پژوهشی درباره ی دبیره و دبیرش

بخش یکم

زبان وُ نوشتار، نگاهی به تاریخ ِ دگرگونی ی دبیره ها

عنوانِ این پژوهش را از رویِ بازیگوشی ی نویسندگانه، با نگاهی به کتابِ ارزشمندِ «دیسه ها برای آواها» نوشته ی تیموثی دونالدسون برگزیده ام.(۱)

کوششِ من در این جستار آن است که توانها وُ ناتوانی های دبیره (خط: الفبا) ی عربیفارسی را که امروز برای نگارشِ زبانِ پارسی به کار می رود بسنجیم. همچنین این پرسش ها را واکاویم که:

آیا زبان وُ دبیره بخش های جدایی ناپذیر از هم اند؟

آیا می توان همه ی زبانها را با همه ی دبیره ها نوشت؟

آیا دبیره ای را می توان یافت که همه ی زبانهای جهان را بتوان با آن نوشت؟

یک دبیره تا چه اندازه فرایندِ ویژگیهای ملی ی مردم یک زبان یا گویش است؟

آیا دبیره ی کنونی ی عربیفارسی توانِ بهبود یافتن را دارد یا همچون بیماری است که به درمانِ او امیدی نیست؟

آیا می توان دبیره ای را با دبیره ی دیگری جایگزین کرد وُ زیانی به گسترشِ فرهنگ آن زبان نَزَد؟

نیاز به جایگزینی ی دبیره ی عربیفارسی با یک دبیره ی مناسبتر تا چه اندازه بایسته است وُ تا چه اندازه نگاهداشتِ استش (= وضعیت) ِ کنونی ی آن به سودِ پارسی گویان وُ پارسی زبانان است؟

دورانِ ما، دورانِ رایانه است. دبیره های جز رومی در جهان در برخورد با نرم افزارهای رایانه ای که بنیادِ آنها بر دبیره ی رومی است چگونه رفتار کرده اند؟

دبیره ی عربیفارسی چه دگرگونی هایی را پشتِ سر گذاشته است؟

پیش از آغازِ بررسی ی یکایکِ نکته های بالا، بد نیست به پیشینه ی تاریخی ی دبیرش بپردازیم.

در نخستین دبیره‌ های هیروگلیف وُ سپس در دبیره های آرامی وُ دبیره‌ های پس از آن نشانه ای به دیسه ی «گاو» و نشانه دیگری به دیسه ی «خانه» دیده می شود. این نشانه ها در دورانِ پساهیروگلیفی می شوند «آلفا» به چم و معنای گاو و «بتا» یا بیت به چم خانه. همانهایی که سپستر می شوند الف وُ با. الفبا.

(شکل ۱ و ۲)

نخستین سنگتراش های هیروگلیف نمی دانستند که دارند پایه ی چیزی را می ریزند که هزارها سال پس از آنها جهان بدون آن، چیزی نه، که چیزهایی کم خواهد داشت. دبیره را از جهان برگیرید، از همه ی دستاوردهای شهریگری ی ما جز پوسته ی خشکی نخواهد ماند. آنها اگر به ارزشِ کارِ خود آگاه بودند شاید نشانه های زیباتری را برمی گزیدند.

اما نه. مگر گاو وُ خانه ارزش کمی دارند؟ این  چهارپای مهربان در درازایِ زمان بیشترین سود را به مردمان رسانده: از شخم زدن تا شیر دادن وُ بارکشی وُ بسیاران دیگر.

خانه هم. خانه از زمانهای دیرین جایِ نشستن وُ آرمیدن بوده. جایی که از دستِ دیو وُ دد به آن پناه می بردیم وُ می بَریم تا آرام گیریم وُ خود را برای فردا که از خواب برمی خیزیم تا با سختی های روزگار گلاویز شویم، آماده سازیم. خانه جایی بود و هست که به ما توانِ وُ یارایِ اندیشیدن می داده وُ می دهد.

آری الفبا. همان چیزی  که هم اینک من دارم آن را به کار می گیرم تا بخشی از اندیشه هایم را با شما در میان بگذارم. همان چیزی که شما به کارش می گیرید تا روی گوشی ی همراهِ  خود به دوستی پیامی را برسانید. الفبا. چه دستاوردِ نیکی! چه ره آوردِ گرانبهایی!

سده ها وُ هزاره ها آمد وُ شد تا الفبا توانست پایه فرهنگ وُ شهریگری مردم را بنیاد کند.

شماری از پژوهشگران بر آنند که دَپ وُ دبیرش به چم ِ نوشتن با دیو همریشه است. در افسان‌شناختی (اسطوره شناسی) ی ایرانی چنانکه از فردوسی می شنویم تهمورثِ دیوبند، شاهِ کیانی، نوشتن و دبیرش را از دیوان می آموزد.

جهاندار تهمورثِ بافرین

بیامد کمربسته ی جنگ و کین

یکایک بیاراست با دیو چنگ

نبد جنگشان را فراوان درنگ

ازیشان دو بهره به افسون ببست

دگرشان به گرزِ گران کرد پست

کشیدشان خسته وُ بسته خوار

به جان خواستند آن زمان زینهار

که ما را مکش تا یکی نو هنر

بیاموزی از ما که ات آید به بر

کی ِ نامور دادشان زینهار

بدان تا نهانی کنند آشکار

چو آزاد گشتند از بندِ او

بجستند ناچار پیوندِ او

نبشتن به خسرو بیاموختند

دلش را به دانش برافروختند

نبشتن یکی نه که نزدیکِ سی

چه رومی چه تازی وُ چه پارسی

چه سغدی چه چینی وُ چه پهلوی

ز هر گونه‌ای کان همی بشنوی

تهمورث کارِ بخردانه ای انجام می‌دهد. او از دشمنی با دیوان چیزی به دست نخواهد آورد. از این رو پیشنهادِ آنان را می پذیرد وُ دو چیز فراچنگ می‌آورد. نخست اینکه به رازِ نوشتن پی می برد. دو دیگر اینکه با فروگذاشتنِ دشمنی با دیوان آنها را وادار به پیروی از شهریگری می کند. چیزی که او وُ دیگر مردمان سخت به آن نیاز دارند.

اما از افسان‌ها که بگذریم، تا پایانِ سده بیستم باورِ بیشترِ باستان پژوهان این بود که نوشتن و دبیرش از میانرودان (بین النهرین) آغاز شده. شاید چون نخستین سنگ نبشته‌ها در جای جایِ میانرودان پراکنده بود. اما در سالهای پایانی سده ی بیستم پیدا شدنِ سنگ نبشته های «شهرِ سوخته» نزدیکِ جیرفت که دیرینگی ی آنها به بیش از پنج هزاره می رسد، گمانه زنی‌های پیشینِ باستان شناسان را به هم ریخت. به گفته ای با پیدا شدن یادمانهای شهرِ سوخته اکنون باستانشناسی را می شود به دو دوره بخش کرد: دوره پیشا شهرِ سوخته و دوره پسا شهرِ سوخته.

در این پژوهش بر آن نیستم که تاریخِ پیدایشِ دبیره در جهان را واکاوی کنم. دبیره چه از میانرودان برخاسته باشد و چه از شهرِ سوخته در میان پلاتِ ایران پیدا شده باشد، برآیندِ پژوهش پیش روی ما را دگرگون نخواهد کرد. به دیگر سخن آماجِ این پژوهش بررسی ی جایِ پیدایشِ دبیره در جهان نیست. آنچه در این دفتر می خواهم بکاوم چند و چونِ دبیره های کنونی است وُ پیوندِ آن با زبانهای مردمانِ گوناگون وُ آسیب شناسی ی دبیره عربیده پارسی، یا چیزی که من در این پژوهش آن را «عربیفارسی» نامیده ام، با همین ریخت به هم  چسبیده.

پیش از هر سخنی باید این را یادآوری کنم که گرچه دبیره‌ها با زبان‌ها پیوند دارند اما جدا از آنها وُ بیرون از آنها هستند. هریک از زبانهای جهان را می شود با تک تک دبیره های زنده وُ حتی مُرده نوشت.

برای نمونه به نوشته های زیر نگاهی بیاندازید:

شماره ۱

astuye daenam vangheum mazdiyasnam frespa yaoxedram nedasni taeisem xat vadatem ashaonim

شماره ۲

آی کودنت تینک آو ا بتر وی تو اسکیر هیم.

شماره ۳

ژوسویی سو کوغ دوسابل کی گلیس آنتغ لو گاله ا لا دون.

شماره ۴

استویه دئنام ونگئوهیم مزدیسنم فرسپا یئوخدرام نیداسنی تیشم خت ودتم اشئونیم

شماره ۱، بخشی از یک نیایشِ روزانه به زبانِ اوستایی نیای پارسی باستان است. (ترجمه این نیایش: دین بهی را می ستایم که یوغ ِ بردگی را برمی اندازد و جنگ افزار را فرو می نهد، که آزادگی بخش و راستین است.)

شماره ۲، یک جمله ی انگلیسی است به دبیره ی عربیفارسی.

I couldn’t think of a better way to scare him.

شماره ۳ شعری فرانسه از ساموئل بکت، نویسنده ی بریتانیایی است با دبیره ی عربیفارسی

(منم آن راهِ شن که می لغزد میانِ ریگ و شنزار)

 je suis ce cours de sable qui glisse

entre le galet et la dune

شماره ۴، همان نوشته ی اوستایی ی شماره ۱ است این بار به دبیره ی عربیفارسی.

در دنباله ی این پژوهش به این چهار نمونه بازخواهیم گشت.

زبانِ پارسی در درازای سده ها به دبیره های گوناگون نوشته شده، مانند دبیره ی میخی در سنگ نبشته های هخامنشی، دبیره ی پهلوی وُ اوستایی در دورانِ پارسی میانه اشکانی وُ ساسانی وُ دبیره ی کنونی ی عربیفارسی پس از بازشدنِ پای عربانِ نومسلمان به ایران.

کتیبه میخی خشایارشاه

 

متن پهلوی اوستا

 

گاتاها به دبیره اوستایی

کهن ترین یادمانهای زبانِ  ترکی با دبیره ی عربیترکی نوشته می شد که سپس با از میان رفتنِ عثمانیان دبیره ی رومی (لاتین) جایِ آن را گرفت.

انجیل لوقا با دبیره عربیترکی

دبیره ی ترکی پیش از جایگزین شدنِ آن با دبیره ی رومی (ترجمه ی ترکی ی رویه نخست انجیلِ لوقا، عهدِ جدید، کتاب مقدس). این متن به ترکی ی قفقاز است که با ترکی ی ترکیه تفاوت هایی دارد. تا پیش از فروپاشی ی امپراتوری ی عثمانی، ترکی ی ترکیه هم همین دبیره را به کار می بُرد. با رفتنِ پاشاهای عثمانی وُ افتادنِ حکومت به دستِ آتاتورک و ترکهای جوان (ینی تورک) وُ آغازِ جمهوریت در این کشور، دبیره ی ترکی- رومی رواج یافت که امروزه هم با وجودِ قدرتِ اسلام گرایان در این کشور به کار می رود. به نمونه ی برگردانِ انجیل لوقا با این دبیره توجه کنید:

Birçok kişi aramızda olup bitenlerin tarihçesini yazmaya girişti. Nitekim başlangıçtan beri bu olayların görgü tanığı ve Tanrı sözünün hizmetkârı olanlar bunları bize ilettiler. Ben de bütün bu olayları ta başından özenle araştırmış biri olarak bunları sana sırasıyla yazmayı uygun gördüm. Öyle ki, sana verilen bilgilerin doğruluğunu bilesin.

Yahya’nın Doğumu Önceden Bildiriliyor Yahudiye Kralı Hirodes zamanında, Aviya bölüğünden Zekeriya adında bir kâhin vardı. Harun soyundan gelen karısının adı ise Elizabet’ti. Her ikisi de Tanrı’nın gözünde doğru kişilerdi, Rab’bin bütün buyruk ve kurallarına eksiksizce uyarlardı. Elizabet kısır olduğu için çocukları olmuyordu. İkisinin de yaşı ilerlemişti.

در کشورهای نوبنیادِ آسیای میانه پس از فروپاشی ی شوروی، دبیره ها مانندِ فرمانرواها آمده اند و رفته اند. در جمهوری ی آذربایجان پس از جدا شدنِ آن سرزمین از ایران، نخستین نوشته ها با دبیره عربی به چاپ رسید.

ناموسونو حیفظ اتمه‌یه

بایراقینی یوکسلتمه‌یه

ناموسونو حیفظ اتمه‌یه

جومله گنجلر موشتاقدیر

شانلی وطن! شانلی وطن!

آذربایجان! آذربایجان!

(سرودِ ملی جمهوری ی آذربایجان)

در دوران شوراها سال ۱۹۲۲ دبیره ی سیریلیک (روسی) میداندار شد. (همان سرودِ ملی با دبیره ی سیریلیک)

Намусуну һифз етмәјә,

Бајрағыны јүксәлтмәјә

Намусуну һифз етмәјә,

Ҹүмлә ҝәнҹләр мүштагдыр!

Шанлы Вәтән! Шанлы Вәтән!

Азәрбајҹан! Азәрбајҹан!

در پسین سالهای سده بیستم با فروپاشی ی شوروی آذربایجانی ها دبیره ی رومی را جایگزین کردند که امروز هم به کار می رود. (سرودِ ملی ی جمهوری ی آذربایجان با دبیره ی رومی)

Namusunu hifz etməyə,

Bayrağını yüksəltməyə

Namusunu hifz etməyə,

Cümlə gənclər müştaqdır!

Şanlı Vətən! Şanlı Vətən!

Azərbaycan! Azərbaycan!

در تاجیکستان هم تا آنجا که می دانیم تا نزدیک به یک صد سال پیش دبیره ی عربیفارسی برای نگارش به کار می رفت.  پس از جنگِ جهانی ی دوم، کمونیست های شوروی دبیره ی سریلیکی را با این دبیره جایگزین کردند. این دبیره هنوز دبیره پارسی تاجیکی است. در سال های گذشته تلاش های فراوانی از سویِ اسلام گرایان به ویژه انجام شده تا دبیره ی عربیفارسی را جایگزینِ دبیره ی  کنونی سیریلیک تاجیکی کنند، اما در این راه ناکامیاب مانده اند.

(بنی آدم اعضای یک پیکرند… سعدی)

در گفتارِ دوم خواهیم دید چرا می توان واژه ghoti را در انگلیسی fish خواند وُ همچنین از شگردِ شخم زنی ی نخستین دبیران (کاتبان) پرده برخواهیم داشت!

 

پانویس ها:

۱: Timothy Donaldson, Shapes for Sounds (cowhouse)

این دفتر یکی از بهترین کارهایی است که درباره ی گرافیک و ارزش های دیسیگِ (صوری) دبیره ی رومی (لاتین) انجام شده.  تیموثی دونالدسون، استادِ گرافیکِ بریتانیایی دگردیسی های گرافیکِ دبیره را از دورانِ پیدایشِ آن تا امروز یعنی دورانِ پسا رایانه بررسی کرده است. گرچه برخی آگاهی های او درباره ی خاستگاهِ نخستین دبیره های جز رومی و تاریخ آن جایِ سخن دارد.