نامه خوانندگان
حسن آقا میرزا
سخنرانی آقای عبدالکریم سروش با عنوان “جغرافیای فرهنگی معاصر” در سالن اجتماعات شهرداری نورث یورک روز ۲۹ اگوست ۲۰۱۰، مفید، آگاهی بخش و دلنشین بود. مفید از این نظر که از شعار خالی بود. آگاهی بخش چرا که موضوع سخنرانی تعریف و بررسی گردید.
پرسش و پاسخ بین حضار و سخنران بدون هیجان زدگی صورت گرفت. سخنرانی به خاطر تسلط آقای سروش به زبان و شعر پارسی دلنشین بود.
موضوع سخنرانی این بود که ما ایرانیها متأثر از فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی می باشیم. به اصطلاح سه خویشتن داریم! خویشتن ایرانی، خویشتن اسلامی و خویشتن غربی. زیاده روی در هر یک توازن سیاسی ـ اجتماعی کشور را به هم می زند. شکست جنبش مشروطیت و انقلاب ۲۲ بهمن و امید و آرزوهای به هدر رفته در هر دو جنبش در اثر بهم خوردن توازن میان این سه فرهنگ بوده است. آقای سروش با بررسی سه فرهنگ در روند و تجربه تاریخی مردم و کشور نتیجه گرفتند که دموکراسی در ایران دموکراسی آمریکا، فرانسه و اصولاً غربی نخواهد بود. سپس در جریان پرسش ها و پاسخ ها از پاسخ های آقای سروش برداشت من این شد که تمایل و یا باور آقای سروش به تشکیل دموکراسی دینی و دموکراسی دینداران در ایران است. شنیدن دموکراسی دینی مرا به یاد مصاحبه چندی پیش آقای سروش با روزنامه نگار خانم فرزانه بذرپور انداخت. کوشش در این نوشته مرور و حلاجی نظرات آقای سروش در رابطه با دموکراسی دینی و دموکراسی دینداران در آن مصاحبه است.
خانم بذر پور: سکولاریزم سیاسی را تعریف کنید؟
آقای سروش: “سکولاریزم سیاسی یعنی انسان نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقه ها و مذاهب نگاه یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت شناخته و نسبت به همه آنها بی طرف باشد. به این معنا بسیاری از مذهبی ها سکولار سیاسی هستند و چنین بی طرفی سیاسی را در حضور عقاید مختلف و متکثر به رسمیت می شناسند و بر آن صحه می گذارند.”
سپس آقای سروش دموکراسی دینی را تعریف می کنند: “دموکراسی دینی هیچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسئولیتش بر عهده دینداران است می توان نامش دموکراسی دینی باشد. در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی می شود قانونی که منافات با قوانین قطعی دینی دارد به تصویب نرسد. این قوانین قطعی و ضروری در اسلام هم بسیار محدود هستند. فتاوی زیادی ممکن است وجود داشته باشد، اما می توان به مهمترین آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد. همین ضامن اسلامی شدن قوانین است و بقیه دین به پایبندی قلبی خود مومنان باز می گردد که چقدر در عمل به شریعت اهتمام دارند.”
تعریف آقای سروش از سکولاریزم سیاسی که همان تعریف معمول از دموکراسی است ساده، روشن، موجز و در معنی تعریفی است که سازمان ملل از نظام دموکراتیک همراه با حقوق بشر دارد. در حالیکه تعریف ایشان از دموکراسی دینی دلخواهانه و در واقع خیالپردازی است. چرا که دموکراسی دینی واقعیتی در جهان نداشته، ندارد و نمی تواند داشته باشد. دموکراسی دینی یک تناقص لفظی و فکری است.
روشنفکران مذهبی ایران به خاطر دینداری شان و احساسات قوی و عمیق به مذهب جعفری در گفتارها و نوشته هاشان نشان داده اند که در پذیرش دموکراسی و نظام دموکراتیک با گیر فکری و عاطفی روبرو می باشند. اینها در زندگی شخصی شان تکیه و دلبستگی به دین و مذهب دارند. به نظر می آید برایشان مشکل است که حکومت و نظام قانونمندی را در جامعه بپذیرند که تکیه، وصل و بستگی به قوانین دین اسلام و مذهب جعفری نداشته باشد.
آقای سروش و برخی از روشنفکران مذهبی به واسطه پرورش یافتن خویشتن غربی شان درک کافی از دموکراسی و حقوق بشر دارند، اما از سوی دیگر خویشتن اسلامی شان آنها را وامی دارد دموکراسی دینی را در برابر و به جای دموکراسی مطرح بکنند. و با اشاره به این که اکثریت مردم ایران را شهروندان دیندار تشکیل می دهند، محملی برای دموکراسی دینی شان می سازند و از این راه از نظر فکری و عاطفی خود را مجاب و راضی می نمایند.
بجا است که منطق و اثرات یکایک عباراتی که آقای سروش در تعریف دموکراسی دینی به کار برده اند بررسی گردند.
۱ ـ “دموکراسی دینی هیچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و چون مسئولیتش بر عهده دینداران است می تواند نامش دموکراسی دینی باشد”. تفاوت دموکراسی دینی از دموکراسی با “چون مسئولیتش بر عهده دینداران است” آشکار می گردد. به زعم آقای سروش در انتخاباتی که بایستی برای مجلس نمایندگان و ریاست جمهوری هر ۴ سال برگزار شود، دینداران در رقابت های انتخاباتی با دیگر گروه ها دایم و در همه دوره ها پیروز می شوند و دولت را به دست می گیرند. چنان که دین داران یا هر گروه دیگری دایم در انتخابات پیروزی نصیبشان بشود، بایستی پذیرفت دموکراسی دیگر معنی و مفهومی نخواهد داشت. به دست گرفتن دولت از سوی احزاب در دوره های مختلف از لزومات دموکراسی و نظام دموکراتیک است.
۲ ـ “در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی می شود قانونی که منافات با قوانین قطعی دین دارد به تصویب نرسد” واقعیت این است که خیلی از کارهایی که مردم به طور روزمره به آن دست می زنند منافات قطعی با قوانین دین اسلام دارد. شماری از مردم مشروبات الکلی می نوشند، شماری زن و مرد بدون خطبه عقد و یا صیغه هم خوابگی می کنند، هم جنس گراها، کم و بیش ۲ درصد جمعیت هستند. یک انسان عاقل و بالغ در اسلام حق ندارد که بگوید و بنویسد دارایی اش پس از مرگش چطور مصرف بشود، بنابر نص صریح قرآن، سوای آنچه برای ثلث در نظر گرفته می شود، ۲ ثلث دیگر از دارایی چنانکه در زمان حیات فرد به کسی یا موسسه ای منتقل نشده باشد، آن دو ثلث میان کسانی که اسلام وارث می شمارد، تقسیم خواهد شد و نه بنابر خواسته و مواردی که شخص معین کرده است. تبعیض ها میان زن و مرد و میان مسلمان و غیر مسلمان بر عارف و عامی آشکار است. موردها آنقدر زیادند که شمارش آنها در اینجا میسر نیست. قوانین اسلام به طور کلی قطعی اند. آیا امکان دارد حکومت و دولت در دست و اداره دینداران باشد و دستگاه قضایی در کشور دینی و اسلامی نباشد؟
از موردهای بسیار مهم و حیاتی مورد بهره بانکی است. نظام بانکی حالت شریانها را در نظام اقتصادی جهان امروز دارد. اسلام شناختی از بهره بانکی ندارد. اسلام تنها رباخواری را که یکی از قدیمی ترین پیشه ها است می شناسد. فقه پویا در کشور ما، نام بهره را کارمزد بانکی گذارده است و عملاً از مردم باج گیری می کند. نظم دموکراتیک زمینه ساز و ایجاد کننده رقابت سالم و آزاد فعالیتهای اقتصادی از جمله بانکداری می باشد. پول ـ تراکم دارایی ـ ارزش و هزینه مصرفش در بازار آزاد مشخص می شود. هزینه مصرف پول بهره است. واژه فقه پویا که شیخ مرتضی مطهری به دهان دانشگاهیان مذهبی انداخت تا کنون برای بهره در نظام بانکی پاسخ به درد بخور نداشته است. آنچه مسلم است این است که خیلی از قوانین قطعی اسلام با زندگی جهان امروز که اصالت و اعتبار فرد، دموکراسی و حقوق بشر از اجزای لاینفک آن می باشد، منافات دارد.
۳ ـ “فتاوی زیادی ممکن است وجود داشته باشد، اما می توان به مهمترین آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد” نخست اینکه ۲۰ تا ۲۵ درصد از شهروندان ایران زمین سنی مذهب می باشند، آنها فتاوی مجتهدین شیعه را یا قبول ندارند و یا به آنها عمل نمی کنند، فتاوی حتی می تواند برخلاف باور مذهبی آنها باشد، اما برای آسان شدن بحث فرض می کنم شهروندان ایران همه شیعه دوازده امامی اند، آیا در فقه جعفری سوای آخوندهائی که دوره “سطح” و “خارج” را در حوزه ها گذرانده اند کسان دیگری اجازه اجتهاد دارند؟ مگر اشکالی که حوزوی های دولتی نشده به آقای خامنه ای برای فتوا دادن می گیرند از همین نکته سرچشمه نمی گیرد؟ آقای خامنه ای یک واعظ پیش از انقلاب بوده و در کار اجتهاد درس و مشق نکرده است. مدرسین دولتی نشده ی حوزه ها اصرار دارند که علی خامنه ای صلاحیت اجتهاد و فتوا دادن برای دیگران را ندارد. به هر حال چطور می توان سخن از دموکراسی ـ حکومت مردم ـ کرد و آنگاه قوانین کشور را تابع فتاوی یک یا چند مجتهد نمود؟ ولایت فقیه که شاخ و دم ندارد.
۴ ـ “در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد” اجتهاد تازه؟ جنبش مشروطیت مورد مهمی بود که موجب صدور فتاوی تازه از سوی آخوندهای طراز اول آن زمان جهت مشروع بودن و همچنین مشروع نبودن مشروطیت گردید. کار فتاوی تازه و ضد و نقیض بودن فتاوی به آنجا کشید که شیخ فضل الله نوری مجتهد بزرگ تهران با صدور فتوای مجتهد دیگری به اعدام محکوم گردید و حکم اجرا شد. حاج آقا روح الله خمینی با فتاوی تازه شان حکم اعدام هزاران نفر را بدون اثبات جرم در دادگاه داد. مجتهدین وابسته به حکومت اسلامی با فتاوی تازه شان حکم اعدام برای افراد از جمله هنرمندان و نویسندگان بیرون از دستگاه قضایی کشور صادر کردند.
شیخ محسن کدیور فتوای آقای منتظری در مورد رعایت حقوق شهروندان بهائی به خاطر حق آب و خاک ـ در صورتیکه این جمع از شهروندان را از فرقه ضاله می شمارد ـ به عنوان نمونه ای از اجتهاد تازه این جا و آن جا بیان کرده است. وجدان آگاه، مروت و شجاعت آقای منتظری قابل تحسین است، اما آقای کدیور و دگر روشنفکران مذهبی بایستی قبول بفرمایند حقی را که آقای منتظری برای بهائی ها با جستجو در کتابهای فقهی به آن دست یافت، میلیونها ایرانی همیشه خواستار رعایت حقوق شهروندان غیر شیعه از جمله بهائی ها بوده اند. فتوای آقای منتظری در نظام ولایت فقیه و از نظر وضع سیاسی امروز ایران بدون شک از اهمیت بسیار برخوردار است، ولی فتوای ایشان از موارد بدیهی در زمینه حقوق بشر می باشد.
۵ ـ “همین (اجتهاد تازه) ضامن اسلامی شدن قوانین است و بقیه دین به پایبندی قلبی خود مومنان برمی گردد که چقدر در عمل به شریعت اهتمام دارند.” شگفت انگیز است که آقای سروش در نظر نمی گیرند که با گفتن و تاکید “همین ضامن اسلامی شدن قوانین است” نقض دموکراسی و قوانین دموکراتیک را می کنند و به قول اهل منطق خلط مبحث می کنند. با اسلامی شدن قوانین دیگر محلی برای دموکراسی و قوانین دموکراتیک باقی نمی ماند. با چندین اجتهاد تازه هم مانند پذیرفتن حق آب و خاک برای بهائی ها و یا فتوای آقای صانعی درباره تقسیم برابر ارث میان فرزندان پسر و دختر ـ که آقای سروش در سخنرانی شان نقل کردند ـ نظام دموکراتیک ساخته نمی شود.
دین اسلام قرارش نیست دموکراتیک باشد. اساس و پایه اسلام بر قرآن، سنت پیامبر، اجماع مجتهدین و در مورد شیعیان روایت از ۱۲ امام است. از دل این مجموعه دموکراسی درنمی آید و زاییده نمی شود. عالمان برگزیده ایرانی و اسلامی مانند ابوعلی سینا، سهروردی، امام محمد غزالی و شاعران بزرگ حافظ و سعدی و مولوی همه سخن از دین، اخلاق، انسانیت و انسان بودن گفته اند. هیچکدام صحبت از دموکراسی که فلسفه جدیدی در زندگی بشر امروزی است نکرده اند. به نظر می آید روشنفکران مذهبی می خواهند از گاو نر اسلام با آمپول اجتهاد و فتاوی تازه گاو شیرده دموکراسی دینی پرورش دهند.
آقای سروش و روشنفکران مذهبی حاضر نیستند یک واقعیت عینی را آنطور که هست ببینند و قبول بفرمایند. واقعیت این است که دین اسلام و قوانین اسلامی نمی تواند دموکراتیک باشند. باب اجتهاد هم قوز بالا قوز است چون باب اجتهاد در فقه شیعه باب بی در و پیکری است. باب هرج و مرج است. اجتهاد تازه و ضد و نقیض در جنبش مشروطیت به خون و خونریزی انجامید. آقای خمینی فتوا داد هزاران نفر را که دوران زندانی شان را سپری می کردند، اعدام کنند. آقای منتظری در مورد همین حادثه شوم فتوا داد که انسانها را بدون ثابت کردن جرم نمی توان مانند گوسفندان گله ای کشت. آقای خمینی، آقای منتظری را به خاطر فتوایش ساده لوح خواند و او را از جانشینی خود عزل کرد. قانون و قانون گذاری در کشور که نمی تواند حالت بُز مرده در بازی بُزکشی را پیدا بکند. یک مجتهد با فتوای خود قانون را به یکطرف بکشد و مجتهد دیگر با فتوای دیگری قانون را به طرف دیگر بکشد.
اجتهاد در فقه شیعه دست کمی از نظر دادن اقتصاددان ها در اغلب مسایل اقتصادی ندارد. اقتصاددانها یک سری کتاب های مرجع در دانش اقتصاد را می خوانند و یاد می گیرند. آنگاه بسته به نگاه سیاسی و اجتماعی خود پیرو مکتب یکی از سردمداران دانش اقتصاد می شوند. این روزها بیشتر اقتصاددانها طرفدار میلتون فریدمنMilton Friedman و یا جان کینز John M. Keynes می باشند. تمامی این افراد هر روز و هر هفته همان خبرها، آمار و ارقام های منتشر شده در رابطه با مسایل اقتصادی را می خوانند. سپس هر یک نظرات گوناگون ـ بخوانید فتاوی گوناگون ـ و اغلب ضد و نقیض درباره یک مورد و مسئله اقتصادی صادر می کنند. این ضعف بزرگ در دانش اقتصاد و پراکندگی نظارت از یکدیگر چنان است که اقتصاددانی با شهرت و اهمیت پال ساموئلسون Paul Samuelsonبرنده جایزه نوبل در اقتصاد و کسی که عمرش را صرف کرد تا دانش اقتصاد را با به کارگیری ریاضیات به علوم تجربی نزدیک بکند، سرانجام از روی ناچاری مجبور شد به شوخی و کنایه اظهار کند: بله اقتصاددانها توانسته اند ۹ تا از ۴ تا رکود اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم را پیش بینی بکنند.
فقه و فقاهت ظرفیت آنرا ندارد تا درباره ی تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی که در جهان امروز سریعتر از گذشته پدید می آیند و شکل می گیرند نظر بدهد. فقها و مجتهدین همیشه دنباله روی مردم و اجتماع بوده اند تا پیشروی آنها. فتوای منع تنباکو از سوی میرزای شیرازی پس از درگیری های مردم با حکومت و چوب خوردن تاجرها ـ خمس دهندگان ـ صادر شد. در جنبش مشروطه هم همین طور بود. پس از آنکه منورالفکرها گفتند و نوشتند و مردم را برای به دست آوردن آزادی به راه انداختند مجتهدین پا به میدان گذاشتند. فراموش نشود پس از آنکه بانوان دلیر کشورمان برای به دست آوردن حقوق خود از نظام اسلامی دست به فعالیت زدند، در خیابانها کتک خوردند، از اوباش دولتی فحش شنیدند، به زندان رفتند و شکنجه شدند، فتوای تقسیم مساوی ارث میان فرزندان پسر و دختر به نقل آقای سروش از سوی صانعی، صادر شد.
متاثر بودن ایرانیان از فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی جای حرف ندارد. زبان، آداب و رسومات و نوع زندگی مردم ایران آیینه ای تمام نما از این سه فرهنگ است. نیز می دانیم بیشتر مردم ایران خود را مسلمان می دانند، ولی از درجه پایبندی آنها به شریعت اطلاع درستی در دست نیست. دیگر اینکه دینداری و پایبندی افراد به شریعت هم دلیل نمی شود که تمامی افراد متشرع خواستار حکومت و دولت دینی باشند. دکتر مصدق هم مسلمان بود و هم مخالف آمیزش سیاست و قانون کشور با دین بود. اختلاف دکتر مصدق با ابوالقاسم کاشانی هم تا حدودی بر سر همین نکته و موضوع بود. آقای خمینی هم از دکتر مصدق به همین خاطر جدایی سیاست از دین متنفر بود. مهندس بازرگان هم اعلان کرد: ما ایرانی، مسلمان و مصدقی هستیم. اشتباه نکنم مهندس بازرگان در هیچ یک از گفتارها و نوشته هایش خواستار حکومت دینی و یا دموکراسی دینی نبود. آقای سروش خوب می دانند که شریعت در اسلام در برگیرنده تمامی شئون زندگی است. رساله های عملیه مراجع درباره شاشیدن هم دستورالعمل دارند. ولایت فقیه چه نوع زوری اش به اجتهاد خمینی و چه غیر زوری اش در مذهب و فقه جعفری، به خاطر عمل درست به شریعت است. آنچه در عمل در ایران و دیگر کشورهای مسلمان دیده می شود این است که بدون اغراق اکثر مردم به خاطر طرز فکرشان و نوع زندگی که برای خود انتخاب کرده اند چشمهایشان را می بندند و از کنار شریعت می گذرند. ورود شریعت در حوزه قوانین کشور به خاطر “قوانین قطعی و ضروری اسلام” با سرپیچی مردم از آنها روبرو می شود. در واقع به خاطر دخالت شریعت به ضرب قانون در زندگی مردم، قانون شکنی یک امر عادی در کشور می شود. همانگونه که در نظام ولایت فقیه به طور روزمره شاهد آن می باشیم.
دکتر عباس مهاجرانی استاد دانشگاه پیش از انقلاب در رادیو ایران وعظ می کرد. او از قرار پس از آمدن به انگلستان لباس آخوندی را کنار گذاشته است. ایشان مقاله جالبی با عنوان “شیخ بلبل و قاضی شهر دوشنبه” در کیهان لندن شماره ۲۹۰ سوم اسفند ۱۳۶۸ نوشت. ایشان دو بار برای شرکت در کنفراس اسلامی به شوروی سفر کرده است. بار دوم سال ۱۹۷۷ بوده است. در این کنفرانسها بوده است که با شیخ بلبل نامی از مقامات مذهبی باکو آشنا می شود و در نشست با شیخ بوده است که آقای مهاجرانی متوجه می شوند مردم مسلمان تحت سلطه شوروی کمونیستی نه تنها خواهان آزادی و دموکراسی می باشند، بلکه آنها خواهان دین و اسلام هم می باشند. آقای مهاجرانی در آن مقاله نتیجه گیری کردند که “حقیقت قضیه این است که اسلام و دموکراسی مانعه الجمع نیستند” من نوشته ای به کیهان فرستادم که چاپ شد و در آن متذکر شدم پاسخ به حقیقت و قضیه اینکه اسلام و دموکراسی مانعه الجمع نیستند “هم بله و هم نه” می باشد. چرا که اگر کشور با نظام دموکراتیک اداره بشود مسلمانها آزادند مسلمان زندگی بکنند. همانگونه که دیگر شهروندان با مذهب ها و مرام های خود زندگی می کنند. در این حالت اسلام و دموکراسی مانعه الجمع نیستند، اما اگر کشوری با نظام اسلامی اداره بشود، اسلام و دموکراسی مانعه الجمع می شوند. عربستان و ایران دو نمونه عینی این حقیقت و قضیه می باشند.
شمار قابل ملاحظه ای از روشنفکران مذهبی از جمله عده ای که به طرفداری از فلسفه آقای خمینی در سالهای نخستین انقلاب سینه چاک می کردند مانند دیگر شهروندان ایرانی مجبور به ترک میهن شده اند. شمار زیادی از اینها سالها است که در اروپا و آمریکا بسر برده اند. این افراد با زندگی در کشورهای دموکراتیک هر روز تجربه می کنند که هیچ مسئله و مشکلی برای مسلمان زیستن ندارند، بلکه با وجود نعمت آزادی و دموکراسی در اروپا و آمریکا فرصت بهتر و بیشتر و بدون خطری دارند تا نظریات دینی خود را انتشار دهند و با دیگران در میان بگذارند، ولی با هزار افسوس اغلب روشنفکران مذهبی به خاطر غلیظ شدن فرهنگ اسلامی شان و دلبستگی روحی و عاطفی به مذهب تجربه زندگی و زندگانی خود و خانواده شان را در اروپا و آمریکا نادیده می گیرند و هنوز دم از دموکراسی دینی می زنند. روشنفکران مذهبی به همان درد و بیماری ذهنی کمونیست های دو آتشه دچارند. خیلی از کمونیست های دو آتشه سالها است که به اروپا و آمریکا آمده اند. مامان و بابا جون را هم پیش خود آورده اند. بچه هاشان اکثراً در بهترین دانشگاه ها درس می خوانند و یا دارند با کار و کوشش پول می سازند. اینها از نعمت های آزادی و اقتصاد آزاد خود و خانواده هاشان برخوردارند، ولی هنگامی که پای صحبت این ها می نشینی یک آه دراز و غلیظ می کشند و هنوز برای ایران عزیزشان یک حکومت سوسیالیستی آرزو می کنند.
چنانکه پیش و پس از انقلاب کسانی از ماه و مریخ به ایران نیامده باشند، ایرانیان همان کسانی باشند که هر یک از ما به عنوان خانواده، خویشان، دوستان و همسایگان و دیگر جاها در کشور می شناسیم، به آسانی می توان گفت که مردم ایران عموماً شریعت دار و یا متشرع نمی باشند، بلکه می توان گفت اکثریت مردم ایران سنتی ـ مذهبی می باشند. آنها بخشی از تکالیف مذهبی را انجام می دهند. در خیلی جاها که منفعتشان است شریعت را زیر پا می گذارند. به رسومات مذهبی به عنوان بخشی از فرهنگشان پایبند می باشند. به همین خاطر هم بود که اکثریت بسیار قابل ملاحظه ای از مردم ایران از نظر و جهت مذهبی مشکلی با نظام محمدرضا شاه نداشتند. مشکل مردم با شاه بر روی مسایل سیاسی و اداره کشور بود. البته عده ای هم بودند از اینکه دامن دختران پیشاهنگ از زانوشان بالا رفته است به نخست وزیر نامه می نوشتند. مشروباتی که در ایران ساخته می شد و از خارج وارد می شد را چه کسانی می خوردند؟ عرق فروشی ها و کافه ها در تهران و دیگر شهرها را چه کسانی پر می کردند؟ آیا هم اکنون ۹۹ درصد مهمانان نگون بخت کمیته ها را چه کسانی تشکیل می دهند؟ غیر از آقا و خانم یا پسر و دختری می باشند که به جرم مشروب خواری، بی حجابی، قماربازی، برپا کردن مهمانی با مشروب و موزیک می باشند؟
در یک نظام دموکراتیک دینداران در یک حزب و یا چند حزب به اندازه دیگر گروه ها و مردم حق دارند و فرصت دارند که نظرات خود را با شهروندان در جریان انتخابات در میان بگذارند. نظرات دینداران چنان که در میان مردم خریدار داشته باشد، مردم به نمایندگان آنها مانند نمایندگان احزاب دیگر رأی خواهند داد. این پروسه ای است که هم اکنون در آمریکا که شهروندان مذهبی دارد و اسرائیل که احزاب مذهبی دارد در هر انتخاباتی در این دو کشور صورت می گیرد. بوش پسر با رأی افراد و گروه های مذهبی به ریاست جمهوری دست یافت.
تنها راه تجلی یافتن خواست های شهروندان رأی دادن آنها در شرایط آزاد و دموکراتیک می باشد. و تنها مکانیزم موجود برای تجلی یافتن خواست های مردم و برقراری توازن میان خواسته هایشان رأی و انتخابات آزاد در یک نظام دموکراتیک بدون قید و شرط به دین داری و یا به دین نداری می باشد.
۹ سپتامبر ۲۰۱۰
Dr. Soroush is a professional Actor to play with words in Farsi, Only Farsi ” NOT ENGLISH”. How the founder and main planner of Islamic Republic can be an intellectual.
He is using the Gap in Iranian literacy to cover himself as a smart guy.
Personally , I believed He destroys Iran, Even Mohammad prophet has believed that religious regulations can not solve the social problems, How Dr. soroush can make new Theory every month.
Ahsant bar shome. In Aghayee soroosh va amsalehem key mikhan be zendegi vaghei negah konan va az in donyaaye fantezie o dorooghine dinee rahmani va va va dar bian? negaranam ke vaghti roshanfekrane maa hanooz enghadar dar eshtebahan baz agar taghyeeri ham rokh bede aghebat be kheir nabashim.