فرح طاهری

آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود.

امسال در تورنتو دو یادمان برای بیست و دومین سالگرد کشتار ۶۷ برگزار شد.

اولین یادمان روز شنبه ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۰  از ساعت ۲ تا ۶ عصر به همت کانون خاوران تورنتو، در سالن اجتماعات شهرداری نورت یورک با حضور بیش از یکصد تن از ایرانی و غیرایرانی ها برگزار شد.

این برنامه در دو بخش برگزار شد. بخش اول به انگلیسی برای سخنرانان غیر ایرانی برگزار شد.

اولین سخنران مری کلارک واکر یکی از معاونان کنگره کارگران کانادا بود. او در سخنانش به این موضوع اشاره کرد که در زمان کشتار ۶۷ سازمان ملل می توانست نقش موثری داشته باشد، ولی متاسفانه با گذشت ۲۲ سال و با وجود فعالیت های نهادهای حقوق بشری از جمله دیده بان حقوق بشر و عفو بین الملل هنوز رژیم ایران از پذیرفتن واقعیت و پذیرش اعمالش طفره می رود و هنوز هم شرایط اجتماعی همانند همان روزها است: اعدام، دستگیری، نبود آزادی، بازداشت های غیرقانونی، نبود نهادهای دمکراتیک. شرایط تغییری نکرده است،  اما ما باید بدانیم که تا کشف حقیقت و رسیدن به آنروز، نهادهای حقوق بشری و کارگری در کنار مردم ایران خواهند توانست با فشار آوردن و روشنگری این موضوع را دنبال کنند و ما خواهیم توانست همانند دیگر کشورها به طور مشخص آفریقا با مشخص شدن حقیقت و ابعاد فاجعه و شناخت بانیان آن در زمینه پروسه بازسازی و همگرایی با تمامی خانواده ها و کسانی که عزیزان خود را از دست داده اند قدم برداریم و بدانید که جنبش کارگری جهانی و کانادا همراه شما تا آن زمان خواهند بود.

 

سخنران بعدی طارق فتاح، نویسنده، فعال سیاسی و عضو کنگره مسلمان کانادا، در سخنان خود به «اسلامیسم» به عنوان ریشه پدیده‌ای که موجب کشتار ۶۷ شده حمله کرد و گفت:”من این را تنها تراژدی مردم ایران نمی‌بینم. این کشتار توده‌ای ادامه طبیعی اسلامیسم بود. و اگر این‌را نفهمیم دچار همان اشتباهی می‌شویم که باعث شد این‌ها به قدرت برسند”.

طارق فتاح

فتاح در ادامه سخنانش گفت: “امروز آن‌چه آیت‌الله خمینی آغاز کرد به همه دنیا گسترش یافته” و سپس به موارد متعددی از جنایات اسلامیست‌ها اشاره کرد:‌ از ترورهای آرژانتین تا مجبور کردن زنان به پوشیدن حجاب در دانشگاه‌های تورنتو، از نیم میلیون کشته در دارفورِ سودان، از دیکتاتوری اسلامی در عربستان سعودی تا اخوان المسلمین در مصر، از جماعت اسلامی در پاکستان تا طرح اسلامی‌سازی ترکیه. او در ضمن به کشتار ۱۹۷۱ مردم بنگلادش به دست ارتش پاکستان اشاره کرد.

فتاح در ضمن گفت: “امروز نیروهای اسلامیسم در جهان متحدند و نیروهای روشنگری، سکولاریسم، اکتیویسم چپ و مارکسیسم مشتت هستند” و “اگر چپ فکر کند این‌ها متحدین ما هستند همان اشتباهی را می‌کند که حزب توده در سال ۱۹۷۹ کرد”. او سپس تاکید کرد که چپ باید بداند که آخوندهای ایران “متحدین ما در مبارزه ی ضدامپریالیستی نیستند” که این گفته با تشویق بسیار حاضران روبرو شد.

 بابک یزدی پیام برگزارکنندگان این مراسم: کانون خاوران، حقوق بشر و دموکراسی برای ایران ـ تورنتو، فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در تورنتو، کانون خاوران، کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی در تورنتو، کمیته همبستگی با مادران جانباختگان در ایران و ندای صلح و آزادی را خواند. گفتنی ست نشریه شهروند نیز از حامیان برنامه بود.

این پانزدهمین مراسم برای بزرگداشت یاد جانباختگان دهه شصت و کشتار ۶۷ در تورنتو بود که توسط خاوران به تنهایی یا با همکاری سایر نهادها برگزار می شد.

این پیام شمه ای از جنایات جمهوری اسلامی در طول سه دهه حکومت را برشمرده و در ادامه بر روی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷  مکث کرد و همچنین به تازه ترین اعدام ها از جمله اعدام ده ها نفر در زندان وکیل آباد مشهد در یکی دو هفته ی گذشته اشاره شد.

پس از استراحتی کوتاه، حسن پویا گرداننده بخش دوم برنامه، به یاد همه جانباختگان دهه شصت و دوران حکومت جمهوری اسلامی، یک دقیقه سکوت اعلام کرد و سپس شعری خواند از یک زندانی سیاسی اعدام شده.

حسام فریاد، هنرمند مردمی، بخش موسیقی برنامه را به عهده داشت. (مصاحبه همکارم آرش عزیزی را با حسام فریاد در همین شماره شهروند می خوانید و با او بیشتر آشنا می شوید.)

حسام فریاد با همکاری ریچارد یوگلو، نوازنده گیتار و آهنگساز کانادایی، ترانه هایی اجرا کرد.

 دکتر رضا مریدی، نماینده پارلمان انتاریو، سخنران بعدی بود. او یک شاخه گل رز سرخ را برای بزرگداشت جانباختگان، به مادران خاوران تقدیم کرد و با بررسی سه دهه حکومت ناکارآمد و خونریز جمهوری اسلامی گفت، هیچ نکته ی مثبتی در کارنامه ی این رژیم نمی توان یافت و اظهار امیدواری کرد که به زودی این رژیم دیکتاتوری جای خود را به یک رژیم دمکرات بر مبنای رای مردم و حکومت قانون بدهد.

دکتر مریدی وظیفه ی ایرانیان خارج کشور را اتحاد و همکاری برای برچیده شدن رژیم جمهوری اسلامی دانست و اظهار امیدواری کرد که سال دیگر مادران خاوران بتوانند با آزادی کامل یادبود این روز را در خاوران برگزار کنند.

 

نوبت به خاطرات زندانیان سیاسی دهه شصت رسید. اولین زندانی محمود بود که از سال ۵۹ تا ۶۴ در زندان بوده. او در بررسی خاطراتش به اصطلاحاتی که در زندان معمول بود، پرداخت. ملی کِشی و ملی شدن دو اصطلاح رایج در زندان بود. بچه هایی که آزاد می شدند، لباس هایشان بذل و بخشش می شد و به این می گفتند ملی کردن. و آنها که بیش از دوران محکومیت در زندان بودند، می گفتند ملی کِشی.

زندانیان سیاسی سابق از خاطرات خود گفتند

او از مقاومت و روحیه ی بالای بعضی از زندانیان گفت و افزود: نسل ما نسلی با اراده بود و برای تغییر دنیا هر سختی و مشقتی را حاضر بود تحمل کند.

او گفت، زندان جمهوری اسلامی زندان مردم بود. طیف عظیمی از مردم از پولدار و بی پول در آن بودند.

محمود به تغییر تفکرات زندانیان در برخوردهای روزمره با یکدیگر اشاره کرد و از یک زندانی ترک یاد کرد؛ کسی که با هوشیاری اش باعث شده بود اینها به این فکر بیفتند که “چه دردی ست آدم این همه باهوش و زرنگ باشد، ولی به خاطر ملیتش تحقیر شود. ما اینجوری یک قدم به انسانیت نزدیک شدیم”.

او همچنین با اشاره به حضور یک زندانی همجنس گرا گفت: “تعدادی از زندانیان با داشتن تفکرات مذهبی به او توهین کردند، اما او از موجودیت خودش دفاع کرد. راستش ما خودمان هم تفکراتمان عقب افتاده بود و نمی دانستیم با این موضوع باید چگونه برخورد کنیم. همین موجب بحث های بسیاری شد و در میان بحث ها متوجه شدیم که چنین حق و حقوقی وجود دارد و همجنس گراها هم حقوقی دارند.”  

محمود همچنین گفت:”ما همه چیزمان باید اشتراکی بود و شخصی خوری ممنوع بود، ولی به تدریج متوجه شدیم که در عین حال که جمع وجود دارد، فرد هم حق دارد. از آن به بعد هر کس پول می گرفت، هر مقدار که دوست داشت در صندوق کمون می گذاشت، مجبور نبود همه پول خود را بدهد و در این صورت به چشم دیگری به او نگاه نمی شد.”

 

علی آزاد زندانی سیاسی سابق که از سال ۵۹ تا ۶۸ در زندان بود، خاطرات خودش را از اوایل سال ۶۵  زندان اوین گفت که مقدمه ای بود بر اعدام های ۶۷ .

او گفت: برای اولین بار در نیمه ۶۵ نامه ای نوشته شد به بیرون و یک سری درخواست ها مطرح شد و امضای آن نامه “زندانیان سیاسی سالن ۳ آموزشگاه اوین” بود. و این برای همه ما یک شور و شوق و هیجان خاصی داشت، چون برای اولین بار می خواستیم خودمان را زندانی سیاسی اعلام کنیم. تمام تلاش این بود که بتوانیم از هویت سیاسی خودمان دفاع کنیم، و بگوییم ما هستیم و زنده ایم. و ناگفته نماند که این را بند در آن دوره مدیون رهبران همین دوره ی جنبش چپ ایران بودیم کسانی مثل محمود محمودی، محمد صبوحی، منصور قماشی، حاجت محمدپور، هیبت معینی، خلیفه مردانی، علیرضا تشیع، علیرضا زمردیان، حمید حیدری، محمدعلی پرتوی، محمدعلی بیگدلی، حسین صدرائی، امیر نیک آئین، زین العابدین کاظمی، مصطفی فرهادی، و بسیاری دیگر که از کادرهای قدیمی جنبش بودند و نظرات آنها در بسیاری از موارد کمک کننده و پیش برنده بود و من این را بعدها وقتی که ما تفکیک شدیم و تنها شدیم بیشتر متوجه شدم.

علی افزود: در نیمه دوم ۶۵ ما حدود ۲۰ اعتصاب داشتیم که مهمترینش تحریم غذای یک ماهه بود. آنچنان همه با هم متحد بودیم که مسئول بند می گفت فقط شما بگویید چه جوری توانستید یک نظر واحد داشته باشید در حالی که رهبران شما در خارج کشور چشم ندارند همدیگر را ببینند.

علی در ادامه به ماجرای اعدام های سال ۶۷ رسید و اینکه چگونه با مورس زدن سایر زندانیان آنها متوجه دادگاه های چند سئواله و اعدام ها شدند. او در اینجا با یادآوری یارانی که از آنها جدا شده بودند، گفت نمی تواند به حرف هایش ادامه دهد.

 

سعیده زندانی دیگری بود که برای گفتن خاطراتش به عنوان مادری که در زندان بوده دعوت شد. او اظهار داشت که از قبل برای سخنرانی آمادگی نداشته و افزود، من با فرزند سه ماهه ام به زندان افتادم. الان پسرم ۲۹ ساله است. مشکلات ما همچنان وجود دارد چه در زندان کوچک که بودیم و چه وقتی به زندان بزرگتر بیرون آمدیم. ما باید بخشی از ادبیات زندان را به کودکان زندانی اختصاص دهیم، زیرا هرچقدر از اینها بگوییم کم گفته ایم. چه اینها اسیرانی بودند که بزرگترین قربانیان تاریخ بودند، زیرا ما بزرگترها، دانسته یا نادانسته قدم هایی برداشته بودیم، ولی آنها بدون اینکه تقصیری داشته باشند، در زندان بودند. ما مادران در زندان بسیار سختی کشیدیم. در زندان کهنه برای بچه نداشتیم. زیر شکنجه شیر مادر خشک می شد، باید چه غذایی به بچه می دادیم. بچه ی من از گرسنگی آنقدر گریه می کرد که بیهوش می شد. بچه ی من دیابت بیمزه گرفته بود و نمی توانست ادرار کند و خون ادرار می کرد. این ها هنوز هم اثرات خودش را دارد، از لحاظ جسمی و روحی. با مادران دیگر هم که صحبت می کنم می بینم همین مشکل را دارند.

 

زندانی دیگر، حسن بود که از سال ۶۰ تا ۶۸ در زندان بوده. او به واژه ی مقاومت پرداخت. او گفت، در ادبیات قبل از انقلاب اکثر ادبیات و اشعار ما درباره ی مقاومت و مبارزات مبارزان ـ که تعدادشان با توجه به تعداد زندانی بعد از انقلاب کمتر بود ـ نوشته شده بود، ولی بعد از انقلاب این ادبیات مبارزات و مقاومت اینها را منعکس نمی کند، باید دلایلش را دید. یکی از این دلایل رسانه های دولتی بود که اینها را منعکس نمی کرد. اکثر مردم تصورشان این بود که سال های ۶۰ تا ۶۸ سال شکست مقاومت بود، اما اینطور نبود والا اعدام های سال ۶۷ اتفاق نمی افتاد. دلیل دیگر این بود که جمهوری اسلامی تمام واژه های انسانی را از هویت انسانی خودش خارج کرد؛ مقاومت بسیج، ایثار، کمیته های مردمی و … و این واژه ها را تهی کرد. خاطرات من سرشار از مقاومت و انساندوستی ست.

حسن نمونه هایی از این مقاومت ها در زندان را تعریف کرد، از برنامه های حمام، دستشویی، غذا، اعدام های مصنوعی و … گفت و اینکه با تمام سختی ها، تعدادی بسیار انگشت شمار زیر این فشارها و شکنجه ها عقب نشینی کرده و می شکستند. او گفت، جمهوری اسلامی هیچگاه نتوانست انسانیت ما را شکست دهد.

 

در پایان سخنرانی ها، رامین ژوبین و دوستش البرز از گروه کاری “کارزار تدارکات دادگاه بین المللی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در زندان های ایران” اطلاعیه این کارزار را به اطلاع حاضران رساندند.

از راست: رامین ژوبین، حسن پویا و البرز

در فراخوان مالی کارزار تدارک دادگاه بین المللی برای محاکمه رژیم جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت آمده است:

برای نخستین بار در تاریخ ایران، کارزاری جهانی برای رسیدگی مردمی به کشتار زندانیان سیاسی در زندان های رژیم جمهوری اسلامی شکل گرفته است. هدف این کارزار، تشکیل دادگاهی است برای رسیدگی به اعدام های دسته جمعی و گسترده سال های اولیه دهه ۶٠ و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶٧. ما، جمعی از خانواده های جان باختگان و جان بدر بردگان از کشتارهای دهه ۶٠، فعالان حوزه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این تلاش را آغاز کرده ایم. این کارزار تاریخی، تلاشی است برای دادخواهی و یک دست کردن مبارزات مان برای رسیدگی به قتل عزیزان مان.

برای به اجرا درآوردن این دادگاه و ثبت جنایات دهه شصت در تاریخ، به کارزاری جهانی نیاز است که توده های مردم عدالت خواه و مدافع حقوق انسانی، ایرانی و غیرایرانی، اعم از کارگر، نویسنده، شاعر، حقوقدان، روزنامه نگار، فعال سیاسی، هنرمند، دانشجو و…، به آن به پیوندند و به پیشبرد آن یاری رسانند.

کارزار از پائیز سال ٢٠٠۷ فعالیت های خود را برای تشکیل یک دادگاه مردمی بین المللی آغاز کرده است.

در ادامه ی این فراخوان آمده است: به منظور تامین هزینه های دادگاه، دست یاری به سوی شما آزادمردان و آزادزنان ایرانی در اقصا نقاط جهان دراز می کنیم. به هر شکل که می توانید به تامین هزینه های دادگاه یاری رسانید. نگذاریم این اقدام تاریخی که خواست اکثریت توده های مردم ایران و به ویژه خانواده های جان باخته گان دهه شصت است، به دلیل مشکلات مالی نیمه کاره رها شود. با برآوردهائی که انجام گرفته است، دادگاه بالغ بر صد و بیست هزار یورو هزینه دارد. تنها با همت و تلاش جمعی می توانیم این هزینه را تامین کنیم. چنانچه هزار نفر آبونه شوند، ماهی ده یورو به مدت ده ماه کمک کنند، قسمت اعظم هزینه های دادگاه تامین خواهد شد. به کمپین مالی دادگاه بپیوندیم و در جمع آوری کمک های مالی مردمی فعالانه شرکت کنیم. آبونه و کمک مالی خود را به شماره حساب های کارزار واریز کنیم و دوستان و آشنایان خود را تشویق کنیم همین کار را انجام دهند.

آدرس های تماس با این کارزار:

www.irantribunal.com

info@ irantribunal.com

torontotribunalforiran@gmail.com

در ادامه ی برنامه، امیر زاهد، از فعالان سیاسی تورنتو برای حاضران یک شعر و چند سرودترانه ی خاطره انگیز خواند.

در اینجا دکتر شهرام اعظم نامه ی شکوفه منتظری، فرزند زنده یاد حمید منتظری، به پدرش را خواند. گفتنی ست همسر حمید به همراه پسرش امید منتظری بعد از انتخابات سال گذشته دستگیر شدند و شکوفه که در خارج کشور زندگی می کند، این نامه را بعد از شنیدن این خبر ناگوار به پدری که دیگر نیست نوشته است.

پایان بخش برنامه، بخش پرسش و پاسخ با زندانیان سیاسی سابق بود.