متن سخنرانی در نشست “آینده ایران ـ آسیب شناسی اپوزیسیون”

 

بیایید با هم با ایران خداحافظی کنیم. ایران به زودی خواهد مرد! اگر در بر همین پاشنه بچرخد، اگر همچنان طرح‌های به اصطلاح توسعه‌گرایانه، که البته سود سرشاری را نصیب عده‌ای خاص می‌کند، بدون توجه به مقوله آمایش سرزمین دنبال شود، اگر مصرف آب به خصوص در بخش کشاورزی ادامه یابد، و اگر تولید خودروهای آلاینده و توسعه صنایع کم بازده متوقف نشود، ایران در زمانی کوتاه به نابودی مطلق می‌رسد.

منظور از آمایش سرزمین، طرح‌ریزی و مکان‌یابی کاربری‌های مختلف بر اساس توانمندی‌های سرزمینی است. تا چندی پیش موضوع محیط زیست اهمیتی نداشت اما اکنون توانایی و قابلیت اکولوژیک نیز مورد ارزیابی و سنجش قرار می‌گیرد.

ادامه روند فعلی و دست‌اندازی بهره‌بردارانه باعث می‌شود ایران وضعیتی پیدا کند نظیر آنچه امروز در اریتره، سومالی و جمهوری نیجر وجود دارد (با مساحتی بیش از ۱.۲ میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی حدود ۱۹ میلیون نفر و تولید ناخالص ملی ۱،۱۰۰ دلار در حالی که ایران ۱.۶ میلیون کیلومتر مربع وسعت و جمعیتی ۸۰ میلیونی اکنون تولید ناخالص ملی‌اش ۱۷.۲۰۰ دلار است). در سال ۲۰۱۶  رتبه ایران و نیجر و سومالی بر اساس شاخص عملکرد زیست‌محیطی (Environmental Performance Index) به ترتیب ۱۰۵ و ۱۷۷و ۱۸۰ بوده است.

شاخص عملکرد زیست‌محیطی هر دو سال یک بار توسط دانشگاه ییل برآورد می‌شود و به طور کلی وضعیت عملکرد دولت‌های جهان از نظر اقدامات آنها در زمینه بهداشت محیط (نظیر آب و هوا و سلامت محیط) و نیز فعالیت‌های آنها برای حفظ و اصلاح پایدار اکوسیستم‌های کشورشان به صورت کمی رتبه‌بندی می‌کند. رتبه ایران بر اساس این شاخص در سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ از ۷۸ به ۱۰۵ رسیده است. در کل یک نزول را مشاهده می‌کنیم (گرچه این روش‌ تغییرهایی کرده و از شاخص پایداری زیست‌محیطی به شاخص عملکرد زیست‌محیطی تبدیل شده و کسانی می‌گویند این رتبه‌بندی‌ها معیار و ملاک نیست، اما به هر حال شاخصی علمی و کمّی است بر اساس داده‌های رسمی کشورها).

برگردیم به ماجرای مرگ سریع، و نه تدریجی ایران! حتما شنیده‌اید که می‌گویند محیط‌زیست را باید برای نسل‌های آینده حفظ کرد و این یک وظیفه اخلاقی/وجدانی است. این عبارت امروز معنی‌ خود را یک سره از دست داده است. نسل حاضر، نه تنها محیط‌زیست کشور را نابود می‌کند که خود را در معرض تهدیدی جدی قرار خواهد داد.

سام خسروی فرد

سام خسروی فرد

ایران ما به نقطه بی‌بازگشت نزدیک می‌شود (tipping points). برای پیدا کردن این نقطه، روش‌های آماری و مطالعاتی گوناگونی وجود دارد که نشان می‌دهد تا چه زمان یا تا چه حد می‌توان از طبیعت بهره‌برداری کرد و اگر از آن حد یا زمان بگذرد اکوسیستم‌ها قادر به بازگشت نیستند و قدرت خودپالایی و خودترمیمی‌شان را از دست می‌دهند. این وضعیت برای دریاچه ارومیه در حال مطالعه است. آیا اپوزیسیون به این نکته توجه کرده است؟

فرشته مرگ سایه خود را بر ایران ما افراشته است. ۷۰ درصد آب‌های زیرزمینی بنا به آمار مقامات رسمی مصرف شده و امکان برگشت آنها اگر نگوییم غیرممکن اما بسیار دشوار است. فروچاله‌ها و نشست زمین از شمال تا جنوب از غرب تا شرق گزارش می‌شود. مهاجرت از شهرها و روستاهای کوچک شروع شده، به عنوان مثال روستاهای کربال که از زمان هخامنشیان محل زیست و اقامت ایرانیان بود کما بیش خالی از سکنه است. از میناب اگر به سمت بندرعباس حرکت کنید در روستاها به جز پیرمردها و پیرزنان فرتوت جمعیتی از جوانان سر حال و با نشاط نمی‌بینید. به شهرها رفته‌اند. اما در شهرها چه می‌کنند؟ پیرمردی در یکی از همین روستاها می‌گفت: “هرخلافی که شما بفرمایید انجام می‌دهند.”

آیا این مسائل مورد توجه اپوزیسیون بوده است؟ سرنوشت ایران و عراق و ترکیه و سوریه کم و بیش به هم گره خورده است. رودهای مهم دجله و فرات با آن طرح آناتولی بزرگ (ساخت ۲۰ سد عظیم بر سرشاخه این رودها) می‌تواند مرگ هلال حاصلخیز یا همان گهواره تمدن را به دنبال داشته باشد، اثرات نابودی این عرصه وسیع تقریبا ورای تصور است. هلال حاصلخیز منطقه‌ای پهناور شبیه بومرنگ یا هلال ماه است که از کرانه‌های شمالی خلیج فارس شروع می‌شود، عراق و سوریه و لبنان و اردن و اسرائیل را طی می‌کند و به شمال مصر می‌رسد.

نام مصر آمد فقط اشاره کنم که حال نیل هم خوب نیست. از دست رفتن رطوبت خاک در این منطقه (شمال آفریقا و خاورمیانه) یعنی افزایش توفان گرد و خاک در ایران.

iran-invironment-s

صحبت از توفان گرد و غبار شد، تاکنون ۲۸۰۰ هکتار کانون ریزگرد در ایران شناسایی شده است. بنابراین ایران نه تنها در معرض کانون‌های داخلی گرد و غبار یا ریزگرد است از کشورهای همسایه‌ هم میزان قابل توجهی از این گردوغبار سمی و آغشته به مواد رادیواکتیو، شیمیایی و بیماری‌زا نیز دریافت می‌کند که مستقیم وارد ریه هم‌وطنان می‌شود.

آیا اپوزیسیون ایرانی به این نکته توجهی دارد؟ آیا به فکر آن بوده که لااقل با اپوزیسیون کشورهای همسایه، اتحادی برای نجات سرزمین‌های‌مان تشکیل دهد؟ بسیار بعید است چنین نگرشی اساسا وجود داشته باشد.

به دلیل کمبود وقت از بسیاری مسائل دیگر می‌گذرم، از نابودی خاک می‌گذرم (میزان فرسایش خاک در ایران: ۲۲ تا ۳۳ تن در هکتار در سال است)، از نابودی ۹۰ درصد حیات‌وحش ایران ظرف ۳۶ سال اخیر می گذرم (که شاخص زیستی هستند و وقتی یک گونه از بین می‌رود گوشی را دست ما می‌دهد که اوضاع خراب شده)، از نابودی زیستگاه‌ها، می‌گذرم (که خود تامین کننده آب و هوای سالم برای ما هستند)، از نابودی ۱۲۵ هزار هکتار جنگل در سال می‌گذرم، از نابودی ۸۰۰ هزار هکتار مرتع در سال می‌گذرم چون وقت نیست، چون ما همچنان نمی‌خواهیم چشم بر روی حقیقت ایران بگشاییم، از مرگ ۴۵ هزار ایرانی در سال، درست شنیدید ۴۵ هزار ایرانی در سال به دلیل آلودگی هوا می‌گذرم (که بخش عمده آلودگی همانطور که می‌دانید ناشی از خودروها و بنزین غیراستاندارد است). از نابودی تالاب‌ها و رودخانه‌ها و قنات‌ها می‌گذرم، از انبوه زباله در ایران و سمی شدن آب و خاک می‌گذرم چون وقت نیست. چون ما از واقعیت ایران امروز فاصله گرفته‌ایم.

ممکن است بپرسید راه حل چیست؟ راه حل اتحاد، اتحاد و اتحاد است که در ظاهر ساده است، اما در عمل استخوان خرد کن! اتحاد اپوزیسیون ایرانی، اتحاد مردمی (که با آگاهی و برخورداری از رسانه مستقل و توانا ممکن می‌شود) و در نهایت اتحاد با اپوزیسیون کشورهای همسایه برای تغییر هژمونی و گفتمان مسلطی که در روش‌های بهره‌برداری از خاورمیانه همچنان دنبال می‌شود.