استیگما با دیدگاه های منفی، با منزوی کردن بیمار و خانواده او، دیواری بر سر راه درمان و بهبودی بیماران می گذارد. در بحث شماره قبل درباره بررسی اثر استیگما در بیماران اعصاب و روان گفتیم. بیمار در حال درمان به جای بازگشت به سوی زندگی و جامعه احتمال دارد با انگ و اتهام خلافکاری از طرف کارکنان مراکز روبرو شود، و بیمار بستری برای درمان و کنترل بیماری به دلیل مشکلات رفتاری، قانونا متهم، بازداشت و زندانی بشود و اضافه بر چالش های بیماری و درمان و دوری از خانواده و اجتماع و نیازهای انسانی ناچار باید با محیط خشن زندان و یا انفرادی و یا بخش فرنزیک مراکز روانی یا خلافکاران بازداشتی و مشکلات قانونی و دادگاه ها نیز دست و پنجه نرم کند. بیماران تا زمانی که آماده برای شرکت در محاکمه نشوند، ممکن است سال های طولانی در شرایط بازداشت زندانی و در بخش های فرنزیک مخصوص خلافکاران نگهداری شوند.
در خانواده های ایرانی گاهی اعضای خانواده بیش از تاثیر منفی اختلال روانی روی بیمار و خودشان، نگران تاثیرات منفی بر آبروی خود و نحوه نگرش دیگران به خانواده خود هستند. هنگامی که اعضای خانواده تصور کنند اختلال روانی بیمارشان، موجب بی آبرویی، تحقیر و از دست دادن پایگاه اجتماعی خانواده می شود و ارزیابی هایشان بر جنبه های منفی و عدم توانایی متمرکز شده باشد و این حالت سرزنش از خود را درونی کنند، بیشتر محتمل است که این مسائل در رابطه ی افراد خانواده با بیمار تأثیر منفی بگذارد و در نتیجه بیمار را دچار مشکلات هیجانی بیشتری بکند.
از طرف دیگر، بیمار احساس تنهایی، حقارت و انزوا می کند که باعث تشدید بیماری و تاخیر در بهبودی بیمار می شود.
فشار جامعه در نپذیرفتن و راه ندادن بیماران اعصاب و روان فشار مضاعفی به خانواده می آورد. ناهمراهی اجتماعی و مشکلات فردی، میزان جدایی و آمار طلاق را در این خانواده ها بالا می برد. فردی که در خانواده پرستاری را به عهده می گیرد به دلیل مراقبت از بستگان با تهدید شغلی و از دست دادن کار روبرو می شود و در معرض محرومیت از موقعیت های اجتماعی، ازدواج، فعالیت های سیاسی و اقتصادی قرار می گیرد .
به دلیل شرایط فرهنگی و اجتماعی خانواده های مهاجر ایرانی، تاکنون کمتر از بُعد آگاهی رسانی و تحقیق برای راه حل به مسئله فوق پرداخته شده است. برای نشان پذیرش درون خانواده بیمار مبتلا به بیماری های اعصاب و روان طبیعی جلوه دادن علایم، نشانه ها و رفتارهای بیمار – که نیاز به درمان های همه جانبه دارویی و غیر دارویی دارد- موجب احساس درونی بهتر خانواده نسبت به بیمار و خود خانواده می شود.
یادگیری نحوه صحیح ارتباط با بیمار، توقعات مطابق با توانایی های فرد بیمار در خانواده، توان پرستاری و پذیرش را بالا برده و خانواده ها به جای گسستگی، و شکستگی و دوری می توانند با همگرایی در جهت پرستاری از بیمار به هم نزدیک تر شوند. این همگرایی در ایجاد امکانات بیشتر مراقبتی درمانی بیمار در خانواده و حفظ خانواده از آسیب استیگمای اجتماعی تاثیر اساسی دارد.
جامعه فرصت کمی برای خانواده ها برای گفت وگو درباره بیماران مبتلا به اسکیزو، مانیا، اتیسم، بیماران اعصاب و… می دهد در حالی که آموزش مهارت ها و روش های نوین درمان همه جانبه مانند کار درمانی، شناخت درمانی، تغذیه درمانی، هورمون درمانی (در صورت نیاز) ، ….آموزش نحوه ی ارتباط و حمایت به خانواده ها در مجموع می تواند از سنگینی استیگمای حاکم بکاهد و دینامیک خانواده را نیز بهبود بخشد. از طرفی جامعه با شناخت و همدلی و تشویق و حمایت از بازگشت بیمار به جامعه، سلامت خود را بیشتر نشان می دهد.