منتقدان جنبش اعتراضی جدید پاسخ بدهند

 

پیش بینی آینده ایران دشوار است، اما غیرممکن نیست. درست است که در چهل سال گذشته تحولات داخلی ایران با هیچ پارامتر یا “سنجه” علمی و رایجی قابل اندازه گیری نبوده، اما شرایط جدید حاکم بر کشور، این بار سنجش احتمالات را تا حدودی ممکن کرده است.

دست کم بخش قابل ملاحظه ای از ایرانیان در ده ها شهر کوچک و بزرگ این کشور نشان داده اند که به فساد و ویرانی اقتصادی کشور و فشار سیاسی شدید حاکم بر خود اعتراض دارند و سرکوبگری و غارتگری رژیم حاکم را دیگر تاب نمی آورند. آن ها به همین دلیل نشان داده اند که هیچیک از جناح های دوگانه حاکمیت را قادر به حل بحران نمی یابند و خواستار تغییرات ساختاری و بنیادی هستند.

هرچند جمهوری اسلامی و مریدانش می کوشند وانمود کنند که اوضاع ایران کاملا آرام شده است، اما تجمع خانواده های زندانیان سیاسی در برابر زندان اوین و بوق زدن های شبانه خودروها در برخی شهرها از جمله تبریز کوچکترین نشانه های مقاومت در برابر سرکوب حکومتی هستند.

حاکمیت مذهبی در چهل سال گذشته بخش بزرگی از منابع و درآمدهای ملی را صرف تجهیز نیروهای نظامی و شبه نظامی سرکوبگر و پرواربندان کارگزاران خود در سطح و اعماق جامعه کرده است. این نیروها دست کم در کوتاه مدت حاضرند برای حفظ منافع خود و رژیم  به جان مردم ایران بیافتند و نفس ها را در سینه حبس کنند.

در مقابل، نیروهای جوانی که امروز در برابر حکومت به پا خاسته اند، برای مقابله با این نیروها از تجربه کافی برخوردار نیستند. بخش عمده معترضان را نوجوانان و جوانان کم سن و سالی تشکیل می دهند که هیچ تجربه ای برای مبارزات اجتماعی ندارند و به همین دلیل بعضا متوسل به خشونتی شدند که ریشه در سرکوب خواست ها و تمایلات طبیعی آنان دارد.

جمهوری اسلامی شاید بتواند اوضاع را در سایه سرنیزه به صورت موقت تحت کنترل بگیرد، اما ساده لوحانه خواهد بود اگر تصور کنیم که با کنترل اوضاع از طریق سرکوب و ایجاد وحشت، بازی تمام می شود.

در پی ناآرامی های اخیر، جمهوری اسلامی درگیر بحران بسیار بزرگی شده است که با سیاست های فعلی این رژیم حل شدنی نخواهد بود. در نتیجه ی تداوم این شرایط بحرانی، آرامش کنونی، آرامش پیش از توفان است.  نارضائی ها، در آینده در فاصله های کوتاه بهانه های دیگری برای بروز خواهند یافت و همانطور که اعتراضات اخیر بسیار دامن گسترتر و شعارهای آن رادیکال تر از سال ۱۳۸۸ بود، اعتراضات بعدی بی گمان باز هم گسترده تر و شعارهای آن تند و تیزتر خواهد شد.

رهبری جمهوری اسلامی دستخوش اشتباهی جبران ناپذیر شده است اگر تصور کنند با سرکوب معترضان و ساختن داستان های مسخره درباره وابستگی آنان به خارجیان، موفق به زدودن آثار ویرانگر نارضایتی ها در امروز و فردای خود خواهند شد. گستردگی اعتراضات در سراسر ایران و شعارهای معترضان که در همه جا نشان می داد آن ها جمهوری اسلامی را نمی خواهند، اعتبار و وجاهت قانونی جمهوری اسلامی را در سراسر جهان کاملا نابود کرده است.

 

پایان قطعی سرمایه گذاری های خارجی

در پی توافق هسته ای ایران با غرب، صاحبان صنایع کشورهای صنعتی جهان، به ویژه اتحادیه اروپا و در راس آن آلمان، قدم های زیادی برای از سر گرفتن همکاری اقتصادی با جمهوری اسلامی برداشتند. آن ها ظاهرا جنبش سبز را فراموش کرده بودند و تصور می کردند “جزیره ثبات خاورمیانه” کاملا مستقر شده است و اکنون می توان کسر درآمدهای دوران تحریم را جبران کرد.

کنسرن های بزرگ نفتی و صنایع خودروسازی همه مقدمات را برای آغاز سرمایه گذاری های کلان در ایران فراهم کرده بودند، اما اکنون دریافته اند که سکوت آن جزیره ثبات، توهمی بیش نبوده و در زیر خاکستر باقی مانده از سرکوب های متعدد چهل سال گذشته، شعله های بی شماری باقی مانده است که با وزش هر نسیمی می توانند دوباره زبانه بکشند.

رهبران جمهوری اسلامی باید بدانند که با توجه به شرایط بین المللی و صحنه هایی که مردم جهان غرب در تظاهرات ایرانی ها دیده اند، دیگر هیچ صاحب سرمایه ای حاضر نخواهد شد ریسک سرمایه گذاری در صنایع ایران را بپذیرد. تماشای صحنه های سرکوب دوباره معترضان ایرانی حتی افکار عمومی جهانی را نسبت به تهدیدهای بین المللی و منطقه ای علیه ایران منفعل تر کرده است. بنابراین موقعیت جمهوری اسلامی هم در داخل کشور به شدت متزلزل شده است، هم در منطقه و هم در جهان.

محافل اقتصادی اروپا دارند از این حرف می زنند که معامله با جمهوری اسلامی می رود تا کاملا غیرممکن شود. حالا آقای روحانی که معترضان را “مردم” نمی داند، باید پاسخ بدهد که به راستی با ۱۳۷ هزار میلیارد تومان کسر بودجه سال ۱۳۹۷ می خواهد چه کند؟

 

در تنگنای کسر بودجه

دولت روحانی در تنگنای شدیدی گیر کرده است. در لایحه بودجه سال ۱۳۹۷ افزایش ۵۰ تا ۶۰ درصد بر بهای سوخت، دو تا سه برابر کردن نرخ خرید خدمت سربازی، سه تا چهاربرابر کردن عوارض خروج از کشور و موارد متعدد دیگری پیش بینی شده بود.  دولت امیدوار بود با تصویب این بودجه و حذف یارانه های حدود ۳۰ میلیون تن از ایرانی ها، کسری بودجه خود را تا حدی جبران کند، اما مجلس شورای اسلامی، در پی بروز ناآرامی ها، از ترس خشم بیشتر مردم، ظرف چند روز عمده این مصوبات دولت را یکی پس از دیگری لغو کرد.

حالا برای نجات لایحه بودجه تنها یک راه باقی است: کاستن از بودجه هنگفت حدود ۳۰ نهاد مذهبی انگل و بیکاره و بستن راه خروج منابع مالی به لبنان و سوریه و عراق و یمن و جاهای دیگر.

اما آیا روحانی جرات چنین اقدامی را خواهد داشت؟

دولت آقای روحانی برای جبران کسر بودجه به کمک ها و اعتبارات خارجی هم نمی تواند هیچ امیدی داشته باشد، زیرا همانطور که پیش تر اشاره کردم، کشورهای صنعتی جهان با مشاهده ناآرامی های شدید اخیر، حاضر نخواهند بود به یک حکومت ورشکسته و متهم به حبس و کشتار مخالفان خود اعتبار بدهند. چنین کاری، علاوه بر به خطر انداختن سرمایه، آبروی آن ها را نیز نزد ملت ها و اپوزیسیون خودشان بر باد خواهد داد.

آینده جمهوری اسلامی، بسیار مبهم تر از حد تصور رهبرانی است که بزرگترین هنرشان بالا رفتن از دیوار بلند حاشا است. سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران با وقاحت کامل حضور صدها هزار معترض را در بیش از ۶۰ شهر ایران منکر می شود و ادعا می کند که گروه های به قول او “اغتشاشگر” در هر محل از چند صد نفر و در سراسر کشور از ۱۵ هزار تن بیشتر نبوده اند. حالا مردم اگر هم بخواهند می توانند به حکومتی اعتماد کنند که پایه هایش روی شانه چنین دروغگویانی است؟

 راه نجات، به فرض آن که وجود داشته باشد، تنها یک چیز می تواند باشد: پذیرفتن مطالبات مردم، کاستن از بودجه نظامی، قطع کمک به سوریه و لبنان و عراق و یمن و لانه زنبورهای دیگر، بستن دکان دینداری دروغین و بیرون کشیدن هزاران میلیارد تومان بودجه کشور از حلقوم نهادهای انگلی مذهبی و به کار بستن پول مردم در مسیر تولید و ساخت و ساز، تا هم بازار کار تکان بخورد، هم بخشی از ارزش نابود شده پول ملی به آن برگردد و هم در نتیجه افزایش تولید و واردات،  قیمت کالاهای مورد نیاز مردم اندکی کاهش یابد. تنها در این صورت است که شاید در بحران های دیگر تهی دستان و ستم دیدگان ایرانی با خشم کمتری در برابر حاکمیت صف آرائی کنند.

آن ها که مبارزه خیابانی با جمهوری اسلامی را نفی می کنند، لطفا در یک جمله پاسخ بدهند: آیا دولت روحانی و حاکمیت جمهوری اسلامی ظرفیت انجام بخش کوچکی از این برنامه ها را دارند؟ اگر ندارند، برای جلوگیری از انهدام کامل کشور چه باید کرد؟

آن ها که اعتراض به حق تهی دستان ایران را “اغتشاش” می نامند و هشدار می دهند که این اغتشاش ها می تواند ایران را به سرنوشت سوریه و لیبی مبتلا کند، پاسخ بدهند: آیا در شرایط فعلی، مقاومت بی خردانه دولت در برابر خواست های برحق مردم نمی تواند ایران را به اریتره تبدیل کند؟ می تواند یا نه؟