بسیاری که در جشنواره ی تیرگانِ دو سال گذشته در تورنتو شرکت کردند، نوازندهای را به یاد میآورند که همان حوالیِ محل برگزاری جشنواره، آهنگهای خاطره انگیز ایرانی را به زیبایی با فلوتش مینواخت. ایرانیهایی که از آن خیابان رد میشدند با شنیدن نوایی آشنا، شگفت زده به سمت آن میشتافتند و مردی با موهایی بلند را می دیدند که با لبخندی دلنشین آهنگهای محبوبشان را با فلوت مینوازد. ویدیویی که از حاشیه مراسم تیرگان تورنتو نواختن این نوازنده را در شبکه های اجتماعی ثبت کرد، بیش از هزاران بار بازدید و بازنشر شد و هزاران ایرانی را تحت تاثیر قرار داد. نوازنده هنرمند این آهنگها، فرنان انریکز (Fernan Enriquez) بود که در تمام عمر هنری خود، موسیقی اش قلب انسانهای بیشماری، ایرانی و غیر ایرانی، را به دست آورد.
فرنان انریکز در روز دهم ماه آگوست سال ۱۹۶۴ در شهر سانتیاگوی شیلی به دنیا آمد. مادر او هنرپیشه تئاتر بود و پدرش استاد زبان انگلیسی در دانشگاه سانتیاگو و عضو فعال حزب کمونیست شیلی. در زمستان سال ۱۹۷۴ به دلیل شرایط سیاسی کشور و عدم امنیت، خانواده ی انریکز به کشور کانادا و شهر تورنتو پناهنده میشوند. فرنان از نوجوانی شروع به نواختن موسیقی محلی آندی(Andean folk music) در جای جای شهر تورنتو به ویژه بازارچه سنت لارنس میکند و بعدها با وجود داشتن مدرک در رشته فن آوری معماری از کالج رایرسن، موسیقی را به عنوان حرفه خود برمیگزیند. از اجراهای نخستین فرنان، نواختن گیتار و پن فلوت (Pan Flute)به شکل همزمان به همراه رقصاندن عروسکهای خیمه شب بازی بود که با سیم های نامرئی به سازهای او متصل بودند. اشتیاق و دلبستگی عمیق فرنان به موسیقی، او را وامیداشت تا در ایستگاه های مترو، بازارچهها و برنامه های گوناگونی در سراسر انتاریو به اجرای موسیقی بپردازد. بازارچه سنت جیکوب(St Jacob Market) ، گرند بند (Grand Bend)و بندر الگین(Port Elgin) از جمله بازارچه هایی بودند که سالها نوای فلوت فرنان در آنجا به گوش میرسید.
نخستین سیدی او به نام “نغمه های فراموش نشدنی” (Haunting Melodies) در سال ۱۹۹۱ منتشر شد که سرآغازی بود برای ۱۰ آلبوم متنوع دیگر: “رویاهای آندی” (Andean Dreams)، پن فلوتهایی برای کریسمس (Christmas Pan flutes)، نُتهای عاشقانه (Romantic Notes)، قطعاتی برای ایمان (Instrumental Songs of Faith)، تنها زمان (Only Time)، نوستالژی (Nostalgy)، بوفالوی سفید (White Buffalo)، پرانرژی (High Energy)، ادای احترام به بیتلز (Tribute to the Beatles) و کنار بید مجنون (By the Willow Tree).
فرنان شیفته سفر و آشنایی با ملیتها و فرهنگهای دیگر بود و به کشورهای بسیاری سفر کرد. با وجود اینکه فرنان با جامعه شیلی تورنتو پیوند محکمی داشت ولی عشق او به انسانها، فرهنگها و موسیقیشان مرزی نداشت. آشنایی فرنان با شاگرد ایرانیاش و آموزش پن فلوت به او در سال ۲۰۱۲، سرآغاز آشنایی او با فرهنگ و موسیقی ایرانی شد که فرنان را شیفته خود کرد. فرنان در بسیاری از برنامه های ایرانی، از جمله شب موسیقی شهر واترلو، به اجرای آهنگهای ایرانی پرداخت. آخرین سی دی فرنان به نام “کنار بید مجنون”، مجموعه ای از ۱۲ آهنگ جاودان ایرانی است: جان مریم، غوغای ستارگان، الهه ناز، مرا ببوس، خوابهای طلایی، از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، سلطان قلبها، گل گلدون، پیش درآمد اصفهان، میخوام برم کوه و مرغ سحر.
فرنان در روز ۱۸ جون سال ۲۰۱۷ پس از جشن روز پدر در کنار خانواده خود در سن ۵۲ سالگی از این دنیا پرکشید، اگرچه نوای موسیقی جاودانه او که از زیبایی درونش برمی خاست، به یادگار باقی میماند.
مراسم بزرگداشت فرنان یا به تعبیری جشن زندگی او روز یکشنبه ۱۶ جولای در تالار بزرگ تورنتو برگزار شد. صدها نفر از خویشان و دوستان او گرد هم آمدند تا با ساز، آواز و رقص یاد او را زنده بدارند. هنرمندان ایرانی هم در کنار دیگر دوستان فرنان به اجرای موسیقی پرداختند. بهنام رشیدیان با نوای دلنشین نی و سروش دبیری و کیوان باخدا با همنوازی سه تار، که هر دو از سازهای مورد علاقه فرنان بودند، دیگر هنرمندان این مراسم را همراهی کردند. مرضیه ریاحی نژاد هم، به همراه ردریگو چاوز نوازنده ی گیتار، دو آهنگ مورد علاقه فرنان، سلطان قلبها و خوابهای طلایی، را با پن فلوت برای استادش نواخت. در پایان اجرا، او متنی را که با الهام از پیغامهای پرمهر دوستان ایرانی فرنان برای او نوشته بود، به خانواده فرنان تقدیم کرد.
هم زمان با مراسم بزرگداشت فرنان در روز یکشنبه، گروه کُر دل و جان به رهبری علی تهرانی که دوستی دیرینهای با فرنان داشتند، در کنسرت خود در شهر واترلو، قطعهای که برای شعر “سفر به خیر” از محمدرضا شفیعی کدکنی ساخته و اجرا کرده بودند را به فرنان تقدیم کردند.
سفر به خیر
“به کجا چنین شتابان؟”
گون از نسیم پرسید.
“دلِ من گرفته زینجا،
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟”
“همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم…”
“به کجا چنین شتابان؟”
“به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم”
“سفرت به خیر، اما، تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه ها، به باران،
برسان سلام ما را.”
فرنان انریکز (Fernan Enriquez)، منبع عکس: Mirrored Muse Imagery
زیرنویس عکس: متن اهدایی به خانواده فرنان، از طرف جامعه ایرانیان. هنرمند خوشنویس علی اکبر احمدی