گفتگوی رادیو آلمان با دکتر شاهین فاطمی، استاد اقتصاد در پاریس

مدتی است که بازار نیز به کانون اعتراض نسبت به سیاست‌های دولت تبدیل شده است. بازاری که همیشه یکی از پایگاه‌های جمهوری اسلامی به شمار آمده و در این سی سال کمترین اعتراض را نسبت به سیاست‌های حکومت نشان داده است. چرا توافق نمایندگان اصناف با دولت هم فایده‌ای نداشت؟

شاهین فاطمی: به قدری فشار روی بازار زیاد بوده، که این مسأله‌ باعث طغیان بازاری‌ها شده است. زمان شاه بازاری‌ها اعتراض کردند برای این که تصور می‌کردند به آن‌ها اجحاف شده است. این بار هم عیناً همان مسأله تکرار شده، یعنی پاسدارها آمده‌اند و اقتصاد مملکت را یکپارچه در دست گرفته‌اند و این فشار روی بازاری‌ها است. از طرف دیگر احمدی‌نژاد مرتب می‌گوید، تحریم‌ها مؤثر نیست. در حالی که فشار تحریم‌ها روی بازار است. مخارج واردات ایران به‌طور متوسط ۳۰ درصد اضافه شده است. بازاری‌ها این وسط گیر کرده‌اند، درآمد مردم کم است، حقوق‌ها عقب افتاده، بازار کساد است، و با وجود این آن‌ها می‌خواهند به مالیات اضافه کنند.

بنابراین من فکر می‌کنم باید دلیل این را در تمام این حوادثی جست‌وجو کرد که در عرض این چند سال اتفاق افتاده است. دولتی که انتظار داشت فقط ۱۲۰میلیارد درآمد نفت داشته باشد، بین سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹، سه برابر آن یعنی ۳۶۰ میلیارد دلار درآمد داشت و این درآمد را هدر داده‌اند. امروز برای پیشگیری از تورم روی مردم فشار آورده‌اند. مخارج دولتی کمتر شده است و یکباره این‌ها ترمز را گذاشته‌اند روی اقتصاد، برای این که از تورم پیشگیری کنند. درست همان کاری که اواخر رژیم شاه انجام شد و باز بازار در برابر آن طغیان کرد.

تاریخ در این مورد و اشتباه‌کاری‌های حکومت تقریباً دارد تکرار می‌شود. آن بار هم اضافه و زیاد خرج کردند، بعد یکدفعه خواستند جلوش را بگیرند. امروز مسأله‌ی مهم در ایران مسأله‌ی تحریم‌ها است و حکومت می‌خواهد به آ‌ن‌ها بی‌اعتنایی کند، درحالی که تمام اقتصاد ایران چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم صدمه دیده است، مخصوصاً از عدم سرمایه‌گذاری‌های خارجی.

Bildunterschrift: ولی سئوالی که پیش می‌آید این است که چرا دولت درست در این شرایط دست به چنین کاری می‌زند، یعنی زمان تحریم‌ها و تشدید فشار بر بازار و مردم؟

همیشه دولت‌های بعد از انقلاب کاری که کردند، این بود که در اول سال یک بودجه متوازن عرضه کردند. برای این که همیشه درآمدهاشان را بیش از آنچه هست حساب کردند و مخارجشان را کمتر. این بار هم دقیقاً همین طور شده است. حکومت می‌خواهد با اضافه کردن بر مالیات از کمبود بودجه‌اش بکاهد. چون کمبود بودجه بازهم موجب می‌شود دولت از بانک مرکزی پول قرض کند، اسکناس چاپ کند و هرچه این قرض‌ها بیش‌تر شود، تورم نیز بیش‌تر می‌شود. اما روی این‌ها حساب نکردند.

قسمت دیگری که مسأله را مشکل می‌کند، دولت یعنی این حکومت می‌خواهد که با این وسیله بتواند خودش را آماده کند برای طرح‌هدفمندکردن یارانه‌ها. برای این که در آن قسمت هم دولت روی درآمدی حساب کرده که کاملاً افسانه‌ای است. آن ۴۰ میلیارد دلاری که آن‌ها حساب کرده ‌بودند، هرگز ایجاد نخواهد شد. دولت پول کم دارد و از طرف دیگر فشار تورم هم زیاد است. این‌ها هنوز نتوانسته‌اند فشار تورم را به زیر ۱۰ درصد برسانند. از طرف دیگر طبق گفته‌ی خودشان بیکاری ۱۵ درصد است، برای جوان‌ها ۳۰ درصد است. و این‌ها همه دست به دست هم داده است.

در واقع می‌شود گفت که ناکارآمدی سیاست اقتصادی حکومت باعث می‌شود که این‌ها یک حرکات عصبی انجام می‌دهند. یکدفعه مثلاً پول بازار را زیاد می‌کنند یا مثلاً فرض کنید در مورد کارگرها کاری انجام می‌دهند، در مورد حقوق بازنشستگی کارگرها و غیره. این‌ها اعمالی است که نشان می‌دهد یک حکومت از یک سیاست مدون و پیگیر اقتصادی بی‌بهره است و با این حرکات عصبی که انجام می‌دهد، بیش‌تر کار خودش را مشکل می‌کند.

این مسأله الان بیش‌تر به شهرستان‌ها کشیده شده است و جوری نیست که به این آسانی این قضایا حل شود. مهم‌ترین مسأله‌ای که ما در مملکت داریم، عدم سرمایه‌گذاری است. چه سرمایه‌گذاری داخلی و چه سرمایه‌گذاری خارجی. تحریم‌ها مؤثر بوده است. الان ۱۶ بانک ایران در دنیا تحریم‌ شده‌اند. کشورها و شرکت‌هایی که حتی اگر دست سوم با ایران معامله کنند، در این تحریم گرفتار خواهند شد و نتیجه‌ی تمام این کارها این شده است که سرمایه‌گذاری خارجی به کمتر از یک میلیارد دلار رسیده است، در صورتی که حتی چهارسال پیش بین ۴ تا ۵ میلیارد دلار بود. بنابراین اگر شما همه این‌ها را باهم جمع کنید، روز به روز وضع مشکل‌تر خواهد شد. این ۳۰ درصد واردات بنزین را این‌ها می‌خواهند از طریق ترکیه و کردستان عراق و چین جانشین کنند که آن‌هم بسیار مشکل خواهد بود و موفق نخواهند شد. آنچه خیلی مهم است این است که هیچ نوع ارتباطی هنوز نتوانستند رهبران جنبش سیاسی یا به اصطلاح جنبش سبز با درگیری‌های اقتصادی مردم برقرار کنند. آن‌ها روی خواسته‌های سیاسی‌ تکیه کرده‌اند، در حالی که مسائل عمده اقتصادی است. وقتی این دو باهم همزمان شوند یا نوعی ارتباط بین مسایل سیاسی جنبش سبز با مسایل اقتصادی که مملکت گرفتار آن است برقرار شود، آن وقت من فکر می‌کنم وضع حکومت خیلی خیلی مشکل خواهد شد و آنچه باعث انفجار داخلی خواهد شد، بیش‌تر مسایل اقتصادی خواهد بود تا مسایل سیاسی.