بشنوید این فریاد را!

خطاب به انسانهای آزاده، وجدانهای بیدار، سازمانها و نهادهای بین‌المللی حقوق بشر

اینجا روشنفکران دستگیر، زندانی و اعدام می‌شوند و تاریک‌اندیشان برخاسته از قبور هزاران‌ساله سوار بر توسن خودکامگی بر سینه زخم‌خورده مردمانی بی‌زبان لگد می‌کوبند. اینجا بر سر و روی حقوق زنان سنگ فتنه می‌بارانند. اینجا هر فریادی را در حلقوم حق‌گوی خود خفه می‌کنند، اینجا ایران است.

اینجا مهمترین اسناد مشترک تمدنهای جهانی را از اعلامیه جهانی حقوق بشر گرفته، تا میثاق حقوق مدنی و سیاسی و اعلامیه حقوق اقلیتهای قومی، ملی، دینی و زبانی و… بی‌شرمانه به‌سخره می‌گیرند. اینجا حتی اصول مهم قانون اساسی خودنوشته را نیز به کوری چشم طالبینش در طاق نسیان سی‌ساله‌ می‌پوشانند.

اینجا حقوق حداقلی‌ای که در قانون اساسی نسبت به ملل و اقوام تصریح شده‌، مانند اصول ۱۵، ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۳۲، ۳۵، ۳۸، ۱۶۸ و… آشکارا معوق و معطل مانده‌اند. این، علیرغم وظیفه دولت (و مشخصاً مقام ریاست جمهوری) در اجرای مفاد قانون اساسی است که در اصل ۱۱۳ قانون اساسی متجلی گردیده‌. اینجا حتی درخواست از دولت جهت اهتمام در وظیفه قانونی‌خود نسبت به تحقق حقوق اولیه مردم، نتیجه‌ای جز تعقیب، بازداشت و شکنجه ندارد.

اینجا گلستان تاراج‌رفته زبانها و فرهنگهاست، در این کشور کثیرالملله ۷۴ میلیونی، علاوه بر ملل بلوچ، عرب، کرد، ترک، ترکمن و فارس، دهها قوم و اقلیت‌های دینی و عقیدتی کار و زندگی می‌کنند. اما رژیم سیاسی در دست گروهی شوونیست است که هیچگونه حقوقی برای هر آنچه که خارج از دایره تکزبان و تکمذهب رسمی باشد، قائل نیست. این رژیم شیعونیستی (شیعه-شوونیستی) صدای هر اعتراضی را با بی‌رحمی هرچه تمام خفه می‌کند. جنبش حق‌طلبانه زنان، کارگران و معلمان را سرکوب می‌کند، حقوق شهروندی تک تک افراد جامعه را در پیشگاه خدایان خویش قربانی می‌کند و این همه مظالم بس نیست که کوله‌باری از ستم ملی را نیز بر دوش اقوام و ملل می‌نشاند تا آنان را علاوه بر حقوق مدنی از ابتدائی‌ترین حقوق طبیعی خویش نیز محروم سازد.

اعدام، ترور، شکنجه، تبعید، زندان و… خط‌مشی اصلی این رژیم در مقابله با فعالان سیاسی اجتماعی، روشنفکران، روزنامه‌نگاران، فعالین جنبش‌های مدنی مخالف خود است.

رژیم از سویی نیز با فیتلرینگ سایت‌ها، ممنوعیت رسانه‌های عمومی مانند ماهواره، توقیف روزنامه‌ها و مجلات مستقل و نهادهای مدنی غیردولتی و ایجاد فضای رعب و اختناق، مانع از رسیدن فریاد مردم به گوش جهانیان می‌شود.

هرچند در بعضی موضوعات از جمله حقوق زنان، یا جنبش سبز با توجه به پوشش خبری رسانه‌های خارجی کم و بیش صداهایی به گوش انسانهای بیدار جهان رسیده‌، اما متاسفانه در بسیاری موارد و به‌خصوص در مسائل مربوط به حقوق ملل و اقوام پوشش خبری و حمایتهای بین‌المللی بسیار اندک  بوده‌(که  بر سر  تحلیل علل آن در این مقال نیستیم).

لازم به ذکر است در جامعه‌ای ما، آموزش به ‌زبان مادریمان  جایگاهی در مدارس ندارد و اگر کسی بخواهد داوطلبانه و با هزینه شخصی زبان مادری را به محصلین آموزش دهد، این امر به مثابه جرم سیاسی انگاشته شده و با آن برخورد می‌شود.

رژیم هرگونه تلاش برای احقاق حقوق ملل تحت ستم را اقدامی در راستای تجزیه کشور و برخلاف امنیت ملی تلقی کرده و با آن برخورد چکشی می‌کند.

ترکان آذربایجان، از این قاعده مستثنا نبوده و تحت شدیدترین فشارها قرار دارند. اقتصاد به‌شدت دولتی ایران به‌شیوه‌ای تبعیض‌آمیز در مناطق مرکزی و جنوبی متمرکز گردیده، این امر منجر به جریان سیل مهاجرت از آذربایجان و تشدید روند آسیمولاسیون و بحران هویتی در میان آنان شده‌است.

در مقابله با این مظالم جنبشی ریشه‌دار در آذربایجان پای گرفته که هدف اصلی آن رفع تنگناهای رشد و توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از منطقه و تامین و بسط دموکراسی، حقوق شهروندی، حقوق فردی و جمعی، تامین آزادی بیان و اندیشه در منطقه است.

اما هرگونه اقدام مدنی فعالان این جنبش برای ایجاد تشکل و تحزب، به‌شدت توسط نیروهای امنیتی سرکوب می‌شود و حبس‌های طولانی برای چنین فعالانی صادر می‌شود. در طول بیست سالی که از عمر مرحله نوین جنبش ما می‌گذرد بارها شاهد امواج بگیروببندهای خودسرانه بوده‌ایم و گاه احکام بسیار سنگینی صادر شده، چنانکه سعید متین‌پور روزنامه‌نگار زنجانی به جرم فعالیت‌های مدنی خود به ۸ سال حبس محکوم گردیده ‌است.

اخیرا نیز موج جدید دستگیری‌ها از حدود دو ماه پیش تحت عنوان اقدام علیه امنیت ملی و به بهانه  تشکیل گروه و عضویت در آن به ترتیب زیر شروع شده‌است.

در ادامه این بیانیه عنوان شده که از ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ تاکنون این افراد بازداشت شده اند:

آیت مهرعلی‌بیگلو، آیدین خواجه‌ای، بهبود قلیزاده، دکتر علیرضا عبداللهی،

بهمن نصیرزاده، شهرام رادمهر، دکتر لطیف حسنی، حمیده فرج‌زاده، استاد اکبر آزاد، مهندس محمود فضلی، حیدر کریمی (یاشار)،  نعیم احمدی خیاوی،  مهندس ابراهیم رشیدی، سعید بیدخت، یونس سلیمانی، زهرا فرج‌زاده، فیروز یوسفی (وی بعد از تحمل ۲۴ روز بازداشت انفرادی با سپردن وثیقه سنگین اخیرا آزاد می‌شود)، شکرالله قهرمانی فرد، مهندس حسن رحیمی بیات.

این بازداشتها عموماً بدون در دست داشتن حکم مقام قضایی و بدون رعایت هرگونه تشریفات قانونی صورت گرفته‌. تمامی بازداشت‌شدگان در سلولهای انفرادی در زندان تبریز نگهداری می‌شوند. از هرگونه حق ملاقات با خانواده و حق برخورداری از وکیل محرومند. از کم و کیف اتهامات وارده اطلاع دقیقی در دست نیست. زمان اتمام مدت بازداشت‌شان مشخص نیست و به‌قرار اطلاع همگی تحت شکنجه سفید قرار گرفته‌اند که به اعترافات ساختگی تن در دهند.

از جمله زهرا فرج‌زاده مادر کودکی سه ساله است. هر دو سرپرست این کودک در زندانند و اعضای این خانواده کوچک از دیدار همدیگر محرومند.

انسانهای آزاده، وجدانهای بیدار! ما به عنوان جمعی از فعالین حرکت ملی آذربایجان تهران، ضمن محکوم نمودن هرگونه مصادیق خشونت، شکنجه و نقض حقوق فردی و جعمی از طرف سیستم حاکمه، معتقدیم که مبارزه با دیکتاتوری در ایران با حذف، بایکوت یا نادیده گرفتن، حقوق ملل ایرانی موفقیتی در پیش نخواهدداشت و پژواک نامیمون چنین رویکردی می‌تواند دامنگیر سایر جنبش‌ها نیز گردد. (سکوت اغلب ملل غیرفارس در اعتراضات جنبش سبز، نمونه‌ای بر این مدعاست) لذا برنده اصلی در این میان منحصراً حاکمیت مستبد خواهد بود. این وضعیت به رژیم این امکان را می‌دهد که با مخالفان خود تک به تک و با صرف هزینه اندک برخورد کند.

لذا با آرزوی آزادی تمامی فعالان عقیدتی سیاسی در بند، خواسته‌های زیر را عنوان می‌داریم:

۱ـ از فعالان اجتماعی و حقوق بشری درخواست می‌کنیم: در راستای اطلاع‌رسانی بی‌طرف، این فعالان در بند را یاری نمایند و مانع از گسترش روند این دستگیری‌ها شوند.

۲ـ از فعالان آذربایجانی خارج کشور که امکان اعتراضات علنی دارند، می‌خواهیم: فارغ از طیف‌بندی‌های داخلی خود، یک صدا از آزادی این عزیزان دربند حمایت نمایند.

۳ـ از سازمانها و ارگانهای حقوق بشری می‌خواهیم: با صدور بیانیه و مکاتبه با مسئولین و اولیا امور خواستار آزادی دستگیرشدگان اخیر شوند.

انسانهای آزاده، وجدانهای بیدار! اینجا روشنفکران دستگیر، زندانی و اعدام می‌شوند و تاریک‌اندیشان برخاسته از قبور هزاران‌ساله سوار بر توسن خودکامگی بر سینه زخم‌خورده مردمانی بی‌زبان لگد می‌کوبند. اینجا بر سر و روی حقوق زنان سنگ فتنه می‌بارانند. اینجا هر فریادی را در حلقوم حق‌گوی خود خفه می‌کنند، شما ای وجدانهای بیدار، شما ای انسانهای آزاده بشنوید این فریاد را!

شنبه ۲۶ تیر ۸۹ ـ  تهران