مناسبات ایران و غرب موضوع چالش برانگیز سالهای اخیر بوده است. همین چالش سبب حمایت بیشتر غرب و گاه حمایتهای نابخردانه آنان از اسرائیل شده است. اعلام این که؛ “اسرائیل برای دفاع از خود حق دارد فلسطینیها را در مسلخ مرگ اسیر کند و به کام نابودی بکشاند” ترجمان درستتری است از آنچه رهبران کشورهای غربی تنها حق دفاع اسرائیل از خود مینامند. اکنون هم شرایط چنان شده که سیاستهای غرب در برابر اسرائیل، جامعهی سیاسی آمریکا را دو بخش کرده و تضاد دولت اسرائیل و آمریکا هر روز روشنتر میشود.
تردیدی نیست که نگاه کشورهای غربی به ایران و دشمن خطرناک خواندنش، بی تأثیر در مناسبات و رفتارهای تلخ و گاه سراسر نیرنگ اسرائیل با آمریکا نبوده است. دو کشور ایران و اسرائیل برای اعمال سیاستهای نادرست خویش ناگزیر به دروغ هستند. ایران دروغ میگوید تا مردم خود را فریب دهد و اسرائیل دروغ میگوید تا لابیاش در آمریکا را فریب دهد. برآمد این دروغها هم دودی است که به چشم مردم هر دو کشور میرود. وگرنه، ملاهای ایران، خاخامهای اسرائیل و اندک کسانی که سکان حکومت ایران و اسرائیل را در دست دارند، از هر گزندی مصون هستند و در برج عاجهای آشکار و پنهانشان از لذتهای زندگی بهره میبرند. همین موارد است که چشمان تیزبین روزنامهنگاران را بار دیگر به سخنان پر فریب و دروغ رهبران سیاسی ایران و اسرائیل جلب کرده است. در این جستار به این خاطر که خوانندگان خود به خوبی از فریب و دروغهای رهبران بی کفایت ایرانی خبر دارند، بیشتر تلاش میکنم دروغهای نخستوزیر اسرائیل که در لباس بره نقش گرگ را بازی میکند، برملا کنم.
نتانیاهو مدام از ترس دستیابی ایران به سلاح اتمی سخن میگوید. در این راستا برای شکیل و وجیه نشان دادن حرفهایش دروغی بزرگ در مورد ملت ایران مطرح کرد که قوم ایرانی از همان دوران باستان با یهودیها مخالفت داشتهاند؛ او داستان یا اسطورهی «استر» دختر یهود در دستگاه پادشاه ایرانی را به تحریف تعریف کرد و در این معنا تورات را هم به سخره گرفت تا مهروزی ایرانیها را دشمنی تعبیر کند، اما فراموش کرده بود که ممکن است چشم و گوش لابی حامی اسرائیل کور و کر باشد، اما جهان، تورات و سورهی «استر» را خوانده و واقعیت را هم میشناسد.
او هرگز به جهانیان نمیگوید که اسرائیل خود سلاح اتمی دارد، موشکهای دوربرد دارد، رهبران غیرقابل اعتماد دارد و … برآمد چنین داشتههایی آیا چیزی مگر موقعیت پیچیده در این روزها را رقم میزند؟ ایشان نگران مجهز شدن ایران به اتم است و باور دارد که ایرانیان با داشتن سلاح اتمی، در اندیشهی ادارهی جهان هستند. بنابراین پیش از ادامه این جستار همینجا به چگونگی مناسبات اتمی ایران و اسرائیل اشاره میکنم:
- اسرائیل نخستین بمب اتمی خود را در سال ۱۹۶۷ ساخت که این کشور را در رتبهی ششم کشورهای صاحب بمب اتم قرار داد. اسرائیل بهرغم داشتن بمب اتم، یکی از چهار کشوری است که هنوز پیمان منع گسترش سلاح کشتار جمعی موسوم به «ان. پی. تی» را امضا نکرده است.
- ایران برنامهی اتمی خود را در دههی ۱۹۵۰ با حمایت آمریکا شروع کرد. در سال ۲۰۰۶ سازمان ملل به دنبال اطمینان کشورهای غربی از برنامه ساخت سلاح اتمی در ایران آن هم به طور پنهانی، قطعنامهای علیه ایران صادر کرد. در این قطعنامه از ایران خواسته شده که برنامههای ساخت سلاح هستهای را کنار بگذارد.
- در ماه جولای ۲۰۱۵ قدرتهای بزرگ جهان (۱+۵) قراردادی با ایران امضا کردند که در صورت محدودیت برنامهی غنیسازی ایران تحریمهای وضع شده به تدریج کاهش یابد. اسرائیل عقیده دارد که با امضای این قرارداد، ایران میتواند به طور پنهانی برنامه ساخت بمب اتمی خود را بدون حضور تحریمها ادامه دهد.
میبینیم که اسرائیل نگران برنامه اتمی ایران است بدون این که از برنامههای اتمی خود و امضا نکردن پیمان منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی سخن به میان بیاورد. اسرائیل معتقد است که قرارداد امضا شده اشتباه بزرگ قدرتهای جهانی است، اما وقتی که به سخنان رهبران دولت اسرائیل به دقت گوش میکنیم و بررسی، میبینیم که در واقع اختلاف نظر بین سیاستهای نتانیاهو و باراک اوباما است که پشت صحبتهای رهبران اسرائیل پنهان است. اسرائیلیها، ایران را سپر بلای اختلاف نظرهای سیاسی خود کردهاند تا تضاد اسرائیل و آمریکا کمرنگتر باشد. بر کسی پوشیده نیست که این روزها روابط آمریکا و اسرائیل شرایط دشوار و پیچیدهای را پشت سر میگذارد. به همین خاطر هم نتانیاهو تلاش دارد که بخشی از نمایندگان دموکرات در سنا و کنگره را تشویق کند که به قرارداد ماه جولای رأی منفی بدهند. از سوی دیگر هم، اوباما بدون آن که از نتانیاهو و همفکرانش نامی ببرد، او را جنگطلب میخواند.
در چنین شرایطی است که هر روز تعداد بیشتری از سیاستمداران مستقل برنامه و سیاست نتانیاهو را به چالش میکشند. اینان استراتژی نتانیاهو را مورد پرسش قرار میدهند. نمونه آشکار این پرسشگری و چالش را میتوان در سخنان رئیس جمهور اسرائیل رووین «روبی» ریولین یافت که گفت: “نتانیاهو با سیاستهایاش امنیت کشور را به خطر انداخته است.” او در سخنان خود گفت:”اصول استراتژیک ما در منطقه مبتنی است بر سه اصل؛ مناسبات ما با آمریکا، مناسبات ما با آمریکا و باز هم مناسبات ما با آمریکا”. این سخنان را او در برنامهی تلویزیونی در تفسیر و تعبیر سیاستهای نخستوزیر اسرائیل بیان کرد.
بنابراین میتوان چنین استنباط کرد که جناب نتانیاهو از واقعیتهای روزگار دور مانده و در دایرهی تخیلهای نادرست خویش گرفتار آمده است.
پیش از این گفتم که نتانیاهو برای وجیه نشان دادن برنامههای خویش مظلومنمایی میکند و در این راه از هیچ نیرنگ و دروغی هم فروگذاری نمیکند. یکی از روزنامهنگاران اسرائیلی یکی از این دروغهای بچهگانه را برملا کرده است. این روزنامهنگار نقل میکند که نتانیاهو در یکی از سخنرانیهای دو هفته پیش خود در مورد زنی صحبت میکند که اخیرن مورد ضربههای چاقو قرار گرفته و کشته شده است. نتانیاهو ادعا کرده که او با این زن در هنگام جوانی در یکی از دبیرستانهای شهر اورشلیم همکلاس بوده است. در رد این ادعا، راویو دروکر، یکی از روزنامهنگاران بنام تلویزیون اسرائیل توانسته است با مدارک لازم اثبات کند که آن زمان که این زن دوران دبیرستان را میگذرانده، نتانیاهو بهکلی در اسرائیل زندگی نمیکرده است. ایشان در آن زمان در آمریکا ساکن بوده و در دبیرستانی در فیلادلفیا مشغول تحصیل بوده است.
در سخنرانی دیگری ایشان خاطرهای از دوران کودکی خویش بیان میکند که در جنگ ۱۹۴۸ چگونه سربازان اردنی و اسرائیلی در برابر هم صف کشیدند و به سوی یکدیگر آتش گشودند. جناب نتانیاهو در حالی از خاطره جنگ ۱۹۴۸ سخن میگوید که خود متولد سال ۱۹۴۹ میلادی است.
با چنین دروغ و فریبهایی است که میشود گمانهزنی کرد ایشان از واقعیتهای کنونی روزگار دور مانده و در گرداب کشندهی اوهام خویش گرفتار آمده است. بدیهی است که زمانی که او از ایران صحبت میکند، در سخناناش که میراث اوهام است، شدیدترین واژهها نهفته است که تنها مربوط به حاکمان نابخرد کنونی ایران نمیشود، بلکه قوم ایرانی را در طول تاریخ به سخره میگیرد. نگاهی دقیق به سالهای نخستوزیری او، نشان میدهد که اصلیترین موضوع اش، ایران بوده است. این را من نمیگویم که تامیر شاعفر یکی از استادهای دانشگاه اورشلیم به روزنامهی «داگسآویزن» نروژ گفته است. به باور ایشان، تقابل نتانیاهو با آمریکا، آن هم به خاطر برنامهی اتمی ایران، خطر بزرگی برای کشور اسرائیل است. در ادامه سخنان خویش، این استاد دانشگاه میگوید: “ما بدون پشتیبانی آمریکا قادر به زندگی در منطقه نیستیم، اما سیاستهای نادرست نتانیاهو رابطه ما با آمریکا را به لبهی پرتگاه برده است.”
این که رهبران اسرائیل یا هر جای جهان نگران مقاصد برنامههای اتمی ایران باشند، چیز شگفتانگیزی نیست. مقامات تهران، بارها و به طور رسمی و علنی اعلام کردهاند که اسرائیل باید نابود شود و در دو دههی گذشته از نیروهای شبهنظامی حماس، حزبالله و … حمایت کرده است. نیروهایی که با اسرائیل در جنگ هستند، اما با وجود بیان آشکار مقامات نابخرد ایرانی، نتانیاهو شرایط را به اشتباه مانند موقعیت جهان پیش از شروع جنگ جهانی دوم میداند. زمانی که هیتلر زبان به پاکسازی یهودیها گشود و جهان واکنش مناسب و بموقع نشان نداد. این اغراق چنان پیش رفته است که جناب نتانیاهو میگوید: “اسرائیلیها تنها میتوانند به خود اطمینان کنند”. او زبان نیرنگ را چنان تیز میکند که در یک سخنرانی خود به تاریخ هفت جولای سال جاری در اورشلیم میگوید: “ایران قصد دارد جهان را تسخیر کند.”
این که ایران در جهان امروز کشوری مترقی نیست، بر همه روشن است چرا که: موازین حقوق بشر در ایران رعایت نمیشود. صدای مخالفان در گلو خفه میشود، هر گونه اعتراضی با نسبت ضدانقلاب یا تهدید امنیت ملی سرکوب میشود و … این لیست حتا میتواند با افزودن حمایت ایران از دولت بشار اسد در سوریه که هممیهنان خود را میکشد، ادامه یابد، اما ادعای تسخیر جهان توسط ایران، سخنی مسخره و طنز بیش نیست. آش چنان شور میشود که وزیر دفاع اسرائیل در سخنانی شگفتانگیز که هر انسانی را وادار به اندیشه میکند، به طور رسمی و ضمنی از حمله اتمی به ایران سخن به میان میآورد. او در ماه مه سال جاری در جمع یهودیان تندروی اسرائیل این سخنان را به زبان آورد که موجب شد جناب خامنهای هم در مشهد بگوید اسرائیل باید نابود شود. برای تأیید سخنان خود، ایشان میگوید که اسرائیل در برابر گزینهای قرار گرفته که برای امنیت ملیاش راهی دیگر ندارد. گزینهای که هم اخلاقی است و هم منطقی. برای درست بودن این گزینه هم از حمله اتمی هفتاد سال پیش ترومن به هیروشیما یاد میکند که رئیس جمهور وقت آمریکا آن را اخلاقی خواند. اخلاقی به این دلیل که استفاده از سلاح کشتار جمعی در شرایطی که جنگ طولانی میشود و منجر به مرگ میلیونها نفر، کنشی است منطقی. به همین خاطر هم در ادامه گفت: بنابراین اقدام به عمل جراحی راه حل ایران نیست.
شاید بیان این سخنان واکنشی است تاکتیکی برای فشار بیشتر بر نمایندگان سنا و کنگره آمریکا که به قرارداد بین ایران و کشورهای موسوم به ۱+۵ رأی منفی بدهند، اما پس پشت این حرفها حقیقتی دیگر هم هست که بر زبان نمیآید و آن هم خواست نابودی ایران است. چرا که نخستین مرتبه است که یکی از وزیرهای دولت اسرائیل با چنین سخنانی پا به میدان میگذارد.
آرزو کنیم که رهبران جهان و به ویژه ایران و اسرائیل وارد چنین جنگی نشوند که سرانجامی مگر مرگ میلیونها جوان ندارد.
آرزو کنیم که دروغ و نیرنگ نه به عنوان تاکتیک و نه استراتژی برگزیده نشود.
آرزو کنیم که شفافیت و انسانیت جایگزین نامردمیهای امروز رهبران جهان شود تا جهنم کنونی گلستان فردای نسل آینده شود.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.
Abbasshokri @gmail.com