با در نظر گرفتن زمان دراز سی ساله و نیز شمار انبوه نویسنده، دانشمند، پژوهشگر، ویراستار، تصویرگر، و همهی دیگرانی که در کار نگارش و ویرایش و آرایش دوازده جلد آن سهم داشتهاند، حقیقتی آشکار میشود: اهمیت و ارزش کار رایگان و نیز چگونگی بهرهگیری از نیروی خواهان کار رایگان در یک کار فرهنگی گروهی و درازمدت و پردامنه.
امسال سیامین سال تدوین فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان است. فرهنگنامه در کنار شورای کتاب کودک و نیز مدرسهی فرهاد، برساختهی توران میرهادی، آموزشگر خستگیناپذیر است ــ کسی که بیش از نیم قرن در برپایی و پایداری دستگاه تربیتی نوینی در برابر نظام سنتی آموزش و پرورش کوشیده و یاران و همراهانی یافته است. به همین مناسبت شمارهی ۸۵ فصلنامهی نگاه نو در ویژهنامهی این چهرهی برجستهی فرهنگساز به او و دستاوردهایش میپردازد. خواندن این ویژهنامهی روشنگر مرا برمیانگیزد تا بر فاصلهی میان خواستن و توانستن درنگ کنم و ببینم که چگونه آرزویی بس بلندپروازانه به نیروی اراده برآورده میشود.
کامران فانی کتاب مرجع و دانشنامه را که گونهی مهم آن است، “دماسنج فرهنگی یک ملت” میداند. این سخن نشان از اهمیت دانشنامهنگاری در فرهنگسازی و فرهنگپروری دارد. از دو زیرگونهی دانشنامه، یکی که دانشنامهی تخصصیست، ابزار پژوهش دانشوران رشتهای خاص است. دیگری، یعنی دانشنامهی همگانی، نه برای اهل فن، که برای همه است. بنابراین در زمانهای که قرار است همگان از دریای معرفت بشری بهره برند، دانشنامهی همگانی آینهایست که هم نیازهای معرفتی یک جامعه را بازمیتاباند و هم پاسخ به آن نیازها را. چنین دانشنامهای، اگر پردامنه و معتبر باشد، ستونی از ستونهای آموزش و پرورش رسمی و نارسمی میشود. حالا اگر این دانشنامهی همگانی روی سخنش با کودکان و نوجوانان ملتی باشد، روشن است که اهمیتش دوچندان میشود ــ آن هم در مملکتی که پارهی بزرگ جمعیت آن کودک و نوجوان است؛ آن هم در جایی که کتابهای درسی دستگاه رسمی آموزش و پرورش از پس دستکاریهای اسلامانه آش و لاش است.
گزارش شکلگیری اندیشهی فرهنگنامه و سیر آن به سوی تحقق در ویژهنامهی یادشده آمده است. بنا به آن، اندیشه به ارزش کتاب مرجع و جایگاه آن در ادبیات کودک از همان سالهای نخست برپایی شورا (در۱۳۴۱) آغاز شد. این یعنی که نخستین سوسوی فرهنگنامه در آسمان ستارهباران دههی چهل، یعنی تنها دورهی شکوفایی فرهنگی در تاریخ مدرن ایران، بوده است. سالهایی دراز باید سپری شود تا این سودای خوش، اما خام، پخته شود. سرانجام کار عملی برای تالیف و تدوین فرهنگنامه در ۱۳۵۸ سر گرفته میشود و پس از دورهی سه سالهی آمادهسازی وقت نوشتن مقالهها میرسد. فرهنگنامه مخاطب اصلی خود را در ردهی سنی ۱۰ تا ۱۶ سال میبیند و قرار است تا سی جلد در بیاید. جلد یکم (آ) در ۱۳۷۱ از سوی شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه درآمده و جلد دوازدهم (چ- ح) نیز در ۱۳۸۸ منتشر شده است.
فرهنگنامه نخستین تجربهی دانشنامهنگاری برای نسل نو در ایران و به زبان فارسیست. کاری چنین سترگ و پردامنه ابعاد گوناگونی دارد که باریکبینی در هر یک از آنها نیازمند توان و مجالی بسیار است. این یادداشت، اما، تنها به یکی از ویژگیهای آن به اشاره میپردازد تا به پاسخی برای پرسشی بنیادی نزدیک شود. آن ویژگی در این است که، فرهنگنامه نخستین و تنها دانشنامهی همگانی بزرگ است که پشتوانهای یکسره مردمی دارد. آن پرسش هم این است که، بی اتکا به سرمایهی حکومتی و بی یاری دولتی و سازمانی و بی انگیزه و برنامهی سودجویی چگونه میشود از پس انجام چنین کار پرهزینهای برآمد؟
دانشنامهنگاری و انتشار دانشنامهی بزرگ کاریست بسیار زمانبر که بی توان مالی، یعنی سرمایه، و بی توان فنی و حرفهای، یعنی نیروی انسانی کارشناس و مدیریت کارآمد، ممکن نمیشود. پدیداری دایرهالمعارف فارسی به سرپرستی مصاحب و دانشنامهی ایران و اسلام به سرپرستی یارشاطر در پیش از انقلاب با بهرهگیری از سرمایه و توانمندیهای دولتی صورت گرفت. پس از انقلاب تا اکنون هم این دستگاههای عریض و طویل و پرهزینه و پرامکان دولتی هستند که، به هر سبب، همچنان بازار دانشنامهنگاری را پررونق نگه داشتهاند. با این پیشینه تحقق چنین کاری بدون حمایت دولت و یا دولتمردان امری محال مینماید. بازدارندهها به سختی سد سکندرند: نهادهای مردمی در ترس و لرز مدامند و فرصت پاگرفتن و بالیدن ندارند؛ فکر کار جمعی نهادینه نشده؛ نه ملت دولت را خودی میداند و نه دولت ملت را؛ تصور همگانی این است که این گونه کارها کار حکومت است و حکومت هم خود را مختار میداند که نخود هر آش باشد و صاحب اختیار هر کار؛ دانشوران تهیدستند و توانگران چندان میلی به مایه گذاشتن از جیب برای فرهنگ ملی ندارند؛ و…
ما در دانشنامهنگاری نه پیشینه و تجربهی غرب را داریم و نه توانمندیهای ساختاری و سازمانی و فنی و حرفهای آن را. برخلاف غرب که در آن پژوهش پشتیبان آموزش است، در جامعهی ما آموزش پشت به پژوهش کرده است. در حالی که در غرب ناشران ناوابسته به دولت برپایهی نیازهای جامعه و اقتضای بازار تولید منابع مرجع را برعهده دارند، صنعت نشر نادولتی ما گریان و نالان است. با این همه، در همین پنجاه سالی که از عمر دانشنامهنگاری در ایران میگذرد، دستاوردهای ما، چه در درون ایران و چه در بیرون، بسیار ارزشمندند. سنتی که مصاحب، پدر و پیشگام دانشنامهنویسی، با دایرهالمعارف فارسی در ایران پی نهاد، یا آبرویی که ایرانیکا به کوشش یارشاطر در عرصهی جهانی برای ایرانیان خریده، یا کاخ بلندآرزو و بلندپرواز فرهنگنامه که توران میرهادی با دست خالی و همت عالی بنا نهاده، نمونههایی هستند از کار کارستان رسیدن از خواستن به توانستن.
چنان که اشاره شد، فرهنگنامه ویژگیای دارد یگانه که آن را از هر دانشنامهی ایرانی دیگری، از جمله دایرهالمعارف فارسی و ایرانیکا، متمایز میکند. فرهنگنامه تنها دانشنامهایست در ایران که به اصطلاح “یارانهای” نیست؛ و معنی چنین چیزی در پاسداری از استقلال علمی و به خطر نینداختن آن نیازی به شرح ندارد. در کنار این، فرهنگنامه تنها دانشنامهایست که بر پایهی کار رایگان (تا حد ۹۵%) به انجام میرسد. با در نظر گرفتن زمان دراز سی ساله و نیز شمار انبوه نویسنده، دانشمند، پژوهشگر، ویراستار، تصویرگر، و همهی دیگرانی که در کار نگارش و ویرایش و آرایش دوازده جلد آن سهم داشتهاند، حقیقتی آشکار میشود: اهمیت و ارزش کار رایگان و نیز چگونگی بهرهگیری از نیروی خواهان کار رایگان در یک کار فرهنگی گروهی و درازمدت و پردامنه.
دوازده جلد تاکنون درآمدهی فرهنگنامه (از آ تا ح) بیتردید سرمایهای ملی برای ایرانیان و فارسیزبانان است. در کنار این، آنچه فرهنگنامه را تافتهای جدابافته میکند، تجربهاندوزی آن در انجام کار فرهنگی با پشتوانهی مردمی و بر پایهی کار رایگان، تکیه بر مردم و نه بر ارباب قدرت، به کارگیری تواناییهای دانشوران و کاردانان و فرهنگدوستان، خودآموزی و آموزش پیوسته، کار گروهی، و بسیار درسهای گرانبهای دیگر است. این تجربهی بیهمتا، هرگاه بهدرستی شناخته و در چند و چون آن دقت شود، بیگمان درسآموز تجربههای آینده در فرهنگسازی جمعی خواهد بود. سالها پیش من در نوشتهای در نگاه نو (شمارهی ۳۵، زمستان ۱۳۷۶) درآمدن جلد سوم فرهنگنامه را “رویدادی فرخنده” نامیدم. حالا بر این باورم که فرخندگی انتشار جلدهای فرهنگنامه به کنار، الگوی سیسالهی تحقق آن معجزهایست که نشان میدهد چگونه میتوان محالی را ممکن کرد.
تیر ۸۹