لیلا امامی روز دوشنبه ۱۸ تیر ماه در سن ۸۶ سالگی در فرانسه گذشت. او چند سالی همسر رسمی امیر عباس هویدا، مشهورترین نخست وزیر محمدرضا شاه بود؛ چنانچه قوام السلطنه را به دلایلی در این مقام استثناء بدانیم. خبر مرگ لیلا امامی خویی بازتاب معدودی در رسانه ها داشت و طبیعی است که چنین باشد، زیرا که او نه یک شخصیت سیاسی بود و نه اهل نشست و گفت وگو و حضور در رسانه ها. هنگامی که همسر امیر عباس هویدا هم بود اهل گفت وگو و حضور در رسانه ها نبود. این دوری جویی از چشم اجتماع از آن رو نبود که شخصیتی سنتی داشته است. او در زندگی شخصی و اجتماعی رفتارش مدرن و پیشرو بود و چندان به قراردادهای سنتی و رسمی پایبند نبود، اما در دوران نخست وزیری هویدا، به دور از هیاهوی و چهره نمایی، با او به طور رسمی زندگی مشترک پنج ساله داشت بی آن صاحب فرزند شود.
پس از جدایی از همسری نخست وزیر هویدا، که به دنبال ترور شوهر خواهر لیلا امامی، حسنعلی منصور، جانشین او شده بود، دوستی آنان تا پایان حضور سیاسی هویدا ادامه یافت. لیلا امامی در سال ۱۳۵۰ بی سرو صدا بار دیگر به پاریس کوچید و تا پایان زندگی اش در آنجا زیست. جایی که نوع زندگی مدرن و آزاد و هم شاید گوشه گیری روشنفکرانه اش متاثر از اوضاع روشنفکران سال های اقامتش در پاریس بود که با آنان مراوده داشت.
می شود این جمله اش درباره امیر عباس هویدا را که عباس میلانی در کتاب “معمای هویدا”آن را ثبت کرده به نحوی مصداق زندگی او هم دانست. عباس میلانی هنگام نگارش و تنظیم کار پژوهشی خود درباره امیر عباس هویدا، این فرصت را یافت تا درباره هویدا با این زن انزواجو گفت وگو کند و در کتابش نظر او را درباره زندگی و جایگاه همسر سابقش جویا شود. در میان گفته های لیلا امامی درباره هویدا این حرف که”امیر عباس هویدا برای ایرانی ها خیلی اروپایی بود” از برجستگی بیشتری برخوردار است، هم در شناخت فهم و کردارو هم موقعیت نخست وزیری که به رغم سنت سیاستمداری در ایران، نه تنها دولت”تعجیل”نداشت، که صاحب عمری بلند در سیاست بود.
جدا از این، جمله ی لیلا امامی در مورد هویدا، به هر معنی، چیزی است که خود او نیز در متن آن جای می گیرد. او که میانه ای با تعظیم و تکریم و حضور در دربار و مناسبات تشریفاتی نداشت، جدا از این که صاحب پست و مقامی نشد، روحیه اش با محیط اجتماع ایرانی هم سازگارنبود. گویا علاقه به مطالعه که از نوجوانی به آن خو گرفته بود، آن هم به زبان های فرانسوی و انگلیسی و تحصیل دانشگاهی هر چند ناتمام دررشته ادبیات انگلیسی، او را یکسره به محیط دیگری دلخوش کرده بود.
بجز آن، گفته می شود لیلا امامی در سال های همسری با نخست وزیر، پرورش گل و گل آرایی دلمشغولی دیگری بود که با آن به انزوای خود خواسته اش در ایران پاسخ می داد.
لیلا امامی پیش از ازدواج با امیر عباس هویدا، بیشتر زندگی اش در اروپا و عموما در پاریس گذشته بود و هر بار که برای دیدار با اقوام و خانواده اش به ایران می آمد، گوشه هایی از روحیه سرکش و هنجارشکنش در جامعه سنتی، کم و بیش در جاهایی خودش را نشان می داد.
او نوه ی دختری وثوق الدوله نخست وزیر مشهور اواخر قاجار و از بزرگ مالکان کشور بود. در سال های جوانی یکبار به همراه مادر و مادر بزرگش (مریم وثوق) و جمع بزرگی ازخدمه و وابستگان خانواده وثوق الدوله به گیلان سفر کرد و احتمالا به قصد مهمانی و اقامت در “لشت نشاء” گیلان، در خانه ی بزرگ “فخرالدوله” دختر مظفرالدین شاه قاجار و همسرش”محسن خان امین الدوله” پدر علی امینی یکی از نخست وزیران محمدرضا شاه، و پسر علی امین الدوله نخست وزیر اصلاحگر اواخر قاجار که صاحب زمین های آن منطقه گیلان بودند، چه در آن مهمانی چند روزه، و چه در ادامه همان سفر، در مهمانی دیگر، در نقطه ای دیگر از گیلان، دختری دیده شد که از نگاه مردم متفاوت از دیگران می نمود. از میان آن همه مهمانان، بیش تر از همه نوه وثوق الدوله که دختر جوانی بود رفتاری متفاوت داشت. لیلا امامی جوان با دیگران متفاوت بود نه به خاطر لباس متفاوتی که به تن و یا کلاه “برت”فرانسوی به سر داشت، بلکه طرز صحبت آزادانه و صدای بلندش در میان جمع فامیل همراه که همگی از او بزرگ تر بودند، چشم ها را خیره ی او کرده بود. جدا از رفتار آزادش، کشیدن سیگار نازکی که گویا غالبا دود می کرد، در خاطر کسانی که آن دختر جوان را در اواخر دهه ۲۰ یا اوایل دهه ۳۰ دیده اند، برایشان تازگی داشت و در خاطرشان باقی ماند. همین رفتار متاثر از زندگی در غرب که از نوجوانی در آن زیسته بود، شاید فریاد تنهایی و اعتراض بود در محیطی که در آن تولد یافته بود، اما در واقعیت با آن بیگانه شده بود. تنهایی اما همیشه با او ماند حتی زمانی که همسر نخست وزیر ایران شد از تنهایی رهایی نیافت و با جدایی از او، بار دیگر پا به جا پاهای نوجوانی و جوانی اش در کوچه پس کوچه های شهر محبوبش پاریس گذاشت تا در ۸۶ سالگی برای همیشه با آن وداع کند.