شهروند ـ مجموعه بلند سه گانه غربت ساخته ی فیلمساز جوان ایرانی ـ کانادایی، ارسلان براهنی، در فستیوال فیلم آمستردام جایزه ی ون گوگ را برای بهترین کارگردانی مستند ازآن خود کرد. سه گانه غربت از سه فیلم مستند “نور و صدا” (درباره ی سلیمان واثقی، خواننده و موسیقیدان)، “قاب و دیوار” (درباره ی غلامحسین نامی، استاد و نقاش برجسته) و “کیمیا و خاک” (درباره ی رضا براهنی، نویسنده و شاعر و پدر فیلمساز) تشکیل شده است.
ارسلان در کارنامه ی هنری خود چندین فیلم مستند و داستانی دارد. فیلم هاى او با ترکیب واقعیت و خیال، بازسازى ژانرها و تجربه هایی با فرم و سبک در زبان سینما سروکار دارد و در چندین جشنواره در گوتنبرگ و تورنتو و شبکه هایی همچون بی بی سی با استقبال خوبی مواجه شده است.
فیلم های ارسلان غالبا به موضوعاتی همچون روابط انسانی، زندگی، مرگ، تبعید، هنر، مهاجرت و راز و رمزها ی هستی می پردازد.
تازه ترین فیلم بلند داستانی ارسلان به نام Silent Birds “پرنده های ساکت” فیلمی چندزبانه است که از سه قصه ی اصلی تشکیل شده و ترکیب این سه قصه با هم فیلم را می سازد. در این فیلم سه شخصیت اصلی را سه زن با ملیت های مختلف برعهده دارند: یک زن روسی، یک زن چینی و یک زن ایرانی. این زنان هر کدام به دلایلی کشور خود را ترک کرده اند و به کانادا آمده اند. تم اصلی فیلم عشق، بی زبانی، مهاجرت و روابط و اتفاقات پیچیده ای است که بین انسانها ایجاد می شود.
ارسلان براهنى، متولد اول فروردین شصت و یک در تهران است. او فرزند ساناز صحتى و رضا براهنى است که در سن چهارده سالگى به خاطر شرایط پدرش تن به مهاجرتى اجبارى مى دهد. پس از اتمام دبیرستان تحصیلات سینمایى خود را در دانشگاه یورک شروع کرد و در کنار آن به فیلمسازى پرداخت. اولین فیلم او “مینیما” او را به ادامه ى کار تشویق کرد و استودیویى به نام “مینیما فیلم” در سال ۲۰۰۷ تأسیس کرد.
ارسلان براهنی در فیلم بلند “من هستم”، نقش کارگردانى را بازى مى کند که در درون فیلمنامه ى خود در حال ساخت فیلمى است که با زبان سینما و الهیات درگیر است و با موضوع هنر و مهاجرت، عرفان و فیلمسازى تنهایى و بیگانگى سر و کار دارد.
ارسلان براهنی در بخشی از متنی که به خاطر پخش کیمیا و خاک در برنامه ی آپارات بی بی سی به این شبکه فرستاده، نوشته است:
«… مستندهای من باید سناریو و یا طرح دقیقی داشته باشند. درام و سوژه، واقعیت و خیال با هم ترکیب شوند تا واقعیت، صحنه سازی یا بازسازی شود. مستندهای درام، هنری و داستانی که ساختار فیلم، سبک کارگردانی فیلمبرداری و تدوین در آنها نقش مهمی داشته باشد، برایم بسیار جذاب است.
کیمیا و خاک بر اساس واقعیت است ولی زبانی واقع گرایانه ندارد. از نظر من فیلم مستند برای بیان واقعیت با زبانی واقعی نیست.
طرحی را نوشتم که بر اساس داستان پسر فیلمسازی ست که خواب مرگ پدرش را دیده و با دوربین خود وارد زندگی او شده و با شعرهای پدرش روایتی شاعرانه و تصویری درست می کند که در مورد همکاری شاعر و فیلمساز، پدر و پسر، شعر و دوربین است.
اسم فیلم برگرفته از نام کتاب کیمیا و خاک اثر خود رضا براهنی است. در این کتاب براهنی از فرایند تبدیل خاک به یک باغچه ی زیبا می نویسد و از دوستش نادر نادری به عنوان کیمیاگری یاد می کند که با تلی خاک حیاطی ساخت که رنگین کمان از میان گلهای آن رد می شد. او هنر را برابر با کیمیاگری می داند منتها این بار به جای تبدیل تلی خاک به یک باغچه ی زیبا، تبدیل کلمه به شعر و قصه را کیمیاگری می داند. من نیز خواستم با پدر شاعر و نویسنده ام همراه شوم و این فرایند کیمیاگری را جلو چشم بیننده و با صراحت تمام بیان کنم. آنهم از دید یک فرزند فیلمساز و برای این نام فیلم را از روی این کتاب برداشتم چون خودم را امروز جای براهنی می گذارم که چگونه باغچه را نظاره کرد و دوستش نادری را کیمیاگر باغچه ها خواند و او را نوشت. کاری که من با خود او خواهم کرد و نویسنده ی “کیمیا و خاک” را در کیمیا و خاک خودم از لنز دوربین عبور می دهم.»
فیلم به موضوع مرگ و زندگی، تبعید و هنر، آفرینش و کیمیاگری می پردازد و با دوربین به عنوان یک قلم شاعرانه برخورد می کند.
کیمیا و خاک که یکی از سه گانه ی در غربت است، در مورد ساخت خود فیلم است و زبانی فیلم در فیلم در ژانر سینمای مستند دارد.
سینمای ارسلان را می توان سینمایی هنری، تجربی، مولف و مستقل خواند.
شهروند دریافت جایزه بهترین کارگران فیلم مستند جشنواره آمستردام را به این کارگردان جوان و مستعد تبریک می گوید.