Michel Agier
امروز دنیا ۶۵ میلیون پناهنده و آواره دارد. در نبود سیاست پذیرش، شمار زیادی از پناهجویان ناگزیر از زندگی در اردوگاه هایی هستند که نوعی زندان در فضای باز است و ساکنان آن از حقوق اساسی خود محرومند. این اردوگاه ها که مدت ها محدود به کشورهای «جنوب» بود، اکنون چند سالی است که در اروپا رشدی قارچ وار یافته و به صدها مرکز اداری نگهداری که پیشتر مهاجران غیرقانونی در آنها به سر می بردند ، اضافه می شود. تعدد و طولانی بودن مدت اقامت در این مراکز – مدت متوسط اقامت در یک مرکز «کمیساریای عالی پناهندگان» ١٧ سال است -، موجب شده که اردوگاه ها تبدیل به بازار [آشفته]ای شوند که در آنها سازمان های غیر دولتی و چند ملیتی با خشونت به نزاع مشغولند .
اردوگاه های پناهندگان یا آوارگان، اردوگاه های مهاجران، مناطق انتظار برای افراد در حال تعیین تکلیف، اردوگاه های گذار، مراکز نگهداری یا بازداشت اداری، مراکز تعیین هویت و اخراج، نقاط عبور مرزی، مراکز پذیرش متقاضیان پناهندگی، «گتو ها»، «جنگل ها» [مناطق خارج از حاکمیت قانون]… اینها کلماتی است که از سال های پایانی دهه ١٩٩٠ صحنه خبرهای همه کشورها را اشغال کرده است. اردوگاه ها فقط محل زندگی روزمره میلیون ها تن نبوده، بلکه به صورت یکی از شکل های دولت جهانی یا یکی از شیوه های اداره افراد نامطلوب درآمده است.
پدیده «اردوگاه» که محصول به هم خوردن قواعد، پس از پایان جنگ سرد بود، در قرن بیست و یکم در زمینه ای از اغتشاش های سیاسی، زیست محیطی و اقتصادی ابعادی قابل ملاحظه یافت. این مفهوم را می توان به هر نهاد قدرتی (محلی، ملی یا بین المللی) اطلاق کرد که در یک قلمرو، اقتدار اِعمال قدرت برای قراردادن مردم در یکی از شکل های اردوگاه یا واداشتن آنها به ماندن در آن برای مدت زمانی متغیر دارد (١). درسال ٢٠١۴، شش میلیون تن، بویژه مردمان تبعید شده – کارن های بیرمانی [برمه] در تایلند، اهالی صحرا در الجزایر، فلسطینی ها در خاورنزدیک… -، مقیم یکی از ۴۵٠ اردوگاه پناهندگی «رسمی»ای بودند که توسط مراجع بین المللی – مانند «کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد» (HRC) و آژانس سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی – مدیریت یا، به ندرت توسط دستگاه های اداری ملی اداره می شدند. این اردوگاه ها، که غالبا به ضرورت فوریت ایجاد شده و بانیان آنها تصور یا برنامه ریزی ای برای تداوم آنها نداشته اند، در مواردی بیش از ٢٠ سال (مانند کنیا)، ٣٠ سال (مانند پاکستان، الجزایر، زامبیا یا سودان) و حتی ۶٠ سال (مانند خاور نزدیک) است که وجود دارند. با گذر زمان، برخی از این اردوگاه ها به مناطق شبه شهری وسیع با تراکم جمعیت زیاد بدل شده اند.
در سال ٢٠١۴، بیش از ١٠٠٠ اردوگاه آوارگان داخلی نیز وجود داشته که حدود ۶ میلیون تن را در خود جا داده و ١٠٠٠ اردوی کوچک نیز به صورت خودجوش برپا شده بود که موقتی و غیرچشمگیرترین آنها گروه هایی شامل ۴ تا ۵ میلیون تن را دربر می گرفت که عمدتا مهاجران موسوم به « غیرقانونی» بودند. این تاسیسات موقت، که گاه «خودرو» توصیف می شوند، درسراسر دنیا درحاشیه شهرها یا کنار مرزها در زمین های بایر، خرابه ها، فضاهای خالی از سکنه و ساختمان های متروک وجود دارد. سرانجام، هرسال دستکم یک میلیون مهاجر در ١٠٠٠ مرکز اداری نگهداری در دنیا پذیرش شده اند که ۴٠٠ مرکز آن در اروپا قراردارد. در مجموع، با محاسبه عراقی ها و سوری هایی که در ٣ سال گذشته از کشور خود گریخته اند، می توان برآورد کرد که ١٧ تا ٢٠ میلیون تن امروز در «اردوگاه ها» به سر می برند.
اردوگاه ها، ورای گوناگونی هایشان ٣ وجه اشتراک دارند: فراقلمرویی، استثنایی و مطرود و محروم بودن. در درجه اول، اردوگاه ها درنقاط پرت و دورافتاده گمنام که غالبا روی نقشه یافت نمی شود برپا می شوند. اردوگاه پناهندگان «دعب» در بخش گاریسای کنیا، با آن که جمعیتی بیش از دو یا سه برابر جمعیت این بخش دارد، در فهرست حومه های آن به چشم نمی خورد. همچنین، اردوگاه ها از یک نظام استثنا برخوردارند: این امر به خاطر آن است که از قوانینی بجز قوانین دولتی که در قلمرو آن قراردارند تبعیت می کنند. درجه باز و بسته بودن آنها هرچه که باشد، این امر به آنها امکان می دهد که هرگونه شناسایی برابری سیاسی بین ساکنان اردوگاه و شهروندان عادی را نفی نموده، به تاخیر اندازند یا تعلیق کنند. سرانجام این که، این شکل از گروه بندی انسانی موجب جدایی اجتماعی می شود: دراین شکل، درعین حال که جمعیتی زیاد به چشم می آید، مخفی هم می شود. واقعیتِ آشکارا متفاوت با دیگران بودن، قابل جذب نبودن، تاکید بر فاصله ای دوگانه از جنبه قضایی و سرزمینی دارد.
با آن که به نظر می آید که هر نوع از اردوگاه پذیرای نوع خاصی از مردم است، مهاجران بدون مدرک اقامت در مراکز نگهداری، پناهجویان در چهارچوب بشردوستانه و غیره، کم و بیش پذیرای افراد مشابهی هستند که از آفریقا، آسیا یا خاورنزدیک می آیند. به نظر می آید که مبنای طبقه بندی هویتی به مثابه نقاب های رسمی ای است که موقتا بر چهره ها گذاشته می شود.
به این ترتیب، یک آواره داخلی لیبریایی که درسال های ٢٠٠٣- ٢٠٠٢ (در بحبوحه جنگ داخلی) در یک اردوگاه در حاشیه مونروویا زندگی می کرده، اگر درسال بعد در یک اردوگاه کمیساریای عالی پناهندگان در آن سوی مرز شمالی کشور خود، در گینه استوایی، ثبت نام کرده باشد، یک پناهنده به حساب آمده؛ سپس، اگر درسال ٢٠٠۶ برای جستجوی کار اردوگاه را ترک کرده و به کوناکری، که بسیاری از هم میهنان او در «محله های لیبریایی» پایتخت گینه زندگی می کنند رفته باشد، « غیرقانونی» محسوب می شود. پس از آن، او شاید سعی کرده که از راه دریا یا خشکی به اروپا برود؛ اگر به فرانسه رسیده باشد، به یکی از صد منطقه انتظاری که در بنادر و فرودگاه ها وجود دارد هدایت شده است. دراین حالت، او یک «نگهداری شده» به حساب می آمده تا پس از گذشت مدتی زمان بتواند نام خود را به عنوان «متقاضی پناهندگی» ثبت کند و احتمال زیادی وجود دارد که درخواستش رد شود. دراین صورت باز در یک مرکز نگهداری اداری، در انتظار انجام اقدامات ضروری برای اخراج تحت نظر قرارمی گیرد. اگر امکان اخراج قانونی او وجود نداشته باشد، «آزاد» می شود و خود را در کاله یا حومه رم می یابد و بدل به «مهاجر غیرقانونی» می شود و در یک اردوگاه یا محل غصبی مهاجران آفریقایی جا می گیرد.
اردوگاه ها و محل های نگهداری پناهندگان اکنون دیگر واقعیت هایی مختص مناطق دورافتاده در کشورهای «جنوب» یا مسئله ای که به گذشته تعلق دارد نیستند. از سال ٢٠١۵، رسیدن مهاجران خاورنزدیک منطق جدیدی در برپایی اردوگاه ها در اروپا ایجاد کرده است. در ایتالیا، یونان، مرز مقدونیه و صربستان یا مجارستان و اتریش، مراکز مختلف پذیرش، ثبت نام وگزینش خارجیان سربرآورده اند. از جنبه اداری یا پلیسی، این پناهجویان می توانند تحت نظر مقامات کشوری، اتحادیه اروپا یا کنشگران خصوصی باشند. آنان با جاگرفتن در انبارهایی غیرمسکونی، پادگان های نظامی تبدیل شده به اردوگاه یا زمین های بایری که در آنها کانتینرهایی کنار هم ردیف شده جا داده می شوند و فضای موجود نیز به سرعت پر می شود. در کنار این اردوگاه ها، کمپ هایی موسوم به «خودرو» یا « غیرقانونی» شکل می گیرد که توسط سازمان های غیر دولتی (ONG) ، ساکنان یا خود مهاجران گشوده می شوند. این چیزی است که به عنوان نمونه درکنار اردوگاه موریا در لسبوس، نخستین (مرکز کنترل اروپایی) توسط بروکسل در مجاور مرزهای شنگن در اکتبر ٢٠١۵ برای احراز هویت مهاجران و انگشت نگاری از آنان ایجاد شده است. این تاسیسات نامناسب، که عموما پذیرای دهها هزارتن هستند، می توانند چنان ابعاد قابل ملاحظه ای پیدا کنند که به حلبی آباد هایی وسیع شباهت یابند.
در یونان، کنار بندر پیره، یک اردوگاه چادری پناهگاه ۴ تا ۵ هزارتن است. در ایدومنی، مرز یونان- مقدونیه، تا ١٢ هزارتن در یک منطقه وسیع انتظار جاگرفته اند (٢). در فرانسه نیز در سال های اخیر شمار زیادی از مراکز پذیرش درخواست پناهندگی (CADA) و مراکز اقامتی فوری گشوده شده است. اینها نیز به طور مزمن از کمبود جا رنج می برند و شاهد ایجاد مناطق «خودرو» در اطراف خود هستند. مهاجران پس رانده شده از محل گشوده شده توسط شهرداری پاریس در پورت شاپل، در پاییز ٢٠١۶ ناگزیر شدند که در چادر، پیاده رو یا ایستگاه مترو هوایی بخوابند.
چشم انداز آینده این اردوگاه ها چیست؟ از هم اکنون ٣ راه وجود دارد: یکی از راه ها ازبین رفتن آنها است، مانند تخریب اردوگاه های مهاجران در پاتراس یونان در سال ٢٠٠٩ یا اردوگاه کاله در فرانسه درسال ٢٠١۶، یا حذف مکرر کمپ های موسوم به «رم» در حوالی پاریس یا لیون. تخریب این محل ها که اردوگاه های پناهندگان سابق هستند، همواره مشکل ایجاد می کند. ماهیا در زامبیا نمونه ای گواه این امر است. این اردوگاه که در سال ١٩٧١ ایجاد شده بود، می بایست از سال ٢٠٠٢ بسته می شد. درآن تاریخ، اردوگاه ۵٨ هزار ساکن داشت که اکثریت بزرگی از آنها پناهندگان آنگولایی نسل دوم و حتی سوم بودند. راه دیگر تغییر و تبدیل این اردوگاه ها در دراز مدت است که می تواند تا حد شناسایی آن به عنوان دارای «حقوق مدنی» پیش رود. اردوگاه پناهندگان فلسطینی درخاور نزدیک یا جذب تدریجی اردوگاه های آوارگان سودان جنوبی در حومه خارطوم از این نوع است. سرانجام، راه آخر، یا رایج ترین راه امروز، انتظار است.
با این حال، سناریوهای دیگری نیز ممکن است. اردوگاه های اروپا و دنیا سرنوشتی محتوم نیستند. البته، جاری شدن پناهندگان، عمدتا سوری، از سال های ٢٠١۴ و ٢٠١۵ به مقدار زیادی افزایش یافته است. اما این امر با وخیم ترشدن مداوم درگیری ها در خاورنزدیک قابل پیش بینی بود و رشد مهاجرت درطول سال های پیش و وضعیت جهانی «جامعه بین المللی» و شکست آن در برقراری صلح دلیل آن بود. به علاوه، این تشدید جریان به دلیل عملکرد نهادهای سازمان ملل و سازمان های بشردوستانه بود که، از سال ٢٠١٢ بی حاصل خواستار پذیرش آوارگان جدید درشرایطی مناسب و درخور بودند.
رسیدن ناگهانی و انبوه مهاجران درمیان بسیاری از دولت هایی که برای آن آمادگی نداشتند ایجاد وحشت کرد. استفاده ابزاری از فاجعه انسانی موجب توجیه مداخلات قدرتمندانه شد و به این ترتیب، با اخراج و ایجاد محدودیت برای مهاجران مسئله حفظ قلمرو ملی پدیدآمد. در بسیاری از موارد، تعطیل اردوگاه «جنگل» کاله در اکتبر ٢٠١۶ همان جنبه نمادینی را یافت که توافق مارس ٢٠١۶ بین اتحادیه اروپا و ترکیه (٣) یا برپایی دیوارهای مرزی در کشورهای مختلف داشت (۴): آنها باید نشان می دادند که حکومت ها قادر به پاسخگویی به الزامات امنیتی، حفاظت از ملت های «شکننده» و دور نگهداشتن خارجی های نامطلوب هستند.
درسال ٢٠١۶، سرانجام اروپا شاهد کاهش شمار مهاجران به یک سوم نسبت به سال ٢٠١۵ بود. بیش از ۶ هزار کشته در مدیترانه و در بالکان (۵)، سوق دادن مهاجران به سوی خارج (ترکیه یا کشورهای آفریقای شمالی) و اردوگاه های قاره اروپا بهای این کار بود.
۱- Cf. Gérer les indésirables. Des camps de réfugiés au gouvernement humanitaire, Flammarion, coll. « Bibliothèque des savoirs », Paris, 2008.
۲- Pour une description plus large des camps en Europe, cf. Migreurop, Atlas des migrants en Europe. Géographie critique des politiques migratoires, Armand Colin, Paris, 2012, et Babels, De Lesbos à Calais. Comment l’Europe fabrique des camps, Le Passager clandestin, coll. « Bibliothèque des frontières », Neuvy-en-Champagne, à paraître ce mois-ci.
۳- Lire Hans Kundnani et Astrid Ziebarth, « Entre l’Allemagne et la Turquie, l’enjeu des réfugiés », Le Monde diplomatique, janvier 2017.
۴- Cf. Wendy Brown, Murs. Les murs de séparation et le déclin de la souveraineté étatique, Les Prairies ordinaires, Paris, 2009.
۵- Cf. Babels, La Mort aux frontières de l’Europe. Retrouver, identifier, commémorer, Le Passager clandestin, coll. « Bibliothèque des frontières », ۲۰۱۷.