مینا احدی: تنها چیزی که مقدس است حق انسان است که باید آزاد باشد از تمام آن حق استفاده کند!

مینا احدی کنشگر حقوق بشر، مدافع حقوق زنان و علیه سنگسار و اعدام، در سال (۱٣٣۵)۱۹۵۶ در ابهر متولد شد. او در دانشگاه تبریز به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. احدی از اولین روز به قدرت رسیدن حکومت اسلامی علیه این حکومت بود و به دلیل سخنرانی در میتینگ علیه حجاب در شهر تبریز، از دانشگاه اخراج شد و به ناچار به فعالیت مخفی علیه حکومت اسلامی رو آورد.

با یورش پاسداران به خانه ی آنها در سال ۵۹ همسر و چند مهمانشان دستگیر شدند که شش نفر از آنها یک ماه بعد در زندان تبریز اعدام شدند. از جمله اعدام شدگان همسر مینا احدی، اسماعیل یگانه دوست (دانشجوی فیزیک در دانشگاه تبریز) بود. این اعدام مصادف بود با سالروز ازدواج آنها که تنها توانستند یک سال با هم زندگی کنند.

مینا احدی که از سوی جمهوری اسلامی  غیابی به اعدام محکوم شده بود، مخفیانه یک سال در تهران زندگی کرد و بعد به کردستان رفت و ده سال در آن جا به فعالیت پرداخت و در نهایت در سال ۱۹۹۰ به وین رفت و همچنان به فعالیت های خود علیه حکومت اسلامی ادامه داد.

او در سال ۱۹۹٣ در کنفرانس جهانی حقوق بشر در وین شرکت و علیه سنگسار و حجاب اسلامی سخنرانی کرد. در سال ۱۹۹۵ در کنفرانس جهانی پکن با حضور ٣۵۰۰۰ زن از سراسر جهان شرکت کرد و سخنرانی های متعددی انجام داد. او پیگیرانه با راه اندازی کمپین های بین المللی علیه اعدام و سنگسار به مبارزه ی خود ادامه داد. برخی از این کمپین ها از جمله کمپین سکینه محمدی را  هنرپیشگان مطرح هالیوود حمایت  کردند، که نظر جهان را به مسئله ی قانون سنگسار در حکومت اسلامی جلب کرد.

او در سال ۲۰۰۷ نهاد اکس مسلم را بنیانگذاری کرد. این سازمانی است علیه دخالت و نفوذ سازمانهای اسلامی در اروپا و دخالت آنها در مقدرات و زندگی میلیونها نفر مردم فراری و یا مهاجر از کشورهای اسلامی، و همچنین اعلام علنی امکان دست کشیدن از مذهب اسلام که در این مذهب و در حکومت های اسلامی عملا ممنوع اعلام شده و در کشورهایی مثل ایران ارتداد با  حکم اعدام پاسخ می گیرد.

با مینا احدی به دلیل حضورش در تورنتو برای ایراد دو سخنرانی در روزهای یکشنبه ۱۶ جون و یکشنبه ۲۴ جون، گفت و گویی انجام داده ایم که در زیر می خوانید. این گفت و گو از راه دور و کتبی انجام شده. با سپاس از خانم احدی.

 

تاکنون چند کمپین را نمایندگی کرده اید؟

ـ از سال ١٩٩٠ که به اروپا آمده ام، کمپین های متعددی را پیش برده ام، علیه سنگسار و اعدام در ایران و همچنین دفاع از حقوق زنان، شاید اینجا بتوانم به چند نمونه مهم اشاره کنم. کمپین نجات مریم ایوبی، کبری نجار و سکینه محمدی آشتیانی که در سال ٢٠١٠ بود و عملا باعث متوقف شدن سنگسار در ایران شد.

کمپین علیه اعدام از جمله کمپین نجات کبری رحمان پور، شهلا جاهد، دلارا دارابی و ریحانه جباری، که این کمپین ها، البته تاثیر زیادی در تقبیح اعدام و تثبیت این تعریف که اعدام قتل عمد دولتی است داشت و توانست آگاهگری زیادی ایجاد کند و اگر چه ما در مواردی موفق نشدیم عزیزان زیادی را که محکوم به اعدام بودند نجات دهیم، ولی تعدادی از خطر اعدام نجات پیدا کردند و مبارزات گسترده ای را در ایران و در دنیا علیه اعدام دامن زدیم.

یکی از مهمترین کمپین ها که الان مشغول آن هستیم کمپین نجات رامین حسین پناهی از اعدام است. فعال سیاسی که حکومت این روزها قصد اعدام او را دارد و ما در سطح گسترده ای در ایران و در خارج از ایران کمپین نجات او را به پیش میبریم. البته این کمپین با حضور فعالانه خانواده رامین و برادر گرامی او امجد حسین پناهی به پیش برده میشود که ایشان هم ساکن آلمان هستند.

کمپین های علیه حضور مقامات حکومت اسلامی در خارج کشور هم داشتیم که مهمترین و موخرترین آن کمپین دستگیری و محاکمه شاهرودی بود که توجه دنیا را به خود جلب کرد و نشان داد هیچ جا برای مقامات حکومت اسلامی امن نیست. و اکنون درگیر کمپین علیه اعطای جایزه دویچه وله به زیباکلام هستیم که او را به عنوان قهرمان دفاع از آزادی بیان معرفی می کنند و جایزه آزادی بیان را روز ١٢ ژوئن می خواهند به او بدهند.

مینا احدی در دفتر شهروند
عکس آرشیوی

چگونگی انتخاب این کمپین ها را توضیح دهید؟

ـ من یک فعال سیاسی و یک کمونیست هستم. قبل از هر چیز نکته مهم این است که مسائل و مشکلاتی قلبم را به درد می آورد و فکر می کنم باید کاری کرد. زندگی من یک نمونه بارز از زندگی نسلی هست که برای یک زندگی بهتر مبارزه کرد و چون حکومت پهلوی را قبول نداشت به خیابان رفت و در انقلاب عظیم مردم علیه دیکتاتوری پهلوی شرکت کرد. نسل من که میلیونها نفر را شامل میشویم، خواهان حکومت اسلامی نبودیم و از همان روز اولِ شکل گرفتن نطفه ی نامیمون حکومت اسلامی که البته به کمک دول غرب داشت پیش میرفت، به خانه ها نرفته و نه گفتن به خمینی و ارتجاع اسلامی را بر پرچم خود حک کردیم. زندگی من یک نمونه از این نسل شکست نخوردگان است. اگر چه بسیاری از ما را کشتند، اما بازماندگان آن نسل کشی که خود را مبارز راه آزادی و برابری انسانها میدانستند، پرچم و سیاست آزادیخواهانه و برابری طلبانه را یک لحظه هم بر زمین نگذاشتند. آن تعدادی که جان سالم به در بردیم به مبارزه ادامه دادیم و من در آن دوره شانس آشنایی با منصور حکمت و سپس فعالیت در حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری ایران را داشتم. به عنوان یک فرد و یک زن، هم در دوران شاه و هم در دوران حکومت اسلامی فعالانه علیه قوانین ظالمانه سرمایه داری و اسلامی، علیه سنتهای ضد زن و سیاستهای ضد انسانی حکومت اسلامی بوده ام. من همچنان این راه را ادامه میدهم و به پیروزی آزادی و برابری علیه قوانین نابرابر و ظالمانه نظام سرمایه داری اعتقاد راسخ دارم.

وقتی دیدم که اولین حربه جمهوری اسلامی قتل و اعدام هست به عنوان فردی که همسرم را در روز سالگرد عروسی مان یعنی درست یکسال از ازدواج مان اعدام کردند و بسیاری از دوستانم را از دست دادم، یک فعال پر خروش علیه اعدام شدم و کمپین هایی را سازمان دادم که  صدای اعتراض ما را به گوش دنیا رساند و یا به عنوان یک زن وقتی دیدم زنان سرکش را سنگسار میکنند، یک هدف زندگیم را این گونه تعریف کردم که علیه این بربریت اسلامی کاری بکنم. پس در مقابل مهمترین معضلات کمپین سازمان دادن اساسا باید امر هر انسان معترضی باشد و من در کنار هزاران نفر از دوستانم این کار را انجام دادم. شانس بزرگم این بود که عضو یک حزب بودم با صدها فعال در ایران و در دنیا که انجام این امور مهم را ساده می کردند.

شما عضو مرکزیت و سخنگوی حزب کمونیست کارگری ایران هستید و فعال در این حزب، چگونه کارهای مدنی و کمپینی تان را با کارهای سیاسی پیوند می زنید و اصولا این دو در یک دیگر موثرند یا نه؟

ـ شاید این تصویر از فعالیت احزاب سیاسی را باید به نوعی باز تعریف کرد. یک حزب سیاسی طبق تعریف برای ایجاد تغییر در جامعه و رشد آگاهگری و سازمان دادن مبارزات مردم تشکیل می شود. حزب یک ابزار مهم در متشکل کردن مبارزات مردم ناراضی از وضع موجود است و قبل از هر چیز امری و هدفی را نمایندگی می کند که برای آن تشکیل شده است. ما در مورد یک حزب کمونیستی که معطوف به ایران هست حرف می زنیم. پس این حزب باید بگوید چرا حکومت اسلامی قدرت را گرفت، این حکومت ماهیت طبقاتی اش چیست و برای سرنگونی این حکومت و ساختن دنیای بهتر به چه طبقه ای باید اتکا کرد و چه باید کرد. حزبی که درد دارد، امر دارد و متاثر از معضلاتی است که مردم با آن دست و پنجه نرم می کنند. حزبی که در ایران فعالیت کند و علیه مثلا اعدام کاری نکند، بهتر است درش را تخته کند. زیرا مسئله ی اعدام در ایران مهمترین حربه ی حکومت اسلامی برای ادامه حیاتش است. حزبی که علیه زن ستیزی مفرط اسلامی حرفی نزند کاری نکند و سنگسار را امری کوچک جلوه دهد و یا حزبی که در مورد فقر و دستمزدهای پرداخت نشده کارگران، در مورد حضور عوامل رژیم در خارج و غیره و غیره حرفی نزند و کاری نکند، از نظر من هر سیاست و برنامه دیگری داشته باشد به جامعه ایران امروز بی ربط است و یک محفل وراجی های مداوم است که دردی را از مردم ایران دوا نمیکند.

ما در ایران با یک حکومت اسلامی طرف هستیم که حقوق فردی و مدنی شهروندان را به رسمیت نمی شناسد، تا داخل رختخواب مردم قانون تعیین کرده و همه این قوانین را مبتنی بر اسلام توضیح می دهد حزبی که علیه اسلام و اسلام سیاسی حرف نزند و برنامه ای در مقابله با رشد اسلام سیاسی در اروپا و غرب نداشته باشد، به درد هیچ امری نمیخورد. من میدانم که مخالفان ما و یا مخالفان من می گویند مینا احدی فعال حقوق بشری است و فعالیت کمونیستی و یا سیاسی امر دیگری است. اتفاقا باید به این نگرش حمله کرد و گفت شمایی که فعال کمونیستی و یا سیاسی هستید باید بیلان کارتان را نشان دهید چه کرده اید و مشغول کدام کار هستید. حزب کدام جنبش و کدام طبقه هستید؟

حزب یک پدیده سیاسی است و باید  برای تغییر قوانین و سیستم و مناسبات تولیدی حاکم بر جامعه برنامه داشته باشد. من میگویم حزب ما بر مبنای نقدی که به جامعه سرمایه داری دارد مشغول ساختن انقلابی کمونیستی و زیر و روکننده برای رفاه و آزادی و برابری برای همگان است و این کار در ایران با مبارزه روزمره در عرصه های مختلف ممکن میشود. عرصه هایی همچون جنبش کارگری، جنبش دفاع از خلاصی فرهنگی، جنبش زنان و جنبش علیه اعدام، علیه سنگسار و علیه اسلام سیاسی و… به پیش برده میشود.

خط قرمزهای شما برای همکاری با دیگر نیروهای سیاسی اجتماعی در کارهای سیاسی-اجتماعی تان کدام ها هستند؟

ـ ما بارها گفته ایم در مبارزه علیه اعدام و یا سنگسار و در مبارزه در دفاع از حقوق انسانی حقوق زنان و در دفاع از اعتراضات روزانه کارگران و مردم می توانیم با هم همکاری کنیم. در وهله اول سازمانها و احزاب و شخصیت هایی که خود را چپ تعریف می کنند. چپ اجتماعی در افکار عمومی این تعریف را دارد کسانی که مخالف ظلم و استبداد و دیکتاتوری و نابرابری هستند. کسانی که خواهان رفاه و آزادی و برابری و حقوق انسانی برای همه هستند، برابری طلبان، عدالت خواهان و انسان دوستان.

به نظر من اکثریت مردم ایران و اکثریت تبعیدیان و فراریان از دست حکومت اسلامی چنین افرادی هستند و ما می توانیم در کنار هم قرار گرفته و متحدانه مبارزاتمان را پیش ببریم. نکته مهم این است اگر کسی و یا سازمانی می گوید در کمپین نجات رامین حسین پناهی منهم هستم برای من خط قرمزی وجود ندارد. کما اینکه الان آخرین کمپین گسترده ای که به پیش می بریم با حضور تقریبا همه سازمان های سیاسی است و شاید تنها استثنا طرفداران حکومت قبلی در ایران هستند که در این مورد هم تقریبا ساکت بوده اند. آنها در هیچ کمپین آزادیخواهانه و برابری طلبانه ای حضور نداشته و ندارند. شما نمی بینید جایی کاری به نفع مردم کرده باشند و این ناشی از ماهیت جنبش و حکومت مورد نظر آنها چه در گذشته و چه آینده است. این دیگر روشن است هر کسی خواهان آزادی و برابری و رفاه برای مردم ایران است و حق حیات را پذیرفته باید برای آن کاری بکند و تلاشی در دستور داشته باشد.

از انتشار کتاب زندگی نامه تان بگویید؟

ـ یک کتاب در مورد زندگی و فعالیت های من منتشر شده که به زبان آلمانی است به اسم: “من از مذهب گریزانم” در این کتاب که خوشبختانه الان بخش هایی از آن در کتب درسی هم مورد استفاده قرار گرفته، تاریخ ایران در شصت سال اخیر و همچنین مبارزات مردم و زندگی خودم به عنوان یک زن عاصی از نظم حاکم و فعال برای تغییر آن که در اروپا هم سازمانی درست کرده به اسم شورای مرکزی اکس مسلم و یا کسانی که از مذهب و اسلام دست کشیده اند، مورد بررسی قرار گرفته است.

در مورد زندگیم البته فیلمی در حال ساختن است که توسط کارگردان آلمانی یولیان واینرت تهیه می شود که امیدوارم این پروژه هم بتواند بخشی از درد و رنج مردم ایران و مبارزات آنها را برای مردم دنیا ملموس تر کند.

شما تاکنون موفق به دریافت جوایزی شده اید این جوایز به خاطر تلاش های سیاسی تان بوده و یا پیشبرد کمپین های موفق تان؟

ـ جوایز در این دنیا رنگ نظام ها و سیستم موجود را دارد. شما می توانید راحت از نهادها و دولتهای اروپایی و … جایزه بگیرید اگر در مجموع موافق سیستم باشید، جایزه دادن به یک زن کمونیست از ایران که زبانش علیه سیستم، دول غربی، احزاب در قدرت و همچنین مذهب و نابرابری و بی عدالتی دراز است، سخت است. با وجود این من جایزه سکولاریست سال را البته از یک سازمان غیردولتی و آته ایست در انگلستان گرفتم و سپس جایزه ادبی سال را از یک سازمان زنان اتریشی، همه اینها به دلیل کمپین ها و فعالیتهای من در نقد اسلام سیاسی و اسلام بوده است.

چرا فکر می کنید که همبستگی با زندانیان سیاسی ایران ضرورت دارد؟ این زندانیان سیاسی الزاما باید چپ باشند تا از همبستگی شما بهره مند شوند؟

ـ ما شاید در این مورد نیز جزو احزاب سنت شکن بوده ایم که گفته ایم زندانی سیاسی خودی و غیرخودی نداریم. هیچ نهاد و دولتی حق ندارد افراد را به دلیل فعالیت سیاسی و نقد دستگیر و زندانی کند و خواست نداشتن زندانی سیاسی و آزادی بدون قید و شرط بیان از جمله خواستهایی است که گرایش کمونیزم کارگری از آن دفاع میکند و از روز اول دفاع کرده و برای آن مبارزه کرده است.

همبستگی با زندانیان سیاسی یک ضروت مهم مبارزه ما است. نگاه کنید به انسانهای محترمی که با عقاید متفاوت سالها است اسیر این حکومت هستند. مهم نیست از کدام سیاست و عقیده دفاع می کنند. اگر کسی آزادی بیان را بدون قید و شرط می پذیرد قاعدتا دفاع از آزادی بیان هر انسانی را وظیفه خودش میداند. در درون زندان هم البته زندانیان برایشان تفاوت زیادی نمی کند کی وابسته به کدام جریان و جنبش است. مهم این است که همه آنها به دلیل نقد و مبارزه اسیر حکومت هستند و در موارد زیادی متحدانه مبارزه می کنند.

حکم زندان به جرم ابراز نظر و نقد، یک شرم بشر است که باید در همه جا فورا برچیده شود.هر کدام از ما یک بار شانس زندگی کردن داریم و مدت کوتاهی می توانیم زندگی کنیم کسی نباید تحت هیچ دلیل و برهانی مانع بیان و نظر و نقد ما بشود.

ما اعلام کرده ایم که هیچ چیز مقدس نیست و همه پدیده های سیاسی و تاریخی و طبقاتی و مذهبی و… قابل نقد هستند و نباید کسی مانع آن باشد. از نظر ما تنها چیزی که مقدس است حق انسان است که باید آزاد باشد از تمام آن حق استفاده کند.

در پیوند با جنبش دادخواهی فکر می کنید ایرانیان خارج از کشور تاکنون توانسته اند مسئولیت خود را ایفا کنند؟ و اصولا چرا جنبش دادخواهی مهم است؟ این جنبش  چه دردی از جامعه را دوا می کند؟

ـ جنبش دادخواهی مهم است هم به دلیل اینکه مادران و پدران و همسران و فرزندانی که عزیزان آنها را یک حکومت فاشیست از بین برده، ببینند که در این دنیا می توان امید به عدالت داشت و می توان جانیان و قاتلین را پای میز محاکمه کشاند و از حقوق انسانی از دست رفتگان دفاع کرد.

این جنبش مهم است در عین حال برای درس گرفتن از اتفاقاتی که افتاده است. برای مردم مهم است که دنیا ببیند و بیاموزد و جلوی تکرار این فجایع از طریق درس آموزی و در عین حال محاکمه جانیان گرفته شود.

نگاه کنید در آلمان نازیها که چند میلیون انسان را کشتند، در کوره های آدم سوزی تعداد زیادی همکاری کرده و یا تعداد بسیار زیادتری در سکوت نظاره گر این جنایت سازمان یافته بوده اند. دادگاه های زیادی تعداد قابل توجهی از آنها را محاکمه کردند و جامعه آموخت که چگونه با چنین فجایعی مقابله کند. اما این پروسه در آلمان هم کامل پیش نرفت به نظر من متاسفانه جنبش دادخواهی ضعیف بود در این کشور، در مورد این فاجعه زیاد حرف می زنند، در مدارس درس می دهند و آنقدر تکرار کرده اند که همه به نوعی این درس را بلدند، اما هنوز هم تعدادی از آخرین بازماندگان همکاران فعال هیتلر، قاتلین در آرامش زندگی می کنند و خیلیها از دست قانون فرار کردند چرا که حکومت های بعدی در درون خود بسیاری از قاتلین و طرفداران هیتلر را استخدام کرده و در مجموع اکثرا بدون محاکمه به همدیگر کمک کردند. این دردناک است و نباید اجازه بدهیم در ایران این پروسه ناقص اجرا شود. در ایران باید از این تجربه درس گرفت و جنبش دادخواهی را درست و حسابی و دقیق پیش برد.

حزب شما، ایران آینده را چگونه ترسیم می کند؟ ایرانی تک حزبی و یا ایرانی چند حزبی؟ اقتصادی آزاد یا دولتی؟

ـ بین دو راهی های انتخاب بین بد و بدتر همواره راه حل های دیگری وجود دارند. یک نکته مهم است در ایران آینده همه باید آزاد باشند حرفشان را بزنند حزب درست کنند، فعالیت سیاسی کنند، حکومت را نقد کنند، مزاح کنند و کاریکاتور بکشند و یا دسته و گروه و سازمان تشکیل داده و به امری که برای خودشان مهم میدانند مشغول شوند. در این مورد باید آزادی بدون قید و شرط بیان، تحزب و تجمع و اعتصاب و… قانون بشود.

ما باید از سیستم های موجود در اروپا و غرب بسیار آموخته و در عین حال از اینهم فراتر می رویم. نگاه کنید در اروپا راحت نمی توان یک حزب را ممنوع کرد در همین آلمان سالها است برای ممنوع کردن حزب طرفدار نازیسم، می آیند و می روند و دادگاه قانون اساسی آلمان دلایل را کافی نمی داند، برای ممنوعیت حزبی که از نازیسم دفاع می کند. صرف دفاع از یک ایده هر چند غلط نمی تواند دلیل ممنوعیت حزبی باشد. بنابر این از نظر ما ایران تک حزبی امری مستبدانه و غیر قابل تصور است.

ما خواهان آزادی بدون قید و شرط همه احزاب از چپ ترین تا راست ترین آنها هستیم. هیچ حزبی را نباید به صرف بیان و نظر سیاسی و مذهبی ممنوع کرد. کسی که این کار را بکند با آزادی بیان مشکل دارد و این خلاف برنامه ما است.

می خواهم بگویم در آینده ایران با این همه تجربه خونین در ایران و بعد از صد سال دیکتاتوری های رنگارنگ در دوران مدرن و با وجود امکانات ارتباط اجتماعی و رشد دانش و فرهنگ سیاسی بین مردم، من معتقدم دیکتاتورها شانس زیادی نخواهند داشت و همه چیز برای ساختن یک آینده بهتر فراهم است.

در  مورد اقتصاد آزاد یا دولتی هم باید بگویم هیچکدام از این دو فرم راه حل آتی ما در ایران نیست. این شاید مهمترین معضل جامعه است، اگر بتوانیم پاسخ درست به آن بدهیم، ریشه مشکلات را پاسخ داده و راه حلی در مقابل جامعه گذاشته و آنرا عملی کرده ایم که واقعا کمک خواهد کرد وارد دوران احترام به بشریت شویم.

امروز در پیشرفته ترین کشورها با سیاست اقتصادی بازار آزاد می بینیم که کماکان مردم برده سرمایه هستند و دولتها لابی های کنسرن های بزرگ و زندگی میلیونها نفر با یک جنگ سخت روزمره برای بقا و حفظ استانداردهای اولیه همراه است. همه مجبور به فروش نیروی کار هستند و  اسیر سیستمی که هدفش سودآوری است نه رفاه و امنیت و سلامت و استاندارد خوب برای زندگی همگان.

در همین اقتصاد بازار آزاد تجمع و تمرکز سرمایه هر روز  محدود تر و در دست تعداد کمتری از صاحبان سرمایه قرار میگیرد. چنانچه طبق آمار آکسفام اکنون ده نفر از صاحبان سرمایه بیش از نیمی از جمعیت کل کره زمین ثروت و دارایی تحت مالکیت دارند. یعنی ده نفر به اندازه ۴ میلیارد نفر بشر ثروت دارند. معلوم است که این راه حل نیست و ادامه دار هم نمیتواند باشد. در مقابل در دوره صد سال اخیر با اقتصاد دولتی که در مواردی هم به اسم کمونیزم و راه حل چپ به افکار عمومی فروخته شده روبرو هستیم. اقتصاد دولتی در حقیقت همان سرمایه داری دولتی است. با رنگ و لعاب دیگر. این دو تفاوتشان این است که در اقتصاد بازار آزاد سرمایه در دست چند نفر متمرکز میشود و در اقتصاد سرمایه داری دولتی در دست صاحبان قدرت. بنابر این از منظر مردم و شهروندان این دو یک ماهیت استثمارگرانه دارند. در هر دو سیستم کار مزدی قانونی است و استثمار انسان از انسان پایه و ارکان آنها است. در حالیکه ما معتقدیم باید به استثمار انسان از انسان پایان داده شود و کار مزدی لغو شود. بنابر این بدون خلع ید از سرمایه داران حاکم و اجتماعی کردن کل وسایل تولید و اقتصاد در جامعه، شهروندان نمیتوانند به جامعه انسانی دست پیدا کنند. با اجتماعی کردن تولید و وسایل تولید در جامعه بشر میتواند تاریخ انسانی خود را بر سکوی تاریخ جامعه مدنی برپا دارد.

بنابر این روشن است از نظر من راه حل کمونیستی سرمایه داری دولتی نیست و طبیعی است که سرمایه داری بازار آزاد هم نباشد. بنابر این در مقابل این دو سیستم و شکل اداره اقتصاد، ما مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید و توزیع و …. را آلترناتیو می دانیم. به نحوی که سازمان اقتصادی کشور باید طوری طراحی و هماهنگ سازمان داده شود که تولید انبوه برای رفاه و بر اساس رفع نیاز شهروندان باشد نه برای کسب سود.  از همه امکانات برای بهبود زندگی همه استفاده شود نه سودآوری تعدادی اندک. اینهم امکان پذیر است، اگر تلاش کنیم و عملی اش کنیم همه خواهند دید که زندگی در این کره زمین چقدر بهتر و انسانی تر میشود.

با سپاس از شما برای وقتی که گذاشتید و به پرسش های ما پاسخ دادید.

 

به مناسبت بیستم جون، روز جهانی زندانیان سیاسی، در همبستگی با زندانیان سیاسی ایران و در اعتراض به تخریب گورهای دسته جمعی یکشنبه ۱۷ جون از ساعت ۲:۳۰ تا ۵:۳۰ عصر در سالن اجتماعات مل لستمن برنامه ای با شرکت مینا احدی- شیوا محبوبی-  عزت مصلی نژاد- سهیلا دالوند و عیدی نعمتی، همراه با پیامهای اقبال مرادی- امجد حسین پناهی و محمود صالحی برگزار می شود.