در آرامش سحرآمیز جمعههای تهران و گرمای دوازدهم خردادماه ۱۳۹۶، به دومین مراسم شنیدار اثری میرویم که پیمان سلطانی (آهنگساز ) نام آن را به عاریت از شعر رضا براهنی (شاعر اثر) “ایرانه خانم” نهاده است.
ایرانه خانم به معنای خاک، خانه و وطن است.
موطنی که نمادش مادر است و مادری که از نگاه آهنگساز مقدس….
موطنی که آهنگساز دائما به جستجویش میپردازد.
ایرانهخانم در هیچ قالبی ساخته نشده است؛ همزمان که به سوی پستمدرنیسم و اکسپرسیونیسم میغلتد، رو به ناتورالیسم و گاه مینیمالیسم دارد، اما همواره از ایسمها گریزان است.
این اثر در ۱۲ موومان و با همکاری ۱۱ خوانندهی زن و ۴۹ خوانندهی مرد اجرا شده است. پیمان سلطانی، حضور این ۴۹ خواننده را نمادی از سال تولدش میداند و ۱۲ موومانِ کار را نماد ۱۲ دستگاه موسیقی ایرانی (هفت دستگاه و پنج آواز) میخواند.
ایرانه خانم با بهره گیری از اشعار رضا براهنی، سُغدی، رودکی، فردوسی، خیام، مولوی، سعدی، حافظ، نظامی و میرزاده عشقی توسط ارکستر سمفونیک ناسیونال چک و اسلواکی، به رهبری علی رهبری اجرا شده است. مجموعهای که نوشتارش از سال ۱۳۷۷ آغاز و در سال ۱۳۸۹ ویرایش و ضبط شده و میکس و مسترینگ کار، بیش از ۷ سال به طول انجامیده است.
مراسم شنیدار، که در جلسهی اول (پنجم خرداد ۹۶)، از حضور چهرههای سرشناس هنری، فرهنگی و ادبی بهره برده بود، این بار با حضور مجریان اثر (نوازندگان و خوانندگان) برگزار میشد…
در جلسهی پنجم خرداد، ناصر زرافشان، محمد صنعتی، جواد مجابی، سیدعلی صالحی، محسن حکیمی، علیرضا رئیس دانا، مسعود میری، احمد فتحی، فرخنده حاجی زاده، یارتا یاران، اردشیر صالح پور، محمدباقر ضیایی، اکتای براهنی، علیرضا پورامید، محمدرضا جوادی، محسن راستانی، حسینعلی نوذری، منیژه گازرانی، هوشیار انصاریفر، اکبر معصومبیگی، علی عظیم نژادان، عادل ابراهیمی، ضیاالدین ناظمپور و … شرکت داشتند.
شنیدار یک اثر هنری، برای ما نامی تازه است و شاید این را نیز بتوان از نوآوریهای پیمان سلطانی دانست.
اولین بار است که در ایران، یک کار هنری پیش از انتشار به سمع و نظر مجریان اثر می رسد، تا اگر نظر و تصمیمی خاص دربارهی اجرای خود دارند، آن را بیان کنند و چه حرمتی بالاتر از این.
نوازندگان و خوانندگان، به تدریج می رسند و هر یک شگفت زده و خرسندند از این اتفاق نو و دیدار با یکدیگر.
بعد از معاشرتهای متعارف و گرفتن عکسهای یادگاری، صدای سیمین بهبهانی را میشنویم که میخواند:
گرچه ندارم خانه در این جا
خانه در آن جا
با توام ایرانه خانم زیبا
و این گونه ایرانه خانم آغاز میشود…
اثری که در اصل، سرنوشت آدمی است، با عمری بسیار طولانی که دائما ظلم و ستم را تجربه میکند و باز ادامه میدهد تا روزی آفتاب بتابد.
تلاش اصلی آهنگساز در این مجموعه، پاسخ به تناقضهاست و این تناقضها را به شکل عشق و نفرین؛ روشنایی و تاریکی؛ امید و یأس؛ تقدس و بیارزشی؛ مبارزه و تسلیم؛ شعف و حزن؛ در لحظه لحظه ی اثر جای داده که به بهترین شکل، قابل شنیدن و تشخیص است.
موسیقی عمیقا ما را با خود همراه میکند؛ لحظاتی به عمق شادی میبرد و زمانی دیگر، ما را به تاریک ترین لحظات یأس می کشاند.
افت و خیزهای دینامیکی اثر، پلیریتمها، بافت چند صدایی، تغییر تمپوها و گزینش خاص اشعار، که گاهی حتی از لحاظ مفهوم در تقابل با یکدیگرند و نوع خاص هارمونی که در اثر استفاده شده، نماد همین تضادهاست.
هارمونی مورد استفاده در اثر، حاصل تجربیات شخصی آهنگساز است و حاصل اشراف و تسلط او بر موسیقی کلاسیک غربی، موسیقی کلاسیک (دستگاهی-سنتی) و فولکلور ایرانی است.
تجربهی شخصی آهنگساز، به نوعی از هارمونی شخصی انجامیده، که آن را مختص او کرده است.
این هارمونی ابداعی، با خلق ایرانهخانم متولد شده و همراه با پیشرفت مجموعهی ایرانهخانم، بسط و گسترش یافته، رشد کرده و به سرانجام رسیده است.
این هارمونی تنها در چارچوبهای قوانین موسیقی غرب محصور نمیشود، بلکه از عمیقترین لایههای تفکرات، خصایص و ویژگیهای موسیقی کلاسیک ایران میآید و این دو فرهنگ و تفکر و نگاه و تاریخ و علم را با یکدیگر درهم میآمیزد.
من بر این اعتقادم که این، خود یکی از نمادهای همان هویت است؛ همان فردیت و بیان شخصی که آهنگساز دائما در جستجوی آن است.
همواره در این سالها با خود میاندیشیدم که موسیقی، هنری انتزاعی است و برای آنکه بیان یابد، نیازمند شعر است، اما ایرانهخانم عرصهی دیگری است و من در زمان شنیدار اثر به این میاندیشیدم، بهواقع این شعر است که موسیقی را بیان میکند یا موسیقی به نابترین شکل، درحال بیان درونیترین لایههای تفکر، مفهوم و احساس شعر است؟
تلفیق شعر و موسیقی شگفتانگیز اثر، یکی از نقاط قدرت این کار محسوب میشود. چرا که هیچکدام را مجزا از دیگری نمیشنویم، هیچکدام بر دیگری برتری نمیگیرد و موسیقی با ریتم سیال شعر عجین شده و با حرکات بالارونده و پایینرونده، دستهبندی ریتمها، اکسنتها و آرتیکولهی خود، مفهوم شعر و افت و خیز کلمات را همراهی میکند. در ایرانهخانم، فاصلهای میان شعر و موسیقی حس نمیشود. هر دو یک تن واحدند که به زیباترین شکل، برای بیان یک مفهوم در هم تنیده شدهاند و انگار خالق موسیقی و شاعر، یک انسان واحد است نه دو انسان متفاوت از دو نسل متفاوت ….
در تمام مدت پخش اثر، نگاههای مشتاق مجریان کار را میبینم که در انتظار شنیدن اجرای خویش هستند. نگاههایی که هرچه میگذرد، از کنجکاوی آنها کاسته شده، لحظه لحظه آرامتر میشوند و با موسیقی همراهتر. نگاههایی که گهگاه از اشک شوق خیس میشوند و گاه از اندوه میلرزند و این اتفاق شگفتانگیزی است در یک اثر هنری.
ایرانهخانم، اثری سه ساعته است، سرشار از افت و خیز و جذابیتهای ملودیک. و آنقدر متبحرانه نگاشته شده و با تدبیر و شناخت، از رنگ و قابلیت سازها بهره گرفته و آهنگساز چنان تسلطی بر فرهنگ و هویت و خاستگاه فرهنگی و ویژگیهای موسیقی ایرانی دارد، که حتی لحظهای به شنونده این اجازه را نمیدهد تا ذهنش از موسیقی جدا شود و مدام، او را با خود همراه میکند؛ این امتیاز مهمی است برای یک مجموعهی هنری با این طول زمانی.
در حین شنیدن موسیقی، نگاهم به دستهای محبتآمیز موسیقیدانانی میافتد که به نشانهی تایید، بر شانههای یکدیگر قرار میگیرد؛ لبخندها و سرهایی که به نشان تمجید از یکدیگر تکان داده میشوند و مجریانی که با عشق و اشتیاق به اجرای یکدیگر گوش میسپارند و با لذت، یکدیگر را تحسین میکنند. شاید این همان آفتابی است که ایرانهخانم در انتظار تابیدن آن است؛ چرا که در هستی باارزشتر از عشق، نیست.
هوا تاریک شده و سه ساعت از حضور ما در مراسم شنیدار ایرانهخانم گذشته است. موسیقی پایان یافته و حضار تکتک از محل خارج و در تاریکی شب ناپدید میشوند. درحالیکه بیگمان، هرکدام در خلوت خویش به جنبهای از برداشتشان از اثری میاندیشند که شنیدهاند و یکی از لحظات شورانگیز کار را، با خود زمزمه میکنند.
جلسهی شنیدار ایرانهخانم به پایان رسیده است. اما چیزی که در تاریکی شب و فراموشی تاریخ محو نمیشود، اثری است که با تعقل، عشق و علم ساخته شده.
میدانم که ایرانهخانم ماندگار خواهد شد و پیام خود را به گوش مشتاقانش خواهد رساند.