حمله موشکی آمریکا به ارتش سوریه می تواند به آغاز مذاکرات جدی میان آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا بیانجامد. سفر تیلرسون به مسکو در روز چهارشنبه (۱۲ آوریل ۲۰۱۷) نخستین نشانه تقویت این احتمال است. در صورت توافق قدرت های جهانی برای استقرار صلح در سوریه، ایران مجبور به بیرون کشیدن نیروهای خود از این کشور خواهد شد و امکان کمک رسانی به حزب الله لبنان را نیز برای همیشه از دست خواهد داد. به این ترتیب بزرگترین بازنده جنگ سوریه حکومت ایران و بزرگترین برنده آن اسرائیل خواهد بود
نخستین حمله موشکی مستقیم آمریکا به یک پایگاه نظامی سوریه در نزدیکی حمص، در محافل سیاسی اروپا پرسش های متعددی مطرح شده است:
– حمله موشکی به دستور مستقیم دونالد ترامپ انجام گرفت. آیا رئیس جمهور آمریکا خواسته است با این اقدام کاهش شدید محبوبیت خود در افکار عمومی را جبران کند؟
– فرمان حمله به پایگاه سوری درست در روزی صادر شد که رهبر چین در واشنگتن به سر می برد. همزمان یک ناوگان جنگی روانه آب های نزدیک کره شمالی شد. آیا این همزمانی زنگ خطر را بیخ گوش کره شمالی به صدا در نیاورده است؟ آیا ترامپ نمی خواست میهمان چینی خود را متوجه کند که در صورت لزوم می تواند به کشور تحت پشتیبانی او کره شمالی حمله کند؟
– تقریبا همه گزارش های رسمی نشان می دهند که مسکو قبلا در جریان اقدام ترامپ قرار گرفته است. واکنش کرملین به حمله موشکی آمریکا نیز، هرچند لحنی تند داشت، اما در عمل بسیار خویشتندارانه بود. آیا واشنگتن و مسکو استراتژی مشترکی را در سوریه پیش می برند که به صورت پنهانی بر سر آن توافق شده است؟ آیا روسیه حاضر شده است در برابر به رسمیت شناخته شدن اقتدارش بر شبه جزیره کریمه و شرق اوکراین نیروی خود را همراه با آمریکا روی مبارزه با تروریسم اسلامی متمرکز کند و به پشتیبانی از بشار اسد پایان دهد؟
– آمریکا، روسیه، ترکیه، عربستان سعودی و ایران، بازیگران اصلی بحران سوریه هستند. این بحران، از زمان ابراز وجود داعش در سوریه و عراق به طور کامل تغییر ماهیت داده است. پیش تر، آمریکا، اروپا، ترکیه و عربستان سعودی حل مشکل سوریه را مشروط به کناره گیری بشار اسد می دانستند و تنها روسیه و ایران بر بقای اسد پای می فشردند. اما پس از هراس افکنی های داعش، آمریکا و متحدان غربی اش از بیم گسترش بیشتر تروریسم در سرزمین های خود، به این نتیجه رسیدند که در بحران سوریه، خطر اصلی نه بشار اسد، که داعش است. بنابر این یکی پس از دیگری اعلام کردند که مبارزه با تروریسم را بر سرنگونی اسد مقدم می شمارند و تصمیم درباره سرنوشت اسد، باید به مردم سوریه سپرده شود. این دیدگاه آمریکا و متحدان اروپائی اش، در واقع یک پیروزی بزرگ برای روسیه، چین و ایران بود که هریک بنا به دلیلی از بقای بشار اسد پشتیبانی می کردند.
اکنون، در پی نخستین حمله مستقیم آمریکا به نیروهای بشار اسد، هم در سرنوشت سوریه و هم در چشم انداز سیاست منطقه، ورق تازه ای گشوده شده است:
وزیرخارجه آمریکا سه شنبه شب (۱۱ آوریل) وارد مسکو شد و پیش از ظهر چهارشنبه نخستین دور مذاکرات خود را با همتای روسی اش سرگئی لاوروف انجام داد. دو مقام تصریح کردند که هدفشان یافتن نکات مشترک و اختلاف در برابر سوریه است. خبرگزاری ها گزارش دادند که ممکن است ولادیمیر پوتین نیز به رغم انتقادهائی که از حمله موشکی آمریکا به سوریه کرده است، با تیلرسون به مذاکره بنشیند. این تحرکات یک چیز را نشان می دهد: تمایل به یافتن یک استراتژی مشترک در هر دو طرف وجود دارد.
حمله شیمیائی به خان شیخان، بهانه حمله موشکی آمریکا به پایگاه سوری بود. در حالی که هنوز دخالت ارتش سوریه در این حمله اثبات نشده است، ترامپ سوریه را متهم به این جنایت کرد و همین موضوع را بهانه حمله به ارتش سوریه قرار داد.
یک روز پس از حمله آمریکا، زیگمار گابریل وزیرخارجه آلمان پیشنهاد کرد که ماجرای حمله شیمیائی به خان شیخان مورد تحقیق بی طرفانه قرار گیرد. سرگئی لاوروف وزیرخارجه روسیه اندکی بعد از این پیشنهاد استقبال کرد و گفت که روسیه حاضر است به این امر کمک کند. سپس حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران نیز، به عنوان یکی از مهم ترین صاحبان منافع در سوریه از این پیشنهاد استقبال کرد.
ترکیه به عنوان یکی از مهمترین طرف های بحران سوریه، به شدت درگیر مقدمات برگزاری رفراندوم قانون اساسی در ۱۶ آوریل است و تاکنون موضع آشکاری در برابر حمله آمریکا اتخاد نکرده است.
چشم انداز مبهم نقش ایران در سوریه
با این مقدمات، حمله موشکی آمریکا به ارتش سوریه می تواند به جست و جوی راه حلی بین المللی برای بحران سوریه شتاب ببخشد. راه حلی که آمریکا، روسیه و چین را راضی کند. در این صورت، ممکن است ترکیه و عربستان سعودی نیز به عنوان قدرت های منطقه ای به بازی گرفته شوند، زیرا هردو هم به آمریکا نزدیک هستند و هم مشکلی با روسیه و چین ندارند. اما احتمال به بازی گرفته شدن ایران بسیار اندک است.
جنگ داخلی ۶ ساله سوریه نزدیک به نیم میلیون قربانی و بیش از ده میلیون آواره برجای نهاده و سبب انهدام آثار کهن ترین تمدن بشری شده است. تا به حال تنها کنسرن های تسلیحاتی برنده این بازی دردناک بوده اند، اما اگر قدرت های جهانی و منطقه ای بر سر پایان دادن به این جنگ به توافق برسند، آیا ایران بزرگترین بازنده آن نخواهد بود؟ دست کم نشانه هائی در تقویت این احتمال وجود دارند:
– جمهوری اسلامی ایران در اساس به این دلیل وارد جنگ سوریه شد که نمی خواست پل ارتباطی مهم خود با حزب الله لبنان را از دست بدهد. به همین دلیل همچنان مایل است در صورت پایان جنگ سوریه نیز، حوزه نفوذ خود را در این کشور حفظ کند. برخی از رهبران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تازگی خبر از تشکیل “نیروی جولان” داده اند. اما رهبران اسرائیل اعلام کرده اند و بی تردید در این نظر جدی هستند که جمهوری اسلامی نباید برای همیشه در سوریه بماند.
– اسرائیل از آغاز سال ۲۰۱۶ میلادی تاکنون دست کم ۱۷ بار مراکزی را در خاک سوریه موشک باران کرده و مدعی شده است که این مراکز به ایران یا حزب الله تعلق داشته اند و علیه امنیت این کشور به کار گرفته می شده اند. تل آویو همچنین مدعی است که نیروهای سپاه پاسداران و حزب الله لبنان از طریق بلندی های جولان امنیت اسرائیل را به خطر می اندازند. با توجه به این پیشینه ها، بی تردید یکی از شرط های آمریکا و اسرائیل برای پایان بحران سوریه، همانطور که تل آویو تا به حال بارها تصریح کرده، خروج نیروهای جمهوری اسلامی و حزب الله از سوریه خواهد بود. روسیه، با توجه به مناسبات نزدیکی که با تل آویو برقرار کرده و منافع سرشاری که در این مناسبات دارد، به احتمال فراوان موافقتی با این نظر نخواهد داشت، زیرا از حضور جمهوری اسلامی در سوریه سودی نمی برد.
– بررسی گزارش های رسمی نشان می دهد که سیاست های آمریکا، روسیه، ترکیه و عربستان سعودی، بر سر سرنوشت سوریه در ماه های اخیر بسیار به هم نزدیک شده است. در این میان، به نظر می رسد که هیچیک از قدرت های جهانی و منطقه ای ذینفع در سرنوشت سوریه، تمایلی به بازی گرفتن جمهوری اسلامی در حل بحران سوریه نداشته باشند. آخرین نشانه این بی اعتنائی مذاکرات آستانه بود. آنجا روسیه و ترکیه تا پیش از آغاز مذاکرات قرار بود بدون حضور ایران آن را آغاز کنند. تهران تنها در دقیقه نود، توانست خود را وارد بازی کند، بدون آن که نقش تعیین کننده ای در مذاکرات داشته باشد. مذاکراتی که در نهایت نتیجه روشنی هم نداشت.
برنده جنگ ۶ ساله و خونین سوریه، صرفنظر از کنسرن های تسلیحاتی شرق و غرب، هنوز روشن نیست، اما نشانه های موجود می گویند که به احتمال زیاد جمهوری اسلامی بزرگترین بازنده این جنگ خواهد بود. تاکنون بیش از هزار عضو سپاه پاسداران در این جنگ کشته شده اند و تهران میلیاردها دلار خرج سوریه کرده است. اما احتمالا نه تنها مجبور خواهد شد سرانجام همه نیروهای خود را از سوریه بیرون ببرد، بلکه امکان رساندن کمک به حزب الله لبنان را نیز برای همیشه از دست خواهد داد.
امکان فدرالیزه شدن سوریه
زمزمه های مربوط به فدرالیزه کرده سوریه نیز، در بحث های تحلیل گران غربی اوج گرفته است. اگر سوریه آن طور که بحث آن هست به سه ایالت فدرال شیعی، سنی و کردنشین تقسیم شود، بزرگترین برنده ی جنگ اسرائیل خواهد بود. زیرا استراتژی تدوین شده این کشور چنین است: “هرچه همسایگان کوچک تر و ضعیف تر باشند، امنیت ما بهتر تضمین می شود”.
در عین حال، خروج اجباری نیروهای جمهوری اسلامی ایران از خاک سوریه، به معنای پایان بحرانی نیست که حاکمیت مذهبی با ورود به خاک سوریه به آن دامن زده است. عواقب این تنش آفرینی می تواند منافع ملی ایرانیان را به خطر بیاندازد.
نظامیان بلندپایه آمریکائی متعددی همچنان جمهوری اسلامی را فتنه انگیز و پشتیبان تروریسم می شناسند. اگر قرار باشد دونالد ترامپ برای تحقق یکی از وعده های انتخاباتی خود به منظور بازگرداندن قدرت از دست رفته به ایالات متحده آمریکا تصفیه حساب با دشمنانی مثل ایران و کره شمالی را در دستور کار قرار دهد، این نظامیان با حمله به ایران به آرزوی خود خواهند رسید.
اما شاید این حمله در حد گوشمالی رهبری جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران باقی بماند. رهبری جمهوری اسلامی، آنجا که موجودیت خود را در خطر جدی ببیند، برای هر سازشی آماده است. ایران به جنگ هشت ساله با عراق در موضع ضعف پایان داد تا آنجا که آیت الله خمینی رهبر وقت حکومت اعتراف به نوشیدن جام زهر کرد، در پایان دادن به بحران گروگان گیری دیپلمات های آمریکائی ۲۴ میلیارد دلار سپرده های دوران پهلوی در آمریکا را به راحتی قربانی کرد و در بحران هسته ای نیز، پس از سال ها رجزخوانی و صرف صدها میلیارد دلار درآمدهای نفتی، سرانجام در برابر قدرت های جهانی زانو زد و بدون کسب هیچ امتیازی روی شعار بی معنای “انرژی هسته ای حق مسلم ما است” خط کشید.
بحران سوریه نیز می تواند به بهای عقب نشینی پر زیان دیگری برای جمهوری اسلامی تمام شود، اما اگر به هجوم غرب یا کشورهای عربی به خاک ایران منتهی نشود، بی تردید زیانی برای مردم ایران نخواهد داشت. آن ها چهار دهه است که به خاطر سیاست های جاه طلبانه و توسعه طلبانه رژیم مذهبی/ نظامی حاکم بر کشورشان تحمل زیان کرده اند و تنها زمانی می توانند اندکی روی آسایش ببینند که حاکمان بر کشور حل مشکلات داخلی را به ماجراجوئی در منطقه مقدم بشمارند.