کاستی های دبیره ی عربیفارسی

در بخش ِ پیشین ِ این پژوهش هنگام ِ گفتگو درباره ی کوشش های دوستی که دست به بازسازی ی دبیره ی اوستایی زده بود فراموش کردم نام او را در نوشته ام بیاورم. او خسرو بیات است از استادان گرافیک و پژوهندگان ِ ایران شناس. با پوزش از او و شما. این هم نگاره ای از گزارش ِ او در فصلنامه ره آورد شماره ۳۰ تابستان ۱۳۷۰

در بخش های گذشته این پژوهش به روشنی نشان دادیم که برخی دبیره ها توانایی ی بیشتری برای آوانویسی دارند و برخی کمتر. از میان ِ دبیره هایی که برشمردیم در نشان دادن ِ آواهای زبان ِ پارسی، دبیره های عربی و  پهلوی کمتر از دیگر دبیره ها مانند ِ رومی یا میخی وُ اوستایی، توانمندند.

دبیره ی عربی برای  زبان ِ عربی به اندازه ی زبان ِ پارسی نارسا نمی نماید، زیرا عربی زبانی کرپیگ (قالبی) است. به دیگر سخن کرپ (قالب) های زبان ِ عربی تا اندازه ای به فراگفت (تلفظ) ِ واژگان عربی یاری می کند. باب ِ استفعال در عربی به خواننده ی این زبان یاری می کند که «استقبال»، «استشهاد»، «استرداد» را درست بخواند. همچنین است کرپ ِ «مفعول» که به فراگفت ِ درست ِ واژگان ِ زیر یاری می کند: مقتول، منصوب، مصدوم، مقهور، ملحوظ، مسدود…

با یاد گرفتن ِ این کرپ ها (قالب ها و یا باب ها) بسیاری از واژگان ِ عربی را می توان درست خواند. پارسی اما زبان ِ کرپیگ نیست. زبانی است که توانایی ی ساختن ِ واژگان  ِ بیشماری را دارد. واژه ی «دست» را بگیرید و با آمیختن ِ آن با واژگان دیگر ده ها و شاید صدها واژه ی نو می توان ساخت.

ب. ن (برای نمونه): دسترنج، دستاویز، دستینه، دستک، دست به سر، دست و پا، دست آخر، دست افزار، دست آموز و بسی دیگر.

چنین زبانی نیاز به دبیره ای تواناتر از دبیره ی ساده ی عربی دارد. دبیره ای که بتواند آواهای گوناگون را بنماید و به سادگی آموخته شود.

باری این نکته ی مَهَندی است. دبیره ی عربیفارسی دارای ۳۱ یا ۳۲ نشانه (اگر همزه را هم بخشی از این دبیره بدانیم که در پارسی چندان به کار نمی آید) است. اما این روکار ِ  داستان است. زیرا که برخی از این نشانه ها خود چهار دیسه (فرم) دارند.

ب. ن: «ب» جدا مانند ِ «آب»، «ب» در آغاز واژه مانند ِ «بند»،  «ب» میان ِ واژه مانند ِ «لبخند» و سرانجام «ب» پایان ِ واژه مانند ِ «لب»

کودک و نوآموز دبیره ی عربی و عربیفارسی ناگزیر است ۱۲۵ دیسه را بیاموزد تا بتواند بخواند. می بینیم که دبیره ی عربی برای آموزش دبیره ی آسانی نیست. از این گذشته درست خواندن ِ صد در صد ِ نوشته ها در این دبیره دست نایافتنی است. این را بسنجید با دبیره ی آلمانی که می توان کمابیش همه چیز را درست خواند. لاتین، انگلیسی و فرانسه هم دارای هنجارهایی است که با در دیده گرفتن ِ آن هنجارها می توان درصد ِ بالایی از نوشته ها را درست خواند.

به این برگ از یک نسک ِ آموزش ِ زبان پارسی نگاه کنید. گمان می کنید زبان آموزی که آهنگ ِ یادگرفتن زبان ِ پارسی را دارد هراسان نخواهد شد در همان آغاز ِ کار؟

اکنون به کاستی های این دبیره برای نوشتن ِ زبان ِ پارسی می پردازیم وُ یکایک آنها را برمی شمریم.

 

نخستین کاستی ی دبیره ی عربیفارسی:

چشمگیرترین آنها نبودن ِ واکه ها (مصوتها) است. بنویسیم «بر» و نمی توان فهمید که چگونه باید خواندش:

bar, barr, ber, berr, bor, borr

مگر آنکه نوشته را پس از یکبار خواندن برگردیم و گمانه زنی ی معنا دوباره بخوانیمش. برای همین است که هنگام ِ خواندن ِ نوشته های پارسی چشم دوُدوُ می زند وُ بالا پایین می رود و برای همین است که به گفته میرزا ملکم خان «در السنه غرب برای فهمیدن مطلب باید اول آن را خواند حال آنکه در السنه شرق برای خواندن مطلب باید اول آن را فهمید!»

بنویسید «مهر»، برابر ِ هنجارهای دبیره ی عربیفارسی آن را ۲۸ گونه می شود خواند که تنها دو خوانش ِ آن یعنی  mehr و mohr درست است یا در پارسی رواگ دارد.

 

دومین کاستی ی دبیره عربیفارسی:

«ا»، «و»، «ی» گاه واکه (مصوت) اند و گاه همخوان (صامت).

ب. ن:

«ا»

ابر  (الف در این واژه همخوان است) فراز (الف واکه است) بالاخص (الف ِ نخستین واکه است و الف ِ دومین همخوان)

«و»

«توت» (واو در این واژه واکه است و برابر ِ u) «فوت»: خاموش کردن (واو واکه است وُ برابر ِ u) «فوت»: مردن (واو واکه است وُ برابر ِo). واو گاهی نیز همخوان است وُ صدای v  دارد مانند ِ «دعوت»

«ی»

«ی» در واژه های زیر واکه است: تیز، بینا، ویر، که در دبیره ی رومی با وات ِ i نشان داده می شود. «ی» در این واژه ها همخوان است: بیت (خانه) یاقوت، بادغیس، که در دبیره ی رومی با y  نشان داده می شود.

 

سومین کاستی دبیره ی عربیفارسی:

 

نبودن ِ چیزی که دستورنویسان زبان ِ پارسی َآن را «بُن  پار ِ اضافه» یا به زبان ساده تر کسره ی اضافه می نامند. میزان ِ بسامدی (تکرار ِ) کسره ی اضافه در پارسی ی کنونی همچنانکه در بخش های  پیشین گفتم چیزی نزدیک به ۲۰ درصد زبان است. به دیگر سخن اگر کسره ها را بشماریم نزدیک به ۲۰ درصدِ زبان  پارسی را می سازد. ما بیست درصد ِ زبان را در نوشتار نمی نویسیم.

درباره ی این نکته در پانویس ِ این پژوهش بخشی از یک نوشته ی کهن را آورده ام که در آن کسره ها با نشانه  X رومی نشان داده شده است. همچنانکه می بینید با نگذاشتن ِ کسره ها خوانش ِ این نوشتار سخت تر می شود اما اگر کسره ها را بگذاریم خوانش آسانتر می شود.

شاید بپرسید چرا کسره ها را نگذاریم و خیالمان را آسوده نکنیم؟ باری سخن درست است اما گذاشتن ِ کسره ها همه گرفتاری های ما را از میان نمی برد. به همین نوشته  که اکنون دارید می خوانیدش نگاه کنید. کسره ها به سختی دیده می شوند. از این گذشته اگر هنجار یک فاصله را در نگر می داشتم (رعایت می کردم) کسره ها در بیشتر ِ زمانها به واتها یا نشانه ها می  چسبید و زیر ِ دست و پای دیگر واتها له می شد. کسره در دبیره ی عربی جوری تاشیده شده که در پایین ِ وات (حرف/ نشانه) جای گیرد نه اینکه در  جای ِ یک وات یا نشانه ی جداسر (مستقل) مانند ِ دیگر واتها (حروف) بنشیند. روشن است که آسیبی که ما از این راه به خوانش ِ درست و آسان ِ نوشته روا می داریم آسیب ِ بزرگی است. کسره پس از واکه ها (مصوت ها)ی «ا» و «و» با «ی» نشان داده می شود.

ب. ن:  پای کامران/ بوی نرگس. درخت ِ موی همسایه.

چهارمین کاستی ی دبیره ی عربیفارسی:

دبیره ی عربی از نشان دادن ِ واکه های برنهاده (مصوت های مرکب) مانند  ناتوان است. از همین رو واکه ی برنهاده ow   را در واژه هایی چون فردوس نمی توانیم درست نشان دهیم.

 

پنجمین کاستی ی دبیره ی عربیفارسی:

این دبیره در نشان دادن ِ فراگفت ِ (تلفظ) واژه های بیگانه و گویش های بومی ی ایران زمین مانند ِ کردی، لری، ترکی و دیگر زبانها ناتوان است.

 

ششمین کاستی ی دبیره ی عربیفارسی:

هم گونی و مانایی (هم شکلی) ی واتهای عربی دبیره را ناخوانا می کند.

ب. ن:

گروه ِ نخست: ا/ ل (لاله، لابلا، ماله…)

گروه ِ دو: ب/ پ/ ت/ ث / ه (بپتثه)

گروه ِ سه: د / ذ / ر / ز / ژ / و (دذرزژو)

گروه ِ چهار: ح/ خ / ج / چ /ع / غ (جچحخعغ)

گروه ِ پنج: س/ ش (سش)

گروه ِ شش: ص / ض (صض)

گروه ِ هفت: ط / ظ (طظ)

گروه ِ هشت: ک / گ (کگکگ)

گروه ِ نُه: ف/ ق/ ن (فقنن)

گروه ِ ده: ی / ئ

این همانندی ی دیسه های واتها سبب ِ بدخوانی و بد فهمی می شود. از همین رو است  که پس از گذشت ِ سده ها هنوز یک نسک ِ درست از شاهنامه ی فردوسی یا دیوان ِ حافظ نداریم.

با یک نگاه به آنچه در پی می آورم می توان به جداسری (استقلال) دیسه ای واتهای لاتین و به همریختگی و همزمان همانندی دیسه ای واتهای عربی پی برد.

ا ب پ ت ث ج  چ  ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن و ه ی

ABCDEFGHIJKLMNOPQRSTUVWXYZ

abcdefghijklmnopqrstuvwxyz

روشن است که واتهای لاتین به جز برخی واتها مانند  I  و  J  و  l  که همانندی اندکی به هم دارند، دیگر واتها  تک اند. می توان آنها را میان ده ها وات دیگر شناسایی کرد. تنها دو وات ِ نقطه دار در این دبیره به چشم می خورد. در دبیره ی عربی شانزده وات ِ نقطه دار هست.

 

هفتمین کاستی ی دبیره ی عربیفارسی:

پیوند پذیر بودن ِ برخی واتها و پیوند ناپذیر بودن ِ برخی دیگر به واتهای پس از خود. بی آنکه شوند (دلیل)ی داشته باشد.

ب.ن: واتهای د ذ ر ز  ژ و به واتهای پس از خود نمی  چسبند. دمار/ آذین/ رستم/ زین/ ژاله/ بیوفا

 

هشتمین کاستی ی دبیره ی عربیفارسی:

واتهای  پیوند پذیر دارای  چهار  دیسه اند. مانند ِ ب در آغاز: برده / ب در میان: منبر / ب در  پایان: آسیب / ب جدا: آب

واتهای پیوندناپذیر در  گروه ِ سه دارای دو دیسه اند: چسبان و نچسب: مانند وات ِ و در ورزش / بوسه

 

نهمین کاستی ی دبیره ی عربیفارسی:

این دبیره توان نشان دادن ِ نامها را با مه وات (حروف بزرگ) ندارد. در همه زبانهایی که دبیره ی رومی را به کار گرفته اند جمله با مه وات آغاز می شود و نام های کسان هم با مه وات نوشته می شود.  مانند این جمله:

Where is my rose?

Where is my Rose?

در جمله ی نخست گوینده از کجا بودن ِ شاخه ی گل سرخی که داشته سخن می گوید. در جمله ی دوم گوینده از کجا بودن ِ کسی به نام رُز که او را از آن ِ خود می داند می پرسد. بزرگ یا کوچک نوشتن واژه ی رُز این دگرگونی ی را می رساند.

 

دهمین کاستی ی دبیره ی عربیفارسی:

مرز ِ واژه ها در این دبیره روشن نیست. در لاتین به آسانی می توان با یک نگاه واژه ها را جدا جدا دید. از همین رو برای از میان بردن برخی از این کاستی ها مانند چسبیدن پسوندها  چیزی به نام ِ نیم فاصله درست شده است که تنها در رایانه می توان آن را به کار بست و نه در دست نویس.

بررسی کاستی های دبیره ی عربی را در شماره ی آینده دنبال می کنیم.

شیوه ی نگارش ِ من در این جستار شاید در نگاهِ  نخست ناهنجار بنماید از اینرو بایسته است چند نکته را یادآور شوم:

الف: «و» در فارسی ی امروز هم o خوانده می شود، هم u ، هم va. واژه ی «فوت» را هم فوت کردن (خاموش کردن) می شود خواند و هم فوُت کردن (مُردن). مگر آنکه روی ِ واوِ «فوت» به چم مُردن  نشانه ی ضمه (اوُی عربی) را بگذاریم. یکی دیگر از گرفتاری های عربیفارسی نویسی این است  که واژه ی پارسی برابر ِ «اند» انگلیسی در درازای زمان شده است «وَ» که عربی است. این واژه در پارسی میانه «اوت» یا «اوند» و «اود» بوده. در دوران فردوسی و امروز هم در گفتار روزمرهo  خوانده می شد و می شود. مانند:

یکی گنده پیری شد اندر کمند/ پرآژنگ وُ نیرنگ وُ بند وُ گزند (شاهنامه ی فردوسی، نبرد مازندران)

 دفتر وُ دستک/ مرد وُ زن/ کودک وُ پیر.

این واژه همریشه با دیگر زبان های هندواروپایی است، مانند und آلمانی و and انگلیسی. من آن را  در همه جا «وُ» نوشته ام.

دیگر اینکه کوشیده ام کسره های اضافه را جا نیاندازم. ما پارسی زبانان و پارسی نویسان از روی  تن آسانی کسره ی اضافه را که نزدیک به ۲۰ تا ۳۰ درصدِ بسامدی ی زبان را داراست در نوشته های خود به کار  نمی بریم. از همینرو برای نمونه اگر در متنِ زیر به جای نشانه ی «ء» که من در اینجا برای روشن شدن، کسره ها را با آن نشان داده ام، بردارید متن را به آسانی نخواهید توانست بخوانید:

«اَز» آن مادرX دُروندX همهX دیوان خشمگین شد، آشوبX گران کرد برای یاریX گریوX خویش وُ از کثافتX دیوان از ریمX دروخشان این نسا را ساخت وُ  خود اندر آن شد وُ… (از: نوشته های مانی)

پانویس ها:

۱ از پژوهندگانی که در این چند دهه ی گذشته درباره ی این کاستی ها بررسی کرده اند میرشمس الدین ادیب سلطانی است. در نسک ِ «درآمدی بر چگونگی شیوه ی خط فارسی»

 

بخش پیش را اینجا بخوانید