آقا چه جلسه ای بوده اون جلسه نهی کردن احمدی نژاد از شرکت در انتخابات …. میگن یکی رهبر می گفته، هفده تا احمدی نژاد جواب می داده … اول هم که می خواسته جواب بده، یه کمی قرآن خونده و بهی نستعین، بهی نستعین، کرده، بلکه آقای خامنه ای را از خر شیطان بیاورد پائین و به راه راست هدایت کند، بعدش هم که عربی حرف زدن و قرآن خواندن را تمام کرده، گفته قربان خاکپای مبارکت گردم، امربه معروف و نهی از منکر، کار آدم های معمولیه؟ شما باید امر بفرمائید که البته ما امر شما را گوش کنیم یا نکنیم، بستگی داره به اینکه چی توی چنته مون داشته باشیم و برگ برنده ای تو دستمون باشه یا نباشه …! ولی شما که هی می فرمائید ما دموکراسی داریم، ما دموکراسی داریم، مگه توی یک کشور دموکراسی حق کسی را ازش سلب می کنند؟ منم آدمم، دل دارم و حق دارم دوباره رئیس جمهور بشم.
سه ساله روحانی رئیس جمهور شده، غیر از برجامش که خودتون هم معتقدید به لعنت شمر نمی ارزه، یک حرف یا کارش معروف نشده در حالی که خودتون می دونین تمام حرف ها و کارهای من شهرت جهانی پیدا کرده ….شاید باورتون نشه که خیلی ها هنوزکه من را می بینند، قبل از اینکه به قیافه ام توجه کنن و ببینن راستی راستی بوتاکس کرده ام یا شایعه بوده، بالای سرم را نگاه می کنند ببینند خبری هست یا نه و اون هاله نوری که گفته بودم هنوز داره می چرخه یا نه؟!
روحانی چه معجزه ای کرده؟ …اعدام ها که بیشترشده …گرونی هم همینطور…راجع به فحشا و این جور چیزها هم شرم حضورم میشه حرفی بزنم …اعتیادم که خودتون خبر دارید …. برجام را که خودتون باهاش مخالفین و صد تا عیب ازش می گیرین. بنا بر این ، این بابا غیر از قلنبه سلنبه حرف زدن، چه گلی به سر این مردم زده؟
شما که مثل من نمی آئید توی شهر ببینید چه خبره …. به جدم مردم همه گرفتار، همه غصه دار، همه سگرمه ها توی هم، اصلا یه وزٍّاریاتیه که بیا و ببین … بذارین من بیام سرکار، مردم را سرگرم کنم، و یه نمایش دموکراسی راه بندازم که سوئیسی ها پاشن بیان تهران و التماس کنن که سر جدتون این دموکراسی تون را یاد ما هم بدین.
اگه من بیام سرکارم! باز یه چرت و پرت هایی سرهم می کنم که مردم بخندند و دلشون باز بشه ….چهار تا آمار الکی میدم که دلشون خوش باشه ….از یه جا کم می کنم به یارانه شون اضافه می کنم که خیال کنند وضعشون بهتر شده …خلاصه یه جوری شلوغش می کنم که حالی شون نشه چی به چیه وکی به کیه …. اصلا یک کاری می کنم که همه خیال کنن شاه برگشته، بشکن بزنن و آواز بخونن …!
میگن آقا یک کمی چپ چپ نگاهش کرده و انگارکه داره پشه ای را رد می کنه، دستش را تکون داده وگفته دیگه تپه سالمی نمونده که تو بخواهی بیایی و خدمتش برسی ….فعلا براساس همان دموکراسی من درآوردی خودمون، تو را از شرکت در انتخابات نهی می کنم تا ببینم چی میشه…
وقتی تاریخ مصرف آدم ها تمام می شود…
خداوند هیچ تنابنده ای را به سرنوشت قاضی مرتضوی سابق دچار نکند …آدمی با آنهمه کبکبه و دبدبه، و کسی که به خاطر نورچشمی بودن، نمی شد بهش بگی بالای چشمت ابروست، و حتی اسمش تن زندانی ها را می لرزاند، حالا که تاریخ مصرفش تمام شده، انداختنش وسط و هرکی می رسه یک چیزی بهش میگه …
طرف اومده بزرگواری کرده و از یک مشت آدمی که اربابش آنها را خس و خاشاک نامید عذرخواهی کرده، ولی مردم به جای اینکه بگن عیبی نداره قضا بلا بوده و گذشته، یه چیزی هم ازش طلبکار شدن …
بابا هفت سال پیش یک مختصر قتل و غارتی شده و تمام شده، ول کنید دنبال قضیه را …
اگه اینجوری باشه باید بیائیم به جنایات چنگیزخان مغول هم رسیدگی کنیم و خساراتی را که به کشور ما وارد کرد از نواده هاش یعنی چینی های عزیزکرده فعلی بگیریم.
حالا فرض کنیم که آدم های اون دوره و زمونه ارزشی نداشتند و خداوند خلق شون کرده بود واسه کشته شدن به دست چنگیز و تیمور! سگ ها وگربه ها چی؟ اونها هم ارزشی نداشته اند؟
می دونین که چنگیز تمام سگ ها وگربه های نیشابور را هم کشت؟ خبر دارین الان سگ دونه ای چنده؟ شاید باورتون نشه، در همین اروپا، که هر پیرزنی یه دونه سگ به عنوان همدم و همراز دلش نگه می داره و به قول معروف توی سر سگ بزنی، سگ ریخته، برای سگ هایی که نه قیافه دارن، نه صدا و نه تربیت درست و حسابی، باید هزار یورو پول داد.
قیمت سگ های اصل و نسب دار و پدر مادردار که سر به فلک می زنه … بعید نیست اگه بتونیم خسارت سگ ها وگربه هامون را از چینی ها بگیریم، از پول نفت بی نیاز بشیم ….
چنگیزخان بابت اونهمه جنایتی که کرد یک ببخشید خشک و خالی هم نگفت در حالی که این بابا به خاطر سه نفری که ظاهراً به علت مننژیت! در زندان درگذشته اند عذرخواهی هم کرده و بهشون شهید هم گفته …دیگه چیکار باید بکنه که نکرده …؟ خدا را خوش نمیاد بچه مردم را اینجور بچزونین!
آدم خیالاتی
هشت و نیم صبح بود که همسایه آلمانی مان زنگ در خانه مان را زد، و دستش را با لبخند و یک اسکانس ده یوروئی دراز کرد به طرف من.
من به تصوراینکه بالاخره پول نفت را آورده اند در خانه مان، با بی میلی اسکناس را گرفتم وگفتم فقط همین؟
و طرف که در دنیای واقعی زندگی می کرد نه خیال، متعجب گفت: من فقط همین ده یورو را از همسرتان قرض کرده بودم، انتظار بیشتری داشتید؟!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده دو کتاب به نام های “آدم های زیادی” (۲۰۱۳ ـ کانادا) و “شما چند می ارزید؟”(۲۰۱۶ ـ آلمان) منتشر شده است.