انتخاب دونالد ترامپ در ایالات متحده، تداعیکننده وضعیت شکننده دموکراسیهای اروپایی در دهه ۲۰ و اوایل دهه ۳۰ میلادی است. سران حزب دموکرات، از جمله باراک اوباما، از انتخاب ترامپ ابراز نگرانی کرده، امیدوارند که این انتخاب فرجام نیکی داشته باشد. در این راستا، دیگر مخالفان ترامپ اعتدال کمتری از خود بروز دادهاند. تا آنجا که فیلمساز مشهور مایکل مور (Michael Moore)، در یکی از شبکههای اجتماعی چنین نوشت: «موج بعدی فاشیسم با اردوگاههای کار اجباری همراه نخواهد بود؛ بلکه با چهرهای دوستانه ظاهر میشود». این گفته مور روشن است که به چه کسی اشاره دارد.
برخی از محققان در تردید هستند که ترامپ را به عنوان یک «فاشیست» توصیف کنند یا در عوض او را نمایانگر «پوپولیسم» (عوام فریبی) بدانند. با این همه، صرف مفاهیم فاشیسم و پوپولیسم نمیتواند ما را در فهم دونالد ترامپ یاری کند. به طور مشخص مفهوم «خودکامگی» در معنایی که نزد فیلسوفان یونان باستان مراد است ـ کارا است. ممکن است «خودکامگی» همچون توهینی از اهانتهای حزبی علیه ترامپ به نظر برسد، اما این اصطلاح همیشه واژهای سخیف نبوده است. اساسا این اصطلاح به حاکمانی اشاره دارد که قدرت را از مجرایی فراقانونی (همچون لابیگری و دستهای پشت پرده) توأم با حمایت فقرا به دست آوردهاند. اما این بدان معنا نبوده که حاکم را بد بدانیم.
تأملات یونانیان در باب خودکامگی، در علوم اجتماعی مدرن چندان جلوه نکرد تا این که مجادلهای در اواسط سده ۲۰ میان دو نظریهپرداز سیاسی یعنی لئو اشتراوس (Leo Strauss) و الکساندر کوژو (Alexander Kojéve) درگرفت. این مجادلات ــ که یک دهه پس از جنگ جهانی دوم در گرفت و در کتابی با نام «در باب خودکامگی» گردآوری شد ــ صرفا آکادمیک نبود. اشتراوس و کوژو هر دو آوارگانی از دیکتاتوریهای مدرن بودند: «اشتراوس» از آلمان نازی و «کوژو» از اتحاد جماهیر شوروی. اشتراوس از همکاری دانشگاهیان با هیتلر آزرده خاطر بود و معتقد بود که روشنفکران باید فاصله خود را با سیاست حفظ کنند. کوژو با اینکه خود ادعا میکرد که کششی به سمت استالین دارد، برای دولت فرانسه کار میکرد و نقش مهمی در تأسیس اتحادیه اروپا ایفا کرد.
به رغم توصیههای اشتراوس، این مضحک است که شماری از پیروان اشتراوس جزو مهمترین حامیان فکری ترامپ در طول مبارزات انتخاباتیاش بودهاند. این اشتراوسیهای ساحل غربی (این اصطلاح بیشتر به ایالتهای کالیفرنیا، اورگان، نوادا و واشینگتن اطلاق میشود) اعلامیه استقلال آمریکا را ارج مینهند، از آن جهت که این اعلامیه در برابر «استقرار حاکمیتی خودکامه بر سر این ایالتها» ایستادگی میکند، اما این همه ماجرا نیست، آنها همچنین بر اهمیت رهبری مقتدر در دوران بحران تأکید میورزند. بر این اساس، گاهی ممکن است برای حفظ دموکراسی، کمی خودکامگی ضروری باشد.
به زعم بسیاری از ناظران، سیاست آمریکایی مستعد آن است که شاهد زایش مجدد خودکامگی باشد. این مسأله صرفن این پرسش دیرین را احیا میکند که: آیا حاکمیت فردی میتواند ابزاری برای رسیدن به غایت های نیکو باشد (هدف وسیله را توجیه میکند؟)، یا آن ذاتن فاسد است و کسانی را نیز که در آن مشارکت دارند فاسد میکند؟ گرچه یونانیان متوجه جذبه حاکمیتهای خودکامه بودند با این همه، به ما یادآور میشوند که نفوس زایل شده خطرناک هستند.
افلاطون در «نامه هفتم»، که پس از بازگشتش از دربار سیراکوس نوشته شده، اعلام میدارد که «در مورد کشور خواه زمام آن بهدست یک تن باشد و خواه به دست چندین تن، اگر زمامداران کشور در راهی موافق خرد گام بردارند و در آن حال نیازمند راهنمایی باشند، مرد خردمند باید به یاری ایشان بشتابد و از راهنمایی دریغ نورزد». با این همه، افلاطون معتقد است که انسان خردمند و شهروندان نیک سرشت باید از خدمت به حاکمانی که قانون و عدالت را زیر پا میگذارند، امتناع کنند.
اکنون یک هفته از نشستن دونالد ترامپ بر اریکهی قدرت میگذرد. بسیار گفتهاند و خواهند گفت؛ فاشیست است، سرمایهدار تندرو هوادار راستگراها است، نادان و نابخرد است و … اما با هر صفت و پسوندی که او را صدا کنند، برگزیدهی مردم آمریکا است، حتا اگر با حیله و فریب مردم فقیر سر کار آمده باشد.
او در دوران مبارزات انتخاباتی قولهایی به مردم داده است که با نگاهی به برنامهی صد روزه اول او، عقبنشینی از برخی قولها و اجرای زودهنگام بعضی دیگر را شاهد هستیم. در جستار پیش رو، به نکات برجستهی برنامه صد روز نخست او نگاهی میکنیم.
پیش از ورود به برنامه صد روزه، چنانچه همگان خود میدانید، او با خوش اقبالی دیگری نیز برخوردار است؛ حمایت دو مجلس سنا و کنگرهی آمریکا که اکثریت با جمهوریخواهان است. در گفتگوی تلفنی با خانم هیلده رستاد «Hilde Restad» استاد جامعه شناسی دانشگاه اسلو، میگوید: “فکر نمیکنم باوجود اکثریت سنا و کنگره، همهی راهها برای آنچه ترامپ بخواهد، باز باشد.”
فقدان سرمایه سیاسی
خانم هیلده رستاد در ادامه میگوید: “با نگاهی به آمار چند دههی گذشته، ترامپ بین مردم با کمترین محبوبیت وارد کاخ سفید میشود. در این معنا او با کمترین سرمایه سیاسی بر صندلی ریاست جمهوری آمریکا تکیه میزند. همین مورد میتواند در سنای آمریکا، چالش برانگیز باشد. دو سال بیشتر به انتخابات جدید مجلس سنا نمانده است. بنابراین نمایندگان برای انتخاب دوبارهشان در مجلس سنا، باید سیاستهای پوپولیستی را دنبال کنند. به همین خاطر، ترامپ نمیتواند تمام عیار بر حمایت نمایندگان سنا از برنامههایش امیدوار باشد.”
او همچنین معتقد است: “ترامپ در سراشیبی تندی که قرار دارد، از هماکنون، ادامه مسیر را با ناتوانی شروع کرده است.”
او در پاسخ این پرسش که شرایط انتقال قدرت را چگونه میبینید؟ میگوید: “تا اینجا که من دیدهام، انتقال قدرت مانند همیشه ساده نبوده است. به ویژه در دو مورد امور خارجه و امنیت داخلی و بینالمللی. نیروهای مخالف؛ گاه حتا درون جمهوریخواهان، دموکراتها و روزنامهنگاران لیست سیاهی از جمهوریخواهان را تدارک دیدهاند که بسیار به ترامپ نزدیک هستند و احتمال نامزد شدنشان برای این پستها زیاد است. بنابراین پیشروی تا تسلط کامل بر کاخ سفید، آسان نیست.
برنامهی صد روز نخست ترامپ چگونه خواهد بود و کدام موضوعها سیاست جمهوریخواهان را تعریف خواهد کرد؟
واضح است که در گام نخست توجه رسانهها بیشتر معطوف به وزیرانی خواهد شد که توانستهاند رأی سنا را برای کسب وزارت کسب کنند. مسئلهی بهداشت و بیمه درمانی اوباما، چالش بزرگ پیشرو خواهد بود. زیرا کنارگذاشتن این برنامه بیمه سلامتی اوباما، بین مردم محبوبیت ندارد. بهویژه که نتوانند برای آن جانشین معینی اعلام کنند. در عرصهی بینالمللی هم تنشهایی در انتظار او است که باید خود را برای مواجه شدن با آنها آماده کند. البته باید امیدوار بود که در عرصهی جهانی در صد روز ریاست ایشان، اتفاقی رخ ندهد.
در جریان مبارزات انتخاباتی، ترامپ خود را آماده، حاضر جواب، چالشگر، تنشساز و بینزاکت معرفی کرده است، اما پس از انتخابات، عقبنشینی تدریجی شروع شده است. توجه داشته باشید که وزیر دفاع و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت دولت ترامپ، در مواردی مانند خود ترامپ نبوده است؛ موضوع برجام و سوریه را میتوان نمونه آورد. نظر ترامپ با دو مقام انتخابیاش در مورد ایران، روسیه، ناتو، شکنجه و سازمان اطلاعات آمریکا، یکسان نیست.
نگاهی به برنامه صد روزه ترامپ:
۱ ـ حذف برنامه بیمه سلامتی اوباما
هستهی اصلی که جمهوریخواهان چند سالی است با آن درگیر هستند، کنارگذاردن برنامه بیمه درمانی اوباما است که در پایان سال ۲۰۱۰ در کنگره تصویب شد. یکی از پیروزیهای بزرگ اوباما، شروع بیمه سلامت بوده است. با اجرای این برنامه، بیش از بیست میلیون آمریکایی فقیر که به سیستم بیمه درمانی دسترسی نداشتند، توانستند به نوعی از حداقل بیمه برخوردار شوند. دلیل جمهوریخواهان برای کنارگذاردن این برنامه، گران بودن آن اعلام شده است.
در نخستین روز کار کنگره، جمهوریخواهان کار را برای کنارگذاردن بیمه درمانی شروع کردهاند. اگر یادتان باشد، روز ۱۴ ژانویه، جمهوریخواهان در مجلس سنا نخستین رأیگیری را با موفقیت پشت سر گذاشتند. با این حال، جمهوریخواهان اقرار میکنند که کنارگذاردن برنامه بیمهدرمانی اوباما، ماهها طول خواهد کشید و شاید اعلام برنامهی جانشین آن به سال دوم هم بکشد. در مورد حذف بیمه درمانی اوباما، در حزب جمهوریخواه، وحدت وجود ندارد؛ برخی معتقدند کنارگذاری از همان روز نخست، بدون داشتن برنامهی جانشین، ممکن نیست. اینان معتقدند که اگر بیدرنگ و بدون برنامه جانشین، بیمه درمانی حذف شود، دست کم هیجده میلیون نفر از حداقل بیمه درمانی بی نصیب خواهند شد. بخش بزرگی از اینان کسانیاند که به ترامپ رأی دادهاند و قرار است دو سال آینده باز به میدان بیایند و نمایندگان سنا را انتخاب کنند. این ناهماهنگی در حالی وجود دارد که از فردای تصویب بیمه درمانی اوباما، هدف جمهوریخواهان حذف آن بوده است.
۲ ـ دوستی با پوتین
ترامپ بارها سیاستهای پوتین را ارج نهاده و میخواهد رابطه دو کشور را بهتر کند، ولی در این مورد هم چنانچه رسم ترامپ است در مورد مسایل مختلف به طور عمومی و کلی حرف میزند بی آن که وارد جزئیات شود. به همین خاطر هم معلوم نیست که او تنش موجود در روابط روسیه و آمریکا را چگونه میخواهد سامان دهد؛ آیا قرار است سران دو کشور خیلی زود با هم دیدار داشته باشند؟
بنابراین باید دید ترامپ برای ۳۵ دیپلمات روسی که به خاطر برنامه هک برنامههای آمریکا، حکم اخراج گرفتهاند، چه خواهد کرد. در ضمن نشانههایی هم وجود دارد که ممکن است به ناگاه و خیلی زود بین پوتین و ترامپ دیداری رخ دهد. بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات، دو نقر با هم تلفنی صحبت کردهاند و کرملین هم تأیید کرده که برنامه دیدار بین سران دو کشور بحث شده است.
۳ ـ ساختن دیوار حائل در مرز مکزیک
یکی از قولهای دوران مبارزات انتخاباتی ترامپ، ساختن دیواری در مرز مکزیک با آمریکا بوده است. در جلسهی نهایی انتخاب کاندیدای حزب جمهوریخواه، یکی از موضوعهای محوری ترامپ پرسشی بود که با صدای بلند مطرح میکرد: “چه کسی هزینه ساخت دیوار را پرداخت میکند؟”، مردم با صدای بلند پاسخ میدادند: مکزیک”.
کارشناسان و منتقدان معتقد بودند که طرح چنین موضوعی به کلی غیرواقعی است. در ماه اکتبر، ترامپ با عقب نشینی اعلام کرد که اگر چنین دیواری ساخته شود، آمریکا باید هزینهی آن را پرداخت کند، اما مکزیک بهتدریج بازپرداخت خواهد کرد. اوایل ژانویه هم از کنگره خواست که برای ساختن این دیوار بودجه لازم را تا آوریل تأمین کنند. در جریان تأیید وزیر اطلاعات در سنا، ژنرال جان کلی، با سخنان خود که «ساختن دیوار به تنهایی راه حل ورود مهاجرین غیرقانونی نیست»، اجرای این برنامه را باز هم در هالهای از ابهام بیشتر فرو برد. این همه در حالی است که هفته پیش، رئیسجمهور مکزیک پرداخت هر نوع هزینهای برای ساختن دیوار را رد کرد.
۴ ـ اخراج مهاجران غیرقانونی
در جریان مبارزات انتخاباتی، ترامپ قول داد که حدود یازده میلیون مهاجر غیرقانونی با روشی انسانی از آمریکا اخراج خواهند شد، اما افزود کسانی که موفق بودهاند دوباره با روشی قانونی بازگردانده خواهند شد. یکی از نکات برجستهی برنامهی صد روزه ترامپ، اخراج دو میلیون مهاجر خلافکار است. این رقم با یازده میلیون البته فاصله زیادی دارد که گاه فراموش میشود، اما هنوز معلوم نیست که دولت ترامپ چگونه این برنامه را اجرا خواهد کرد.
۵ ـ تصویب رشد اقتصادی
یک سال گذشته، بارها از ترامپ شنیدیم که میخواهد با خلق میلیونها فرصت کاری رشد اقتصادی آمریکا را تضمین کند. او اعلام کرده که این هدف ممکن نمیشود مگر با کاهش میزان مالیات بر درآمد شرکتها و سرمایهداران. او میخواهد مالیات شرکتها را از ۳۵ درصد به ۱۵ درصد برساند. عوارض ویژه سرمایهگذاری در زیرساختها را کاهش دهد و قوانین را سادهتر کند تا امکان سرمایهگذاری و ایجاد فرصت کاری و لاجرم رشد اقتصادی ممکن شود. بیدرنگ پس از انتخاب ترامپ به عنوان ریاست جمهوری آمریکا، نرخ بازار بورس سیر صعودی داشت و بین سرمایهداران خوشبین، روزنهی امید درخشیدن گرفت. سهام شرکتهای ساختمانی و شرکتهای مصالح ساختمانی به شدت رشد داشت. تا هفته پیش که نخستین کنفرانس خبری ترامپ برگزار شد، سهام شرکتهای ساختمانی هشت درصد رشد داشتند، اما با سخنان ترامپ در این کنفرانس خبری، سهام این شرکتها دیگر بار سیر نزولی را شروع کرده است.
۶ ـ نامزد کردن یکی از قاضیهای محافظه کار به سمت ریاست دیوان عالی کشور
یک پنجم رأی دهندگان اعلام کرده بودند که برایشان بسیار مهم است که رئیس جمهور چه کسی را به ریاست دیوان عالی کشور مینشاند. اکثریت اینان کسانی هستند که به ترامپ رأی دادهاند. انتخاب فردی صالح به ریاست دیوان عالی کشور از این نظر اهمیت دارد که در مواردی که اختلاف سیاسی بروز میکند، دیوان عالی کشور حرف نهایی را میزند؛ نمونه آن سقط جنین است. در حال حاضر از جمع نه نفره داوران دیوان عالی کشور، یکی کم است که سال گذشته مرده است. اوباما برای جانشینی او، کسی را نامزد کرده بود که سنا از پذیرش او سر باز زد. ترامپ هم لیست ۲۱ نفر از محافظه کاران و راستگرایان را آماده کرده که یکی بین آنان انتخاب شود. در جلسه خبری خود با روزنامهنگاران، ترامپ اعلام کرد که ظرف هفته آینده فرد مورد نظرش برای کسب ریاست دیوان عالی کشور، معرفی خواهد کرد.
۷ ـ توقف یا بازبینی در قراردادهای تجاری
ترامپ به عنوان سرمایهداری که توان شرکت در جلسههای انعقاد قرارداد را دارد، قول داده است که بیشتر پیمانهای تجاری را بازبینی و اگر لازم باشد آنها را حذف یا در مورد آنها پس از مذاکرات مجدد با طرف قرارداد، تصمیم گیری میشود.
همان روزی که برنامه صد روزه اعلام شد، ترامپ گفت که پیمان بازرگانی بین آمریکا، کانادا و مکزیک را به کلی کنار خواهد گذاشت که طبق اخبار رسیده، چنین هم کرده است. او هم چنین تصمیم دارد آمریکا را از پیمان تجارت آزاد منطقه ی اقیانوس آرام بیرون بیاورد. او از وزیر خزانهداری خواسته است که برچسب «کنترل ارز» را برای چین به کار گیرد. در جلسه بررسی پرونده وزیر پیشنهادی ترامپ برای وزارت بازرگانی، میلیاردر ۷۹ ساله، ویلبر راس گفت: “چالش اصلی او کار کردن روی پروندهی «پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی» است.
کارشناسان بر این باورند که چنین اقدامهایی که منتهی به کنار گذاشتن پیمانهای تجاری میشود، هم آمریکا و هم کشورهای دیگر را به خطر میاندازد.
۸ ـ ندیده گرفتن قرارداد برجام
به باور ترامپ، قرارداد اتمی با ایران که موسوم است به برجام، بدترین قراردادی است که تاکنون امضا شده است. بنابراین بارها گفته است که یکی از اولویتهای برنامهی او، کنار گذاشتن قرارداد اتمی برجام با ایران است. اما ژنرال جیمز ماتیس که وزیر دفاع دولت ترامپ است، گفته است: “آمریکا باید به قراردادهای چندجانبه و به ویژه قرارداد ۱+۵ با ایران در مورد کنترل سیاستهای اتمی ایران احترام بگذارد، زیرا هنگامی که آمریکا چیزی میگوید، باید پایبند به عهد و قول با همپیمانهای آمریکا باشیم.”
منبع:
واشنگتن پست، وال استریت جورنال، نیویورک تایمز، فایننشال تایمز و بخش آنلاین فاکس، سی ان ان … و ترجمه مقالهای در روزنامه ایران