از رقیه کاویانی، که سرایش و چاپ شعر را از دهه چهل آغاز کرد، تاکنون پنج دفتر شعر به نام های: “رسم الخط خشم” ، “یکی نبود”،” بانو”، ” ترانه های مهتابی” و ” شادی های کوچک” منتشر شده است.
رنگها چه تقصیری دارند
آبی ی آبی
آبی ی تو نبودی آبی
آبی ی تو نیستی
آبی آبی ی گل
آبی ی تا ابد
آبی آبی ی آسمان
آبی ی خلیج و خزر
آبی ی آب های عالم
آبی ی نگاه مادر بزرگ
آبی ی روبان دخترک
آبی ی نمی خواهد آبی نباشد
آبی ی نمی تواند آبی نباشد
آبی ی حتا نگاه این سربازک دشمن که از پشت آبی هایش هدف می گیرد
شلیک می کند
هی … با توام!
آبی نه می تواند !…
به احترام رمز و رازش
مثل همیشه
سنگ صبورت را
در بازکن
ای دل گفتنی
مثل همیشه
سرعت نورت را پروازکن
ای دل رفتنی
مثل همیشه نگفتی
بی دریچه
بی روزن
ازکجای قفس ات
پر می زنی
ای دل دیدنی
دلتنگی به خاطر برادری که نیست
به خاطر دلتنگی ی که هست
کنار خالی تو
شبیه تو می شوم
که از تاج و تخت گیاهی ات
مثل این خاکه خاکه ی باران ببارم
مثل این مجبوبه ی شب
که همیشه عاشق اش بودی
همیشه عاشق ات باشم
سطرهای کوچک مادرانه
مادرم می گفت
تاریکی ترس ندارد
برو وسط تاریکی
باچشم های باز نگاه کن
به اشیاء دور و برت دست بکش
حرف بزن با تک تک شان
می بینی که
گلدان و میزوقاب عکس و یخدان
و تمام اشیاء خانه
چیز دیگری جز خودشان نیستند
و جای هی …چ کدام شان هم عوض نشده
حالا بروسرجات
چشم ات را ببند و با خیال راحت بخواب
تا دو سه پهلو غلت بزنی
روز می شود . . .
مادرم می دانست و نگفت
نگفت،
ترس تنهایی از ترس تاریکی
ترسناک تراست
دو شعر تازه
غریبانه
درخت ـ پرنده ـ علف
می شناسدم
باران هم
که خودمانی تراز همه،
خنده های سفید را
که همیشه عاشق اش هستم
سیاه اش را نیز دیده ام این جا
می بینم
به همان زیبایی …
زیر یک سقف
مهمان پذیر هفتاد و دو ملت ایم
با زنبیلی از واژه های هزار گوشه ی غریب
که برای دوستی
چه فرق می کند؟
بروکسل – بهار ۲۰۱۱
آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم
قلمی
کاغذی
چمدانی
گذرنامه ای
گذری
شهرزاد
در
به
دری
هلند- شهراُترخت تابستان