به گزارش ایرنا، حسن روحانی، در یک سخنرانی با اشاره به اهمیت حفظ آب و خاک گفته است که «اگر این دو را از دست دهیم، در بلندمدت هیچ نخواهیم داشت». ایشان در حالی که با چکش بر فرق فرشته عدالت می کوبید، افزود: «ما توسعه کشاورزی پایدار میخواهیم، نباید بگذاریم خاک نابود شود، در کشورهای جنوبی خلیج فارس، میبینید که خاک چقدر ارزش دارد و با لنج خاک ایران را برای کشاورزی و سایر مقاصد میبرند».
خبرنگاران که هاج واج شده بودند، پرسیدند: مگر مملکت قانون ندارد؟ روحانی که از شدت ناراحتی با دست به پیشانی جهانگیری می زد، پاسخ داد: پول و نفت و گاز سهم سپاه و بیت است، زمین سهم شهرداری است، حقوق نجومی سهم مدیران “قیمتگذار” است، وثیقه های میلیاردی سهم قاضی القضات و خانواده محترم است، آب هم سهم باغ های پسته و کیوی است، خارجی های بیچاره دیر رسیدند فقط خاک نصیب شان شد.
سئوال کردند: گیریم که عزیزان داخلی سهم خودشان را از سفره انقلاب برداشته اند، همسایه ها چرا؟
روحانی پاسخ داد: از قدیم گفته اند همسایه از همسایه ارث می برد.
خبرنگاران مجددا گفتند: پس کشاورزی پایدار جریانش چی بود؟
روحانی گفت: یعنی اینقدر تولید زیاد بشود که کشاورزان با بی خیالی گوجه های خودشان را بریزند وسط جاده و بشکن بزنند.
خبرنگاران دست از پا درازتر مشغول ترک جلسه بودند، که مصی خانم، رئیس سازمان خوشگل محیط زشت، در حالی که چادر به کمر بسته بود، فریاد زد، هرکسی که خاک وطن را به توبره می کشد، بحق پنج تن با همان خاک دفنش بکنند.
خبرنگاران که شوکه شده بودند، گفتند: مصی خانم نفرین خوبیت ندارد، کار دیگری از دست تان ساخته نیست؟
مصی خانم گفت: چرا، چندین بار هشدار داده ایم و ابراز نگرانی کرده ایم.
شیرناپاک خورده ای پرسید: آبجی، هشدار و ابراز نگرانی چه فایده ای دارد؟
آبجی جواب داد: وقتی دبیرکل سازمان ملل خیلی متحد با آن ید و بیضا فقط می تواند اظهار نگرانی بکند و هشدار بدهد، ما چه خاکی به سرمان بکنیم!
خبرنگاران که از زندگی ناامید شده بودند، خطاب به روحانی گفتند: مگر مملکت نگهبان ندارد؟
روحانی جواب داد: اتفاقا خلیج فارس ناتور زیاد دارد، ولی همسایه ها مثل اختلاسگران شبانه خاک مملکت را به توبره می کشند و می برند.
نسخه مقام رهبری برای عراق
رهبر معظم انقلاب در دیدار با حجت الاسلام عمارحکیم رئیس ائتلاف شیعیان و ابوابجمعی، در حالی که از خوشحالی در عبا نمی گنجیدند، ضمن ابراز خرسندی از شکلگیری ائتلاف در میان گروه های شیعه عراق، آن را حادثهای مهم خواندند و گفتند: همین که شما بعد از ۱۳ سال توانسته اید به وحدت برسید، جای شکرش باقی است. چون ما با شیعیان خالص و مخلص دور و بر خودمان هنوز بعد از سی و هفت سال حتی نتوانسته ایم به نفاق برسیم، وحدت که جای خودش دارد. مثلا طرف با جعبه شیرینی می آید و با ما ائتلاف می کند، اما هنوز مُهر ما زیر حکم تنفیذش خشک نشده، برایمان شاخ و شانه می کشد.
مقام رهبری در ادامه تاکید کردند: به تمام جناح ها نگاه پدرانه داشته باشید و آغوش تان را برای همه عراقی ها باز کنید، بعد که پریدند توی آغوش تان، همه را بگیرید و پدرشان را در بیاورید.
مقام رهبری افزودند: ما خودمان موقع انتخابات آغوش مان را برای همه باز می کنیم، حتی کسانی که نظام را قبول ندارند، بعد که همگی پریدند توی صندوق، درِ صندوق را می بندیم و دِ بزن.
مقام شامخ ولایت که روی دور افتاده بودند همچنین گفتند: حواس تان به علم و دانش باشد. تنها راه تقویت علم و دانش، تقویت دانشگاه ها با لباس شخصی و نیروهای امنیتی است. تنها در این صورت است که علم و دانش پر نشاطی خواهید داشت، ضمنا “وحدت” را نیز فراموش نکنید. ما فراموش کردیم و شنیده ایم که طفلکی در اصفهان خیلی تنها و شکسته شده. و البته شانش آورده کاری به کارش نداشته ایم.
مقام رهبری در حالی که چشم روشنی می چپاند توی جیب عمار حکیم افزودند: ضمنا از ما می شنوید، به آمریکایی ها اعتماد نکنید چون خدای لاف هستند. دولت صاف و ساده ایران، چند سال بر سر برجام با آنها مذاکره کردند و حالا معلوم شده که دست شان به هیچ جا بند نیست، شما هم اگر می خواهید مثل دولت روحانی سرتان کلاه نرود، به آمریکایی ها اعتماد نکنید.
حدیث حیرت آور حلب
روایت است که خداوند تبارک و تعالی برای هدایت اشرف مخلوقات ۱۲۴ هزار پیغمبر آکبند فرستاده، اما دریغ از یک سر سوزن هدایت. خب وقتی طرف از هدایت پسر خودش عاجز بوده، و اینقدر عقلش نمی رسیده که بچه خودش را به جای گوسپند قربانی نکند، چه توقعی داشته غریبه ها حرفش را گوش کنند. به غریبه ها هم باید حق داد، از خودشان بپرسند، کسی که از هدایت پسر خودش عاجز است و خر و گاو را سوار کشتی می کند، اما پسر خود را به امان خدا رها می کند، چطوری می خواهد بچه دیگران را به راه راست هدایت کند.
یا کسی که کارد بر گلوی فرزند خودش می گذارد چه تضمینی هست کارد بر گلوی بچه های ما نگذارد. هادیان محترم هم خیلی که همت می کردند، می نشستند زیر پای تبارک و تعالی و می نالیدند که یا مامور دیگر به جای بنده برای هدایت گمراهان بفرست، یا همه را بکش و خیال خودت و خودم را راحت کن.
تبارک و تعالی هم پیش خودش حساب می کرد که اگر کس دیگری را بفرستد خیلی ضایع است و برایش حرف درخواهند آورد که کسی که نظرش به نظر ایشان نزدیکتر بود، توزرد از کار درآمده. درنتیجه دو نفری نقشه می کشیدند که چطوری همه را غرق کنند و از شرشان راحت شوند تا حرف و حدیثی درکار نباشد.
بعدش هم حضرت اجل اشرف هارت و پورت راه می انداخت که ندیدید چه بلایی بر فلان قوم نازل کردیم؟ ندیدید چگونه قوم لوط را لخت کردیم؟
کسی نیست بگوید که چی؟ مرد حسابی چاقوکشی و هفت تیرکشی و کشتن همنوع که پز دادن ندارد. راست می گویی مردم بیچاره حلب را از دست آدمکش ها نجات بده. والا طالبان و امام راحل و داعش خیلی بهتر از حضرتعالی بلدند بکشند. یکی به نام دفاع از حرم می کشد. یکی به اسم مقابله با تکفیری. یکی می کشد چون گردن کلفت منطقه است و مردم بی پناه حلب را می کشد تا از ینگه دنیا نسق بگیرد و آغا را سرکیسه کند. برخی ها هم معتقدند که اگر حضرت اشرف، کلا بی خیال اشرف مخلوقات می شد، امروزه وضع بشر خیلی بهتر از حالایش بود. حداقل اینکه مثل حیوانات بی دین و لامذهب باقی می ماندند و ره افسانه نمی زدند و بر سر چهارتا جمله که معلوم نیست کی و کجا از آستین چه کسی درآمده، دمار از روزگار همدیگر در نمی آوردند و مردم حلب هم قتل عام نمی شدند. و اختلاسگران محترم نیز مثل غارنشینان لقمه از دهان فرهنگیان یک لاقبا نمی قاپیدند. باز گلی به جمال پیشینیان که حداقل وسط پیشانی جای مُهر نداشتند.
کودکان ازدواج به جای کودکان کار
اگر کسی سی و هفت سال قبل خمینی و بهشتی و مرتضی مطهری را در حال انقلاب کردن می دید و می پرسید: هدف شما از انقلاب کردن چیست؟ به احتمال هزاردرصد پاسخ می شنید: می خواهیم دشمنان خدا و پیغمبر را از بین ببریم. و اگر بر فرض محال سئوال کننده زنده می ماند و به خارج، یا بالای چوبه دار هجرت نمی کرد و یا در اثر هوای خراب و انواع آلاینده های خوش تیپ گرفتار سرطان و دویست سیصد قلم مریضی نمی شد، حتما به چشم خود می دید که پس از سی و هفت سال، خمینی و یارانش، به جای دشمنان دین، موفق شده اند خدا و پیغمبر را از بین ببرند.
در همین راستا ناطق نوری رئیس دفتر بازرسی مقام رهبری نیز که هر روز سوراخ و سنبه های دفتر آغا را مورد بازرسی قرار می دهند تا مطمئن شود که فساد در گوشه های دفتر لانه نکرده، گفته بود: همه ما را مورد سئوال قرار می دهند که چرا پس از ۳۷ سال در بسیاری از مسائل سیر قهقهرایی داشته ایم، با این تفاصیل آیا ۳۷ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی می توانیم ادعا کنیم که الگوییم؟
مقام رهبری که از سئوال جناب جیمزباند خودش جا خورده بود، گفته بود شماها و جمهوری اسلامی را نمی دانم ولی بنده خیلی وقت است الگو هستم چون همه سعی می کنند در اندازه قد و قامت ما باشند.
مامور۰۰۷ دفتر آغا هم که حقیقتا باورش شده که آغا از خیلی چیزها خبر ندارد، جواب داده بود: امام وعده آب و برق مجانی و تحصیلات مجانی داد ولی الان دختربچه ها نیز توی خیابان کار می کنند تا نان آور خانواده باشند.
آغا با بی خیالی گفته بود: بهترین راهکار این است که دختربچه های دستفروش را شوهر بدهیم تا سرشان گرمِ خانه داری و بچه داری شود و ثوابی هم برده باشیم.
خانم شهلا اعزازی، جامعهشناس و استاد مطالعات زنان در “همایش بررسی ازدواج کودکان” در تهران اعلام کرد که در حال حاضر ۴۳ هزار مورد ازدواج دختربچههای ۱۰ تا ۱۵ ساله در کشور وجود دارد.
آیت الله جعفرخان سبحانی نیز که گویا به تازگی از فرنگ برگشته، گفت: یکی از دلایل بیبندوباری و فساد در غرب، حضور بانوان در جامعه و فعالیتهای اجتماعی آنان است.
آیت الله عظما مکّار شیرازی که عنقریب است پا توی کفش عظمای اصلی بکند، با شنیدن این خبر فریاد زد: حرام است.
پرسیدند چی حرام است بابا جون؟
آیت الله پاسخ داد: من این اجازه را نمی دهم، هرکس می خواهد با دختر صغیر ازدواج کند باید از روی نعش من رد بشود.
گفتند مکارم جون دخترهای کبیر قادر به ازدواج نیستند اقلا اجازه بده، نظام صغیرها را رد کند بروند.
مکارخان فریاد زد: تا دختر به بلوغ عقلی نرسد اجازه ازدواج ندارد، فقط باید صیغه بشود.