همان گونه که می دانید روز ۱۰ دسامبر روز جهانی حقوق بشر بود؛ حقوق بشری که جهان جلوه است و همه ی مردمان دنیا را باید در بر بگیرد. هر چند نظام حاکم بر سرزمین مادری ما هرگز این اصل مسلم قرن بیست و یکم را نپذیرفته و با صرف هزینه های هنگفت کوشش کرده است مسئله ی حقوق بشر را امری “بیگانه و غربی و مذموم” قلمداد کرده و این اندیشه را درون جامعه ی ایران جا بیندازد که حقوق بشر غربی ربطی به ایرانیان ندارد! در حالی که حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر حاصل خرد جمعی انسان است بر روی کره خاکی.
نظام جمهوری اسلامی با رد تفکر همه شمول بودن حقوق بشر و حقوق شهروندی در ایران به فجایعی دست زده است که تاریخ مدرن بشری کمتر چنین فجایعی را به خود دیده است. زشتی و شناعت این تفکر آن هنگام بیشتر روی نشان می دهد که می بینیم این نظام بر مردم ایران که در واقع خود را حاکم بر سر نوشت آنان می داند، چنین رفتاری را روا می دارد و نه بر بیگانگان.
تنها کارخانه ای که در این نظام بیست و چهار ساعته کار می کند و به “تولید” مشغول است، کارخانه ی “بیگانه سازی” و “دشمن تراشی” ست که تولیدش بذر جدایی و کینه است بین مردمان ایران؛ مردمانی که دارای هویت های متفاوت و چندگانه ای هستند. مردمانی که دارای مذاهب و دین های گوناگون هستند. یکی از گروه هایی که نظام جمهوری اسلامی در دشمنی با آنها از هیچ کاری رویگردان نبوده و بسیار علنی به آزار و اذیت و حتی اعدام آنان دست یازیده، بهائیان ایران هستند.
رژیم جمهوری اسلامی حقوق دینی و حق شهروندی بهائیان ایران را به رسمیت نمی شناسد، و به طور سیستماتیک در پی آزار و اذیت آنان است با این هدف که یا آنها را در خود منحل و یا به بیرون از ایران پرت کند. و برای رسیدن به این مقصود از دو راه علاوه بر ایجاد کینه و دشمنی استفاده کرده است. اول این که جامعه بهائیان را از دسترسی به تحصیلات عالیه بازدارد، و دوم مانع کسب و کار آنان و در نتیجه موفقیت های اقتصادی شان شود.
از آغاز انقلاب این شهروندان هموطن که خدمات کم مانندی به ایران در حال پیشرفت اقتصادی و صنعتی آن زمان کرده بودند، نه تنها از مالکیت املاک و حفظ اموال خویش محروم شده اند، بلکه با اتهامات ناروایی که مسئولان جمهوری اسلامی به آنها زده و می زنند، جان شان نیز در معرض خطر جدی قرار گرفته است.
من زنده یاد احسان الله اشراقی را سال ها بود که می شناختم، در ماه یکی دو بار به دفتر شهروند می آمد و برخی مواقع که هم اوقات ایشان و هم اوقات من اقتضا می کرد می نشستیم و ایشان از برخی خاطرات تلخ و شیرین دوران زندگی در ایران پیش و پس از انقلاب یاد می کرد و شنونده از پاسخی که مسئولان حکومت نوپای جمهوری اسلامی به خدمات این انسان و دیگر بهائیان کارآفرین ایرانی داده بودند، شرم می کرد.
زنده یاد اشراقی در پاگیری صنعت نوپای حرارتی و لوازم خانگی در ایران چه خدمات شایسته ای که نکرده بود. اگر روزی شرح آن چه او و دیگر بهائیان برای ایران و ایرانیانی که برای آنان کار می کردند برود، ایرانیان خواهند دانست که گوهرهای گرانبهایی را به دلیل کوته نظری و خودمحوری اعتقادی و انتفاعی گردانندگان حکومت کنونی از کف نهاده و آواره ی چهار گوشه ی گیتی کرده اند.
شگفت آن که بهائیان ایران با همان پشتکار و زحمت و راست کرداری و راست کاری در همه ی کشورهایی که به اجبار اقامت گزیده اند کارهای اجتماعی فرهنگی و یا کسب و کارهای بزرگ و کوچکی راه اندازی کرده اند که از همه جهت قابل مطالعه و احترام است.
یک مورد از انبوه املاک و اموال مصادره شده ی زنده یاد اشراقی ملکی ست در خیابان فرشته(عکس های ملک که تابلوی مزایده بر آن نصب شده است را در همین شماره شهروند چاپ کرده ایم) که ایشان به فرزندانش پیش از انقلاب بخشیده و حکومت نه تنها اموال پدر، بلکه این ملک مربوط به فرزندان را نیز مصادره و غصب کرده و حال برای مزایده گذاشته است.
در همین پیوند از آقای فرشاد میریان داماد ایشان چند پرسش کردم، چرا که همان طور که یادآوری کردم این ملک را زنده یاد احسان الله اشراقی به فرزندانش داده بود، که از جمله ی آنان همسر آقای میریان هم هست.
آقای میریان می گوید که او در ایران از همان آغاز مصادره و یا غصب این ملک، پیگیر رفع مصادره و یا غصب آن بوده است. همه ی اسناد نشان از مالکیت فرزندان آقای اشراقی بر ملک دارد، اما غاصبان ملک حاضر به پذیرش این واقعیت نیستند و با ادعای این که بهائیان عوامل و یا جاسوسان صهیونیست ها هستند و استناد این ادعا هم بر این پایه است که آنها به معبد بهائیان در اسرائیل کمک کرده و یا به آنجا سفر کرده اند، و این را به معنای کمک به دولت اسرائیل و صهیونیزم می دانند، که درست نیست و این به آن می ماند که مسلمانان به حج رفته را به دلیل همکاری یا جاسوسی برای دولت عربستان مورد محاکمه و تعقیب قرار دهند. در حالی که هر دو گروه تنها برای عبادت و یا مسافرت به این دو کشور آن هم به دلیل اعتقادی و دینی می روند و هر گونه ادعای دیگر درباره شان صادق نیست. اتهام به آقای اشراقی هم از همین گونه است.*
آقای میریان وکالتنامه ای را نشان می دهند که در آن وکالتنامه که به دکتر شعشعانی، معاونت اقتصادی و مدیریت سرمایه گذاری های صندوق بازنشستگی کشوری ارائه شده و رونوشت آن به آقای پورذاکری، مدیریت حقوقی صندوق بازنشستگی کشوری و آقای حجرتی مدیریت عامل شرکت تراز پی ریز متصدی املاک کشوری و آقای یزدان احمدی، مدیریت حقوقی شرکت تراز پی ریز فرستاده شده، اعلام می کند که طبق اسناد و مدارک و سوابق ثبتی و احکام قضایی، منزل مسکونی واقع در الهیه شمیران در گذشته و از آغاز به طور مشاع تماما متعلق به موکلینش (خانم شیوا و آقایان شاهین و شروین اشراقی- هر سه خواهر و برادر و فرزندان احسان الله اشراقی بوده که این خانواده از ابتدای ساخت منزل در آن، سالیان دراز سکونت داشتند، که به موجب حکم دادگاه عالی انقلاب قم برای پدر موکلینش(آقای احسان الله اشراقی) با اتهام به گرایش نسبت به فرقه ضاله، محکوم به مصادره کلیه اموال خود و همسر و فرزندانش شده “در حالی که در شرع انور، تکفیر صغیر جایز نیست و در قوانین موضوعه کیفری و موازین فقهی و در حقوق جزا هم برای متهم نمودن و انتساب هر جرمی به هر شخص، بلوغ شرط لازم است، که در حکم صادره به این نکات حساس و به مستثنیات دارایی از جمله منزل مسکونی عنایت قضایی و شرعی لازم مبذول نگردید.”
در این وکالتنامه همچنین گفته شده است: “تا زمانی که این منزل مسکونی به ترتیب در تملک و تصرف کامل کمیته امداد امام (ره) و سازمان امور ارضی و نهایتا صندوق بازنشستگی کشوری قرار داشت برای موکلین و بنده حساسیت چندانی مطرح نبود، اما اینک ملاحظه می گردد که این ملک به طور سئوال برانگیزی در تصرف شخصی به نام کبورانی قرار داده شد که با توجه به اوضاع و احوال و بازار ملک آنهم در شمال تهران چنین استنباط می گردد که متصرف مزبور به طور نمایشی رستورانی را به نام تیس ((Tees به شماره تلفن ۲۲۶۳۱۵۴۹ در قسمت انباری و پارکینگ آن دایر نموده است. این که آیا این واگذاری بر اساس ضوابط و مقررات موضوعه حاکم بر معاملات و نقل و انتقال اموال دولتی بوده است و یا خیر؟….”
همچنین طبق شهادتنامه ای که به دادگاه ارائه شده و همه امضاکنندگان این شهادتنامه به لیاقت، کاردانی، مدیریت خلاقانه، وطن دوستی و انسانیت آقای احسان الله شهادت داده اند، آمده است: “این صنعتگر مبتکر نوآور در ایجاد اشتغال و کسب و کار برای بسیاری از مردان علاقمند به صنعت تأسیساتی و حرارتی یار و رهنمایی مددکار بود. آقای مهندس احسان الله اشراقی به دلیل آن که همواره به صورت حرفه ای با کاربرد دانش فنی و تجربی خود در کار تولید درگیر بود اساسا شخصیتی انحصارا صنفی داشت و هرگز در هیچگونه جریان سیاسی قبل از انقلاب فعالیت و مشارکتی ننمود. به همین دلیل طی ۲۵ سالی که از تاریخ پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی می گذرد تاکنون اولا هیچگونه سند و مدرکی که دال بر فعالیت مضره او باشد در هیچ مرجعی مطرح نگردید و ثانیا هنوز هیچ یک از کارگران و یا کارمندانی که سالها با او مشغول به کار بودند هیچگونه شکوائیه ای نزد هیچ مرجعی علیه او مطرح ننمودند.”
آقای میریان می افزاید “حتی اگر این اتهام به فرض محال بر آقای اشراقی هم وارد باشد، شامل حال بچه های او که در آن زمان کودکانی بیش نبوده اند که نمی شود. جمهوری اسلامی به مصادره و غصب اموال و املاک بهائیان از همان آغاز انقلاب و تا همین امروز ادامه داده و می دهد و از آنجایی که این موضوع مربوط به حقوق شهروندی بهائیان است، می بایست در همان جا یعنی ایران حل و فصل شود، امری که حکومت ایران به هیچ عنوان آماده ی پذیرش آن حتی با متر و معیار قوانین خودش و قانون اساسی جمهوری اسلامی هم نیست. قانونی که برای شهروندان مالکیت بر اموال شان را محترم می داند.”
در دادخواستی که به دفتر آیت اله خامنه ای ارائه شده، از جمله آمده است: “هیچکدام از موکلین با توسل به اقدام یا عملی خلاف قانون و مقررات موضوعه از کشور خارج نشده اند. و به نحوی که در حکم مورد اعتراض اشاره گردید تحت هیچ عنوان فراری محسوب نمی گردند، زیرا طبق اسناد و مدارک مثبته دولتی موجود در اداره گذرنامه فرزندان صغیر در آن مقطع (شیوا- شروین- شاهین) توسط پدر خود جهت ادامه تحصیل مانند بسیاری از فرزندان ایرانی دیگر به شکل قانونی اعزام گردیدند و آقای احسان الله اشراقی تا دو سال بعد از انقلاب در کشور حضوری فعال در امر صنعت و تولید و تجارت داشتند با توجه به این که ماهیت فردی و اجتماعی هر شخص با مشاغل او و با روابط اجتماعی او قابل ارزیابی و داوری می باشد، چگونه می توان یک صنعتگر محض و یک مدیر کارگاهی صنف صنایع حرارتی یعنی آقای مهندس احسان الله اشراقی را بدون توجه به عناصر مادی و معنوی و قانونی جرم متهم به جاسوسی کرد؟”
به راستی حکومت ایران با چه مجوز قانونی، شرعی و انسانی اموال گروهی از شهروندان ایرانی را غصب و مصادره می کند و پاسخگوی درخواست های قانونی آنان برای بازبینی این امر به هیچ وجه نیست؟
آیا زمان آن نرسیده است که ایرانیان برای دفاع از حقوق این هموطنان خود دست به اقدامی همگانی و همدلانه بزنند و رسانه ها نیز بدون ترس این موضوع را مطرح کنند؟
دست کم این بار و مسئولیت بر دوش ایرانیان آواره در سراسر جهان است که با مراجعه به دولت های کشورهای محل سکونت خویش و نهادهای مردمی مترقی در کشورهای میزبانشان از آنان بخواهند که مانع ضایع شدن حق شهروندی این گروه از ایرانیان شوند.
شاید ارزش خود اموال ـ که کم هم نیست ـ به اهمیت احقاق حق خود این گروه از ایرانیان، به قول آقای میریان، نباشد. او می گوید از این که به این آشکاری حقوق شهروندی بهائیان ایران نادیده گرفته می شود، برای او از مصادره و غصب خود اموال و املاک دردآورتر است.
به امید این که هموطنان بهایی ما و نیز دیگر هموطنان ما بتوانند در ایران، در پرتو اعلامیه جهانی حقوق بشر که همه شمول است و دربرگیرنده، با حقوق برابر و آزاد زندگی کنند و در سازندگی و آبادانی ایران عزیزمان متحدانه و دست در دست هم بکوشند/بکوشیم.
*یادآوری آن که دادگاهی در گلستان چند تن از هموطنان بهائی ما را از اتهام جاسوسی برای اسرائیل تبرئه کرده است و این حکم که برای بار نخست است که در ایران صادر می شود، شامل حال همه ی بهائیانی که تاکنون بنا بر همین ادعا اموال و املاکشان مصادره شده اند، می شود. بنابر همین استدلال این موضوع شامل حال فرزندان زنده یاد اشراقی و ملک پدری آنان نیز می شود. خبر کامل را در لینک عدالت برای ایران بخوانید: