امید طوطیان در برزخ تبعید به سر می برد. گیتار می نوازد، آهنگ می سازد و به چند زبان می خواند. او ترانه های اعتراضی محکمی دارد که همه را می شود در یوتیوب شنید از جمله “روزگار”، “باتوم” و “رهایی”. تازه ترین ساخته اش آهنگی است بر ترانه ی استاد اکبر ذوالقرنین به نام “پناهنده” که دغدغه ی امروز دنیا است.
دیروز تولدم بود
کسی منو نبوسید
کسی گلی نفرستاد
احوالمو نپرسید
از آسمونِ ابری
نم نم بارون می بارید
بر گونه هام می چکید
دونه دونه مروارید
کسی اشکامو ندید
تو کوچه و خیابون
نه یه نفر آشنا
نه یه نفر همزبون
من یه پناهنده ام
تنها و بی همسایه
یه عابر بی صدا
یه آدم بی سایه
فقط جنگ و فقط جنگ و فقط جنگ
دلم برای خونه مون شده تنگ
عزیزی دارم و دل ناگرونم
چرا خاموش نمی شه شعله جنگ
گریخته ام من از جنگ
از آدمای دل سنگ
واسه کبوترامون
خیلی دلم شده تنگ
من رو این خاک مهمونم
ویرونه آشیونه م
لحظه ها رو می شمرم
تابرگردم به خونه م
رهایی
آهنگ و صدا: امید طوطیان
کلام: علی گزرسز “رها”
زمستونه هوا سرده دوباره
همه ایران پر از درده دوباره
همه زندونیا سرده شباشون
خدا خشمش گرفته خون می باره
شکسته شیشه درهای بسته
رو طاق کاهگلی سرما نشسته
همه امیدشون گرمای اشکه
دیگه اشک چشا تو خون نشسته
رخ خورشید به روی آب می افته
من اینو یادمه بابا می گفته
یه روزم نوبت ما می شه آخر
پدر مرده، بمون پیشم تو مادر
پدر مردی ولی من زنده هستم
به عشق روز آزادی نشستم
واسه روزی که ایرونم رها شه
تو زندوناش یه زندونی نباشه
همون روزی که زندونی نداریم
همه آباد، ویرونی نداریم
رو قلبامون به جای کینه و درد
نهال عشق و آزادی می کاریم
بخون با من رفیق خسته ی من
از این پس باز در هر کوی و برزن
می کاریم گل به جای چوبه ی دار
بخون با من بمون بیدارِ بیدار