نزدیک به سه دهه حضور در زمینه ی فرهنگ در جهان زبان فارسی کارنامه ی خیلی پر پیشینه ای نیست. اگر نزدیک به چهار سال انتشار سایبان را هم به این سابقه بیفزائیم در واقع افزون بر سی سال می شود. یعنی در این شهر و کشورمیزبان، کار مطبوعاتی بیش از سی سال  پی گیر و مداوم، پرونده دارد.

برای داشتن این بخت بزرگ باید از جامعه ی ایرانیان کانادا و بویژه ایرانیان تورنتو و بویژه تر صاحبان کسب و کار و خدمات که با اعتماد به شهروند در روشن ماندن این چراغ سهم داشتند و دارند سپاس گفت.

در تاریخ زندگی اجتماعی و فرهنگی ایرانیان این خطه وظیفه ی همه ی ماست کاری کنیم که هنگام که آیندگان می خواهند به تصویر ما در این دوران نه چندان آسان زندگی مهاجرت و تبعید نگاه کنند، دست آوردهایی را ببینند که نشان از

حسن زرهی سردبیر شهروند

حضور انسانی و اجتماعی و فرهنگی مردمانی دلواپس آن سرزمین و هم میهنان، و دل در گرو کار و روزگار این یکی میهن خویش داشته اند.

این مهم تنها با ثروت اندوزی و موفقیت های مادی و شخصی ایرانیان میسر نمی شود. برای ماندن در تاریخ و حافظه ی تاریخی به امری بیشتر و مهمتر از دست آوردهای مادی و مالی و سنگ و آجر و سیمان و ساختمان نیاز است.

در دوران های تاریخ همه ی این دست آوردها کمابیش بوده اند، اما آنچه مانده است و می ماند، تنها دست آوردهای فکری و فرهنگی هستند که امروزِ آدمی را به فردای تاریخی او گره می زنند. برای همین هم هست که هیچکس فردا در پی کشف مبالغ کلان ثروت های این جامعه در حساب بانکی برای داوری حضور او در دوران مهاجرتش نخواهد بود، اگر هم باشد به حساب امر فکر و فرهنگ ریخته نخواهد شد. کما این که هیچکس از تاجران و ثروتمندان دوران فردوسی و حافظ چیز زیادی به یاد ندارد، همه چیز آن دوران به دست آوردهای این بزرگواران محدود و مربوط می شود.

البته که کار رسانه ها را نمی شود و نمی توان با آثار آن بزرگواران قیاس کرد، اما در همین دوران هم آن چه در یاد و خاطر خود ما  و نیز  حافظه ی جمعی مانده،  و از ایرانیان یاد می شود کوشش های رسانه ای و مطبوعاتی جدی و پر جلوه ی آنان بوده است. از همین منظر است که نقش مطبوعات را باید در جوامع مهاجر جدی گرفت. دوام این گونه کوشش های فکری و فرهنگی فردای روز به آینه ای از روزگار ما در جهان حالا بسیار بزرگ زبان و فرهنگ فارسی تبدیل می شود، و آیندگان در آن ما را خواهند دید و داوری خواهند کرد.

شهروند در دل و جانش این دغدغه همیشه بوده است، امر فرهنگ این جامعه را همیشه با آغوش باز در دل و دامان خویش گرفته و برای کوشش های فکری و فرهنگی خاصه خرجی های گاه و بیگاه بیش از ظرفیت و توان خویش به خرج داده است، همان کوشش ها که کارنامه ی افتخار کردنی فردای ما ساکنان و سربرندگان این دوران را رقم خواهند زد.

شاید امروز به فلان حادثه ی فرهنگی هرچه که باشد به دیده ای که حق و سزاوارش است نگاه نشود، این اما از حرمت و حقانیت تاریخی و تاثیرگذار آن کار و کوشش فرهنگی نخواهد کاست. چه بسا اهل فکر و فرهنگ بسان همگنان خویش در تاریخ میهن استبداد زده ما از منظرهایی ناموفق به نظر بیایند- در امور معیشتی بی گمان همینطور است-، اما در آینه ی تاریخ این جوامع مهاجر آنچه از ما مردم به یادگار می ماند همین دست آوردهای فکری و فرهنگی است. شیرین بختانه ایرانیان کانادا و بویژه تر ایرانیان انتاریو و تورنتو در این پیوند کمابیش پیشینه و پرونده ی خوبی از خود به یادگار نهاده اند و چه بسا زین پس نیز چنان باشد، امیدوارم.

 

از سوی دیگر اما همچنان در دفتر هزینه های “ما” سهم فکر و فرهنگ و کوشش های اجتماعی و فرهنگی کمتر، و شوربختانه بسیار کمتر از دیگر اقلام مورد نیازمان است!

شهروند بی آن که مدعی باشد، در دل این آرزو را می پرورده و همچنان می پروراند که این امر در زندگی روزمره ی ما به فراموشی سپرده نشود و تلاش های مداومش در این راه سندی ست بر این مدعا.

در آستانه ی بیست و هفتمین سال انتشار شهروند برای دست یابی به همه ی آنچه رفت، دستان بخشنده و دلهای نگران امور فکری و فرهنگی همه ی شما را سپاس می گویم و از همکاران شهروند و آگهی دهندگانش که بقا و حیاتش را امکان پذیر کرده اند، مانند همه ی این نزدیک به سه دهه تشکر می کنم. باشد که در این راه سخت و پر زحمت همچنان یاری دهنده ی ما شهروندیان باشید، چرا که آن چه بر ضمیر تاریخ نقش می بندد و فرهنگ و هویت یک جامعه را شکل می دهد و غنا می بخشد، کوشش های فرهنگی و فکری آن است و بس.