پژوهشی در رابطه‌ی انسان و عدد در گذر تاریخ

بخش چهارم

 

عدد ۷ در عرفان و تصوف

در عرفان و تصوف استعاره ها و تعبیرهای فراوان و زیبایی درباره ی عدد ۷ وجود دارد، ولی از آن جا که امکان بررسی همه ی آن‌ها در ظرفیت این نوشتار نیست به یادکردی از مهمترین آن‌ها بس  می کنیم. شاید جالب‌ترین وگیراترین جلوه ی عدد ۷ در عرفان ایرانی هفت شهر عشق، یا به سخن دیگر، هفت وادی سیر و سلوک باشد که درباره ی آن، کتاب ها، رساله ها و منظومه های فراوان در تاریخ ادبیات ثبت شده است.

رساله الطیر سینا قصه ی مرغانی است که در دام صیاد افتاده‌ اند ولی موفق می‌شوند به یاری مرغان آزاد از دام رها شوند و به پرواز در آیند. آن‌ها هفت وادی با آب و گیاه و دامگاه های آن‌ها را پشت سر می‌گذارند و طی سفری طولانی و پر خطر از هفت کوه می گذرند و در هشتم کوه فرود می‌آیند و در آنجا صورت‌ها و نقش‌های زیبا و نعمت‌های فراوان می بینند. سپس به راهنمایی والی آن ولایت، به قله ی کوه نهم می روند که جایگاه حضرت ملِک است و به دیدار او نایل می‌گردند که جمالی به کمال دارد و بقیه داستان.

در ادبیات هفت شهر عشق (هفت وادی) بُنمایه ی داستان‌ها معمولن سیر و سلوک انسانی است که به اسارت خود در زندان تن و «غربت غربی» پی برده و در پی آن است که با سپردن راه کمال به جایگاه حضرت حق یعنی مبداء ازلی خویش یا «جان جانان» بازگردد و در حق، فنا گردد.  در این قصه‌ها سالک اغلب در قالب مرغی ظاهر می‌گردد که خواهان رسیدن به پادشاه مرغان (سیمرغ یا عنقا) ، به پرواز در می‌آید.  کوه‌ها و وادی هایی را که طی می‌کند و دشواری هایی را که از سر می‌گذراند تمثیل مرحله های سیر به سوی کمال و فنای در حق و دشواری های آن می باشد.

lucku_numbers

شماری از نامداران عرفان و تصوف ایران، از جمله ابن سینا، امام محمد غزالی، سهروردی شهید، شیخ نجم الدین رازی، و فریدالدین عطار نیشابوری قصه هایی دلکش و گیرا از سفر روحانی انسان طالب کمال و عاشق، در قالب سفر گروهی از مرغان ترتیب داده‌اند که در همه ی این قصه‌ها گذر از هفت مرحله یا منزل (هفت وادی، هفت کوه، هفت بیابان و صحرا، هفت دریا) مطرح است که کاربردی رمزگونه از عدد ۷ است. در این میان شاید گویاترین، شیواترین، و کامل‌ترین آن ها «منطق الطیر» عطار نیشابوری باشد که «هفت شهر عشق» او زبانزد شده است، چنان که مولانا فرماید:

 

هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

 

هفت وادی از زبان عطار عبارت است از : وادی طلب، وادی عشق، وادی معرفت، وادی استغنا، وادی توحید، وادی حیرت، وادی فقر و فنا.

در عرفان ، همچنین سخن از هفت تنان و هفت اخیار در میان است که عبارتند از: قطب، غوث، اخیار، اوتاد، ابدال، نقبا، و نجبا، که قوام عالم را از برکت وجود ایشان دانسته اند. در قصه‌ی شیخ دقوقی در مثنوی کبیر، تمثیل بسیار زیبایی از هفت ابدال وجود دارد که پر از رمز و راز است.

پیشینیان برخی بر این باورند که سیر تکامل کلی روان، هفت مرحله دارد: جمادیت، نباتیت، حیوانیت، انسانیت، ملکوت، جبروت، و لاهوت. این مرحله‌های تکامل را در مثنوی مولانا (دفتر سوم) می یابیم:

 

از جمادی مُردم و نامی(۹) شدم

وزنما مُردم به حیوان سرزدم

مُردم از حیوانی و انسان شدم

پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم؟

حمله‌ی دیگر بمیرم از بشر

تا برآرم از ملایک پّر و سر

بار دیگر از ملَک پرّان شوم

آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم، چون ارغنون

گویدم، اناالیه راجعون

 

گذشته از موارد یاد شده، تقریبن در همه‌ی نوشتارها و منظومه های عرفانی می‌توان رد پای ۷ را به تکرار مشاهده کرد.  بیش از همه، در مثنوی مولانا جلاالدین محمد بلخی، دیوان شمس، آثار فریدالدین عطار نیشابوری و دیوان حافظ اشاره ها و استعاره هایی از این عدد به چشم می خورد.

هفت خط جام: پیشینیان جام را با ۷ خط مشخص می‌کردند که هر کدام نامی داشت و از بالا به پایین عبارت بود از: جور، بغداد، بصره، ازرق، ورشکر(اشک)، کاسه گر، و فرودینه.

ادیب فراهانی گوید:

هفت خط داشت جام جمشیدی

هر یکی در صفا چو آیینه

جور و بغداد و بصره و ازرق

اشک و کاسه گر و فرودینه

 

همه ترکیب های ساخته شده از عدد هفت و شکل‌های دستوری آن را اگر بنویسیم بیش از دو صفحه را در بر می‌گیرد و این نشان می‌دهد که عدد مورد نظر، در فرهنگ و ادبیات ما چه جایگاه پر اهمیتی دارد، اما برای نمونه شماری از این ترکیب ها را که جالب‌ و خواندنی هستند در اینجا می آوریم:

هفت هیکل: به معنای هفت زمین یا هفت آسمان است ولی تعویذها و بازوبندها را نیز گویند. معنی دیگر آن هفت دعاست که می‌گویند خواندن یکی از آن‌ها در هر روز، موجب امن و سلامت باشد.

هفت و شش: هفت اختر و شش جهت

هفته گرفتن: سوگواری در شب هفتمین روز درگذشت

هفت هندو: کنایه از هفت سیاره

هفت و نه: هفت قلم آرایش و نه گونه زیور بستن

نور سپید از آمیزه ی هفت رنگ به وجود آمده است.

موسیقی ایرانی دارای هفت دستگاه است.

اهل حق» یا «یارسان» (مخفف یارستان) به معنای «یاران حق» یکی از گروه‌های عرفانی ایران است که در باختر ایران حضور دارند. اهل حق ظاهرن به دو دسته ی «چهل تنان» و «هفت تنان» تقسیم می شوند. بنا به عقیده‌ی «اهل حق» خدا در هفت جامه، یا هفت تن پاک، حلول کرده است. . . .  و هربار، الوهیت به همراهی چهار یا پنج ملک که آن‌ها را «یاران چار ملک» گویند ظهور می‌کند (چهار ملک همواره همراه با یک زن بوده اند). عدد هفت، به طوری که در فرقان الاخبار، که از مهمترین کتاب‌های فرقه اهل حق است، جلوه می‌کند ارزش درخور نگرشی دارد و «چهارفرشته به منزله افراد هفت تن به شمار می‌آیند . . .” (دکتر محمد معین).

جدول تجلیات هفتگانه‌ی ذات حق در جامه‌ی بشر و یاران او را، دکترمعین در کتاب  تحلیل هفت پیکر نظامی، به تفصیل نشان داده است.

کودکان متولد در خانواده های «اهل حق» به موجب رسم و آیین این فرقه، هفت روز پس از تولد باید در یکی از خاندان های معین، با تشریفات ویژه، ثبت نام شوند.

عدد ۷ در اسطوره ها و تاریخ باستان

پرآوازه ترین هفت تاریخ، عجایب هفتگانه است که چند هزاره پیش از این ساخته شده بودند: مناره چراغ دریایی اسکندریه، تندیس عظیم رودس، باغ‌های معلق سمیرامیس، در بابِل (که خود، هفت طبقه بوده اند)، تندیس زاوش المپی در المپیا، اهرام مصر، آرامگاه مجلل پادشاه کاری.

شاخص ترین جلوه‌های عدد ۷ را در شاهنامه ی فردوسی می یابیم، و نه در یک جای که در چندین جای. برجسته‌ترین آن‌ها هفت خوان رستم و پس از آن هفت خان اسفندیار است که در تفسیر عرفانی، آن را منطبق بر منزل های سیر و سلوک برای رسیدن به روان مینوی می یابیم. دیگر آن که، گیو به مدت هفت سال در سرزمین توران جست‌و‌جو کرد و ریاضت کشید تا سرانجام کیخسرو را یافت (کیخسرو همان پادشاه عارفی است که سرانجام به فنای فی الله رسید)

گروه یاران پارسی که به سرکردگی داریوش سلطنت گوتامای غاصب را بر انداختند هفت نفر بودند.

در شاهنامه فردوسی از هفت طبقه ی آسمان و هفت طبقه ی زمین یاد شده است:

ز سم ستوران در آن پهن دشت

زمین شد شش و آسمان گشت هشت

در اسطوره های یونانی تناسب هفت خدای باستانی کوه المپ با اختران هفتگانه چشمگیر است: سلن، هلیوس، آرس، هرمس، زئوس، آفردیت، کرنوس، نام و نشان هر یک از خدایان نیز با یک اختر نموده می شد.

هفت های مهم دیگری که باید از آن‌ها نام برد یکی هفت نت گام موسیقی است (که در عین حال، طبیعی ترین نیز می باشد)، و دیگر هفت هنر جهان: ادبیات، موسیقی، معماری، تئاتر، نقاشی، مجسمه سازی، سینِما

عدد هفت در فرهنگ هند و آیین هندو

کیش هندو و فرهنگ هند نیز همچون دیگر فرهنگ‌های باستانی برای عدد ۷ ارزش ویژه ای قایل است. در ریگ ودا آمده است که گردونه خورشید (میترا) را هفت اسب می کشند. پیروان کیش هندو معتقدند که انسان هفت بار می‌میرد و باز به زندگی بر می‌گردد تا به تدریج از آلودگی هایش پاک شود. در متن های هندو  بارها سخن از هفت کشور و نیز هفت هند به میان آمده، و منظور از هفت هند ایالت پنجاب است که در زبان سانسکریت آن را «سته سند» می نامند.

مکتب‌های هندی (و دیگر سرزمین های شرقی) به وجود هفت مرکز انرژی اصلی در بدن انسان معتقدند که «چاکرا» نامیده می‌شوند. این هفت چاکرا با هفت رنگ نسبت دارند:

چاکرای تاج (بالای سر)                     بنفش ـ سفید

چاکرای سر (چشم سوم)                   نیلی

چاکرای گلو                                  آبی

چاکرای قلب                                 سبز

چاکرای شبکه ی خورشیدی               زرد- طلایی

چاکرای خاجی                               نارنجی

چاکرای ریشه                                سرخ

هفت چاکرا مستقیمن با هفت غده‌ی درونریز بدن کار می‌کنند، (به ترتیب چاکراها): صنوبری، هیپوفیز، تیرویید، تیموس، لوزالمعده، غدد جنسی، و فوق کلیوی.  در همین راستا، معتقد به هفت کالبد هستند – هفت لایه ی نوری- که در روی جسم قابل رؤیت ما قرار دارند.

در اوپانیشادها (کتاب‌های مقدس هندیان) که متعلق به ۱۵۰۰ سال (یا بیشتر)  پیش از میلاد مسیح است نیز عدد ۷ حضور دارد. از جمله اشاره به آتش مقدس که هفت شعله (یا زبانه) دارد، هریک با ویژگی خاص خود؛ و هر کس قربانی (نفس) را هنگامی که این شعله ها زنده هستند به گونه درست انجام دهد توسط آن هفت شعله به صورت پرتوهای خورشید به جایگاه خداوند خدایان رهبری می‌شود (اوپانیشاد- کونداگا).

در منابع کهن هندو از هفت خدا، که نامشان مشخص نیست، یاد می‌شود که در آسمان زندگی می‌کنند و «آدی تیا» خوانده می‌شوند ـ یعنی پسران آدی تی. آدی تی یک خدا بانو (الاهه) ست در میان هفت برادر.

رومیان جشن گسترده ای برای بزرگداشت «مینروا» برپا می داشتند که جشنواره‌ی «سیتی ماتریا» نامیده می‌شود (هفت مادر) این جشن در هفتمین روز ماه مارس برگزار می شود.

ادامه دارد

پی‌نگاشت:

۹- از تاخت و تاز انبوه سواران در آن دشت فراخ، یک طبقه از هفت طبقه‌ی زمین، گرد شد و  به آسمان رفت =هفت طبقه آسمان شد هشت

سرچشمه ها:

سیاحتنامه فیساغورس و ایران؛ ترجمه یوسف اعتصامی

دکتر محمد معین؛ تحلیل هفت پیکر نظامی

جلال الدین محمد بلخی؛ مثنوی معنوی

هاشم رضی، آیین مهر؛ انتشارات بهجت، ۱۳۷۱

هاشم رضی؛ گاهشماری و جشن های ایران باستان؛ انتشارات بهجت، ۱۳۷۱

جهانگیر اوشیدری؛ دانشنامه مزدیسنا؛ انتشارات مرکز، ۱۳۷۱

تقی پورنامداریان؛ رمز و داستان های رمزی در ادبیات فارسی؛ انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴

باربارا آن برنن؛ هاله درمانی، ترجمه مهیار جلالیانی؛ انتشارات جیهون ۱۳۷۸

سید محمدعلی خواجه الدین؛ سرسپردگان، تاریخ و شرح عقاید دینی اهل حق؛  ج۲ کتابخانه منوچهری

لغتنامه دهخدا

فرهنگ معین

Ruth With; Chakras; Pit Cus, London 1996

Alistar Shearer & Peter Russell, translators; Upanishad; Mandala, 1989