حدود سه هزاروهفتصد سال پیش زرتشت خردمند و اندیشمند بزرگ ایرانی، که هرگز ادعای پیامبری از جانب خدا نکرد، نظم حاکم برجهان را در رودررویی ازلی و ابدی نیکی و بدی تبیین می کرد.

 روزهای شنبه و یکشنبه این هفته، ۱۷ و ۱۸ دسامبر، دوتن از مردان سیاسی که برکشورخود حکومت کرده و برسیاست جهان نیز هریک به نوعی اثرگذارده بودند، از دنیا رفتند و درگذشتشان در صدر خبرهای رسانه های جهان قرارگرفت.

 یکی از این دو، واسلاوهاول است که بامداد یکشنبه ۱۸ دسامبر از دنیا رفت.  او که شاعری پراحساس، نمایشنامه نویسی چیره دست، نویسنده ای توانا و مهم ترازهمه انسانی مبارز و باورمند به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر بود، در روندی که برمبنای مبارزه بدون خشونت قرار دارد و توسط خود او بنیادگذارده شد و به “انقلاب مخملین” موسوم گردید، برای نخستین بار در کشورش، درانتخاباتی آزاد و دموکراتیک، به ریاست جمهوری برگزیده شد و در مدتی که در این سمت بود ضمن وفادار ماندن به هدف ها و آرمان هایش و پرهیز از افتادن در دام قدرت که سرنوشت بسیاری از حاکمان است تلاش بسیار کرد تا کشور خود را از یک دیکتاتوری مخوف و بسته کمونیستی به یک دموکراسی دارای اقتصاد آزاد تبدیل کند.  او که در ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ به سمت رئیس جمهوری چکوسلوواکی برگزیده شد، وقتی با درخواست های جدایی طلبانه بخش اسلوواکی روبرو شد، با آن که خود با این جدایی مخالف بود، برگزاری یک همه پرسی را سامان داد و با این کار جلوی یک جنگ داخلی احتمالی همانند یوگسلاوی را گرفت و زمانی که نتیجه همه پرسی به سود جدایی دو بخش چک و اسلوواکی رقم خورد از سمت خود استعفا داد.  او درسال ۱۹۹۳ به ریاست جمهوری چک انتخاب شد و تاسال ۲۰۰۳ دراین سمت باقی ماند.

واسلاو هاول

 

 واسلاوهاول انسانی بزرگوار و باگذشت بود.  با آن که سال های بسیاری را در اثر مبارزه با حکومت کمونیستی چکوسلوواکی در زندان گذرانده و آسیب های جسمی و روحی فراوانی بر او واردشده بود که می توانستند توجیهی برای انتقامجویی باشند، پس از انتخاب به سمت رئیس جمهوری در پایان سال ۱۹۸۹، یکی از نخستین اقداماتش صدور فرمان عفو عمومی بود.  واسلاوهاول در دوران ریاست جمهوری خدمات بزرگی به کشور خود و اروپای درهم ریخته و آشفته آن زمان کرد.  خودش می گفت که مهم ترین کارش انحلال پیمان ورشو بوده است.  او مدافع سرسخت عضویت و مشارکت کشورهای اروپای شرقی از جمله جمهوری چک در پیمان نظامی آتلانتیک شمالی “ناتو” بود.

 از واسلاوهاول نوشته های بسیاری به جا مانده که موضوع بیشتر آنها آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی هستند.  از جمله کتاب های او می توان از: قدرت بی قدرتان (۱۹۸۵)، زندگی درحقیقت (۱۹۸۶)، نامه هایی به اولگا (۱۹۸۸)، توزیع صلح (۱۹۹۱)، نامه های سرگشاده (۱۹۹۱)، تفکرات تابستان (۹۳-۱۹۹۲)، به سوی یک جامعه مدنی (۱۹۹۴)، هنر[بدست آوردن] غیرممکن (۱۹۹۸) و به سوی قلعه و بازگشت (۲۰۰۷) نام برد.

 فعالیت های انسان دوستانه واسلاوهاول جایزه ها و نشان های ارزنده بسیاری برایش به ارمغان آوردند که جایزه صلح گاندی، جایزه سازمان عفو بین الملل برای ارتقاء حقوق بشر و نشان آزادی ریاست جمهوری امریکا از آن جمله اند. در سال ۲۰۰۹ نیز جایزه “کوآریگا” را دریافت کرد امّا پس از آن که در سال جاری این جایزه به ولادیمیر پوتین داده شد، آن را به عنوان اعتراض پس داد.  لخ والسا مبارز بزرگ و رئیس جمهوری پیشین لهستان که به خاطر کوشش هایش جایزه صلح نوبل را دریافت کرده، می گفت که این جایزه (به جای او) باید به واسلاوهاول داده می شد.

کیم جونگ ایل

 درگذشت واسلاوهاول موج های بزرگی از ابراز تأسف و تأثر برانگیخت: آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان او را یک «اروپایی بزرگ» نامید.  باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا گفت: «او ثابت کرد که رهبری اخلاقی از هر سلاحی نیرومندتراست».  دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا گفت: «او به گسترش آزادی و دموکراسی در سراسر قاره اروپا به ما یاری رساند».  خوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپا او را «یک اروپایی واقعی و قهرمان آزادی و دموکراسی در سراسرزندگی اش» نامید.  نیکولا سرکوزی، رییس جمهوری فرانسه درباره اش گفت: «با مرگ هاول، جمهوری چک یکی از بزرگترین میهن پرستان، فرانسه یکی از دوستان و اروپا یکی از مردان خردمند خود را از دست دادند» و جرزی بوزک رئیس پارلمان اروپا نیز واسلاوهاول را «کسی که انقلاب مخملین و بازیابی اتحادیه اروپا را نمایندگی می کند» توصیف کرد.

نشریه معتبر “تلگراف” هم پس از مقایسه واسلاوهاول با لخ والسا نوشت: «اگر لخ والسا نیروی خود را از رفقایش در کارگاه های کشتی سازی می گرفت، قدرت واسلاوهاول ناشی از قلم او از جمله نمایشنامه نویسی اش بود».

 درگذشته ی دیگر که در بامداد روز شنبه ۱۷ دسامبر از دنیا رفت، با هر سنجه و معیاری ۱۸۰ درجه با واسلاوهاول تفاوت داشت.  به گزارش تارنمای رادیو صدای آلمان: «رئیس دولت کمونیستی کره شمالی، کیم جونگ ایل در سن ۶۹ سالگی درگذشت. در زمان حکومت [۱۷ ساله] وی یک میلیون شهروند کره شمالی از گرسنگی جان دادند تا این رهبر خودکامه سیاست هسته ای خود را دنبال کند و به سلاح هسته ای دست یابد… در سال های ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۹ حدود یک میلیون نفر درکره شمالی جان خود را از دست دادند».  این تارنما  درباره جانشین رهبر درگذشته ی کره شمالی می نویسد: «کیش شخصیتی که در کشورهای کمونیستی مرسوم است از هم اکنون دست به کار شده تا رهبر جوان [۲۸ ساله] کره شمالی را نیز مانند پدر و پدربزرگش به عنوان “رهبر محبوب و عظیم الشأن” معرفی کند».

 به گزارش تلویزیون دولتی کره شمالی، پسر کوچک کیم جونگ ایل به نام کیم جونگ اون با لقب “وارث کبیر” جانشین او خواهد بود.  خاندان کیم ازسال ۱۹۴۸ که کیم ایل سونگ، پدرکیم جونگ ایل با حمایت اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری دموکراتیک خلق کره را پایه گذاری کرد بر مسند قدرت نشسته اند.

 درباره میراثی که این “وارث کبیر” به ارث برده، می توان چند نکته از گزارشی را که تارنمای “ایران پرس نیوز” منتشرکرده نقل نمود: «در کره شمالی تنها کسی که حق فکرکردن دارد رهبر حکومت است که “فرمانده بزرگ” نامیده می شود.  وقتی فرمانده بزرگ درباره مسئله ای حرف زد دیگر هیچکس حق ندارد در آن زمینه اظهارنظر کند».

 «حدود ۳۷% از جمعیت فعال ۲۰ میلیونی کره شمالی در بخش کشاورزی مشغول فعالیت هستند».  با این حال این شمار درخور توجه از تأمین مواد غذایی برای جمعیت ۲۳ میلیونی کره شمالی ناتوانند و کمبود مواد غذایی مردم را به خوردن علوفه واداشته است.  حدود یک سوم زنان و کودکان کره شمالی با سوء تغذیه روبرو هستند.

 «مردم کره شمالی حق خروج از روستاها یا شهرهایشان را ندارند.  در واقع همه در همان جایی که زندگی می کنند زندانی هستند».

 «درکره شمالی کسی حق انتخاب همسر و ازدواج را ندارد مگر با موافقت وزارت اطلاعات و امنیت کشور.  یعنی دختر و پسری که عاشق هم شده اند باید گزارش کاملی از نحوه عاشق شدنشان، دلیل عاشق شدنشان، میزان علاقه و احساسی که نسبت به یکدیگر دارند و خیلی چیزهای دیگر را در چندین صفحه بنویسند و تحویل مقامات امنیتی بدهند».

 «دانش آموزان موظف هستند آخرین خواب های سیاسی خود و والدینشان را به نماینده وزارت اطلاعات و امنیت در کلاسشان گزارش کنند».

 «دوازده روزنامه در کره شمالی منتشر می شوند امّا خبرنگار ندارند!  این روزنامه ها موظف هستند که هر روز خبرهایی را که از وزارت اطلاعات و امنیت دریافت می کنند عینا منتشرکنند».

با چنین میراثی، روشن است که چه انتظاری می توان از “وارث کبیر” داشت.  با آن که در مورد او گفته می شود که در سوئیس تحصیل کرده، امّا اولا این تحصیل تا سن پانزده سالگی بوده و نیمه کاره هم رها شده و دوما پس از بازگشت از سوئیس، “رهبرمعظم” سیزده سال فرصت داشته تا “وارث کبیر” را آن گونه که دلخواهش بوده شستشوی مغزی کند و اثرات احتمالی فرهنگ غربی را از ذهنش بزداید.

 به خلاف واسلاوهاول، واکنش های بین المللی به درگذشت کیم جونگ ایل بیشتر ابراز نگرانی از میراثی بود که او بجا گذاشته تا ابراز تأسف و تأثر.  در میان معدود واکنش های حاوی تأسف و تأثر، می توان از سخنان علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی نام برد که گفت: «با تأسف و اندوه فراوان از درگذشت جناب آقای کیم جونگ ایل رهبر بزرگ کشور دوست جمهوری خلق کره مطلع شدم.  این واقعه تأثر انگیز را به جنابعالی و خانواده آن مرحوم تسلیت می گویم».

 سخنگوی وزارت امورخارجه چین هم گفت: «ما از دریافت خبر ناگوار درگذشت کیم جونگ ایل، رهبر فقید کره شمالی متأثر شدیم».

 در میان واکنش ها به مرگ کیم جونگ ایل، حتی می توان مواردی با رگه هایی از ابراز شادی و شادمانی یافت.  وزارت امور خارجه اندونزی می گوید: «مرگ رهبر کره شمالی می تواند نقطه عطفی در تاریخ این کشور باشد و جهانیان به این مسئله خوشبین هستند».  تارنمای ایران مالزی هم نوشت: «مرگ سرنوشت محتوم همه است، ولی کیم جونگ ایل مرگش امیدی است برای مردم کره شمالی و کره جنوبی و امید به صلح و آزادی».

 واسلاوهاول و کیم جونگ ایل در دو سر طیفی قرارداشتند که به گفته خردمندانه زرتشت نظم جهان را اداره می کند.  یکی نماد نیکی و خرد و خیرخواهی و دیگری نماد خودکامگی و ستمگری و پایمال کردن حقوق دیگران.  چیره شدن یکی از این دو نماد بر دیگری سرنوشت جهان را رقم می زند.  سال ۲۰۱۱ که به پایان آن نزدیک می شویم می تواند این پیام دلخوش کننده را داشته باشد که از شمار خودکامگان به نحوی درخور توجه کاسته و این امید را پدید آورد که در سال پیش رو، با ادامه روند سقوط دیکتاتورها، واسلاوهاول های بیشتر و کیم جونگ ایل های کمتری داشته باشیم!  

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8 (at)gmail(dot)com