آیا موسیقی باید همیشه گوش نواز باشد؟ یا همچون آسانسوری که در یک مرکز خرید از صدای جمعیت می کاهد در پس زمینه محو گردد؟ و یا بسان لالایی آرام ما را به رویاهای حسرت بار روزگاران گذشته ببرد؟ آیا موسیقی باید ساده و انعطاف پذیر باشد؟ و یا همچون تکه ای از کیک تولد عطش و اشتیاق ما را برطرف سازد؟
آیا موسیقی می تواند ذهن ما را برانگیزد؟ آیا می تواند با صداهایی ناآشنا که توجه بیشتر ما را می طلبد آزارمان دهد و ذهن ما را با آثاری ابتکاری درگیر سازد؟ آیا فضایی برای موسیقی جدید در جامعه ما وجود دارد؟
این ها پرسش هایی ست که هنگام صحبت با مهدی رضانیا، یکی از دو پایه گذار گروه موسیقی باربد، پیرامون حضورشان درجشنواره تیرگان در هاربرفرانت به ذهن خطور می کند.
رضانیا سنتورنواز ماهر و آهنگساز مبتکر با تاسف می گوید:” فکر می کنم با سرودن آهنگهای نوآورانه بویژه در بین جامعه ایرانی با چالش بزرگی روبرو خواهید شد و بدون همراهی آواز معمولا از سوی آنان پذیرفته نمی شوید. اگر خواهان محبوبیت و اقبال عمومی هستید باید بدانید چگونه با رعایت محدودیتهای جامعه خود کار کنید.”
رضانیا موسیقدانی متفکر است. او عشق خود به موسیقی را هم در زمینه کار عملی و هم در عرصه تئوری دنبال کرد. او بدون نادیده انگاشتن مدرک مهندسی خود، همانگونه که از یک مردجوان ایرانی انتظار می رود، در زمینه موسیقی نیز به ادامه تحصیل پرداخت.
رضانیا نیز همانند بسیاری از نوازندگان ماهر آموزش سنتور را از سنین کودکی آغاز کرد. در سیزده سالگی آموزش خود را زیر نظر بهمن نوروزی و محمد رسولی ادامه داد و ازهمان ایام آثار استاد پرویز مشکاتیان الهام بخش او بود.
او پس از پایان تعلیمات اولیه کار آموزشی خود را بطور مستقل و با استفاده از نوارهای موسیقی و دفترچه های نت ادامه داد. برای رضانیا موسیقی فقط در مهارت و استادی دریک ساز کلاسیک در محدوده کلیشه های سنتی خلاصه نمی شد بلکه او در پی نوآوری و خلاقیت نیز بود. در همین رابطه آثار استاد اردوان کامکار الهام بخش او شد و آموزش سنتور را در مرحله پیشرفته زیر نظر او ادامه داد.
رضانیا پس از مهاجرت به کانادا بهمراه خانواده اش، در دانشگاه یورک با دو گرایش در روانشناسی و موسیقی به تحصیل ادامه داد. در حال حاضر او در حال اتمام کارشناسی موسیقی با تمرکز بر آهنگسازی ست.
در حالیکه پایان نامه رضانیا بر اساس سبکهای مختلف سنتور نوازی با تاکید بر آثار استاد اردوان کامکار است، در عین حال توجه او به موسیقی محلی کوبا و افریقای غربی نیز جلب گردیده است.
هسته اصلی فلسفه رضانیا به آهنگسازی را باید در همین تنوع گرایی و وسعت نظر او در مورد انواع سبکهای موسیقی جستجو کرد.
در سال ۲۰۰۴ رضانیا به همراه طلوع روشناس گروه موسیقی باربد را بنیاد کردند. هدف این زوج هنری خلق موسیقی یگانه ای بود که همزمان مبانی موسیقی کلاسیک غربی و شرقی را شامل شود.
رضانیا می گوید،” تار و سنتور دو ساز اصلی ایرانیست، و ویولن و ویلون سل دو ساز اصلی موسیقی کلاسیک غرب، و ما در گروه باربد این چهار ساز را به همراه یک ساز کوبه ای و یک خواننده با هم بکار می بریم تا سبکی جدید خلق کنیم.
با آنکه رضانیا در جلب شنونده برای گروه باربد بسیار موفق بوده و از جمله گروه های اصلی و مهم در مناسبتها و برنامه های هنری جامعه ایرانیست – ازجمله حضور آنها در روز میراث ایران در موزه رویال انتاریو- ولی هنوز در تلاش برای معرفی نوآوریهای موسیقیایی خود به جامعه ایرانی ست.
رضانیا اذعان دارد،”در بین جامعه ایرانی فروش بلیط و انتشار سی دی موسیقی بدون آواز کار آسانی نیست.” و در ادامه می افزاید،” بیشتر موسیقیدانهای محبوب ایرانی در هر ژانری خواننده هستند، و موسیقی آنها برپایه شعر است.”
او توضیح می دهد،” از دید من موسیقی هنری مستقل است، ممکن است گاهی با شعری همراه شود ولی لزوما نباید همیشه نقش توضیح و تفسیر شعری را بر عهده گیرد. موسیقی باید ارزشهای هنری خود را بی نیاز از همراهی با دیگر فرمهای هنری داشته باشد .”
رضانیا تاکید می کند شنوندگان خارج از جامعه ایرانی بیشتر پذیرای موسیقی او هستند،” خارج از جامعه ایرانی آزادی عمل بیشتری دارد.”
در گفتگو پیرامون باور او که چرا غیر ایرانیان بیشتر پذیرای فرمهای جدید موسیقی هستند رضانیا تاکید دارد،” فکر می کنم آنها به انواع گستر ده تری از موسیقی گوش می دهند،” و در ادامه می افزاید،” مردمی که درکشورهایی مثل کانادا زندگی کرده اند موسیقی را چیزی علیه مذهب و باورهای خود نمی دانند. بیشتر شنوندگان در کشورهای غربی از نوآوری های هنری استقبال می کنند، و شما مجبور نیستید خودت را خیلی محدود کنی. البته در آنجا هم محدودیتهایی هست ولی نه به اندازه جامعه ایرانی.”
رضانیا در رابطه با محدودیتهای نوآوری های هنری واقع بین است. او توضیح می دهد،” در واقع امروزه آثار موسیقیدانها تحت تاًثیر سرمایه گذاری بر روی آن است، اگر شما سمفونی خلق می کنید باید فکر فروش بلیط کنسرت آن هم باشید.
و حتی در زمان موتزارت و بتهون نیز به نوعی به همین روال بوده زیرا آنها نیز هوادارانی داشتند که منابع مالی شان را تامین می کردند.”
رضانیا برای این نظریه که موسیقی بار روشنفکری خود را برای شنوندگان از دست داده، ارزشی قائل نیست، او می گوید،” موسیقی ارزشمند به نوعی باید حتما سرگرم کننده هم باشد، بویژه در جامعه ما، بطور مثال موسیقی فولکلور( محلی) از محبوبیت بالایی برخوردار است.موسیقی محلی خیلی غنی ست اما هیچ کس نمی تواند ادعا کند که از بُعد هنری با موسیقی کلاسیک برابر است.”
در گفتگو پیرامون حمایت جامعه ایرانی از نوآوریهای هنری رضانیا بیان داشت،” هنگامی که سازمان یا گروهی برای حمایت از هنر و فرهنگ سرمایه گذاری می کند نباید کاری نمایشی باشد. اگر حامی خوبی هستند و منابع مالی کافی در اختیار دارند بهتر است به ارزشهای هنری برنامه ها بیش از شهرت آن اهمیت دهند.”
او تاکید دارد که شنوندگان باید در معرض آثار جدید قرار گیرند تا از آنها استقبال کنند،” مردم باید آثار جدید را بشنوند. در غیر این صورت نمی توانند با سبکهای جدید خو بگیرند. هر نوآوری در ابتدا غریب و ناماًنوس است، و ممکن است مورد قبول واقع نشود، اما وقتی چند بار به آن گوش کنید بهتر حسش کرده از شنیدنش لذت می برید.”
در رابطه با جشنواره تیرگان رضانیا می گوید کاش برخی از آهنگسازان محبوبش می توانستند در این برنامه حضور داشته باشند،” آهنگسازان خوبی چون سیامک آقایی و محمدرضا فیاض که در ایران زندگی می کنند و آثار ارزشمندی سروده اند.” و در ادامه افزود،” فیاض آهنگساز برجسته ایست . بسیاری منتقد او هستند و تعداد معدودی به آثارش گوش میدهند. او بسیاری از معیارهای پذیرفته در جامعه ایران را قبول ندارد، به همین دلیل آثارش عامه پسند نیست.”
در رابطه با آقایی، رضانیا بیان داشت،” آقایی یکی از بهترین شاگردان استاد مشکاتیان است. او با سنتورهای گوناگونی می نوازد و در ایران از محبوبیت بالایی برخوردار است. آقایی برای اولین بار گروهی متشکل از پنج نوازنده سنتور گرد آورد. او حتی باMA YO – YO نیز همکاری کرده است. او دارای ایده های جدیدی ست و بر پایه موسیقی کلاسیک موسیقی جدیدی خلق کرده است – او نوآوریهایی در زمینه موسیقی ایرانی دارد.”
در ارتباط با برنامه گروه باربد در تیرگان رضانیا اذعان داشت که سازماندهندگان جشنواره اصلاحاتی در برنامه اولیه گروه به عمل آوردند تا موسیقی محلی و کلاسیک ایران را به نمایش بگذارند.
او می گوید،” ما پس از اطلاع ازبرگزاری جشنواره درخواست خود را برای اجرای برنامه ای متفاوت برای آنها فرستادیم. اما آنها با ما تماس گرفته و خواستند که برنامه ای دیگر جایگزین آن کنیم.”
و در توضیح آن شرایط می گوید،” ما میخواستیم آهنگی که برای شش ساز زهی، یک سنتور و آواز سروده بودم را اجرا کنیم – من حدود یک سال روی آن کار کرده بودم – اثری که پروژه من در زمینه آهنگسازی در دانشگاه یورک بود. اما تاکید آنها روی موسیقی کلاسیک بود.”
اگرچه رضانیا نمی تواند برنامه ایده ال خود را در تیرگان اجرا کند، با این وجود بر ارزشمندی جشنواره تاًکید دارد،”تیرگان بویژه برای ایرانیان خارج از کشور و ایرانیان مقیم کانادا بسیار سودمند است. تیرگان با ارائه آثار هنری ارزشمند جامعه ایرانی چهره ای متفاوت از کشورمان به جهانیان عرضه می کند.” و در ادامه افزود،” جامعه ایران پر از تنش است- سیاستمداران مایلند هر چه بیشتر بر فشارهای داخلی و خارجی بیفزایند – ولی جشنواره ای مثل تیرگان وجه هنری و فرهنگی مردم ما را به نمایش می گذارد، وجهی متفاوت از آنچه رسانه ها از ما ترسیم می کنند.”