جهان غرب تا اینجا بازی سوریه را به روسیه باخته است. حالا، ایران به عنوان نخستین پشتیبان مالی و تسلیحاتی اسد، آنطور که مشاور آیت الله خامنه ای مدعی شده است، با پیروزی در سوریه ثابت کرده که قدرتمندترین نیروی نظامی منطقه است. با وجود این تصور در رهبری جمهوری اسلامی، باید منتظر گسترش تحریکات منطقه ای از سوی جمهوری اسلامی بود.
سقوط حلب، همانطور که بشار اسد یک هفته پیش در گفت و گو با الوطن گفت، پایان جنگ نیست. شهر ادلب به طور کامل و مناطقی دیگر از چند شهر دیگر سوریه هنوز در دست شورشیان هستند. شورشیانی که از سوی آمریکا و متحدان غربی و منطقه ای آن شیر شدند، اما حالا در مصاف با روسیه و ایران تنها گذاشته شده اند و شهر به شهر و سنگر به سنگر مجبور به عقب نشینی پرتلفات می شوند.
در جنگ سوریه تاکنون بخش عمده این کشور ویران شده، بیش از نصف جمعیت آن آواره شده اند و نزدیک به نیم میلیون نفر جان خود را از دست داده اند. با توجه به وضعیت موجود، به نظر می رسد که این جنگ سرانجام به نفع ایران و روسیه پایان می یابد و اسد فعلا به عنوان دست نشانده روس ها و تحت الحمایه جمهوری اسلامی در دمشق خواهد ماند. اسدی که پس از این همه جنایت، دیگر هیچ اعتباری در جهان و کشور خود ندارد و چه بسا که در فضائی آرام تر از سوی روس ها به مسلخ کشانده شود تا دست نشانده بهتری به جای او بنشانند.
در این میان اما برای مردم ایران مهمترین پرسش این است که پایان جنگ خونین سوریه، برای آن ها چه نتیجه ای خواهد داشت.
نگاهی به خبرهای همین چند روز گذشه نشان می دهد که مردم ایران همانطور که در طول جنگ هزینه گزافی تحمل کردند و قربانیانی نیز دادند، پس از جنگ نیز، اگر اصولا از منابع ملی پس از غارت های باندهای حاکم بر کشور چیزی مانده باشد، آن را نیز هزینه توسعه طلبی های حاکمان بر سرنوشت تیره خود کنند.
خودباوری حاکمیت جمهوری اسلامی، پس از شکست شورشیان سوریه، درست یا غلط بیشتر شده و بی تردید تنش آفرینی هایش با همسایگان اوج خواهد گرفت. همین چند روز پیش یکی از فرماندهان بلندپایه سپاه تهدید کرد که اگر جنگی درگیر شود، ایران اسرائیل و حکومت های عربی را نابود خواهد کرد. این تهدیدها بی تردید بیشتر خواهد شد. کما این که دو روز بعد از این سپاهی، آیت الله خامنه ای با قاطعیت اعلام کرد که تا ۲۵ سال دیگر اسرائیل باقی نخواهد ماند.
خبرهای دیگری هم نشان از آن می دهد که جمهوری اسلامی با تکیه زدن بر مسکو خود را برای ماجراجوئی های نظامی بزرگتر در منطقه آماده می کند.
اولین خبر این که در لایحه بودجه سال ۱۳۹۶ که همین هفته از سوی روحانی تسلیم مجلس شد، بودجه نظامی کشور نسبت به امسال۸۴درصد افزایش یافت.
دومین خبر هم این که وزیر نفت جمهوری اسلامی گفته است از این به بعد بیشترین قراردادهای نفتی با روسیه بسته خواهد شد. (روسیه خود یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت است و به نفت ایران نیازی ندارد، اما می تواند با خرید نفت ارزان از ایران و فروش آن در بازارهای جهانی، زیان های مالی ناشی از مداخله در جنگ سوریه را جبران کند و در مقابل اگر بحران تازه ای میان ایران و همسایگان یا غرب بروز کرد، دست کم به پشتیبانی از تهران تظاهر کند.)
چیزی که می تواند احتمالا بازی را به هم بزند، نقشی است که ترامپ پس از ورود به کاخ سفید ایفا می کند. او یکی از دوستان پوتین را بر مسند وزارت خارجه آمریکا نشانده است. در مبارزات انتخاباتی خود نیز اعلام کرده که در مسیر تنش زدائی میان مسکو و واشنگتن خواهد کوشید. معلوم نیست که اگر ترامپ دوری مسکو از تهران را شرط اصلی دوستی قرار دهد، آقای پوتین چه خواهد کرد.
یادمان باشد که ترامپ پس از پیروزی در انتخابات، بلافاصله با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل تماس تلفنی برقرار کرد تا نشان بدهد که به اسرائیل بسیار نزدیک است. حال آقای خامنه ای یکبار دیگر اسرائیل را به نابودی تا ۲۵ سال آینده تهدید می کند. آیا اسرائیل نخواهد کوشید مناسبات میان ایران و آمریکا را که در دوران اوباما تا حدودی معتدل شد، دوباره بحرانی کند؟ و اگر تلاش کند، آیا موفق نخواهد شد؟ اگر رهبران جمهوری اسلامی به خشک سری ادامه دهند و بخواهند نقش لولو را برای مردم اسرائیل ایفا کنند، این امر بسیار محتمل خواهد بود.