به یقین موضوع “شاهد بازی” در ادبیات کلاسیک فارسی هیچ نسبتی با مفهوم همجنسگرایی ندارد. همجنسگرایی مفهومی مدرن و متاخر است و بر پایه خواست رضایتمند و هم گاه عاشقانه دو فرد، معنا می یابد، در حالی که همجنس خواهی مذکر در ادبیات پیشامدرن فارسی تنها یک چهره دارد و آن فاعلی است که شعر و نثر را روایت می کند و در آن سو که غالبا پسری نوجوان است هیچ حقی در بیان احساس خود ندارد و دیده نمی شود.

به هر رو، بر این رفتار فراوان آمده در شعر فارسی هر اسمی به جز همجنسگرایی می توان نهاد اما متن پیش رو که به بهانه نشر کتابی تازه در باره شاهد بازی و بازی های دیگر در ادبیات فارسی تحریر یافته تاکیدی بر اسم گزاری جز آن چه که مصطلح است ندارد، بلکه تنها و به اختصار به موضوع کتاب اشاره دارد.

***

شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب

باز پیرانه سر عاشق و دیوانه شد( حافظ)

بر خلاف تصور رایج که کتاب ” شاهد بازی” اثر پژوهشی سیروس شمیسا در سال ۱۳۸۱ را نخستین اثر تحقیقی در اثبات معشوق مذکر و همجنس خواهی مردانه در ادبیات پیشامدرن ایران می داند، این رساله جنجالی” شعر فارسی در عهد شاهرخ یا آغاز انحطاط شعر فارسی” نوشته احسان یار شاطر است که سال ها قبل از کتاب شمیسا، در سال ۱۳۳۴، در فصلی مهم از پایان نامه با عنوان ” معشوق زن نیست”، “با دلایل و شواهد شعری” به این موضوع پرداخته که در شعر فارسی معشوق مذکر؛ و خاصه پسران نوجوان، نوخطان و امردان بوده است.

 

 

بی شک یارشاطر اولین کسی نبود که به راز جنسی معشوق مردانه در شعر فارسی پی برد اما به طور حتم او نخستین پژوهشگری است که توانست جسارت به خرج دهد و به صورت مکتوب پرده از یک تابوی مزمن در شعر فارسی بردارد و تاوان (۱) این جسارت را نیز در برابر کهنه اندیشان و محافظه کاران ادبی زمان خود بپردازد. دوره تاریخی در پژوهش شعر شناسی احسان یارشاطر دوره تیموری است و در همین دوره است که با ظهور ” مکتب وقوع” تمایلات همجنس خواهی مذکر اگر پیش از آن، بیش و کم در هاله عرفان قرار داشت با گفتار شاعران “طرز وقوع”، توانست از تأویل عشق آسمانی به واقعیت زمینی برسد. دوره “طرز وقوع” که زمانه اش در ادبیات فارسی قبل از ظهور سبک هندی ثبت شده، شاعرانش به بیان واقعیت های زندگی شخصی و اجتماعی نظر داشتند و از همین روست که از آنان اشعار آشکاری در ستایش غلامبارگی و پسر بازی بجا مانده است. “در این عصر معشوق اثیری و آسمانی، که محمل اسطوره و مفاهیم بنیادی اساطیری بود، جای خود را به معشوق زمینی و تجربه وقوعی داد.(۲)

اما بجز شعر، در نمونه های نثر فارسی نیز شواهد بسیاری از روابط عاشقانه و جنسی با پسران نابالغ یا نو بالغ بازمانده که به طور نمونه در یکی از قصه های دیوان بلخ می توان – هر چند به اغراق – گوشه هایی از روابط اجتماعی دوره غرنویان را که ماجراهای دیوان بلخ بدان منسوب است باز شناخت. شخصیت اول داستان “مهرک”، در قصه “خر من از کرگی دم نداشت” کارش پس از چندین ماجرای پی در پی، به دیوانخانه می افتد و سرزده به اتاق قاضی القضات بلخ می رود و قاضی را در حال شرابخواری و عشق بازی با پسری نوجوان می یابد.

واقعیت این است شاهد بازی یا بازی با زیبا رویان پسر، عارضه ای ست که در پی سختگیری های زن ستیزانه دینی، در تاریخ اجتماعی ایران پس ازاسلام رایج گردیده. زن در روایات شاهنامه حضور اجتماعی و گاه رزمی دارد اما با تغییر دین بین ایرانیان، رفتار اجتماع به تبع دین تازه، زن را محبوس در خانه کرد و می توان گفت این سختگیری زن ستیزانه دین، قطعا طی یک دوره زمانی، بر دگر جنس خواهی متعارف  – و عاشقانه – جامعه مردان تاثیر مخرب برجا گذاشت و همان سرکوب نامرئی جنسی، آنان را به خلوت شاهد بازی کشاند.

نقش فرامین سختگیرانه دین علیه زنان و پیامد ناهنجار جنسی و همجنس خواهی مردانه (نه همجنسگرایی) را در عصر حاضر در شهر مذهبی قم هم می توان سراغ گرفت. “میکائیل سلطانی” در کتاب خود” خاطرات یک کافر”، از این نظر گوشه هایی از وضعیت  سال های نه چندان دور شهر سخت پوشیده و بسته  قم را آشکار می کند. کتاب او که حدود ده سال قبل در خارج از کشور منتشر شده به خاطرات سال های چهل و پنجاه شمسی او به این شهر باز می گردد. میکائیل سلطانی که خود از خانواده ای روحانی  است، و در دوره دانشجویی، در تهران” کمونیست”می شود، شرح می دهد که چگونه ندیدن چهره دختران در شهر مذهبی قم باعث می شده تا پسران عاشق همدیگر شوند و در هر فرصتی درهم آمیزند. ناگفته پیداست آنچه که در مدرسه ها بین دانش آموزان نو جوان و جوان می گذشت به یقین عیان تر از پستوهای شهر بود که هنوز کتابی نتوانسته نور بر تیرگی های آن بتاباند.

*****

در یکی چند روز مانده به نمایشگاه کتاب بدون سانسور ناشران ایرانی در اروپا و امریکا و کانادا، کتابی از سوی انتشارات ارزان سوئد به بازار کتاب بدون سانسور آمد که می تواند منبعی قابل اتکا برای شناخت ادبیات ممنوعه هزار ساله فارسی باشد؛ چیزی که در ایران، سانسور حاکم  کتاب پژوهشی “شاهد بازی”اثر سیروس شمیسا را تحمل نکرد و پس از نشر بلافاصله کتاب را جمع آوری و از دسترس عموم خارج کرد. در خارج از کشور اما به تازگی اسد رخساریان شاعر، نویسنده و مترجم ساکن سوئد با همکاری جلال سبزواری توانست با آرودن نمونه های بسیار زیادی از نظم و نثر ممنوعه فارسی، کتابی در ۲۱۷ صفحه ارائه کند که “شواهدی بر شاهد بازی و بازی های دیگر در ادبیات هزار ساله ی ایران” نام دارد. شواهد شعر و نثر ممنوعی که در این کتاب به تناسب تاریخ آثار “از ناصر خسرو قبادیانی تا باستانی پاریزی در یکجا گرد آمده اند، می تواند برای شناخت بی بند و پوشش ادبیات هزار ساله فارسی برای خواننده اش بسیار راهگشا باشد.

رخساریان در گفتار آغازین کتاب خود تحت عنوان دیباچه خردگرایی مدرن ایرانی می نویسد:” … ما یک ذهنیت تمام عیار که نمایانگر تمام وجوه هستی انسانی انسان ایرانی در ادوار گوناگون تاریخی باشد، کمتر سراغ داریم. … موضوعی که همیشه اهمیت داشته و دارد، شناخت بی واسطه و همه جانبه از تاریخ و فرهنگمان است. شناخت ما از چهره های فکری و هنری مان در تاریخ، در بهترین حالت، محدود به حوزه های احساسی و گرایشات دینی راست و دروغ آن ها است.”

شاعران عارف و ادبیات عرفانی همواره به خاطر پیچیدگی استعاری زبان، تمایلات جنسی درآثار ادبی پدید آمده را فراتر از واقعیت زمینی جلوه داده اند که قطعا چنان جلوه ای در ادبیات عرفانی از جایگاه تأویلی برجسته ای برخوردار است اما نمونه هایی از این دست از عارف قرن ششم هجری فریدالدین عطار نیشابوری نشان می دهد همه ی زندگی شاعر از الهیات عرفانی لبریز نبوده است:

آتش عشق تو دلم، کرد کباب ای پسر

زیر و زبر شدم زتو، چیست صواب ای پسر

چون من خسته دل زتو، زیر وزبر بمانده ام

زیر و زبر چه می کنی، زلف بتاب ای پسر(۳)

رخساریان می نویسد” من به سراغ حساس ترین، خصوصی ترین و ممنوع ترین اثرهای عارفان و هزالان ایران کهن رفته ام. شگفتا که پاک باخته ترین و عارف ترین آن ها را تندروترین آن ها در زمینه ی بیان حقایق جنسی یافته ام.”:

ترسا بچه ای کشید در کارم

بربست به زلف خویش زنارم

پس حلقه ی زلف کرد در گوشم

یعنی که به بندگی ده اقرارم (۴)

شگفت انگیز تراز شعرهای شاعران اهل عرفان نمونه های شعری مهستی گنجوی است؛ زنی که در زمانه قرن ششم هجری بی پروا از بیان خصوصی ترین حالات و کردار جنسی خود شعر ساخته است. نشر کامل شعرهای او نیز مانند شعرهای دیگر شاعران این کتاب، هنوز هم به عنوان هرزگی اخلاقی و اجتماعی، تابویی است که رسانه های عمومی از نشر آن سر باز می زنند. به هر رو، نمونه های شعری او از جهت زن بودن و از نگاه زنانه نگریستن به خواسته های جنسی از اهمیت فوق العاده و البته استثنایی در تاریخ ادبیات فارسی برخوردار است:

آن گل پسری که دی ندیدم سیرش،

ای کاش زبر باشد و من در زیرش.

(۵)

و:

قاضی چو زنش حامله شد زار گریست؛

گفتا ز سر کینه که این واقعه چیست؟

گفت: من پیرم و … نمی خیزد هیچ

این قحبه نه مریم است، این بچه زکیست؟(۶)

در کتاب شواهدی بر شاهد بازی و بازی های دیگر در ادبیات هزار ساله ی ایران از ۲۴ شاعر به نظم و نثر نمونه های ادبی ممنوعه، به همراه شرحی مختصر از هر سراینده و نویسنده ذکر شده است. در پایان شعرهای آمده در کتاب، واژه نامه ی گرد آوری شده در ۱۳ صفحه، خواننده را در فهم واژگان مهجور و شعرهای کتاب آشنا می سازد و آخرین صفحات کتاب در بخش” شرح ابیات”، ۱۵ بیت از شعرهای آمده در کتاب شرح داده شده و در پایان (جدای از واژه نامه) ۲۱ صفحه از کتاب به مفهوم و معنای واژگان کهنه و نو اختصاص دارد که نویسنده بر آن” نوشتجات” نام نهاده است. این کتاب ماه گذشته وارد بازار کتاب در خارج از کشور شده است.

۱- احسان یارشاطر در صفحه ۷۱ کتاب گفت و گو با ماندانا زندیان می گوید: پس از نشر رساله دکترایش خیلی ها حتی خواندن آن را برنتابیدند و مترجم فاضلی که انگار حرف های رساله ام به او برخورده باشد تا مدت ها با من حرف نمی زد.

۲- دکتر محمود فتوحی، گفت و گو با روزنامه اطلاعات بخش اول، تیر ماه ۱۳۹۵، تهران.

۳- شواهدی بر شاهد بازی و بازی های دیگر در ادبیات هزار ساله ی ایران، اسد رخساریان، زیر نظر دکتر جلال سبزواری، صفحه ۴۸

۴- همان، ص ۴۹

۵- همان، ص ۳۴

۶- همان، ص ۳۳