نعیم جبلی در سال ۱۳۵۸ در شهر رشت متولد شده. هنرآموخته رشته تئاتر از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران است.در ایران در عرصه تئاتر و تلویزیون به کار مشغول بوده، چند نمایش کارگردانی کرده و در چند کار تلویزیونی هم همکاری داشته است.

اکتبر ۲۰۱۰ به کانادا مهاجرت کرد. کمتر از یک سال بعد در مونترال گروه تئاتر هشت پا را بنیان گذارد و با این گروه چندین نمایش به روی صحنه برد.

شام آخر، سیزیف و مرگ، پیکر زن همچون میدان نبرد، خدای کشتار ، هنر و مراسم قطع دست نمایش هایی هستند که نعیم از زمان مهاجرت به کانادا کارگردانی کرده و در برخی از آنها به علاوه ی “دختر یانکی” نیز بازیگر بوده است.

در پیوند با اجرای تازه ای از “هنر” که از ۲۶ تا ۲۹ اپریل در تورنتو بر صحنه می رود، پای حرف هایش در دفتر شهروند نشستیم.

نعیم جبلی در دفتر شهروند

تئاتر را از نوجوانی دوست داشته، ولی قرارش با پدر و مادر بر این بود که تحصیل در این رشته را از دانشگاه شروع کند تا آنها هم حمایتش کنند. به همین خاطر در دانشگاه تئاتر خواند، ولی وقتی به کانادا مهاجرت کرد به خاطر ناامیدی از شرایط کار هنری در ایران، این بار با خودش قرار گذاشت که دنبال تئاتر نرود، بلکه سر به راه شده و به دنبال شغل نان و آبداری باشد.

در مونترال در مدرسه حسابداری ثبت نام کرد و شروع به خواندن کرد.

می گوید: وقتی شروع به تحصیل کردم دیدم روز به روز داره حالم بهتر میشه، اون افسردگی دیگه نیست، نه به این خاطر که داشتم حسابداری میخوندم، بلکه به خاطر مهاجرت بود که حالم بهتر شده بود. یکباره به خودم اومدم و گفتم من وسط حسابداری چی کار می کنم، ولی به هر حال گواهینامه اش رو گرفتم و یک مدت کوتاهی هم کار کردم ولی دیدم این کار من نیست و دارم از اصل خودم دور میشم. برگشته بودم به همون حال اصلی خودم و دوست داشتم در همون حال باقی بمونم.

بعد از آن که خودش را پیدا کرد، با چند نفر آشنا شد و وارد دنیای هنر شد و شرایط کاری اش جا افتاد.

در پاسخ به اینکه چرا مونترال را برای زندگی و کار هنری انتخاب کرده، می گوید، من همسرم هنرمنده و مونترال کار میکنه، ضمن اینکه مونترال برای کار هنری محاسنی داره، البته تورنتو هم همینطور، و بهترین حالت اینه که بتونی بین این دو شهر کار کنی.

آیا نمایش هایت همه به زبان فارسی بوده؟

ـ نه، من سال گذشته سه گرنت گرفتم و یک نمایش به فرانسه به روی صحنه بردم به نام “پیکر زن همچون میدان نبرد” نوشته ی “ماتئی ویسنی‌یک” با بازیگران کبکی و یک خانم مراکشی تبار

خیلی خوشحالم که تلاش داری وارد دنیای هنر کانادا هم بشی. ماندن در زبان فارسی هنرمند جوان را محدود میکنه…

ـ راستش من هدفم فقط کار فارسی نیست و هرگز نبوده. من فقط به یک بستر خاص فکر نمی کنم این چیزی ست که جامعه ی کانادا به من یاد داده. جامعه ی چندفرهنگی (جدای از شعارگونه بودنش) حداقل مفهومش در این جامعه وجود داره و من این رو دوست دارم.

دیگر چه کارهایی به زبان غیرفارسی داری؟

ـ از سال ۲۰۱۵ این اتفاق ها برام افتاد. اینکه بتونم فیلم بسازم. یک فیلم کوتاه ساختم به زبان فرانسه به نام “ده و ده دقیقه” که در فستیوال جهانی فیلم مونترال نمایش داده شد و در چند فستیوال دیگه هم شرکت کرد. این فیلم شروع یک تجربه ی دیگه هم شد برام که بتونم روی مدیوم دیگری هم کار کنم. الان هم مشغول نوشتن یک فیلمنامه برای فیلم بلند به زبان فرانسه هستم و امیدوارم بتونم این فیلم رو بسازم.

بیشتر روی متن نویسنده های غیرایرانی کار میکنی، تمایلی نداری روی متن بزرگان تئاتر ایران هم کار کنی؟

ـ از بین نمایش هایم تنها یکی (شام آخر) نوشته ی فرهاد آئیش بود، بقیه روی متن نویسنده های غیرایرانی بود، برای اینکه با تمام احترامی که برای بزرگان تئاتر ایران دارم، از لحاظ فکری نمیتونم با متن شون ارتباط برقرار کنم. از بین جوانترها تنها با نوشته های محمد یعقوبی ارتباط می گیرم.

وقتی به کانادا آمدی از ایرانیانی که در حوزه ی تئاتر اینجا فعالیت دارند، کمک یا مشورت خواستی؟

ـ من وقتی به کانادا اومدم دو دوست غیرایرانی در مونترال پیدا کردم که جزو اساتید دانشگاه هستند که خیلی جالبه که از سهیل پارسا گفتند و اینکه چهره ی جاافتاده و معروفی در تئاتر کاناداست. من در ایران اسم سهیل رو شنیده بودم و اینجا هم دوباره اسمش رو شنیدم که داره کار تئاتر رو به صورت حرفه ای و کاملا موفق انجام میده.

خوب سهیل استاده و استاد بسیار خوبی هم هست و بیش از آنکه استاد باشه، میشه ازش درس انسانیت گرفت.

به لحاظ منبع اطلاعاتی تجربیات ایشون برای من خیلی مهم بود. باهم آشنا شدیم و ایشون کار من را دید و خیلی به من محبت داشت و بعد تونستیم رودررو صحبت کنیم و یک سری راهنمایی بگیرم، بیشتر به خاطر کمپانی ام و کار کردن به زبان غیرفارسی در کانادا. در مورد کارهام با او مشورت می کردم و پشتیبانی فکری می گرفتم.

چه خوب که فکر کردی مشورت با باتجربه ترها می تواند به پیشرفت ات کمک کند.

ـ من نزد بزرگان تئاتر همچون بیضایی و سمندریان تحصیل کردم. من در مکتبی در تئاتر بزرگ شدم که نقدپذیری و سئوال پرسیدن و یادگرفتن از دیگران از اصولش بود.

متاسفانه بعضی از مشورت ها اینجا برای من به بیراهه بردن و مغرضانه بود. به نظر من رقابت در هنر کار احمقانه ای هست چون هیچ کسی جای دیگری را نمیگیره. هنر سقف نداره و هیچ کس نمیتونه بگه که من از کس دیگری بهترم. هنر مثل دریایی هست که شما توش می افتید و باید شنا کنید؛ اگر شنا کردن بلد باشی و خودت رو آماده کرده باشی، جلو میری و زنده میمونی و لذت می بری، اگر بلد نباشی غرق میشی به همین سادگی. به جایی نخواهی رسید، ممکنه مقطعی به یک تخته پاره خودت را بند کنی، ولی فایده نداره.

 

از اجرای جدید Art بگو.

ـ Art را چهار سال پیش در مونترال به روی صحنه بردم با بازیگران دیگری. بسیار از آن استقبال شد. بالانویس انگلیسی هم داشتیم برای تماشاگران غیرایرانی. این نمایشنامه نوشته ی خانم یاسمینا رضا نویسنده ی فرانسوی ست و آقای داریوش مودبیان به فارسی ترجمه کرده، البته من هم مجبور شدم تغییراتی که برای نمایش لازمه در ترجمه بدهم.

این نمایشنامه به سی زبان زنده ی دنیا ترجمه شده. دستمایه اش یک تابلوی سفید است. سه دوست هستند که رابطه ی قدیمی با هم دارند که یکی از اینها کارش در حوزه ی هنره و میره یک تابلویی که کاملن سفیده به قیمت گزافی میخره. و تمام نمایش “چلنج” این سه نفر برای نگه داشتن رابطه شون هست که به واسطه ی خرید این تابلو در معرض خطره، یکی قبول داره، یکی قبول نداره، و چالشی بین سه نفر ایجاد کرده که یک فضای خیلی زیبا، کمدی و جذاب ایجاد می کنه و در واقع این تابلوی سفید بهانه هست برای حرفهایی که درباره ی هنر گفته میشه و این موضوع رو میشه به چیزهای دیگه هم تعمیم داد.

در اجرای تورنتو هم بالانویس انگلیسی داری؟

ـ نه متاسفانه، اینجا امکانات این کار نبود. من غیر از یکی از نمایش هام (شام آخر) هر چه را که در مونترال به صحنه بردم یا بالانویس فرانسه داشت یا انگلیسی، ولی اینجا ضمن اینکه شرایط کار مهیا نیست، فکر کردم هدف را بگذارم روی مخاطب فارسی زبان.

بازیگران این نمایش را معرفی میکنی؟

ـ یاشا خضوعی و بهرنگ رهبری و خودم. یاشا رو خیلی ساله که می شناسم. من فارغ التحصیل شدم او وارد دانشگاه شد. من داشتم پایان نامه ی دوستم را کارگردانی می کردم که یاشا را برای دستیار کارگردان به من معرفی کردند و اونجا شروع همکاری ما بود. از آن زمان بیشتر با هم کار کردیم و بیشتر آشنا شدیم تا اینکه من به کانادا آمدم و حدود سه سال بعد یاشا آمد کانادا و دوباره در مونترال با هم همکاری داشتیم. در “خدای کشتار”، “مراسم قطع دست”و فیلم “ده و ده دقیقه” و این نمایش یاشا حضور داشته.

با بهرنگ اولین کارم هست. خیلی خوب کار میکنه. بین شخصیت های این نمایش یک “کمیستری” لازمه که بین ما هست. این سومین کار بهرنگ در کاناداست.

بین کارهای فارسی زبان این اولین باره که هر سه بازیگر روی صحنه تحصیلات تئاتری دارند.

کارگردانی و بازیگری همزمان سخت نیست؟

ـ چرا خیلی سخته. من به کسی پیشنهاد نمیکنم چنین بکنه، اما گاهی چاره نیست چون بازیگر کم هست. وقتی از بیرون صحنه نگاه می کنی بهتر میتونی کنترل کنی، ولی وقتی خودت هم در صحنه هستی کنترل صحنه سخت می شه.

هنر Art

نویسنده: یاسمینا رضا

کارگردان: نعیم جبلی

بازیگران: یاشا خضوعی، بهرنگ رهبری، نعیم جبلی

از ۲۶ تا ۲۹ اپریل ۲۰۱۸

مکان: Small World Music Centre

۱۸۰ Shaw Street, Toronto

برای خرید بلیت به لینک زیر مراجعه کنید

www.eventbrite.ca/e/art-tickets-44199790764

از وبسایت کمپانی هشت پا دیدن کنید: http://www.hashtpaproductions.com/art-23/