ایرانگردی
بارها آمده شادان ز سفر
به رهش بسته فلک تاق ظفر
(عقاب ـ پرویز ناتل خانلری)
در سال ۱۳۶۸ خورشیدی باشگاه هواپیمایی در فرودگاه زرقان فارس در نزدیکی شیراز پس از نزدیک به۱۰سال تعطیلی بازگشایی شد و برای من که در مراحل پایانی دوره کارشناسی برق در دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز بودم، فرصتی پیش آمد که تجربه بسیار زیبای پرواز با هواپیمای بدون موتور (گلایدر) را تجربه کنم. در آنجا بود که برای نخستین بار تصویر نخستین بانوان هوانورد ایرانی را دیدم و شگفت زده از اینکه نزدیک به پنجاه سال پیش از آن دلاور بانوان ایرانی آسمان را جولانگاه بلند پروازیهای تحسین برانگیز خود کرده بودند.
خانم ترزا پلتیر فرانسوی در سال ۱۹۰۸ میلادی (سال ۱۲۸۷ خورشیدی) یعنی فقط پنج سال پس از اختراع هواپیما به عنوان نخستین زن خلبان هدایت یک هواپیما را با موفقیت به دست گرفت و دو سال پس از آن هم وطنش الیز ریمونددولاروش عنوان نخستین زنی را که توانست مدرک خلبانی بگیرد به نام خود ثبت کرد. سی سال بعد(سال ۱۳۱۸ خورشیدی مصادف با ۱۹۳۹ میلادی)، تاریخ هوانوردی زنان ایرانی نیز ورق خورد؛ یعنی کمتر از یکسال پس از راهاندازی رسمی کارخانجات هواپیمای شهباز.
اساسنامه تاسیس باشگاه هواپیمایی ایران با هدف گسترش فنون هوانوردی در میان اقشار گوناگون مردم و افزایش شمار خلبانان کشور در تاریخ ۳ مهر ۱۳۱۸ به تصویب رسید. این باشگاه با همکاری نیروی هوایی تاسیس شد و نخستین آگهی پذیرش دانشجوی خلبانی در آبان ۱۳۱۸ منتشر شد و مدت نام نویسی تا پانزدهم آذر (همان سال) تعیین شد. در میان ۶۳۰ جوان علاقمند که به دفتر باشگاه مراجعه و ثبت نام کردند نام ۲۲ داوطلب دختر میدرخشید.
از آن ۲۲ نفر، هفت نفر (آینا آوشید، عفت تجارتچی، صدیقه فرحزاد نراقی (دولتشاهی)، درخشنده ملکوتی، عذرا رحیمی و فخرالتاج چهلآبی منفرد) با موفقیت از پس آزمونهای ورودی برآمدند و به باشگاه راه یافتند و از این ۷ نفر، تنها سه نفر نخست توانستند از پس تمامی مراحل آموزش برآیند و نخستین گواهینامه های خلبانی بانوان ایرانی را به نام خود ثبت کنند. از این گروه نام عفت تجارتچی(خواهر جعفر تجارتچی کاریکاتوریست و پویانما)به دلیل نوشتن خاطراتش از دیگر دختران ماجراجوی آن دوران ماندگارتر شده است.
همت از آمال کوچک باز گیر
تا فراز کهکشان پرواز گیر
(بهار)
به دانشجویان پذیرفته شده در دوره خلبانی طی مراسمی باشکوه در پایگاه دوشان تپه تهران، یک دست لباس خلبانی و یک کُت و کلاه ایمنی و یک عینک به همراه چتر نجات و یک دستگاه بیسیم(برای ارتباط دانشجو و استاد) اهدا شد. پروازهای آموزشی با هواپیماهای تک موتوره با دو اتاقک رو باز، هفتهای دو نوبت و از پایگاه دوشان تپه (در شرق تهران) انجام میشد. استاد در اتاقک جلو و دانشجو در اتاقک عقبی جای میگرفت و امکان کنترل هواپیما برای هر دو وجود داشت.
نخستین آسمان دخت های ایرانی
عفت تجارتچی (۱۲۹۶ خورشیدی – ۱۹ فروردین ۱۳۷۸ خورشیدی)، ورزشکار و عضو باشگاه قایقرانی در دفتر خاطراتش اینگونه نوشته است:
« … سال ۱۳۱۳ بود که از دبیرستان آزرم دیپلم گرفتم و مدتی در بانک ملی و سپس در کتابخانه دانشکده پزشکی به عنوان مترجم زبان فرانسه مشغول کار شدم، اما از همان کودکی شوق پرواز آرام و قرارم را گرفته بود و بزرگترین آرزویی که در دل داشتم این بود که روزی خلبان شوم. به خاطر دارم زمانی که دانش آموز دبستان بودم روزی برای تماشای فیلم به یکی از سینماهای تهران رفتم. در این فیلم خلبان هواپیما هنگام پرواز در دریا سقوط کرد، سپس عدهای به کمکش شتافتند و با زحمت بسیار او را از درون کابین هواپیما وآب بیرون کشیدند، اما وقتی خلبان کلاه مخصوص خود را از سر برداشت متوجه شدند که او یک زن است. یک زن خلبان! مشاهده این فیلم روزنه های امید را در دلم روشن کرد و باورکردم من هم میتوانم روزی خلبان شوم. در سال ۱۳۱۸ باشگاه خلبانی تأسیس شد و جراید وقت اعلام کردند جوانان علاقه مند میتوانند فنون خلبانی را در این باشگاه آموزش ببینند؛ بنابراین به ساختمان باشگاه در خیابان سعدی رفتم اما عضو آن نشدم. وقتی به خانه آمدم و جریان را به پدرم گفتم او با حیرت گفت چرا برای خلبانی نامنویسی نکردی؟ در جواب گفتم چون هنوز هیچ زنی داوطلب این کار نشده است. پدرم در پاسخ گفت: چه اشکالی دارد که تو نخستین زن خلبان ایرانی باشی! برو هرچه زودتر در باشگاه خلبانی ثبت نام کن و من هم پذیرفتم. فردای همان روز به باشگاه خلبانی رفتم و به عنوان نخستین زن داوطلب خلبانی نامنویسی کردم. در آن زمان ۲۲ یا ۲۳ سال بیشتر نداشتم. وقتی مسئولان باشگاه مرا داوطلب خلبانی دیدند سخت متعجب شدند و تحسینم کردند. جراید وقت هم عمل مرا ستودند و خبر آن را با لحنی غرورآمیز درج کردند. همین موضوع باعث شد خانمها اینا اوشید، قدسیه فرخزاد، فخرالتاج منفردی، عذرا رحیمی، درخشنده ملکوتی و صفیه پرتوی نیز در باشگاه خلبانی نامنویسی کنند. این ماجرا بیشتر در جراید وقت سروصدا به پاکرد و روزنامه نگاران مرا مدیون خود کردند. وقتی به شمار داوطلبان این فن افزوده شد مسئولان باشگاه ما را به فرودگاه «دوشان تپه» دعوت کردند. در آنجا پس از مراسم پذیرایی به هریک از ما لباسی دادند که شامل یک کلاه مخصوص، روپوش خلبانی، گوشی تماس با مربی، کمربند پرواز و چتر نجات بود. در آغاز کار، مربی روش استفاده از این وسایل را به ما آموخت، ناگفته نماند چون این لباس تا آن زمان فقط برای آقایان تهیه میشد و به تن خانمها بسیار گشاد و بدقواره بود به هرحال بعد از دو سه جلسه، لباسهایی به اندازه خود دوختیم و پوشیدیم. در این روز هریک از ما با معلم خود سوار هواپیمایی ساده شدیم و پرواز تفریحی کوتاهی انجام دادیم. هواپیماهای تمرینی آن زمان «تایگرموس» نامیده میشدند و روباز بودند. به طوری که نیمی از بدن سرنشینان از کابین بیرون بود و مربی به همراه سرنشین یا تعلیمگیرنده با دو کمربند که از روی شانهها عبور میکرد به صندلی خود بسته میشدند تا هنگام پرواز و عملیات آکروباتی به بیرون پرت نشوند.
یک هفته پس از نخستین پرواز تفریحی ما برنامه آموزشی به طور جدی دنبال شد. هفته ای دو روز راهی دوشان تپه میشدیم. مربی در قسمت جلوی هواپیما مینشست و تعلیم گیرنده پشت سرش قرار میگرفت. چندی بعد گروهی افسر و درجه دار نیروی هوایی به مربیان اضافه شدند. در مدت کوتاهی که پرواز تفریحی انجام میشد سراپا شور و شوق در من بود و احساس غرور میکردم. هرگز آن لحظات را فراموش نمیکنم. پس از سه یا چهار هفته پرواز تمرینی که انجام دادیم به من اجازه پرواز مستقل دادند. در پرواز مستقل تعلیم گیرنده در همان جای سابق خود یعنی پشت خلبان مینشست چون تمام دستگاه ها و فرمان هواپیما که مقابل خلبان قرار داشت، جلوی شاگرد هم بود و او میتوانست از آنها به طور یکسان استفاده کند. با این حال به خاطر اینکه خلبان در کابین نبود و تعادل هواپیما به هم میخوردیک کیسه شن و ماسه هموزن خلبان به جای او گذاشته میشد.
تاریخ آغاز کار من پنج مهر ۱۳۱۸ بود و نخستین پرواز مستقیم ۲۷ آبان ۱۳۱۹ انجام شد. در این فاصله هفته ای دو بار تمرین کوتاه مدت داشتم. علت اینکه تاریخ نخستین پرواز مستقل خود را به یاد دارم این است که همان روز من بهترین لحظههای زندگی ام را سپری میکردم و پشت دیوان حافظ خود به یادگار نوشتم «پرشکوهترین روز برای یک خلبان، روزی است که نخستین پرواز آزادش را انجام دهد،» پدرم مردی روشنفکر بود و در مورد پیشرفتهای زندگی من نه تنها کارشکنی و بهانه جویی نمیکرد، بلکه راهنمای مورد اعتمادم بود. در عوض مادرم از اینکه به فراگیری فن خلبانی پرداخته بودم سخت در وحشت بود. حتی پدرم به من گوشزد کرده بود درباره نخستین روزی که پرواز مستقل دارم چیزی به او نگویم. راستش خود من نیز اطلاعی از تاریخ نخستین روز پروازم نداشتم و ضمن تمرینات متوجه شدم برای این کار آماده شده ام و قرار است به طور مستقل پرواز کنم.
در پرواز مستقل یک ربع روی آسمان بودم. اطراف فرودگاه را دور زدم و دوباره به محل سابق فرود آمدم. همه حاضران متوجه من بودند که چگونه برمیخیزم و چطور هواپیما را کنترل میکنم. به خصوص معلمانم با دقت و وسواس خاص تمام حرکاتم را زیرنظر داشتند تا از درصد نتایج تعلیمات آگاه شوند. خوشبختانه من زحمتهای آنان را بیثمر نگذاشتم و از آزمایش سربلند بیرون آمدم. در مرحله پرواز آکروباتی هنوز گرم تمرین عملیات مختلف، مثل غلت زدن و معلق زدن بودم که وقایع ۲۰ شهریور اتفاق افتاد و باشگاه خلبانی برای مدتی از فعالیت بازماند. در این گیرودار ازدواج کردم و همراه شوهرم به کرمانشاه و همدان رفتم.
یکی از خاطراتی که هرگز فراموش نمیکنم این است که روزی یکی از خانمها پرواز تمرینی داشت و هواپیماهای دیگر نشسته بودند. چشمها به پرواز این هواپیما دوخته شده بود. وقتی هواپیما برخاست صدای مهیب در فضا پیچید و من متوجه شدم یکی از چرخهای آن آویزان است. همین مسئله وحشت عجیبی بین دیگر حاضران ایجاد کرد و پرواز هواپیماها متوقف شد. در همان موقع روی «نی» که معمولاً برای تعیین جهت وزش باد در فرودگاه میگسترانند یک چرخ گذاشتند تا خلبان متوجه شد حادثهای برای چرخ هواپیمایش رخ داده است. بدین ترتیب معلم هنگام نشستن متوجه نقص فنی هواپیمایش شد و آن قدر در آسمان گردش کرد تا بنزین تمام شد، آمبولانس و دو برانکارد هم حاضر کرده بودند تا اگر سرنشینان هواپیما دچار حادثه شدند فوری به بیمارستان منتقل شوند. در این میان حال ما که شاهد ماجرا بودیم ناگفتنی بود. وقتی بنزین هواپیما تمام شد موقع فرود چون یک چرخ نداشت به اجبار با دماغ به زمین نشست و خوشبختانه سرنشینان آن آسیبی ندیدند، فقط بخش جلوی هواپیما کمی آسیب دید.
به هرحال ما کار دشواری آغاز کرده بودیم و خوشبختانه به نتیجه هم رسیدیم. من هنوز هم هنگامی که هواپیمایی در آسمان میبینم به قول معروف هوایی میشوم و از غرش آن لذت میبرم. البته در آغاز کارم با مشکلاتی نیز روبرو شدم مثلاً بعضی افراد ناشناس به پدرم تلفن میزدند و به دروغ میگفتند هواپیمای دخترت سقوط کرده است. در پاسخ به این محرکها گاهی عصبانی میشدم و به پدرم میگفتم چرا مرا وادار به این کار کردی و مشوقم شدی تا خلبان شوم؛ ولی او معتقد بود در ابتدای هرکاری مشکلاتی وجود دارد و باید با صبر و تلاش با آنها مقابله کرد …».
قدسیه فرحزاد نراقی (صدیقه دولتشاهی) (۱۲۹۵ خورشیدی نراق ـ ۱۳۸۵ خورشیدی کانادا)
قدسیه یا صدیقه نراقی همسر سرهنگ میرزا عبدالله دولتشاهی بوده از این رو صدیقه دولتشاهی هم خوانده می شود. قدسیه در سال ۱۳۲۴ خورشیدی به عنوان کمک خلبان هواپیماهای مسافربری آغاز به کار کرد و همچنین نخستین خلبان زن دارای هواپیمای شخصی در ایران محسوب میگردد.
آینا آوشید (افشید)
این دختر ایرانی هم پس از گذراندن ۶ ماه آموزشهای تئوری، تمرینهای پرواز خود را در فرودگاه دوشان تپه انجام داد. با آغاز جنگ جهانی دوم و یورش بیگانگان به ایران باشگاه هواپیمایی بسته شد. پس از بازگشایی آن در سال ۱۳۲۴، آینا دورههای خلبانی هواپیماهای بازرگانی را به پایان رسانیده به عنوان کمک خلبان هواپیمای DC3 سالها خدمت کرد.
اکرم منفرد آریا (۱۳۲۵ تهران)
بسیار به جاست که در این نوشتار از اکرم منفرد آریا هم نامی برده شود. ایشان در سال ۱۳۵۳ خورشیدی و در حالیکه خانه دار بوده و پنج فرزند ۲ تا ۱۱ ساله داشت، دوره های خلبانی را با همراهی دیگر بانوی خلبان ساساندخت ساسانی آغاز کرده و دوره های خلبانی گلایدر، یک موتوره و دو موتوره را با موفقیت به پایان رسانید.
از دیگر پیشگامان بانوان خلبان در ایران، شاهزاده فاطمه پهلوی است که از پیشینه پروازی ایشان اطلاعی به دست نیامد.
در پایان جا دارد از نخستین زنان چترباز ایرانی، بهجت امام علیزاده، فریدا خمسه، مسیح مقدم و مهرانگیز زندهنام (پیروز) نام ببریم که در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در نیروی هوایی استخدام شدند و در سال ۱۳۴۲ گواهینامه چتربازی خود را دریافت کردند.
بر بربط خود به ناز بنشین
کن با پر و بال نغمه پرواز
وز خاک برآ به اوج پروین
پر کن همه فضا ز آواز
(بهار)
کارخانجات هواپیمایی شهباز
مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را (سعدی)
کارخانه هواپیماسازی شهباز در سال ۱۳۱۲ به دستور رضا شاه پهلوی در ایران تاسیس شد و نخستین هواپیمای ایرانی را در سال ۱۳۱۷ تحویل نیروی هوایی ایرانداد.
در نخستین روز مرداد سال ۱۳۱۷ نخستین هواپیمای ساخت ایران که از نوع دی هاویلند تایگرموس بود نخستین پرواز خود را انجام داد. این شرکت تا نیمههای دهه ۲۰ شمسی فعال بود. و هر ماه یک فروند هواپیمای کامل ساخته و به شرکتهای هواپیمایی و ارتش تحویل میداد.
دیهاویلند تایگرموس، هواپیمای آموزشی نظامی دهه ۱۹۳۰ بود که برای آموزش مقدماتی خلبانان طرح شده بود. این هواپیمای یک موتوره و دوباله را شرکت دیهاویلند میساخت. دولت ایران در ۱۳۱۱ بیست فروند و در ۱۳۱۲ ده فروند از این هواپیما را خریداری کرد. با تأسیس کارخانجات هواپیماسازی شهباز این هواپیما در ایران ساخته میشد. از دیگر محصولات این کارخانه نوعی از هواپیمای یونکرس آلمانی بود.