اکبر هاشمی رفسنجانی روز یکشنبه ۱۹ دی ماه برابر با ۸ ژانویه ۲۰۱۷ ظاهرا بر اثر ایست قلبی مرد، و نه تنها نماند تا در دادگاه های مردمی پس از سرنگونی رژیم به خاطر سه دهه شرکت، سازماندهی و طراحی در جنایات و قتل و کشتار و اعدام مبارزین، مجاهدین، بهائی ها، قتل های زنجیره ای، کشتار و قتل های داخل و خارج و قتل های خودی و غیر خودی و از همه مهمتر قتل عام تابستان ۶۷ و.. محاکمه و پاسخگو باشد، بلکه اطلاعات وسیعی را برای همیشه با خود به گور برد. بیخود نیست که نه تنها هر دو جناح رژیم، بلکه حتی بی بی سی و فرخ نگهدار هم در مرگش عزادار شدند!
رفسنجانی که به طنز و به درستی از طرف خیلی ها در این روز ها “رسمن جانی” لقب گرفته یکی از طراحان و یکی از ستون ها و پایه های حکومت اسلامی بود و بیشترین نقش را در بیشترین جنایاتی که توسط این رژیم روی داده دارا می باشد. او که بیشترین قتل های توسط رژیم و مزدورانش را در خارج و داخل ایران طراحی و سازماندهی و رهبری کرده بود و حتی در قتل خودی های داخل رژیم نقش ویژه ای داشت، خودش در نهایت به روایتی قربانی همان توطئه شد.
رفسنجانی در پست های رئیس جمهور، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس مجلس، فرمانده قوا، یکی از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی و روحانیت مبارز، و در نهایت به تخت نشاندن و رهبر کردن خامنه ای یکی از کلیدی ترین و اصلی ترین مقامات نظام بوده و تا قبل از مرگ (و یا کشتنش) نفر دوم نظام اسلامی بود. او در صحنه ی سیاسی و سیاست ایران در ۴۰ سال گذشته هم در کمپ انقلاب و هم ضد انقلاب یکی از نام ها و شخصیت های فراموش نشدنی بوده و خواهد بود.
جنایات و به قولی رزومه ی رفسنجانی را می شود در ده ها مطلب و نوشته توضیح داد و اگر کسی بخواهد به جزئیات آن بپردازد مثنوی هفتاد من کاغذ شود، اما به عنوان یکی از اعضای ” کمیته یادمان دهه ی ۶۰ و یکی از فعالین ” کانون خاوران”(“سازمان دفاع از زندانیان سیاسی ایران” سابق) که در عرصه ی دفاع از زندانیان سیاسی فعالیت می کند، این مطلب را فقط به عنوان بخشی از دادخواهی دهه ی ۶۰ اختصاص می دهم.
پس از انقلاب ایران روحانیت قرار بود به گفته ی خمینی در حوزه ها مانده و بر دولت نظارت معنوی داشته باشد، اما رفسنجانی از اصلی ترین افرادی بود که این پروسه را وارونه کرده و روحانیت را در همه ی امور دخالت داد و دیگران را حذف کرد.
اخراج حدود ۷۰ هزار نفر از معلمان و دانشجویان تحت عنوان “انقلاب فرهنگی” از اولین کارهایی است که پس از انقلاب، رفسنجانی یکی از طراحان آن بود.
یکی از اولین اقدامات رفسنجانی حذف و یا از سر راه برداشتن طالقانی بود چون ایشان خیلی به مجاهدین نزدیک بود. و با زنده بودن طالقانی سرکوب مجاهدین برای رژیم دشوارتر می شد.
پس از آن کنار زدن نهضت آزادی و در راس آن مهدی بازرگان و سپس بنی صدر و قلع و قمع مجاهدین در سال های اولیه دهه ی ۶۰ از اقدامات مهم رفسنجانی ست.
جنگ هشت ساله ی ایران و عراق که محملی بود که به بهانه ی آن ۸ سال تمام انقلابیون را سرکوب و هر انتقادی به رژیم را به این بهانه سرکوب کردند. و از طرفی میلیونها انسان از دو کشور را آواره و صد ها هزار کشته و زخمی و معلول برای هر دو کشور برجای گذاشتند. یکی از طراحان و اصرار کنندگان به ادامه ی جنگ رفسنجانی بود و در نهایت نیز او بود که جام زهر را به خمینی خوراند.
کشتار هزاران مبارز و مجاهد جوان و نوجوان و حتی کودکان زیر ۱۸ سال از ۳۰ خرداد ۶۰ به بعد که روزانه زندانیان صدای تک تیر ها را می شنیدند و می شمردند و بعضی از این روز ها تعدادش از صدها نیز می گذشت، و رژیم نیز در آن زمان در نشریاتش علنی اعلام می کرد! از اقداماتی است که رفسنجانی نقشی کلیدی در آن داشت. تعداد زیادی از جوانان و نوجوانان مجاهد و مبارز را فقط به جرم داشتن یک اطلاعیه و یا چند سکه دو ریالی در جیب و یا داشتن فلفل و نمک اعدام کردند و خیلی ها را مجهول الهویه و بدون شناسایی به خاک سپردند!
رفسنجانی مسئول مستقیم دادگاه های صحرائی جنوب و غرب کشور در طول مدت جنگ بود. کشتن کشیشان مسیحی، کشتار و اذیت و آزار بهائیان، یهودیان به بهانه های واهی جاسوسی و .. از اقداماتی بود که رفسنجانی یکی از مهره های کلیدی آن بود.
قتل عام تابستان ۶۷ را می توان از بزرگترین جنایات رژیم اسلامی نامید (که بعد از ۲۵ سال که از آن گذشت بالاخره دولت کانادا و هر سه حزب حاکم در سال ۲۰۱۳ پس از تلاش مداوم و درازمدت فعالان این عرصه آن را به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخته و محکوم کردند، و روز ده شهریور را به عنون روز زندانیان سیاسی ایران به رسمیت شناختند)، رفسنجانی یکی از طراحان مهم این جنایت است که نقش کلیدی در آن داشت. در این جنایت حدود پنج هزار نفر فقط در تهران و کرج قتل عام شدند (تقریبا چهار هزار مجاهد و هزار نفر کمونیست) که در گورهای جمعی به خاک سپرده شدند. گورستان خاوران نماد این گورهای جمعی در تهران است. “خاوران تنها گورستان جمعی ایران نیست بلکه شناخته شده ترین آنهاست”۱. تاکنون چندین نمونه از این گورها در سراسر ایران کشف و شناخته شده و چه بسا که تعدادی هم هنوز کشف نشده است. همین یک نمونه کافیست که جهانیان به خود آیند و رژیم اسلامی و عاملان و آمران این جنایت را مانند دولت کانادا محکوم کرده و به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت بشناسند. که البته پس از سرنگونی رژیم حتمن چنین خواهد شد. خیلی ها معتقدند که تنها رفسنجانی بود که حکم قتل عام مجاهدین و کمونیست ها -که بعضا حکمشان تمام و منتظر آزادی بودند – را توانست از خمینی بگیرد.
پس از قتل عام ۶۷ حذف منتظری از جمله اقدامات رفسنجانی بود. منتظری که جانشین و ولیعهد خمینی بود ولی در جریان قتل عام ۶۷ با سران رژیم و به ویژه مسئولان و عاملان قتل عام اختلاف جدی پیدا کرده بود، به همین دلیل از جانشینی خمینی عزل گردید. نوار صوتی او با هیئت مرگ و مخالفت هایش با آنها توسط پسرش در سال گذشته افشاء و به همین دلیل پسر منتظری زندانی و خلع لباس شد.
پس از مرگ خمینی رفسنجانی چون عمامه اش سیاه نبود و نمی توانست جانشین خمینی شود، خامنه ای را به رهبری رساند یعنی او را که در سلسله مراتب آخوندی، حجت الاسلامی بیش نبود، به مقام مرجع و آیت الله العظمایی رساند و امید داشت خودش اکبر شاه شود و قدر قدرت بماند و خامنه ای هم ملیجکی در دست او که سمبلی بیش نباشد. در صورتی که در این مورد نقشه اش کاملا برعکس از آب در آمد و خامنه ای به قدرت مطلق تبدیل شد و حتی فرزندان او را نیز به زندان انداخت. جالب اینکه در مرگ رفسنجانی و بر سر جنازه اش این بار خامنه ای بود که رفسنجانی را حجت ااسلام خواند و سعی کرد او را کوچک جلوه دهد.
یکی از کارهای بعدی رفسنجانی برداشتن احمد خمینی از سر راه بود که در جریان محاکمه سعید امامی کاملا برملا شد.
ترورها و قتل های داخلی از پروانه و داریوش فروهر تا دکتر سامی، احمد میرعلایی و تا سعیدی سیرجانی و قتل های نویسندگان و از جمله پوینده و مختاری ونیمه جان کردن فرج سرکوهی، همین طور طرح کشتن دسته جمعی نویسندگانی که عازم ارمنستان بودند با به دره فرستادن اتوبوس حامل آنها و قتل های زنجیره ای داخل کشور، تا ترورهای خارج کشور از بختیار تا کاظم رجوی و غلام کشاورز، و تا قطعه قطعه کردن فریدون فرخزاد و …تا ترور رستوران میکونوس و رهبران حزب دموکرات، تا انفجار مرکزی یهودیان در آرژانتین همه و همه از جنایاتی هست که رفسنجانی نقش کلیدی و محوری در آنها داشته است. به همین دلیل نامش در لیست پلیس بین الملل (اینترپل) قرار گرفت و تحت تعقیب بود و جرأت خارج شدن از کشور را نداشت.
رفسنجانی در طول زندگیش به نام ها و شخصیت های مختلفی معروف شد: از سردار سازندگی تا “امیر کبیر” و یا “پدر خوانده ی اصلاح طلبان”، تا روباه مکار و اکبرکوسه، تا عالی جناب سرخپوش، و… ولی گویا هیچ نامی مناسب تر از همان آخرین شغل رسمی او یعنی “رئیس تشخیص مصلحت نظام” مصداق واقعی او نبود. او در ۴۰ سال گذشته مهم ترین دغدغه اش تشخیص مصلحت و نگه داری نظام بوده است و برای حفظ آن حاضر شد بیشترین جنایات را مرتکب شود.
به همین دلیل است که هر دو جناح رژیم سعی کردند او را از آن خود و به خود نزدیک بدانند. و این واقعیتی هست که او ریسمان اتصال جناح ها بود. به همین دلیل رفسنجانی قبل از هر چیز سمبل جنایات کل رژیم بود که باید زنده می ماند و در دادگاه های مردمی، علنی، عادلانه و انقلابی با وکیل مدافع محاکمه می شد، ولی متاسفانه اسرار زیادی را با خود به گور برد.
۱۶ ژانویه ۲۰۱۷
۱- این جمله لوگوی نشریه خاوران ارگان سازمان دفاع از زندانیان سیاسی است.