گفت وگو با لیلی پورزند، مدیر سندگیت ریچموندهیل

۲۵ سال پیش در شمال منطقه ی یورک، نزدیک دریاچه سیمکو، پناهگاهی تأسیس شد به نام سندگیت برای پناه دادن به زنان و کودکانی که مورد خشونت خانگی قرار گرفته بودند. در واقع مردم آن منطقه چند سالی بود که شاهد زنانی بودند که توسط همسران یا شریکان زندگی شان مورد آزار و خشونت قرار می گرفتند. در چند مورد هم زنان آزاردیده به قتل رسیده بودند. پس خود مردم آستینها را بالا زدند و به طور خودجوش این پناهگاه را به وجود آوردند و نام خانوادگی یکی از قربانیان خشونت خانگی را بر آن نهادند:Sandgate  .

دوشنبه ی هفته ی گذشته، ۵ فوریه ۲۰۱۸، شعبه ی دیگری از سندگیت در منطقه ی ریچموندهیل پس از چند سال فعالیت با تغییراتی دوباره بازگشایی شد.

لیلی پورزند، مدیر این خانه ی امن در ریچموندهیل است. در گفت وگویی با او در مورد این خانه پرسیدم. پورزند که خود چند سال در سندگیت شمال یورک کار کرده، می گوید: منطقه ی یورک منطقه ی خیلی وسیعی هست از استیلز شروع می شود و تا دریاچه ی سیمکو ادامه دارد، با افزایش جمعیت در این منطقه، این نیاز پیش آمد که باید سرویس های سندگیت برای حمایت از زنان و کودکان خشونت دیده به بخش های جنوبی یورک هم گسترش پیدا کند. آن زمان امکان ایجاد یک خانه ی امن جدید از نظر مالی وجود نداشت، به همین خاطر بیشتر خدماتی مثل مشاوره، کمک برای پیدا کردن مسکن و خانه های دولتی، و شرکت در گروه های زنان و کودکان ارائه می داد، تا اینکه ۹ سال پیش، بالاخره سندگیت توانست دومین خانه ی امن را در ریچموندهیل افتتاح کند که همین است که ما امروز بازگشایی کردیم.

پورزند در توضیح این که چرا از لفظ دوباره برای بازگشایی خانه استفاده می کند، گفت: اینجا یک خانه ی مسکونی ست و برای خانه ی امن ساخته نشده. ظرفیت اتاق ها کم بود و ما فقط ده تخت برای ارائه داشتیم، ولی متاسفانه در این منطقه نیاز بسیار بالایی هست. ما ۱۲ ماه سال، هفت روز هفته، ۲۴ ساعته پر هستیم و همیشه تعدادی را که نمی پذیریم بیشتر از آنهایی ست که می پذیریم.

با این آماری که داشتیم، و با تلاش پیگیر تیم مدیریت و حمایت وزارتخانه ای که بودجه ی ما را می دهد، توانستیم دو اتاق به خانه اضافه کنیم و تعداد تخت هایمان را از ۱۰ به  ۱۵ تخت برسانیم. الان دو اتاق بزرگ داریم که می شود یک زن با حداکثر چهار بچه در اتاق بزرگتر باشد و یک اتاق هم برای یک زن با یک بچه داریم. می دانیم که این هم کافی نیست، ولی برای ما خیلی اهمیت داشت که تعداد بیشتری از زنان و کودکان نیازمند را بپذیریم.

لیلی پورزند در ایران حقوق قضایی خواند. تمرکز کارش زنان بود و با مجله ی زنان مدتی کار کرد. در ایران او همچنین مدیر چند پروژه ی تحقیقاتی در مورد تطبیق کنوانسیون رفع تبعیض از حقوق زنان بود. بعد از مهاجرت در سال ۱۹۹۹، رشته مطالعات زنان را در دانشگاه یورک ادامه داد و فوق لیسانس را در دانشکده حقوق اوزگود خواند و در سال ۲۰۱۰ فارغ التحصیل شد. موضوع پایان نامه اش برابری جنسیتی از نظر حقوقی و اجتماعی بود. پورزند مدت سه سال است که مدیر خانه ی امن سندگیت در ریچموندهیل است.

پورزند در پاسخ این پرسش من که از چه ملیت هایی بیشتر به آنها مراجعه می شود، می گوید: ریچموندهیل و شهرهای اطرافش تنوع اتنیکی بسیار زیادی دارد و به همین دلیل هم مراجعان ما از همه ی ملیت ها هستند.

از او می خواهم که آدرس این خانه را بدهد تا همراه گزارش در اختیار خوانندگانمان بگذاریم، می گوید: آدرس که نمی توانیم بدهیم چون دیگر این خانه امن نخواهد بود. روش های دسترسی از طریق تلفن و ایمیل است که در وبسایت سندگیت می بینید. ضمنا سازمان هایی که خدمات به تازه مهاجران ارائه می کنند یا خدمات حقوقی می دهند مثل Victim Services نیز در صورت نیاز ما را به مراجعانشان معرفی می کنند. حتی وقتی در موارد خشونت خانگی پلیس درگیر می شود، اولین کار پلیس این است که زن و کودک خشونت دیده را از محیط دور کند. آنها با ما تماس می گیرند و موقعیت را تعریف می کنند و اگر ما جا داشته باشیم، مددکارانمان با آن زن مستقیما صحبت می کنند و اگر در حیطه ی کار ما باشد، یعنی مورد خشونت خانگی در حال حاضر قرار داشته باشد و جای امنی برای رفتن نداشته باشد، آن زن را پذیرش می کنیم.

مدت اقامت در اینجا هشت هفته است و در این مدت مددکاران ما سعی می کنند با این زنان کار کنند، کارهای حقوقی، تهیه مسکن، سازمان حمایت از کودکان، کارهای مربوط به پلیس و هر کار اضطراری دیگر مربوط به آنها را انجام می دهند و البته در درجه اول تأمین امنیت آنها قرار دارد. در این مدت با زنان برای دورانی که شروع به زندگی مستقل می کنند کار می شود، اینکه در آن زمان از چه سرویس هایی می توانند استفاده کنند، چه حمایت هایی می توانند دریافت کنند، و بعد اگر توانسته باشند جایی را اجاره کنند به آنجا نقل مکان می کنند. ما هر مورد را به صورت انفرادی بررسی می کنیم و براساس اطلاعاتی که مددکارها می دهند، ممکن است تصمیم های متفاوت بگیریم. هشت هفته به این معنی نیست که اگر این مدت تمام شد، از آن زن و بچه هایش بخواهیم بروند. ما باید مطمئن شویم که آنها جای امنی خواهند داشت حالا یا به خانه اجاره ای یا به یک پناهگاه دیگر که امکانات بیشتری دارد.

خانه ی سندگیت ریچموندهیل هفت مددکار ثابت دارد که ۲۴ ساعته شیفتی کار می کنند. یک مددکار برای کودکان و نوجوانان و یک مددکار هم برای همراهی زنان در کارهای حقوقی، کمک برای پیدا کردن مسکن، حضور در جلسات و دیدار با وکیل و … دارند. تعدادی هم کارمندانی هستند که در صورت ضرورت تلفنی با آنها تماس گرفته می شود.

در پاسخ به این پرسش که مددکاران به چه زبان هایی صحبت می کنند، مدیر سندگیت می گوید: سالها، یکی از ضوابط ما برای استخدام دانستن یک زبان دیگر بجز انگلیسی بوده. همین امر باعث شده که الان کارمندان ما به بیش از ۳۰ زبان حرف می زنند و از ملیت ها، نژادها و مذاهب مختلف در این سازمان کار می کنند. در همین سندگیت ریچموندهیل ما دو مددکار فارسی زبان داریم و سعی و تلاشمان این است که اینجا را تا جایی که می توانیم به صورت خانه دربیاوریم. اینجا حالت موسسه نداره، خود ما هم اینجا را خانه می نامیم و وقتی زنها وارد می شوند ما اینجا را به عنوان خانه به آنها معرفی می کنیم.

از لیلی پورزند می خواهم که یک خاطره خوب و بد خود را از این خانه برایمان بگوید.

می گوید: اول خاطره خوب را بگم. دو سال پیش یک زن ایرانی با دو دخترش به اینجا آمدند. او از مدرسه ی بچه هایش به ما زنگ زد و گفت دیگه نمیتونم تحمل کنم. این زن بسیار تحت کنترل همسرش قرار داشت. تمام سال هایی که در کانادا زندگی کرده بود جز تا مدرسه بچه هایش جای دیگری نرفته بود. رانندگی نمی کرد. هر جا که می رفت باید به همسرش گزارش می داد. مددکارها راهنماییش کردند که چه مدارکی را همراهش بردارد به صورتی که همسرش متوجه نشود و به مدرسه بچه ها برود. ما برایش تاکسی فرستادیم تا او را به اینجا بیاورد. تاکسی که آمد زنی را دیدیم خیلی شکننده با دو دختر ۹ ساله و ۷ ساله. وقتی آن زن داستان زندگیش را تعریف می کرد، من شخصا هیچگاه فراموش نمی کنم. پانزده سال در کانادا او فقط تا سر کوچه می تونسته بره. انگلیسی بلد نبود. خیلی می لرزید. طی اقامتی که اینجا داشت و حمایت پلیس و انجام کارهای قانونی برای حضانت بچه ها. بچه ها هم اول خیلی ترسیده بودند، ولی بعدا خیلی آرام شدند. ما فکر می کردیم برای این پرونده ی خاص باید بیش از هشت هفته وقت بگذاریم چون این زن اصلا در جامعه نبوده و وارد کردنش بسیار کار سختی بود، اما آنقدر این زن آماده بود که از امکانات استفاده کنه که شش هفته که بود آمد گفت که خانه اجاره کرده و کارهای اولیه حضانت بچه ها را هم کرده. رفت به خانه ی خودش با اینکه برایش سخت بود و خیلی اینجا عادت کرده بود به همه، ولی رفت و یک سال بعد من جایی او را دیدم و گفت که دارد برمی گردد به مدرسه می خواهد پرستار بشود و دارد انگلیسی می خواند. بچه ها هم در همان مدرسه ای که ما ثبت نامشان کرده بودیم می رفتند. دادگاه هم پدر بچه ها را مجبور کرده بود که این شرایط جدید را بپذیرد و حالا در کمال آرامش با فرزندانش دیدار هفتگی دارد.

و اما خاطره بد ما زیاد داریم و بدترین خاطره هامون معمولا این است که زنانی که سالهای سال مورد خشونت خانگی بخصوص خشونت روحی و روانی قرار داشته اند اعتماد به نفس پایینی دارند و وقتی اینجا می آیند ۲۴ ساعت بعد یا ۴۸ ساعت بعد دچار تشویش شدیدی می شوند چون خشونت به نوعی اعتیادآور هم هست چون اعتماد به نفس را می گیرد. شخصی که مورد خشونت قرار می گیرد فکر می کند بدون حضور کسی که خشونت می ورزد نمی تواند زندگی کند. یعنی وابسته به آن شخص می شود. خیلی وقت ها پیش می آید که زنها می آیند و می گویند، ممنون، من دارم برمی گردم. و ما که در این زمینه کار می کنیم واقف هستیم که هر کسی باید تجربه ی خودش را بکند و هیچ سئوالی نمی کنیم و فقط سعی می کنیم آن زن را آماده کنیم برای اینکه موارد امنیتی را رعایت کند که حداقل یک مقدار به اعتماد به نفسش اضافه شده باشد و فقط می توانیم بگوییم در اینجا همیشه باز است و هر وقت کمک نیاز داری به ما زنگ بزن. آن لحظه ها برای ما لحظه های سختیه چون در عین احترام به تصمیم آن زن، ولی خودمان دلنگرانی زیادی داریم و به تجربه می دانیم که بعد از اینکه یک بار زن خانه را ترک می کند و دوباره برمی گردد، خشونت بیشتر می شود ولی ما نمی توانیم برایش کاری کنیم.

برای دسترسی به این خانه ی امن می توانید با تلفن و ایمیل آن تماس بگیرید و همچنین از طریق وبسایت سندگیت اطلاعات بیشتری به دست آورید.

www.sandgate.ca

۱.۸۰۰.۶۶۱.۸۲۹۴

عکس ها: محمد تاج دولتی