تقدیم به دکتر رضا براهنی

 

عصا و کتاب

یک دستم عصا

یک دستم کتاب

یک چشمم بیدار

یک چشمم در خواب

یک پایم در بند

یک پایم آزاد

از دست سکته

می زنم فریاد

رفته ام به جنگ

جنگ تن به تن

با این سکته ی

پستِ بی وطن

با نیش قلم

می خواهم اش کشت

از واژه های

سنگین و درشت

از “طلا در مس”۱

من چه سرشارم

از شاعر “دف” ۲

سپاسگزارم

من یلی پیرم

گرد و دلیرم

برد سکته را

نمی پذیرم

کج شدم اما

روی پا هستم

شاخ سکته را

با شعر شکستم

من ذوالقرنین ام

بیزار از دو قرن۳

قرن تاریکی

قرن اهرمن

قرن سکته و

قرن سرطان

قرن قرآن و

هزاران بحران

بحران عشق و

بحران شادی

بحران شعر و

نان و آزادی

بحران بوسه

بحران آواز

بحران رقص و

فرصت پرواز

هموطن با من

یگانگی کن

در فصل تبعید

فرزانگی کن

از غم غربت

چهچهی بزن

گنجینه ای باش

از رنج وطن

همصدای من

همپای من باش

“پایان یک عمر”۴

رویای من باش

من جوانی ام را

داده ام بر باد

خاطراتم را

برده ام از یاد

من شاعری پیر

دور از وطنم

بر نام وطن

بوسه می زنم

با من حرف بزن

حالا که پیرم

وقتی در چنگ

ملا اسیرم

وطن یعنی عشق

یعنی که ریشه

وطن یعنی شعر

شهر اندیشه

وطن مادر است

وطن همسایه است

کتاب هستی

آیه به آیه است

جان من وطن

هستی ام وطن

عمر من وطن

مستی ام وطن

شکمکم کنید

برگردم وطن

آن جا بمیرم

لخت و بی کفن

 

                                                 سپتامبر ۲۰۱۷

 

۱- طلا در مس نام مجموعه ای از جستارهای دکتر رضا براهنی پیرامون شعر و شاعری.
۲- شاعر دف. اشاره است به شعر “دف” سروده ی دکتر رضا براهنی.
۳- دو قرن، اشاره است به کتاب “دو قرن سکوت” از دکتر عبدالحسین زرین کوب.
۴ـ “پایان یک عمر” نام رمانی است از داریوش کارگر.

 

تقدیم به هنرمند ارزنده تئاتر و سینمای ایران علی رضا مجلل

 

شهروند زمین

این مجلل است

این علی رضا ست

وسعت صحنه

فرصت فضا است

واژه ها با او

رابطه دارند

جمله ها از او

عاطفه دارند

به مثل وقتی

می گوید: سلام

همین یک واژه

می شود کلام

آن کلامی که

همدلانه است

با تو صمیمی

عاشقانه است

جادو می کند

با زمان ما

تا بیامیزد

با زبان ما

رفتار ژرف اش

شعری نیمایی است

مانیفست عشق

رمز زیبایی است

صدای اش ساز است

نفسش آواز

می پرد بی پر

تا اوج پرواز

گاهی می خندد

گاهی می گرید

شکایت دارد

از دنیای بد

گاه می شکند

می افتد زمین

می پیچد به خود

می شود غمین

اما همواره

خیال اش با ما است

اهل رفاقت

هم دل و هم پا است

پیام اش عشق است

صلح و آزادی است

برابری خواه

عاشق شادی است

گاهی کوچک است

مثل میرزاخان

گرچه بزرگ است

مثل کهکشان

گاهی سلطان است

گاهی هم شبان

از محله ی

“چهار برادران”*

اهل شهر رشت

از جنس دریا است

شهروند زمین

اهل این دنیا است

زیر پا دارد

صحنه ها بسی

با تو یگانه است

در هر نفسی

با همه این ها

هر که هست و نیست

نقش او زیبا است

با خودش یکی است

ماندگار است او

در فرهنگ ما

این ترانه ی

خوش آهنگ ما

۲۴/۱۰/۲۰۱۷

*چهار برادران نام محله ای است در زادگاه علی رضا مجلل