دستهای خیس و نم زده
کنارههای صندوق پست
روزهای مهر زده به تمبر/ در جمجمه
جمع میشویم
میجنبیم و جمع میشویم
با احترام به روزهای سر زده
روزهای ناخوانده به خواندههامان/ خندههامان که ریسه رونده
میخندیم و خرگوشهای گوش به گوش/ بازیگوش از ما
لغت است که میزند بیرون
لغت است که در سکوت
لغت است که در شهود
لغت است که گاهی بزرگ
لغت است که چهار بار آمدم و شما هنوز چسبیده به لغت خودتان؟
مگر میشود؟
هر بازیای برندهای دارد
هر بازی پرندهای
و شما هنوز ..
مگر میشود، لغت موران؟ لغت خودتان؟
ریز ریز بروید به کناری
خستگیهایم را گوشهای بتکانم از شما
بدجور به خواب من میآیید
که سرم به هوا رفته
از شما
خوش نشسته بودیم دور هم
جمع جم و جوری
حالا چه عجله؟ که به کجا؟
مگر نمیخواهی تا اشک را یواش یواشکی بگذارم؟
به صندوق برگردم
و برایت پست کنم