دلار جهانگیری ۴۲۰۰ تومان، محل فروش، سبزی فروشی سرکوچه آقای احمدی نژاد!

*

اینکه می گویند یکنفرهرچه دلارداشته ایم برده خارج، شایعه است. در خارج دلاربه اندازه کافی هست!

*

سُک سُک!

شکسته شدن رکورد طلاق درایران، آدم را یاد بازی های بچگی می اندازد.

با سرعت می دویدیم، دستمان را می زدیم به دیوار، می گفتیم سُک سُک ، وبرمی گشتیم!؟

*

دلارهفت تومنی جزء آثارباستانی ایران به ثبت جهانی رسید، وباستان شناسان عکسش را قاب گرفتند وزدند به دیواراتاق شان!

*

قیمت سکه بهارآزادی که به یک میلیون و۸۲۰ هزارتومان رسید، ایرانی ها هم معنی بهاررا درک کردند وهم آزادی را!

*

لندن برای جلوگیری ازخشونت ها، ماموران بیشتری درشهرمستقرمی کند. بی بی سی

آدم می ترسه یک روزصبح بره توی خیابون ، ببینه غیرازخودش بقیه همه مامورند ومعذور!

*

میلیون ها غزل وقصیده درمورد قلب ساخته ایم، اما دریغ ازیک بیت شعرکه درمورد مغزگفته باشیم. اصولا کسی مغزرا داخل آدم حساب نمی کند!

*

کاش درکلاس درس ریاضی، به بچه ها یاد می دادند که یک تحصیلکرده ابله، ازیک بی سواد ابله، ابله تراست!

*

خانمه می گفت به حرف های اقتصاددان ها خیلی توجه نکنید.

شوهرمن اقتصاد دانه ولی هروقت میریم خرید ازمن می پرسه پری به نظرتو گران نیست، بخرم؟!

*

اونهایی که خواندن نمازباران را چاره رفع خشکسالی می دانند، کاشکی یک نمازی هم می خواندند که کمبود وگرانی دلاربرطرف بشه!

*

اشتباهی که تکرارمی شود!

هرکی رئیس جمهورمیشه،میگه هدف من بهبود وضع زندگی اقشارکم درآمده ولی معلوم نیست چه اشتباهی صورت می گیره که موقع رفتنش آدم می بینه درآمد اقشارکم درآمد کم ترشده ودرآمد اقشارپردرآمد بیشتر!

*

آنوقت میگن چرا در وزنه برداری پیشرفت نمی کنیم!

*

سازمان ملل ازدولت های جهان خواست رسانه های کشورشان را آزاد بگذارند.

دولت ها هم جواب دادند آی به چشم، شما امربفرمائید!

*

پسره پرسید با من ازدواج می کنی؟

و دختره معصومانه جواب داد: آخه من که هنوزدماغم را عمل نکرده ام!؟

*

تمام تلاش مفسرین این است که بفهمند پشت پرده چه خبراست واصلا توجه ندارند که اصولا پرده را آویزان می کنند که کسی نبیند پشت آن چه خبراست!

*

تنوعی که در زندگی ما ایرانی هاست، کم نظیر است. هربارگول یه آدم دیگر را می خوریم!

*

بیشترگرانی ها مربوط به ایام عید بود. سیزده بدرکه تمام شد ، همه چیزدوباره ارزان شد.

دیروز جای شما خالی ۷۰ تومن دادم یه دونه پسته خریدم و خوردم و دلی ازعزا درآوردم!

*

خدا شاهده اگرایران نباشد ، خبرگزاری های جهان بدبختند.

یک روزبه خاطرنامه های احمدی نژاد به رهبربرای دنیا خبرمی سازیم، یک روز برای گرانی ونایاب شدن دلار، یک روزبرجاممان خبرسازمی شود ویک روزفرجاممان، یک روزبه خاطرزلزله کرمانشاهمان برای دنیا خبرتولید می کنیم،یکروزبرای بی توجهی به همان زلزله زدگان، یک روزمالباختگان کشورمان خبرسازمی شوند یک روز خشک شدن رودخانه های زاینده رود وکارون مان، یک روزخشک شدن دریاچه ارومیه مان خبرتولید می کند وروزبعدش هم همان دریاچه به خاطراینکه چند تا سطل آب می ریزیم توش واعلام می کنیم که احیائش کردیم!

یکروز…

راستی این کشورهای دانمارک وفنلاند وسوئد ونروژ را خدا واسه چی خلق کرده؟ هیچوقت آزگاریک خط خبربرای دنیا تولید کرده اند؟!

*

درجمعی صحبت ازنگهداری سگ وخرج وزحمت ها وضمنن محسناتش بود،دوستی گفت من ازاین سگ کوچولوها که دخترهمسایه مان نگهداری می کند خوشم می آید…

ماشالا یک متروهشتاد سانتیمترقدشه، کفش پاشنه بلند وشلوارتنگ می پوشه، عینک آفتابی میزنه، ودرحالی که لبخند به لب دارد وآدامس می جود، خرامان خرامان سگش را می برد ومی چراند…

گفتم عزیزمن تو ازدختره خوشت میاد چرا سگ بدبخت را بدنام می کنی؟ بریم خواستگاریش؟!

*

دوستی می گفت به محض اینکه لپ تاپ را میذارم کناروکتابی را برمی دارم که چند صفحه بخوانم، چشمام شروع می کنه به سوختن، هم گرسنه ام میشه وهم تشنه ام، کمرم احساس خستگی می کند وکلیه هام به کارمی افتند، خمیازه پشت خمیازه شروع میشه جوری که آرواره هام درد می گیره وگوشم وزوزمی کنه، منم کتاب را پرت می کنم روی مبل،دوباره لپ تاپ را میذارم روی زانوهام ومیگم کتاب خواندن ازسلامتیم که واجب ترنیست …؟!

*

چقدرخوبه که قانون حداقل ازثروتمندان حمایت می کند وگرنه که سنگ روی سنگ بند نمی شد!

*

خدا بیامرزد پلنگ صورتی را…

یکی نیست به من بگوید آقاجان توکه ازسینما چیزی سرت نمیشود، مگرمجبوری نقد سینمایی بنویسی؟ والبته اگرکسی پیدا شد وچنین جسارتی کرد! به اوخواهم گفت قربات گردم، اوّلن آنچه من می خواهم بنویسم، نسیه سینمایی هم به حساب نمی آید چه برسد به نقد سینمایی. دوّمن، روزگاری بود که من هرروزهفته به سینما می رفتم، حق ندارم بابت آنهمه پول بلیتی که پرداخته ام چارتا کلام درمورد سینما اظهارنظرکنم؟! تازه مگرچی می خواهم بنویسم؟ می خواهم بنویسم با مرگ بلیک ادواردز، خالق پلنگ صورتی، کم کم دوران غول های با ارزش سینما به پایان می رسد، همین. این یک جمله دیگراینقدرحرف وبحث دارد؟!

بلیک ادرواردز شوهرجولی اندروزکه فیلم اشک ها ولبخندهای او تابه حال میلیون ها نفررا خندانده وگریانده، خالق کمدی های ظریف وزیرکانه ای چون صبحانه درتیفانی و پلنگ صورتی بود که درآنها اودری هیپبورن و پیترسلرز، نقش های جاودانه ای ایفا کردند.

هنرپیشگانی امثال کاری گرانت،جک لمون وتونی کورتیس که ادواردز با آنها کارمی کرد،همه جاودانه شده اند وفیلم هایی ساخت مثل “این است زندگی” که بایستی دید ولذت برد.

ازاین مقدمه، می خواستم برسم به آنجا که بگویم خدا رحمت کند دورانی را که سینما برای خودش آدمی بود!

شماها یادتون نمیاد، یک وقتی درفیلم ها عشق و محبت ترویج می شد، انسانیت به محک گذاشته می شد، عشق واقعی مطرح بود، هرفیلم پیامی داشت، چارلی چاپلینی بود ولورل وهاردی ای، ویکتوریو دسیکائی داشتیم وفدریکو فلینی ای که بشر را داخل آدم حساب می کردند.

حالا بگذریم که فلینی درفیلم “ساتریکون” همین بشررا مثل یک دستمال کاغذی مچاله می کرد وازسینما می انداخت بیرون!

در”ساتریکون” یک ثروتمند یا پادشاه، وصیت می کرد که هرکس سهمی ازارث من می خواهد، باید تکه ای ازجنازه من را بخورد. وآقا بر سرخوردن جنازه ایشان چنان غلغله ای شد که برو وببین!

اکثرفیلم های امروزسینما نه پیامی دارد ونه حرفی. خرچنگ قورباغه های خیالی میلیون ها سال پیش وحیوانات ما قبل تاریخ را با حقه های سینمایی می اندازند به جان یک دخترنیمه لخت تا مثلا هیجان خلق کنند…

اکثرفیلم ها تاثیرپذیراززندگی بشرامروزی است وپراز کشت وکشتاروخشونت، دروغ وحقه بازی، ریا و نامردمی، کلک وکلاهبرداری، به سخره گرفتن انسانیت ومال اندوزی با انباشتن فیلم از صحنه های سکس بی پروا.

خدا رحمت کند سینما را، خدا بیامرزد پلنگ صورتی را وخدا رحمت کند بشریت را. واینطوری که بویش می آید احتمالن روزی خواهد رسید که آدمها حسرت دوران ما را بخورند!