کاستی های دبیره ی عربیفارسی یکی دو تا نیستند

«مسئله اصلاح خط موضوع ِ بسیار مهم و حیاتی برای زبان ِ فارسی بشمار می رود و بدون ِ این اصلاح هرگونه راه ِ تحقیق در زبان فارسی مسدود خواهد بود…» 

صادق  هدایت

گفتار ِ پیشین خودم را با نشان دادن ِ رویه ای از یک نسک ِ فارسی به پایان بردم وُ از خوانندگان خواستم درباره ی آن بیاندیشند. این نسک که در این بخش رویه ی دیگری از آن را می آورم از «گلستان ِ سعدی» با ویرایش ِ میرزا ملکم خان ناظم ‌الدوله (۱۲۸۷-۱۲۱۲ خورشیدی، روشنفکر، روزنامه‌نگار وُ سیاست‌مدار ِ ارمنی تبار) برگزیده شده است.

نخستین بار در دوران ِ دانشجویی ی خود در دانشگاه ِ تهران هنگامی که دنبال ِ گلستان سعدی بودم در نسکخانه ی دانشکده ادبیات آن را دیدم. ملکم خان دبیره ی ویژه ای را دیسیده (طراحی کرده) وُ ریختار (فونت)  ِ آن را سفارش داده  وُ برای چاپ گلستان به کار برده بود. سخن از یکصد و پنجاه سال پیش است. زمانی که چاپ هنوز چنین پیشرفتی نکرده بود و هنوز در چاپخانه ها با کنار هم گذاشتن ِ «حروف ِ سربی» وُ «صفحه بندی» وُ «کلیشه سازی» کار ِ چاپ انجام می شد.

او کاستی های دبیره عربیفارسی را خوب می شناخت. از همین رو در ریختار (فونت) ِ سفارشی ی خود واجها را، چه همخوانها (حروف صامت) وُ چه واکه ها (حروف مصوت)، از هم جدا کرد. هیچ نشانه ای به نشانه ی پیشین یا پسین ِ خود نمی چسبید. به جای تشدید، آن واج را دوبار می نوشت. زیرا به درستی تشدید را نشانه ی پارسی نمی دانست. نخستین بار که با این نسک روبه رو شدم دریافتم که شوند ِ (سبب ِ) دُژخوانش ِ من از این نسک و دیگر نوشته ها، دبیره ی آکمند ِ (معیوب) عربیفارسی بود. من برای نخستین بار می توانستم نوشته ای را بی آنکه ناچار شوم از استادی یاری بگیرم درست بخوانم. این کار در بخش «کتابهای نایاب» نسکخانه دانشکده ادبیات نگاهداری می شد وُ شاید اگر به یغما نرفته باشد هنوز هم می شود. در این سالهای دور از میهن هنگامی که در جستجوی آن برآمدم از خواهر زاده ام که استاد دانشگاه است خواستم آن را پیدا کند. سرانجام هم توانست آن را وام بگیرد و چند رویه ی آن را برای من فتوکپی  کند.

ملکم خان همچنین نویسنده ای اندیشمند بود. خرده گیری های او وُ دیگر آزاداندیشان ِ دوران از سبک ِ ساختگی  نگارش فارسی، به جا و درست بود. ملکم سبک و شیوه ی نگارش ِ دوران قجری را با خندستانی (طنز) در این تکه از یکی از نوشته هایش به خوبی نشان می دهد.

«… در منشآت ایشان هرجا که لفظ «واصل» بود حکماً کلمه «حاصل» از عقبش می‌رسید. … «مزاج»ها همه «وهاج» بود. … «دروغ» لامحاله بی«فروغ» نبود و «خدمت» بدون «رفعت» صورت نمی‌بست. هرکس جاهش «عالی» بود ممکن نبود جایگاهش «متعالی» نباشد. آنها که «رفیع» بودند «منیع» را به دُم خود بسته از دنبال می‌کشیدند. حتی در وقت وبایی می‌نوشتند «رقیمه کریمه در احسن ازمنه واصل شد.» هیچ کس نمی‌پرسید که‌ای بی‌انصاف یاوه‌گو احسن ازمنه که وقت وبایی باشد اکرَهَش کی خواهد بود؟ … کتاب ها نوشته بودند که وقتی کسی ده دفعه می‌خواند باز مثل دفعه اول در درک معنی متحیر بود. چشم به هر ورقی که می‌افتاد یوسف در چاه زنخدان گم می‌شد و… مار بود که به رخسار معشوق چنبر می‌گشت… «دوشیزه کلام» چه معنی دارد؟ چرا مطلب را طوری ادا نمی‌کنید که هم شما از گفتار خود چیزی بفهمید و هم بر علم مستمع نکته‌ای بیفزاید؟…»

ملکم خان نیک دریافته بود که دُژخوانش ِ نوشته های فارسی یکی از شوه (علت) های کُندی ی پیشرفت ِ ما ایرانیان است. او در پیشگفتار ِ گلستان می نویسد:

«در السنه ی غرب برای فهمیدنِ مطلب باید آنرا خواند،حال آنکه در السنه ی شرق برای خواندنِ مطلب باید اول آن را فهمید.»

اندیشه ی بهسازی ی دبیره با ملکم آغاز نشد وُ با  او نیز به پایان نرسید. بسیاری مانند ِ او بر این باور بودند که باید راهی برای دبیرش ِ فارسی جست تا از این بن بست ِ دُژخوانی ی نوشته ها رها شویم. این کوشش ها ادامه یافت. پس از او کسانی چون استاد ابراهیم پورداود، صادق هدایت، ناتل خانلری (در یک دوران کوتاه) ذبیح بهروز، محمد مقدم وُ دیگران کوشیدند تا شاید ناتوانی ی دبیره ی فارسی را از میان بردارند.

در همین زمان همسایه ی ایران یعنی ترکیه ی رها شده از خودکامگان ِ عثمانی با دورنگری ی مردی هوشمند به نام ِ کمال آتاتورک گرفتاری ی دبیرش ِ ترکی را از میان برد. ترکیه با به کار گرفتن ِ دبیره ی لاتین، در کوتاه مدت توانست خودش را در میان کشورهای پیشرفته اروپا جا  کُنَد.

اکنون در اینجا بد نیست دست به یک همسنجی (مقایسه) بزنیم. سال ۱۹۸۵ اندک زمانی نزدیک شش ماه را در استانبول ترکیه گذراندم. در همسایگی ی ما بانویی آمریکایی زبان بود استاد دانشگاه استانبول. او در کمتر از شش هفت ماه بی آنکه دانشی از زبان ترکی داشته باشد این زبان را آموخته بود وُ می توانست بخواند وُ به آن سخن بگوید. در همین راستا چند سالی پیش از آن در ایران که بودم با بریتانیایی ها و آمریکایی ها کار می کردم. هیچیک از آنها نتوانستند (دست کم در آن دوران چند ساله که با آنها همکار بودم) زبان فارسی را یاد بگیرند. بیشتر ِ آنها هرگز نتوانستند از دیوار ِ دبیره ی عربی بگذرند وُ همانجا ماندند.

باری برگردیم به دنباله ی سخن خود وُ کوتاه کردن ِ این گفتگو. اگر بخواهیم در یک نمای بزرگتر فرگشت ِ دبیره ها را برای آگاشت (ثبت) پارسی بررسی کنیم، باید بگوییم:

۱- دبیره میخی. این دبیره دبیره ی نیکی بود.  واکه ها (حروف مصوت) در آن بودند و از چپ به راست نوشته می شود. اما همچنانکه در آغاز این پژوهش گفته بودم، زمان ِ فرگشت (تکامل) نیافت. امروز که نگاه می کنیم می توانیم بگوییم اگر چنین زمانی یافته بود ای بسا که وات ِ a   که در این دبیره چنین نگاشته می شود:

می توانست با فرگشت ِ درست، به چیزی مانند این وات دگردیسیده شود:

 

 ۲- دبیره پهلوی. این دبیره همچنانکه نشان دادیم دو کاستی ی بزرگ داشت. یکم اینکه مانند دبیره رومی در آغاز ِ کار وُ دبیره ی عربی ی امروز،  واکه ها (مصوت ها) نوشته نمی شدند. دو دیگر که دبیرش از راست به چپ بود که با شمارگان (عددها) که از چپ به راست نوشته می شد، همخوانی نداشت. (در این باره در گفتگو از کاستی های دبیره ی عربیفارسی بیش سخن خواهیم گفت.)

۳- از دیگر دبیره هایی که به نیکی از آن یاد کردیم دبیره ی اوستایی یا دین دبیره بود که توان ِ آگاشت ِ (ثبت) بیش از ۴۵ واج را دارد وُ می توان گفت یکی از آرسته ترین (کامل ترین) دبیره های جهان است. از کاستی های مَهَند ِ این دبیره که پیش از این برشمرده بودم، راست به چپ بودن ِ آن است. دو دیگر که این دبیره نیز همچون دبیره ی میخی ی پارسی زمان ِ فرگشت نیافت.

در اینجا نگاره ی ریختار (فونت) ی را که از سر ِ کنجکاوی بر پایه ی دبیره ی اوستایی دیسیده بودم می گذارم. اما پیش از آن بایسته است بگویم این ریختار را از چپ به راست دیسیده ام. دودیگر اینکه کوشیده ام از هنجارهای دبیره ی رومی پیروی کنم. یکی از هنجارهای دبیره ی رومی آن است که هر یک از واتها در چهارگوشی با اندازه ی یکسان می گنجند. به این نگاره ها بنگرید. همچنانکه می بینید همه ی واتهای بزرگ و کوچک دبیره ی رومی در یکی از این چهارگوش ها می گنجد.

 

اکنون به ریختار (فونت) ی که آن را از روی دبیره ی اوستایی دیسیده ام نگاه کنید.

در اینجا شایسته است یادآوری کنم که اندیشه ی این کار را از دوستی گرفتم که سالها پیش این دبیره را بازدیسیده بود. بی هیچ گفتگو ریختار ِ فرادیسیده ی او یکی از زیباترین کارهای گرافیکی است که دیده ام. او سالها پیش این کار را به شایسته ترین شیوه (بسی بهتر از آنچه من از سر ِ کنجکاوی وُ برای این پژوهش  انجام داده ام) فرادیسید و آن را «ایران دبیره» نامید. برای جستجوی بیشتر در این باره می توانید به گفتگوی او با فصلنامه ره آورد شماره ۳۰  تابستان۱۳۷۱ نگاه کنید.

این بخش از گفتار ِ خود را که با سخنی اندیشه برانگیز از صادق هدایت نویسنده و پژوهشگر بزرگ ِ ایران دوست آغازیده بودم با سخن دیگری از او در همین زمینه به پایان می برم:

«این الفبا که برای خوش آمد ِ زورمندان ِ زمان، متملقان از الفبای عربی گرفته بودند، جولانگاه ِ تازه ای بدست لغات عربی داد که مانند سیل وارد ِ زبان فارسی شد و چون الفبا ناقص بود و صدای حروف را حفظ نمی کرد، بسیاری از لغات و کلمات ِ فارسی معرب شد و کم کم لفظ قلم ِ ساختگی رواج یافت و لغات ِ بیگانه جزو زبان ِ محاوره گردید.»

در بخش های آینده به جستجوی کاستی های دبیره ی عربیفارسی بیش خواهم پرداخت.

یادآوری

شیوه ی نگارش ِ من در این جستار شاید در نگاهِ  نخست ناهنجار بنماید از اینرو بایسته است چند نکته را یادآور شوم:

الف: «و» در فارسی امروز هم «اُ» خوانده می شود هم «وَ»  . واژه ی «فوت» را هم فوت کردن (خاموش کردن) می شود خواند و هم فوُت کردن (مُردن). مگر آنکه روی واوِ «فوت» به چم مُردن  نشانه ضمه را بگذاریم. یکی از گرفتاری های عربیفارسی نویسی این است  که «وُ» پارسی به چمِ ِAnd انگلیسی در درازای زمان شده است «وَ»، که عربی است. این واژه در پارسی میانه «اوت» یا «اوند» و «اود» بوده که همریشه با دیگر زبانهای هندواروپایی است. از همینرو من «و» عطف را  «وُ» نوشته ام در همه جا.

دیگر اینکه کوشیده ام کسره های اضافه را جا نیاندازم. ما پارسی زبانان و پارسی نویسان از روی  تن آسانی کسره ی اضافه را که نزدیک به ۲۰ تا ۳۰ درصدِ بسامدی ی زبان را داراست در نوشته های خود به کار  نمی بریم.

* بهرام بهرامی، دانش‌آموخته دانشگاه تهران و مدرسه عالی تلویزیون و سینما، نویسنده، عکاس و پژوهشگر فرهنگ و زبان های پارسی باستان و میانه است.

زیرنویس عکس:

۱ـ رویه ی نخست ِ گلستان ویراسته ی میرزا ملکم خان