانون نویسندگان ایران مرده نیست. چرا که هیچ گاه انحلال خود را نپذیرفته است. جلو فعالیت آن به دلیلی که هرگز به زبان نیامده گرفته شد. می کوشیم دوباره فعالش کنیم و تازه به عقیده من اگر نشد هم اهمیتی ندارد. کانون نویسندگان زنده است چون فکرش در ذهن یکایک ما زنده است. یعنی هر یک از ما کارگران فرهنگی که به مواضع درخشان آن پای بندیم به تنهایی یک کانونیم، و بگذارید چیز خیلی مهم را بهتان بگویم: به هر حال همه ما از یک بابت بسیار خوشحالیم. می دانید؟ آغاز جدا سری از جانب ما نبود!”
اخبار کتاب و تازه های نشر
*مجموعه کاریکاتورهای پرویز شاپور با عنوان “پائین آمدن درخت از گربه” به چاپ پنجم رسید. پرویز شاپور بنیان گذار سبک تازه ای در طنز نویسی به نام کاریکلماتور است. طنز در کاریکلماتور به جای خط با کلمات بیان می شود. شاپور همه چیز را وارونه می پندارد، مانند: خشکسالی دریا را به خاک می سپارد، با حاصل جمع سکوت ها فریاد می کشم، گرسنگی موجودات را از زندگی سیر می کند، همه مردم جهان به یک زبان سکوت می کنند و…
پرویز شاپور همسر فروغ فرخزاد بود که پس از چند سال از هم جدا شدند.
کتاب “پائین آمدن درخت از گربه” با شمارگان یک هزار و ششصد و پنجاه نسخه در ۲۱۴ صفحه به بهای ۱۳ هزار تومان، توسط انشارات مروارید به بازار آمده است.
*پس از جریان شعر سپید، اینک مدتی است که موضوع شعر فراسپید در کشورمان پا گرفته است. دکتر فرزاد میراحمدی، پایه گذار شعر فراسپید، اخیراً طی مصاحبه ای مفصل بنیان شناسی فراسپید را شرح و توضیح داده است. او می گوید در این نوع شعر زیبایی نشان داده می شود ولی درک زیبایی به عهده مخاطب است. شعر فراسپید شعر سیلان اتومات پدیده ها است به سان زندگی تند و سریع. نگاه به عشق، به موسیقی، به سینما، به نقاشی و به رمان، نگاهی اپلیکیشنی است، انتخاب ها متنوع شده، رابطه ها مارک شده اند، لطافت های ویترینی این دنیای ابر رسانه سبب شده که شعر هنر بودنش را با گذشته تقسیم کند، این یعنی دچار تمهیدات ادبی شدن به نا آگاه بیتی از فردوسی یا ترانه ای از بنان، بخشی از نمایش شکسپیر یا دارو فروشان ناصر خسرو و یا آلودگی هوا یا مرگ یک پلنگ در اندونزی. ما اندیشه نیستیم شکلی از یک اپلیکیشن فرار و منظم از زبان و ساخت بی زبانی و بنیان شکنی یک طور حادثه در کسری از ثانیه. فرم شعری فراسپید زیبایی را معرفی نمی کند. برایش طبقه بندی متصور نیست، زیبایی در این سرعت گونه ای اهلی بومی درنده از شکل است که شئی را به نوع و جنس را به شکل می بیند. زبان در این چرخش ها موسیقی می سازد از رابطه های بی رابطه هجوهای زیبا، ترکیب سازی های زبانی و شکست های نحوی در کنار شکل نقطه ها هارمونی را به زمان ما می دهد تا تجلی اکنون زیبا را به زمان بسپارد.
حال باید منتظر بمانیم تا از این مکتب جدید شعری ببینیم تا حاصلی شبیه “همه تهرانم درد می کند” یا “تند تند باورم کن بوسه دیر می شود” به بازار آید.
تفکر هفته
انسان موجودی دو بعدی است که از جسم و روح تشکیل شده است. همان گونه که جسم ما بیمار می شود و برای رفع آن به پزشک و دوا متوسل می شویم، روح انسان هم دچار بیماری می گردد. به همین علت در جهان امروز توجه به “بهداشت روانی” توسعه فراوانی پیدا کرده است. بهداشت روان شامل توجه و نگاه ما به خودمان، زندگی مان و افرادی می گردد که با آنها در تعامل هستیم. در این روند باید طوری عمل کنیم که استرس را از خودمان دور کنیم، با دیگران ارتباط درست داشته باشیم، و در تعامل با جامعه و افراد آن به جنبه های مثبت و انرژی زای آن فکر کنیم.
موضوع “بهداشت روان” در مهاجرت از اهمیت خاصی برخوردار است. چون بهداشت روان همان سلامت فکر و قدرت سازگاری انسان با محیط و اطرافیان است که در مهاجرت به هم می ریزد. بنابراین اگر به سلامتی روح و روان خود که ضامن سلامتی جسم و تن شماست اهمیت می دهید باید با محیط جدید و کشوری که به آن مهاجرت کرده اید، سازگار باشید. این نکته را همواره مورد توجه قرار دهید که خواسته یا ناخواسته مهاجرت مشکلات خاص خود را دارد و موفقیت ما و خانواده مان در گرو پذیرش محیط جدید و مردمان جدید است.
ملانصرالدین در تورنتو
یاد ایام گذشته به خیر که همه ما حتی یک بار هم شده بود به این موضوع انشاء مدرسه که “علم بهتر است یا ثروت” جواب داده بودیم و قطعاً اغلب ما با قلم رسا و بیان محکم “علم” را بر “ثروت” ترجیح داده و درباره فواید آن شرح مبسوط نوشته ایم. اکنون که مدت ها است از آن زمان گذشته و ما نیز مهاجرت کرده و می دانیم که به قول این جایی ها یک دلار در زیر پای فیل قرار دارد، روزی که در محضر استاد ملانصرالدین بودم، همین موضوع قدیمی و کهنه علم و ثروت و رجحان هر یک بر دیگری را پرسیدم، ایشان در جواب من گفت:
“سئوال خوبی مطرح کردید. امروزه با گذشت زمان بسیاری از جواب دادن ها به مسائل کلیدی فرق کرده است، ولی من به شما اطمینان می دهم هنوز هم در جوامعی که امکانات و منابع مالی بر مبنای لیاقت ها و کوشش های مادی و معنوی انسان ها تقسیم می شود، علم بر ثروت برتری دارد، ولی پسرم اینک در بسیاری از جوامع این گونه نیست. در جاهایی که انسان های منافع طلب به عناوین مختلف زمام امور مملکتی را در دست گرفته باشند و آحاد مردم از منابع مالی و معنوی جامعه خود بر مبنای اصول درست اعتقادی و لیاقت و کار و کوشش برخوردار نباشند و مردم مشاهده کنند که یک مشت انسان های بی لیاقت و لمپن صفت بدون هیچ کوشش و فعالیتی در سایه ارتباط و انتساب به ثروت های باد آورده رسیده اند. در یک چنین جامعه ای کم کم باورهای درست و نهادینه شده به سخره گرفته می شود و راه و روش های نادرست و ناهنجار جای آن را می گیرد. بدیهی است که اگر دانش آموزی در انشاء خود بنویسد علم بر ثروت برتری دارد، همه هم شاگردی ها و حتی معلم اش به او می خندند، چون رفتارهای اجتماعی را مغایر با این تفکر می بینند. اما پسرم تو از من بپذیر که در طول تاریخ همواره ثروت بهتر از علم بوده است.”