روزهای شنبه دهم و شنبه هفدهم فوریه امسال در سالن “اورانیر تئاتر” شهر کلن آلمان شاهد دو نمایش به زبان فارسی بودیم. ابتدا نمایش “در این مکان و در این زمان” با کارگردانی نیلوفر بیضائی بر صحنه آمد که در واقع خوانشی تئاترال از شش قصه کوتاه مهشید امیرشاهی بود و یک هفته بعد، نمایشنامه “صندلی ها” اثر اوژن یونسکو با کارگردانی محمدعلی بهبودی اجرا شد.

شنبه دهم فوریه همزمان بود با روزهای کارناوال معروف کلن و اجرای یک کنسرت موسیقی ایرانی در بن، هوا به شدت سرد بود. بنابراین گمان می رفت که اجرای تئاترال قصه های مهشید امیرشاهی تماشاگران کمی داشته باشد، اما برخلاف انتظار سالن نمایش که به تازگی پس از نوسازی تعداد صندلی های آن به حدود ۱۸۰ عدد رسیده است، نیمه پر بود.

“در این مکان و در این زمان” را می توان یکی از معدود تجربه های آمیزش موفق ادبیات داستانی و هنر نمایش ارزیابی کرد. نیلوفر بیضائی به عنوان تنظیم کننده و کارگردان در تنظیم متن ها و ایجاد پل ارتباطی نمایشی میان آن ها موفق بود. بازی های نرم ژاله شعاری، هرمین عشقی و مرتضی مجتهدی بر کشش و جذابیت کار می افزودند، اما اغلب این متن بود که بر اجرا غلبه داشت. این البته چیزی بود که پیشاپیش هم می شد انتظارش را داشت، زیرا هم زیرساخت قصه های آمیخته به طنز و مطایبه و هم استخوان بندی نگارشی قصه های مهشید امیرشاهی چنان قوی و زیبا است که در هر حال بر فراز بازی ها و تنظیم نمایشی خوب می نشیند.

اجرای تئاترال قصه های مهشید امیرشاهی با بالانویس آلمانی همراه بود و به این ترتیب در کنار بینندگان ایرانی که اکثریت را تشکیل می دادند، تماشاگران آلمانی هم می توانستند آن را دنبال کنند.

در این مکان و در این زمان، پیشتر نیز در ماه نوامبر امسال در چارچوب فستیوال تئاتر ایرانی کلن، فستیوال تئاتر هایدلبرگ و چند شهر دیگر به نمایش در آمده است. تنظیم و اجرای موسیقی نمایش را آزاده بهرامی و تنظیم نور و طراحی صحنه و لباس را خود کارگردان بر عهده داشت.

 

صندلی های اوژن یونسکو با کارگردانی محمد علی بهبودی

یک هفته پس از “در این مکان و در این زمان” شامگاه شنبه ۱۷ فوریه هم در همین سالن “اورانیر تئاتر” کلن (آرکاداش تئاتر و صحنه فرهنگ های سابق) شاهد اجرای نمایشنامه “صندلی ها” اثر اوژن یونسکو با کارگردانی محمدعلی بهبودی بودیم. نقش سمیرامیس را در این نمایشنامه ژاله شعاری بازیگر پرسابقه تئاتر با نرمش و تحرکی ستودنی و حسی قدرتمند ایفا می کند.

صندلی ها هم پیش تر در چارچوب فستیوال تئاتر ایرانی کلن به نمایش درآمده و این دومین بار بود که در این شهر بر صحنه می آمد.

در صندلی ها بیش از هر چیز تخیل و رویا است که میان صحنه و تماشاگر رابطه ایجاد می کند. دیالوگ ها و مونولوگ های گسسته، بیش از حد تکراری و بعضا گیج کننده به عنوان ویژگی های تئاتر پوچی وظیفه وصل کردن قطعات شکسته و پراکنده یک زندگی پر ملال و تباه شده را به عهده دارند. بازیگران، باید برای استفاده از این متون نفس بر حافظه ای قدرتمند داشته باشند و به لحاظ حسی با شخصیت ها یکی شوند. ژاله شعاری در این کار موفقیت کامل دارد، وحید بلوطی نیز در نقش پوپه، با حافظه قدرتمند خود از عهده بیان مسلسل وار دیالوگ ها و مونولوگ ها بر می آید، اما به لحاظ حرکت و میمیک، در بعضی لحظات خشک و تصنعی به نظر می رسد. نقش کوتاه سخنران را نیز بهمن فیلسوف به عهده دارد.

زن و شوهری ۹۴ و ۹۵ ساله به نام های سمیرامیس و پوپه در برج مدور و متروک یک جزیره زندگی می کنند که از هر سو در محاصره آب قرار گرفته و پر از پشه است. برای گریز از ملال، این دو تنهائی سنگین و خفه کننده خود را با بازگشت به گذشته و نقل خاطراتی ساده از دورانی که خیال می کنند شاد و خوشبخت بوده اند، پر می کنند. اما شخصیت تجزیه شده مرد در این میان لحظه های تلخی را هم زنده می کند که نشان از پریشانی ها و عقده های سرکوب شده او دارد. آن ها ظاهرا آخرین بازماندگان پس از نابودی کامل جهان هستند: “پاریس کاملا ویران شده، اثری از حیات باقی نمانده و همه پل ها ویران شده اند”.  این نمایشنامه تک پرده ای را اوژن یونسکو در سال های پس از جنگ جهانی دوم نوشته است.

پیرمرد، به عنوان سرایداری بازنشسته و توهم زده در چنین فضائی خیال می کند برای نجات جهان راه حلی یافته است که چون خود قادر به بیان آن نیست، باید سخنرانی قدر بیاید و آن را با جمع تخیلی و ناهمگونی که به خانه خود فراخوانده است تبیین کند. او باید “پیام بسیار مهم” پوپه را به “جهان پس از پایان جهان” برساند.

زن و شوهر با شتاب تمام سرگرم چیدن صندلی برای میهمانان متعدد نامرئی هستند که یکی پس از دیگری در عالم خیال پا به صحنه می گذارند تا پیام مهم پوپه را از زبان سخنران بشنوند. بانکداران، ژنرال ها، رئیسان، زمین داران، اسقف ها، ماموران پلیس، نمایندگان صنف ها و حرفه های دیگر و حتی بیکاران و پابرهنگان یکی پس از دیگری، در می کوبند و در حالی که زن برای چیدن صندلی ها سرسام گرفته است، مرد با ادای احتراماتی بعضا اغراق آمیز و مجیزگویانه به استقبال آن ها می رود.

در اوج این حرکات پر اضطراب، نگاه مرد از میان پنجره به “عالیجناب امپراطور” می افتد که ظاهرا سوار بر کشتی سلطنتی به خانه او نزدیک می شود. در اینجا است که زن و شوهر، که در غوغای جمعیت از یکدیگر دور مانده اند و دیگر کنترلی بر خانه خود ندارند، همه چیز و همه کس را فراموش می کنند و از راه دور به تعظیم و تکریم و ستایش امپراطور خیالی می پردازند و اوج حقارت و درماندگی و ضعف خود را در برابر قدرت نشان می دهند.

در پایان انتظاری پر از تکرار و اضطراب و هیاهوی درون، سرانجام، سخنران در کسوت مردی نقابدار با پوششی زنانه که به پیک مرگ می ماند، وارد صحنه می شود، اما چیزی نمی گذرد که درمی یابیم او به عنوان تنها پرسوناژ واقعا موجود صحنه بعد از زن و شوهر، موجودی کرو لال است. پس پیام مردی که خیال می کند قرار است جهان مرده را زنده کند، همچنان بیان نشده باقی می ماند. زن و شوهر، خود را از پنجره برج به دریا پرتاب می کنند و سخنران، واژگانی نامفهوم بر پشت دری که از آن وارد شده است می نویسد و از صحنه بیرون می رود تا ما را در خلا مطلق با همهمه آدمیانی که نمی بینیم تنها بگذارد.

صندلی ها، پس از کرگدن مشهورترین اثر اوژن یونسکو پیشگام تئاتر پوچی در نیمه دوم  قرن بیستم است. محمدعلی بهبودی در فرازهای پایانی نمایش تلاش کرده است در چند نقطه آن را به اصطلاح “ایرانیزه” کند، اما این روش به یکدستی کار آسیب زده است.

از یونسکو تاکنون آثار زیادی به فارسی ترجمه شده که عابر هوائی، مکبث، آوازه خوان تاس، ساعت درس، بازی های کشتار همگانی، مردی با چمدان و “بداهه گوئی های آلما” در شمار شناخته شده ترین های آن ها هستند.

نمایشنامه کرگدن های یونسکو بارها به وسیله کارگردان های مختلف در ایران اجرا شده اما صندلی ها ظاهرا تنها یکبار با بازیگری سه هنرمند توانخواه بر صحنه آمده است.

محمدعلی بهبودی که خود در عرصه تئاتر، تلویزیون و سینمای آلمان بازیگری شناخته شده است، صندلی ها را ۱۸ سال پیش به زبان آلمانی در شهر اوبرهاوزن کارگردانی کرده بود و حالا آن را به زبان فارسی بر صحنه آورده است.

بهبودی پیش تر در مصاحبه ای با بی بی سی  درباره دلیل اجرای دوباره صندلی ها گفته است:”مسائلی که در این نمایشنامه مطرح می شود جهان شمول است و همه انسان ها را در هرکجای جهان در بر می گیرد. اوژن یونسکو این نمایشنامه را تحت تاثیر وقایع جنگ جهانی دوم در اروپا، ویرانی ها و مهاجرت ها که مردم گرفتارش بودند نوشته است. سال گذشته وقتی که من موج مهاجرانی را می دیدم که به اروپا می آمدند و پشت مرزهای بسته قرار می گرفتند، به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و تصمیم گرفتم که آن را اجرا کنم. می خواستم آن را در ایران به اجرا در بیاورم که متاسفانه نشد.”

*جواد طالعی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار آزاد با بیش از ۴۰ سال سابقه روزنامه نگاری حرفه ای از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو مسئولیت دفتر اروپائی شهروند را به عهده دارد. او همزمان با رسانه های فارسی زبان دیگر مثل بی بی سی، رادیو فرانسه، دویچه وله و سایت های اینترنتی متعدد همکاری داشته است.

عکس ها از دویچه وله- میترا شجاعی