مقدمه
هووانس کاچازنونی (Hovhannes Katchaznouni) اولین نخست وزیر حکومت ارمنستان در سال ۱۹۱۸ و رهبر حزب “داشناکسیون” بود. او در سال ۱۸۶۷ در “آهیسکا” (گرجستان) متولد و در سال ۱۹۳۸ در ارمنستان بدرود حیات گفت. کاچازنونی در سال ۱۹۲۳ در بخارست (رومانی) در مقام رهبر حزب داشناکسیون گزارشی به کنفرانس حزبی ارائه داد. این گزارش در زمان خود سر و صدای زیادی برپا کرد و در میان ارمنی ها موجب عکس العمل های زیادی گردید.
گزارش کاچازنونی که به شکل کتاب درآمده و چاپ شده بود، در ارمنستان ممنوع و جمع آوری گردید. ترجمه روسی کتاب کاچازنونی بعدها در کتابخانه لنین در مسکو پیدا شد و به زبان ترکی ترجمه و در ترکیه با عنوان: “حزب داشناق کاری برای انجام ندارد” منتشر شد. این کتاب در ارتباط با ادعاهای “نسل کشی ارمنی” در حکم یک سند تاریخی پراهمیت است. (۱)
فرازهائی از اعترافات مهم کاچازنونی در این کتاب در مقام رهبر حزب داشناق و از دید کسی که بالاترین مسئولیت های سیاسی را در برهه تعیین کننده ای از تاریخ خلق ارمنی داشته است در روشن تر شدن ماهیت ادعاهای نسل کشی ارمنی نقش بی بدیلی دارد.
نگاه صادقانه و شجاعانه کاچازنونی به فعالیت احزاب و دستجات ارمنی، ارتباطات، تصورات و امیدهای آنها به مرحمت “دول ائتلاف” برای پیشبرد ایده های خیال پردازانه خود، نه تنها برای خلق ارمنی درعین حال برای ما و تمام خلق های منطقه نیز حاوی درس های گرانبهائی است. چرا که امروز جریان ها و محافلی هستند که از سرناامیدی و خشم، به “کمک های بشردوستانه” دولت های ائتلاف امروزی (ناتو و جامعه جهانی اش) دل بسته اند. انگار که حوادث تاریخ معاصر خود را بارها و بارها تجربه نکرده، ویرانی و تباهی همسایگان خود را ندیده اند، و از این رو، انجام تعهد و رسالت تاریخی خود در قبال مردمان ایران را از دیگران طلب می کنند!
****
در عملیات نظامی علیه ترک ها شرکت کردیم
“در پائیز ۱۹۱۴ زمانی که ترکیه هنوز به یکی از طرفین جنگ نپیوسته بود، در قفقاز جنوبی در میان هیاهوی بزرگ و با شور و انرژی زیادی واحدهای داوطلب ارمنی آغاز به تشکیل شدند… در ظرف چند هفته “حزب انقلابی داشناق ارمنی” هم در تشکیل این واحدها و هم در عملیات نظامی آنها علیه ترکیه به شکل فعال شرکت کرد”.
فریب خوردیم و به روسیه وابسته شدیم
“ما بدون قید و شرط در صف روسیه بودیم. بدون هیچ دلیلی دچار حال و هوای پیروزی شده بودیم. در مقابل فعالیت هایمان، صداقت مان، و کمک های مان مطمئن بودیم که حکومت تزار استقلال ارمنستان را به ما هدیه خواهد داد …”.
“عقل مان را از دست داده بودیم. ما خواست های خود را که انگار خواست های آنان است تصور کرده و به وعده های اشخاص بی مسئولیت ارزش بسیاری قائل شدیم و با هیپنوتیزم کردن خود، از واقعیت ها دور افتاده و دچار توهم شدیم”.
ترک ها مجبور شدند که به تهجیر متوسل شوند.
“در اثنای تابستان و پائیز ۱۹۱۵ ارمنی های ترکیه در معرض مهاجرت اجباری قرار گرفتند. ترک ها می دانستند چه می کنند و امروز دلیلی برای احساس پشیمانی شان وجود ندارد …. این روش قطعی ترین و مناسب ترین روش بود”.
نتوانستیم حقایق را درک کنیم
“در میان عصبیت و ترس دنبال گناهکار می گشتیم و این گناهکار را بلافاصله در وجود حکومت “روس” و سیاست های فریبکارانه او یافتیم. در میان حالت بهتی که خاص انسان هایی که به لحاظ سیاسی نابالغ و فاقد تعادل اند، از سوئی به سوی دیگر می غلتیدیم. هر قدر که دیروز ایمان مان به حکومت روس کورکورانه و بی پایه بود، امروز هم گناهکار دانستن آن همان قدر بی پایه و کورکورانه است. به عنوان یک حزب سیاسی (داشناکسیون) ما فراموش کرده بودیم که روس ها در صورت لزوم از روی اجساد ما خواهند گذشت”.
سبب حوادث خود ما هستیم
“شکایت از دست سرنوشت و جستجوی دلایل فلاکت و بدبختی مان وضعیت ترحم انگیزی است. این ویژگی بیماری روانی ملی مان است که حزب داشناق نیز نتوانسته از آن رهائی یابد … انگار عدم بصیرت و دوراندیش نبودن نوعی قهرمانی بود، زیرا هرکس هر زمان که اراده کرد، فرانسوی ها، انگلیسی ها، آمریکائی ها، گرجی ها، بلشویک ها، در یک کلام تمام دنیا ما را به راحتی فریب دادند و به ما خیانت کردند. در حالی که ما ساده لوحانه باور کرده بودیم که این جنگ {جنگ جهانی اول} به خاطر رسیدن ارمنی ها به حقوق شان درگرفته است”.
مبارزه ملی ترک ها حقانیت داشت
“ترک ها که در سال ۱۹۱۸ در جنگ علیه امپریالیست ها شکست خورده بودند در عرض دو سال تجدید قوا کرده و حیات دوباره یافتند. نسل جوانی که با احساسات میهن پرستی حرکت می کردند به میدان آمده و در آناتولی شروع به سازماندهی ارتش خود کردند. در ترکیه شعور ملی و غریزه دفاع از خود بیدار شده بود. آنها برای تامین آینده شان در آسیای صغیر مجبور بودند که بر علیه “معاهده سور” دست به سلاح ببرند”. (۲)
برعلیه ترک ها قیام کردیم و جنگیدیم
“علیه ترک ها قیام کردیم و حتی برای تخریب صلح نیز جنگیدیم. دیگر همه ما، در صف “دولت های ائتلاف” بودیم که دشمن ترک ها بودند. از ترک ها “ارمنستان از دریا تا به دریا” را طلب می کردیم. ارتش های دول ائتلاف را به ترکیه دعوت و برای تامین حاکمیت مان از دولت های اروپا و آمریکا تقاضاهای رسمی می کردیم. نهایتا در این دوران با تمام توان مان مدام با ترک ها جنگیدیم، کشتیم و کشته شدیم. دیگر چگونه می توانیم اعتماد ترک ها را جلب کنیم”. (۳)
معاهده سور چشم هایمان را کور کرده بود
“معاهده سور، علیه ترک ها حربه مهمی بود. ما با سلاح های انگلیس به خوبی مسلح و دارای یک ارتش مجهز که با مهمات نظامی کافی تجهیز شده بود، بودیم. معاهده سور چشم همه را کور کرده بود. ولی جنگ یک واقعیت بود. یک واقعیت، واقعیتی که غیر قابل بخشش بود این بود که ما برای اجتناب از جنگ هیچ کاری نکردیم، برعکس بهانه هائی برای آن تراشیدیم. در صورتی که جنگ به شکست تام و قطعی ما انجامید. ارتش ما که شکم اش سیر، پشتش محکم و به خوبی تسلیح شده بود سلاح ها را زمین انداخته و به دهات فرار کرده و پراکنده شد”.
علت اساسی قیام مان علیه ترک ها تشکیل ارمنستان بزرگ بود
“ارمنستان بزرگ” را که از هفت ایالت ترکیه، چهار بخش از ایالت کیلیکیا و از دریای سیاه تا دریای مدیترانه، از کوه های قره باغ تا صحراهای عرب امتداد داشت طراحی کرده و طلب می کردیم. این طلب امپریالیستی چگونه می توانست تحقق یابد؟”.
هیچوقت نتوانستیم دولت شویم
“اگر منصف باشیم، اگر حکومت کردن به معنای آینده بینی باشد، ما به طور قطع فاقد آینده بینی بوده، و رهبران داشناقی بودیم که به درد کاری نمی خوردیم. ضعف اصلی مان در این نقطه بود. به علاوه، هدف فعالیت هایمان را به شکل معین و شفاف درک نکرده بودیم، فاقد یک اصل راهنما و سیستمی که بتوانیم آن را به شکل قابل قبول و مدام عملی کنیم بودیم. گوئی ناخواسته، و تحت تاثیر شرایط تصادفی با تردید حرکت می کردیم، سرمان به دیوار می خورد و زمین زیر پایمان را مانند کوران لمس می کردیم. حدود امکانات خود را می دانستیم ولی بیشتر اوقات بزرگ نمائی می کردیم. محدودیت های دوران را درک نمی کردیم، از نیروهای مقابل نفرت داشتیم. فرقی بین حزب و دولت قائل نبودیم و ایدئولوژی حزبی را به کارهای دولت دخالت می دادیم. ماها دولتمرد نبودیم”.
چیزی به نام ارمنستان ترکیه وجود ندارد
“اکنون چه داریم؟ منطقه ای کوچک و به اصطلاح مستقل بین رود ارس و سوان {دریاچه گؤکچه} که بخش خود مختار و دورافتاده ی از امپراتوری روسیه در حال جان گرفتن است. چیزی به نام ارمنستان ترکیه وجود ندارد. این موضوع در “لوزان” دفن شده است. کشورهای بزرگ اروپائی ما را دفن کردند”.
به ترور روی آوردیم
“با طرح و اجرای ترور اشخاص، همچنان که زمانی در “قصراولدوز” بدان مبادرت کرده بودیم، فکر کردیم این بار نیز می توانیم دیگران را بمباران کنیم. ولی برای چه؟ ما تصور کردیم که با ایجاد سر و صدا در ترکیه می توانیم توجه دولت های بزرگ را به موضوع ارمنی ها جلب کرده و از آنها همچون ابزاری به نفع خود استفاده کنیم. ولی اکنون دیگر متوجه شده ایم که این چنین ابزاری پشیزی نمی ارزد”.(۴)
حزب داشناق به عنوان پس مانده گذشته باید خاتمه یابد
حزب شکست خورده و اتوریته خود را از دست داده است، از کشور اخراج شده و کلنی های غیرقابل بازگشت دیگر قادر به کاری نیستند. یک حزب، نمی تواند بگوید از آنجائی که هستم پس در هرصورت باید کاری برای خود سرهم بندی کنم”.
“مادام که هستم، “بنابراین” … از لحاظ برخورد منطقی نادرست است. جمله را باید از جهت عکس آن نوشت:
“از آن جائی که کاری برای انجام نمانده پس لزومی برای ادامه حیات نیست!” بله من خودکشی را پیشنهاد می کنم! حزب داشناق پس مانده گذشته است، ارگانی غیر ضروری است، بدن دیگر به چنین ارگانی احتیاج ندارد، چنانکه امروز یک حزب دیاسپورا ست”.
حزب داشناق مانع صلح است
“فقط در یک موضوع اصرار دارم. اگر روزی فرا رسد که احتیاج به سازش با ترک ها به وجود آید، باید با طرز فکر جدید، با وضعیت روحی جدید و مهم تر از همه با انسان هائی با گذشته دیگر و یا بدون گذشته به استقبال این امر رفت. در این نقطه حزب داشناق نه تنها نمی تواند کمکی کند بلکه مانع صلح خواهد شد”.
******
همچنانکه دیده می شود این گزارش نه تنها یک نگاه نقادانه به دوران ۱۹۲۳- ۱۹۱۴ است، بلکه در واقع یک اعتراف نامه است، اعتراف نامه ای شجاعانه که از جبهه حقیقت به موضع گیری و روشنگری پرداخته است.
بی پایه بودن ادعاهای نسل کشی ارمنی و نیز تلاش برای قبولاندن ادعاهای بی پایه به دولت های غرب برای جلب پشتیبانی آنها به وسیله دولت ارمنستان و دیاسپورای ارمنی (تکرار تاریخ) از زبان کاچازنونی در این کتاب افشاء می شود.
به هیچ شمردن و انکار حقایق تاریخی از طرف دیاسپورای ارمنی به خاطر گرم نگه داشتن تنور دشمنی و کینه علیه ترک هاست. اگر این کینه تقویت و تغذیه نشود، فروپاشی در میان دیاسپورای ارمنی آغاز خواهد شد. رهبران دیاسپورا این واقعیت را می دانند، لذا در راستای اهداف شان به تلاش های خود ادامه می دهند. برای رهبران دیاسپورای ارمنی کینه ورزی علیه ترک ها تجارت پرسودی است، تجارتی که موجودیت و ادامه حیات شان به آن گره خورده است.
۱۵ آوریل ۲۰۱۲
توضیح:
۱- کتاب کاچازنونی از روی متن روسی به ترکی ترجمه و در سال ۲۰۰۶ در استامبول از طرف “انتشارات کایناک” Kaynak Yayınları به چاپ رسید. این کتاب در عرض شش سال ۱۵ بار تجدید چاپ شد. ترجمه های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی آن از طرف همین انتشارات نیز چاپ شده است. ترجمه فارسی این کتاب سال هاست در انتظار چاپ بسر می برد و تاکنون اجازه چاپ در ایران نیافته است!
نام ترکی کتاب: Taşnak Partisi,nin yapacağı bır şey yok
نام انگلیسی کتاب: Dashnagtzoutiun has nothing to do anymore
کتاب کاچازنونی اولین سند از سری اسنادی است که با عنوان: “دروغ نسل کشی ارمنی در اسناد ارمنی” چاپ شده است. در رابطه با نسل کشی ارمنی ده ها کتاب تحت همان عنوان از منابع روسی و ارمنی به ترکی ترجمه و از طرف انتشارات کایناک به چاپ رسیده و این روند ادامه دارد. در همه این کتاب ها مورخین، دولتمردان و بویژه اکثریت بزرگ روشنفکران ارمنی نظرات کاچازنونی را تائید کرده اند. به عنوان مثال کتاب های زیر که مولفین آنها مورخان و دولت مردان سرشناس ارمنی هستند آثارشان به زبان ترکی در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است که همگی منابع دست اول و در حکم اسناد پر اهمیت تاریخی در رابطه با نسل کشی ارمنی به حساب می آیند.
– Taşnak Partisi,nin Karşidevrimci Rolü (۱۹۱۴- ۱۹۲۳) : A.A.Lalayan
نقش ضد انقلابی حزب داشناق
– Dıasporadakı Taşnaklar: S.G.Pirumyan داشناق های دیاسپورا
– Ermeni Milliyetçi Akımları: A.B.Karinyan
جریان های ملی گرای ارمنی
– B.A.Boryan,nın Gözüyle Türk- Ermeni Çatışması: Mehmet Perinçek مناقشات ترک- ارمنی از نگاه: ب. ا . بوریان
۲- کاچازنونی جابجا در کتاب خود از مفهوم “امپریالیسم” و “امپریالیست ها” استفاده کرده است. دلیل اش این است که او آگاهانه و متعهدانه روی این واقعیت ها تاکید می کند تا نشان دهد که ارمنی ها تا چه حد آلت دست دولت های بزرگ امپریالیستی زمان خود در جنگ جهانی اول شده بودند: “دیگر همه ما در صف دولت های ائتلاف بودیم که دشمن ترک ها بودند” و چگونه آن دولت ها هرکدام برای پیش برد منافع و مقاصد خود از مسئله ارمنی بر علیه عثمانی استفاده می کردند، در حالی که ترک ها از وطن شان دفاع می کردند و برای جلوگیری از مستعمره شدن وطن شان می جنگیدند.
– این واقعیت را مارکس حتی پیش تر، در اثنای جنگ کریمه (۱۸۵۱ جنگ روس و عثمانی) تاکید می کرد. مارکس در مقابل دولت روسیه تزاری و دولت های استعماری آن دوران از تمامیت ارضی دولت عثمانی دفاع می کرد. ترکیه کشور مظلوم مارکس بود.
– لنین نیز در جنگ جهانی اول وقتی این واقعیت را تثبیت کرد که جنگ جهانی اول، جنگ بین دو اردوگاه امپریالیستی برای تقسیم عثمانی است، تاکید داشت که ترکیه و آلبانی از وطن شان دفاع می کنند. لنین هم از ترکیه و هم آلبانی دفاع می کرد که هر دو در معرض تقسیم و تکه پاره شدن قدرت های امپریالیستی قرار گرفته بودند.
– در همین رابطه هم کمینترن و هم رهبران شوروی علیه “معاهده سور” (معاهده تقسیم عثمانی) موضع قاطع گرفتند. آنها علیه طرح “ارمنستان بزرگ” و کردستان تحت الحمایه انگلیس از مصطفی کمال پاشا از نظر نظامی، مالی و دیپلماتیک دفاع کردند و در حفظ تمامیت ارضی ترکیه کمک های تاریخی بزرگی کردند.
۳- طرح ارمنستان بزرگ (از دریای سیاه تا دریای مدیترانه) و برپائی آن در خاک ترکیه طرح “ابتکاری” Woodrow Wilson رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود (۱۹۲۱- ۱۹۱۳). نقشه های جغرافیائی طرح ویلسون، امروز در “پروژه خاورمیانه بزرگ” آمریکا مبنی قرار گرفته است!
۴- اشاره به طرح سوء قصد به عبدالحمید سلطان عثمانی از طرف “کمیته ارمنی” در ۲۱ جولای ۱۹۰۵ است.
در زمان استقلال ارمنستان ۴ میلیون جمعیت داشت الان فقط ۱.۵ میلیون
احتمالا ۵۰ سال دیگر آنها ادعا خواهند کرد آذربایجان و ترکیه در خلال جنگ قره باغ ۲.۵ میلیون جمعیت آرمنستان را قتل عام کرده است
آقای نظریان در اینجا متن بلندی نوشته اند که در آن بر لزوم پذیرش این موضوع از طرف ترکها تاکید کرده اند ولی هرچه نگاه کردم سند ومدرک قابل قبولی ندیدم
من هر چه سرچ و جستجو کردم چیزی جز تلاش به متقاعد کردن ترکها به پذیرش آنهم بدون هیچ مدرک و سند درست حسابی ندیدم فقط بر پذیرش تاکید شده و از محاسن و مزایای این پذیرش و تعریف و تمجید آن سخن رفته است
استنفورد شاو یکی از بزرگترین تاریخنگاران که کتاب هایش از مهمترین منابع در مورد عثمانی و تورکیه نوین است هم مسئله نسل کشی ارامنه را قبول ندارد و معتقد است در چریان جنگ جهانی دوم درگیری هایی که در منطقه صورت گرفت از هر دو طرف کشته هایی را بدانبال داشت اما این به معنی تصفیه ارامنه در منطقه نبوده است.
آقا / خانم ایرانی عزیز
این صحیح است که پان ترکیسم خطری برای ایران نیز به شمار می رود . مثل هر ایدئولوژی که معتقد به برتری یک نژاد ، مذهب یا ملت خاصی است ، در واقع خطری برای کل جامعه بشری می باشد .
ثانیا ، اینکه شمار روزافزونی از قشر جوان و ایرانیان نسل جدید به موضوع نسل کشی ارامنه علاقمند شده و با ترازوی عقل سلیم درباره آن قضاوت می کنند ، البته پدیده میمونی است که نشان از بلوغ و رشد اجتماعی – سیاسی جامعه دارد .
اما برخلاف تصور شما که فقط ایرانیان “غیر ترک زبان ” واقعیت نسل کشی را قبول و آنرا محکوم می کنند ، من هموطنان آذری متعددی را می شناسم که در عین پای بندی به هویت قومی و زبان خود ( که من خود نیز هستم ) هیچ گونه هم آوازی یا همداستانی با ایدئولوژی زهرآگین پان ترکسیم ندارند و انکار این واقعه هولناک را محکوم می کنند .
چه بجاست کلام زیبا و جاویدان سعدی بزرگ : بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند …
اما ، راجع به شهروند و نظر شما راجع به روش و سیاق کار آن ، من خود تا به حال مشکلی از این بابت نداشته ام و مدیریت نشریه همیشه لطف کرده و مقاله های مرا چاپ کرده است . تصور می کنم ایرادی که به شهوند برای چاپ دوباره نوشتار آقای قره جه لو راجع به موضوعی که قبلا پاسخ آن داده شده می گیرید ، متوجه نویسنده مقاله است که پس از انتشار پاسخ به نوشتار اولشان ، بدون اینکه واکنشی به آن نشان داده باشد چهار سال بعد دوباره هوای شمشیرکشی دون کیشوتی به سرشان زده .
انتشار ترجمه فارسی کتاب “اقدام شرم آور” در محکومیت نسل کشی ارامنهریا، از نویسنده مبارز ترک: تانرآکجام
سخنرانی تانر آکچام در کلوب ارامنه به مناسبت انتشار ترجمه فارسی کتابش اقدام شرمآور
مسئولیت اخلاقی نسل جدید ترکیه
دوستان عزیز، خوش آمدید (آکچام جمله خوشامدگوییاش را به زبان ارمنی ادا میکند و حاضران در مجلس با کف زدن از او استقبال میکنند).
نخست اجازه دهید موضوعی را که در طول تالیف این کتاب دغدغه من بوده است با شما در میان بگذارم. این موضوع به مسئولیتپذیری مربوط میشود. خاطره ملی بسیار گزینشی است. بلغارستان، صربستان، یونان، عراق، سوریه و در واقع همه کشورهایی که در حیطه امپراتوری عثمانی جای گرفته بودند، تاریخ خود را سراسر همچون رشتهای از تبعیدها و قتلعامهایی میبینند که توسط دیگران بر آنها اعمال شده است. امّا ترکیه تاریخ خود را همچون قتلعام مسلمانها توسط بلغارها، ارامنه یونانیها و دیگر گروههای قومی به یاد میآورد.
برابر یک قاعده کلی، همه جوامع، از گذشته خود بخشهایی را به یاد میآورند که طی آن توسط دیگران مورد ستم قرار گرفتهاند نه بخشهایی را که طی آن خود به دیگران ستم روا داشتهاند. ترکیه هم گذشته خود را در قالب حوادثی که در آن ترکها توسط یونانیها و ارامنه و … کشته شدند به یاد میآورد. همه جوامع، اعم از قومی، دینی یا فرهنگی، درد و رنجی را به یاد میآورند که تحمل کردهاند، نه درد و رنجی را که بر دیگران تحمیل کردهاند. ترکیه هم رنجی را که بر دیگران تحمیل کرده است، از جمله نسلکشی ارامنه، به یاد نمیآورد. هدف من از نگارش کتاب اقدام شرمآور شکستن این سنت بود و دعوت از مردم ترکیه برای آشنا شدن با ظلمی که به نام آنها بر دیگران رفته است. دلیل این دعوت تنها گستردگی نسلکشی ارامنه نیست، که به هیچ عنوان قابل مقایسه با عملیات انتقامجویانه پراکندهای نیست که اینجا و آنجا علیه مسلمانان اتفاق میافتاد. از تمام این ظلمهایی که در طول تاریخ اتفاق افتاده است، یک اصل کلی و مهم را میتوان نتیجه گرفت: برای جلوگیری از تکرار رویدادهای مشابه، مردم باید با مسئولیت خود در قبال این رویدادها آشنا شوند، درباره آن بحث کنند و آن را به رسمیت بشناسند. بدون به رسمیت شناختن صادقانه رویدادهای مشابه، به احتمال زیاد، با پیدایش شرایط مناسب، تمام این پتانسیل مخرب دوباره به فعل در میآید. این اصل استثنا بردار نیست، و این آن اصلی است که من در تمام مدّت نگارش این کتاب به آن فکر میکردم.
کتاب اقدام شرمآور تاریخ کوتاه نسلکشی ارامنه است. من در این کتاب گامبهگام توصیف کردهام که نسلکشی چگونه اتفاق افتاد. همینطور خواننده را با دادگاههای نظامی سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ استانبول آشنا کردهام. بعد از جنگ و فروپاشی امپراتوری عثمانی، سه کوشش عمده برای دادگاهی کردن مسببین این جنایت صورت گرفت. نخست متفقین کوشیدند در کنار کنفرانس صلح پاریس، یک دادگاه جنایی هم تشکیل دهند. برای دومین بار کوشش کردند مسببین جنایت نسلکشی را در جزیره مالتا محاکمه کنند که کوشش موفقی نبود. سومین کوشش توسط حکومت عثمانی که در نوامبر ۱۹۱۸ مستقر شده بود به عمل آمد. جمعا شصتوسه جلسه دادگاه در استانبول تشکیل شد. دویست نفر در این دادگاهها محاکمه شدند، شانزده حکم اعدام صادر شد و سه نفر به دار آویخته شدند. فارغ از این که این دادگاهها چه قدر بیطرفانه بودند، مدارک و شهادتهایی که در آنها ارائه شدند همه مدارک مهمی هستند برای اثبات این که این جنایات نسلکشی هستند. در کتاب من داستان کامل این دادگاهها آمده است.
یکی دیگر از اهداف کتاب نشان دادن این نکته است که نسلکشی ارامنه یک عمل استثنایی و مجرد نبوده است. بعد از جنگ بالکان در سال ۱۹۱۴، امپراتوری عثمانی نزدیک شصت درصد از خاک اروپایی خود را از دست داد، و هشتادوپنج درصد جمعیت این منطقه را. بعد از این جنگ، دولتمردانِ عثمانی به این باور رسیدند که زندگی در کنار مسیحیان در آناتولی نشدنی است و سیاستِ یکپارچهسازی آناتولی را در پیش گرفتند. این سیاست دو هدف مهم داشت؛ یکی مسلمانهای غیر ترکتبار مانند کردها، بوسنیاییها، آلبانیاییها و عربها بودند که در جمعیت ترک توزیع شدند تا مستحیل گردند. اینها در آناتولی به نحوی تقسیم شدند که هیچ جا کسر بالایی از جمعیت را تشکیل ندهند. ترکیسازیِ ترکیبِ جمعیتیِ ترکیه از سوی ناسیونالیستهای ترک. هدف دوم این سیاست، مسیحیان بودند. اینها یا از آناتولی اخراج شدند، مانند یونانیها، یا تبعید و کشته شدند. در سال ۱۹۱۴ کل جمعیت آناتولی حدود ۱۵ میلیون بود، یکچهارم این جمعیت تبعید یا کشته شدند و یا با هدف مستحیل کردن بین جمیعت ترک تقسیم شدند. نکته مهم این است که این پاکسازی قومی و یکپارچهسازی، زمینه را برای بنیانگذاری ترکیه امروز فراهم کرد و به این دلیل است که ما تا امروز با این جمهوری مشکل داریم.
چند کلمهای هم در این باره که چرا روی این موضوع کار میکنم. من فکر میکنم این مسئولیت اخلاقی نسل جدید در ترکیه است. نسلی که خود مرتکب نسلکشی نشده و گناه این جنایت را بر دوش نمیکشد. آنها در این باره که در تاریخ چه روی داده به کلی بیاطلاعند. تقصیر آنها هم نیست. امّا به تدریج در حال آگاه شدن از واقعیت هستند. در ترکیه تغییری روی خواهد داد، حالا نمونههایی از آن را برای شما ذکر میکنم؛ طی یک دهه گذشته، بسیاری از روشنفکران راجع به نسلکشی ارامنه صحبت کردهاند. در برنامههای تلویزیونی و مباحثههای جمعی درباره نسلکشی صحبت شده است. ما میتوانیم درباره نسلکشی مقاله بنویسیم و در مطبوعات ترکیه چاپ کنیم. سال گذشته گروهی از روشنفکران ترک، بسیجی برای عذرخواهی به راه انداختند و سی هزار تَن از ترکها در یک سایت رسمی از مردم ارمنی به خاطر نسلکشی عذرخواهی کردند، و فکر میکنیم همه شنیدهاید که بعد از ترور هراند دینک صدهاهزار تن از مردم ترک به خیابانها آمدند و فریاد برآوردند ما همه ارمنی هستیم، ما همه تُرکیم. همین امسال در استانبول روشنفکران ترک علناً سالروز قتلعام ارامنه را گرامی داشتند و سه هزار نفر در این مراسم شرکت کردند. البته نمیخواهم شما را متقاعد کنم که در ترکیه همه چیز رو به راه است و هیچ مشکلی نیست. همین طور نمیخواهم امید واهی به شما بدهم. دلایل بسیاری وجود دارد که همچنان بدبین باشیم. فقط میخواهم بگویم چیزی شروع به تغییر کرده است؛ خیلی آرام و بطئی. امّا ما در ابتدای راهیم و هنوز فرسنگها پیش رو داریم. نسل من میداند که به رسمیت شناختن قتلعام ارامنه واپسین نقطه عطف مهم در استقرار دموکراسی در ترکیه خواهد بود. ترکها باید نسلکشی را به رسمیت بشناسند چون بدون رویکرد شرافتمندانه به جنایات گذشته، بدون عدالت، نمیتوانیم دموکراسی واقعی در ترکیه داشته باشیم. ما هیچ امیدی به پیشگیری جنایات مشابه در آینده نمیتوانیم داشته باشیم، مگر این که به جنایاتی که در گذشته مرتکب شدهایم اعتراف کنیم. ما ترکها حتی بیش از ارامنه به این شناسایی احتیاج داریم. این مسئولیت ماست در قبال تاریخمان و در قبال خودمان. من به عنوان نماینده این نسل اینجا هستم که به شما بگویم در درد و رنج شما شریکم و از شما دعوت کنم که در یک رسالت مشترک شرکت کنید. این نه تنها مسئله ترک ها یا مسئله ارامنه یا مسئله ایرانیها، بلکه مسئله همه بشریت است، مسئله حقوق بشر است. و همین طور به شما بگویم که تاریخ مشترک ما تنها مرکب از این صفحه سیاه نسلکشی نیست. تاریخ مشترک ما از پانصد سال همزیستی کنار هم نیز تشکیل شده است؛ همزیستیای آمیخته به خاطرات خوب و بد. حتی در زمان نسلکشی، ترکها، کردها و عربهایی بودند که جان خود را به خطر افکندند تا جان ارامنه را نجات دهند. من شک ندارم که برخی از شما حاضران در این تالار هم داستانهایی مشابه شنیدهاید. نکتهای که میخواهم بر آن تاکید کنم این است که ما تاریخ دیگری جز نسلکشی هم داریم که میتوانیم اعتماد متقابلمان را بر اساس آن بنا نهیم. چند سال پیش فیلم مستندی به نام دیوار سکوت درباره من و پروفسور دادریان ساخته شد. خیلی اتفاقی، ته فیلم در پسزمینه، آهنگی ترکی پخش میشد با این مضمون: از زمانی که ترکم کردی، هرگز نخندیدم، ای دوست، ای دوست. گمانم این وصف حال ما ترکها و ارامنه است. از وقتی ارامنه رفتند، آناتولی خیلی نخندیده است. از وقتی ارامنه رفتند، آناتولی چیزهای زیادی از دست داده است. تاریخ آناتولی تاریخ رنج و حرمان بوده است؛ رنج و حرمان شما و رنج و حرمان کردها، و بیشتر شما.
نام ناظم حکمت شاعر پرآوازه ترک را شنیدهاید. با شعری از او سخنانم را به پایان میبرم (شعری درباره یک شهروند ارمنی و احساسش نسبت به ستم تاریخی ای که به او رفته است می خواند).
من نیز مانند ناظم حکمت عرق این شرم را بر پیشانیام احساس میکنم، نه تنها به عنوان ترک، بلکه به عنوان یک انسان. میدانم نمیتوانم آنچه را از دست دادهاید به شما بازگردانم، امّا میخواهم در غم و اندوه شما شریک باشم. نسلکشی ضایعهای بزرگ بود، نه تنها برای ارامنه بلکه برای تمام بشریت. بنابراین نه تنها به عنوان ترک یا ارمنی، بلکه به عنوان انسان، باید با هم تلاش کنیم که چنین جنایتی علیه بشریت دیگر هرگز تکرار نشود.
آقای امیر خان عزیز ،
شما می توانید صفحات بیشماری را با استناد به شمار بسیار معدودی مورخ که نظرات و مواضعشان توسط قاطبه جامعه علمی بین المللی رد شده ، در رد و انکار نسل کشی ارامنه سیاه کنید ، اما مطمئن باشید ره به جایی نخواهید برد . به قول معروف : عرض خود می بری و زحمت ما می داری . پس از آنکه دولت ترکیه قریب یک قرن با این اراجیف جامعه ترک را فریفت ، اکنون شاهدیم که هرسال صداهای تازه ای در آنکشور در مخالفت با سیاست رد و انکار تاریخ شنیده می شود و تعداد روزافزونی از شهروندان ترک بر سکوت خود پایان نهاده و با شجاعت به رویارویی تاریخ کشورشان برمی خیزند . درسالاهای اخیر ، در سالگرد ۲۴ آوریل تعداد قابل توجهی از شهروندان ترک از گرههای قومی مختلف ، ازجمله ، درمیدان مرکزی تاکسیم اسلامبول جمع می شوند و یاد قربانیان قتل عام را گرامی می دارند .
.
عکس – یک شهروند ترک در میدان مرکزی اسلامبول عکسی از دانیل واروژان ، شاعر ارمنی را که از قربانیان نسل کشی ارامنه بود دردست دارد.
در روز ۲۴ آوریل امسال ، بیانیه ای از جانب کمیته حقوق بشر علیه نژادپرستی و تبعیض در ترکیه، شعبه اسلامبول ، خطاب به د و رهبر مذهبی ارامنه انتشار یافت که ترجمه قسمتهایی از آنرا در زیر ملاحظه می کنید .
” به اسقف اعظم ، گارکین دوم ، رهبر مذهبی ارامنه ارمنستان و جهان
به اسقف اعظم ، آرام اول ، رهبر مذهبی ارامنه لبنان و دیاسپورا
عا لیجناب ،
امروز ، روز ۲۴ آوریل ۲۰۱۲ ، نود و هفتمین سالگرد دستگیری روشنفکران ارمنی در اسلامبول و آغاز نسل کشی ملت ارمنی است .
درنتیجه اجرای برنامه قتل عام (ژنوسید) ، خلیفه گری کیلیکیه که صدها سال نه تنها مرکز روحانی ارمنستان غربی ، بلکه نماینده هویت فرهنگی و اجتماعی ارامنه نیز به شمار می رفت ، اجبارا از سرزمینی که به خود تعلق داشت ، به لبنان انتقال یافت .
ما این نامه را با احساس شرمندگی و احترام به خاطره شهروندان ارمنی امپراتوری عثمانی که هدف قتل و کشتار و غارت اموال و دارایی ها قرارگرفته و از میراث غنیی که دراین کشور داشته اند محروم شده اند ، می نویسیم . می نویسیم تا اعلام کنیم که ما در دفاع از حقوق بازماندگان قربانیان نسل کشی که در اقصی نقاط جهان پراکنده شدند مصمم هستیم .
انکار نسل کشی توسط دولت ترکیه اکنون ۹۷ سال است که نه تنها به عنوان سیاست و خط مشی رسمی دنبال می شود ، بلکه به عنوان یک طرز فکر و نظر اجتماعی نشر داده می شود . ما با تقدیم این نامه اعلام می کنیم که انکار جنایتی مثل نسل کشی علیه بشریت تجاوز به حقوق بشر است که خود راه را برای تجاوزها ی دیگر باز می کند و نفرت و کینه ورزی را در میان انسانها دامن می زند
ما به شما و به تمام ارامنه دنیا اعلام کنیم که خواستهای شما برای ابتدایی ترین حقوق انسانی خواستهای ما نیز می باشند .
در نود و هفتمین سالگرد دستگیری ها در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ ، که نهایتا به انهدام شهروندان ارمنی و نیز آسوریان و یونانیان شرق ترکیه انجامید ، ما به شما به عنوان نماینده بازماندگان قربانیان قتل عام اعلام می کنیم که به اعتقاد ما فقط پس از شناسایی واقعیت قتل عام و بازگرداندن اموال و املاک و دارایی های مصادره شده به صاحبان اصلی آنها عدالت اجرا خواهد شد .
کمیته حقوق بشر علیه نژادپرستی و تبعیض در ترکیه ، شعبه اسلامبول ”
برای متن کامل انگلیسی رجوع شود به لینک زیر :
http://www.armenianweekly.com/2012/04/24/your-demands-are-our-demands/comment-page-1/#comment-54406
آقای امیرخان ، اینها همه لابد از منظر شما نتیجه تبلیغات دروغ ارامنه است که از همدستی فارسهای فاشیست هم برخوردارند . تا موقعی که عینک تنفر را از چشمانتان برنداشته اید ، صدها صفحه کتاب هم که اینجا دانلود کنید ، فقط از به به و چه چه کسانی برخوردار می شوید که مثل شما از نفرت قومی علاج ناپذیر رنج می برند .
اولین شلیک ( افسانه نسل کشی ارمنی )
تاریخ نویسان باید عاشق حقیقت باشند. مورخ موظف است که فقط برای نوشتن حقیقت تلاش کند. آنها قبل از اینکه بنویسند، باید به تمامی منابع زیربط مراجعه کنند. آنان باید پیشداوریهای خود را مورد بررسی قرار داده، سپس تمام سعی خود را بکار برند تا مطمئن شوند که تعصبات شان حقیقت را پایمال نکند. تنها و تنها پس از آن باید تاریخ بنویسند. باید عقیده مورخین این باشد:
“تمام جوانب موضوع را در نظر بگیر، تعصب را کنار بگذار، فقط پس از آن میتوانی امید به کشف حقیقت داشته باشی”.
آیا تاریخ نگاران همیشه این حکم را دنیال میکنند؟ نه، ولی مورخین خوب تلاش میکنند.
راههایی وجود دارد که بشود گفت آیا مورخ به کارش وفادار بوده است. تمامی منابع مهم اطلاعات باید مطالعه شوند. کتابی در مورد تاریخ آمریکا که منابع آمریکایی را مد نظر قرار نداده و صرفا از منابع فرانسوی استفاده کرده باشد، نمیتواند تاریخ دقیقی باشد. همه فاکتهای مهم باید در نظر گرفته شده باشند. کتاب تاریخ آلمانیها و یهودیها که اشارههایی به مرگ یهودیان در هولوکاست ندارد، نمیتواند حقیقی باشد. واقعیات ناخوشایند، واقعیاتی که با عقاید از پیش تشکیل شده و پیشداوریها سازگار نیستند، نباید کنار گذاشته شوند و یا مورد بیتوجهی قرار گیرند. بلکه حتما باید در نظر گرفته شوند. هر کتابی راجع به تاریخ ترکها و ارمنیها که حاوی تاریخ ترکهایی که به دست ارمنیها کشته شدهاند، نباشد، نمیتواند واقعی باشد. این کاملا بدیهی است، آنقدر روشن است که احتیاج به گفتن ندارد. ولی میدانیم که باید گفته شود، زیرا خیلیها قوائد تاریخ واقعی را فراموش کردهاند.
سیاستمداران هم در مقابل حقیقت وظایفی دارند. اگر آنها در مورد تاریخ اظهار عقیده رسمی میکنند، آنها وظایف مورخان را به عهده گرفتهاند. آنها باید به تمامی وقایع تاریخی ثبت شده صادقانه نگاه کنند. آنها نباید هر آنچه را که به آنها گفته شده صرفا به خاطر اینکه گروههای سیاسی فشار میگویند حقیقت است، به عنوان حقیقت قبول کنند. آنان نباید چیزی را به عنوان حقیقت قبول کنند، صرفا به این دلیل که پدرانشان چنین باوری داشتند. آنها نباید به خاطر تعصبات شان چیزی را به عنوان حقیقت قبول کنند. اگر سیاستمداران راجع به تاریخ اظهار نظر کنند، اگر در مورد تاریخ لایحه تصویب کنند، آنها باید قوائد مربوط به تاریخ را رعایت کنند. درغیر این صورت چیزی را که اظهار میکنند حقیقت نخواهد بود. اینکار ممکن است از نظر سیاسی خوب باشد و آرای زیادی کسب کند، ولی هرگز حقیقت نخواهد بود.
واضح است اگر سیاستمداران باور دارند که تاریخدان هستند باید قوائد تاریخدانان را رعایت کنند. پارلمان هایی که لوایحی به نام “نسل کشی ارمنی” تصویب کردهاند، هنوز این درس را یاد نگرفتهاند. اظهار عقیده رسمی وحشتناک تاریخی سیاستمداران، به عنوان تاریخ بد، به آسانی قابل تشخیص است. وقتی که پارلمان فرانسه و یا پارلمان اتحادیه اروپا لایحه مربوط به ارمنیها را تصویب میکرد، آیا مدارکی را که با پیشداوریهای آنان در تضاد بود مورد توجه قرار دادند؟ نه. وقتی که اخیرا پرزیدنت ژاک شیراک اظهار داشت که همه حکومتها باید “نسل کشی ارمنی” را قبول کنند، آیا همه منابع، از جمله آنهایی که توسط عثمانیها ثبت شدهاند را مورد مطالعه دقیق قرار دادند؟ نه. آنهایی که در کنگره آمریکا مبادرت به تصویب “لایحه نسل کشی” کردند، آیا به کشته شدن میلیونها ترک درهمان جنگها اعتراف نمودند؟ نه. در تاریخ جعلی این مورخین خود خوانده تنها ارمنی ها کشته شدهاند. میتوان استدلال کرد که اعضای پارلمان فرانسه و یا اتحادیه اروپا هرگز نمیتوانند قوانین تاریخدانان را رعایت کنند زیرا آنها برای تحقیق مباحث تاریخی وقت ندارند و آموزش لازم برای مطالعه تاریخ را ندیدهاند. من به آنها توصیه میکنم: اگر نمیتوانید کاری را که لازمه کشف حقیقت است انجام دهید، هیچ چیز نگویید. قبول میکنم که به عنوان یک مورخ به آنهایی که حاضر نیستند همه جوانب مسئله را مطالعه کنند، اما از روی غرض و یا به خاطر منافع سیاسی آزادانه سخن میگویند، عصبانی هستم. همچنین از ریاکاری آنهایی که به دروغ اعلام میکنند که همه جوانب مسئله را مورد مطالعه قرار میدهند ولی در واقع چنین کاری انجام نمیدهند، عصبانی هستم. دانش تاریخی وابسته به مباحثه است. هر چقدر سعی کنیم که همه جوانب موضوع را ببینیم، بازهم میتوانیم دچار اشتباه شویم. همه مورخان میتوانند اشتباه کنند. ما به اشتباهات خود از طریق مباحثه پی میبریم. ما به حرفهای مخالفان خود گوش کرده، مدارک مان را مورد رسیدگی قرار داده و بعضا فکرمان را عوض میکنیم. کسی که مدارک دیگران را مورد مطالعه قرار ندهد، محقق نیست. کسی که به قضاوت دیگران گوش نکند فقط به مورخ بودن تظاهر میکند.
اخیرا جلساتی در آلمان و آمریکا راجع به مسئله ارمنی برگزار شده است. جلسات آمریکا عمدتا پشت درهای بسته و بصورت سری برگزار شدهاند. هیچکس به غیر از شرکت کنندگان نمیدانند در این جلسات چه گذشت. اجازه گوش دادن به بعضی جلسات به عموم داده شده، ولی هیچوقت شامل سخنگویانی که راجع به وجود “نسل کشی ارمنی” شک دارند، نشده است. با این حال وسیعا در مورد این جلسات تبلیغات شده است. زیرا هم ترکها و هم ارمنیها در این جلسات شرکت داستهاند. ناسیونالیستهای ارمنی میگویند “ببینید، محققین ترک هم با ما هم عقیدهاند.”
این ترک ها چه کسانی هستند؟ آنهایی هستند که قبل از اجازه شرکت در جلسات از امتحان قبول شدهاند. این ترکها قبل از پذیرفته شدن به جلسه، باید قبول کنند که نسلکشی ارمنی اتفاق افتاده است. ناسیونالیستهای ارمنی با کسی که مخالف آنهاست، دیدار نخواهند کرد و حتی حرف نخواهند زد. لذا، این ها جلسات پژوهشی محققانه نیستند. گردهمایی سیاسی آنهایی هسنتد که میخواهند ترک ها را محکوم کنند. بعضی از این افراد هم خود ترک ها هستند و این چیز عجیبی نیست. لازم به گفتن نیست که ترک هایی وجود دارند که قضاوت تاریخی آنان ایدئولوژیک بوده و ترک هایی هستند که با اکثریت عظیم محققان ترک صادقانه اختلاف نظر دارند. اختلاف داشتن چیز خوبی است، زیرا دانش از مباحثه حاصل میشود. مشکل این جلسات هم همین نکته است. اینها جلسات مباحثه نیستند.
من اخیرا ایمیلها و نامههای زیادی در محکومیت ترک هایی که با ارمنیها دیدار کردهاند، خواندهام. بعضی از ترک ها آنها را به خاطر نوعی خیانت به وطن محکوم کردهاند. این درست نیست. هیچ محققی نباید به خاطر گفتن چیزهایی که عامه پسند نیستند مورد حمله قرار گیرد. آزادی پایه همه تحقیقهای خوب است و این شامل آزادی اشتباه کردن نیز هست. حمله به مخالفان شیوه ناسیونالیستهای ارمنی است که خانه پروفسورها را بمب میگذارند، دیپلماتها را میکشند، محققان را تهدید کرده و از قوانین ناعادلانه فرانسه که اجازه میدهد از پروفسورهایی که جرات اعتراض دارند شکایت کنند، بهرهبرداری میکنند.
امیدوارم شیوه ترک ها هیچوقت چنین نباشد. من در استانبول و آنکارا به کتابفروشیها رفته، کتابهایی را که به ترکی و توسط ترک ها نوشته شده اند میبینم. این کتابها اظهار میدارند که ترک ها مرتکب نسلکشی شدهاند. در روزنامههای ترک مصاحبههایی را میخوانم که به نظر میرسد توسط ناسیونالیستهای ارمنی نوشته شدهاند. بعضا به بحثهای آنان میخندم. بعضا آنها مرا عصبانی میکنند. اما میدانم همین که آنها میتوانند حرف بزنند، چیز خوبی است. این نشان میدهد که ترکیه به اندازه کافی بلوغ و اعتماد به نفس دارد که بتواند اختلاف نظر را قبول کند. آیا این محققان نباید مورد انتقاد قرار گیرند؟ بله من آنها را ملامت میکنم ولی نه به خاطر اینکه با من موافق نیستند، نه به خاطر اینکه اشتباه میکنند و مطمئنا نه به خاطر اینکه به کشور خیانت میکنند. من آنها را متهم به خیانت به دانش میکنم. من گردهماییهای بسته آنها را محکوم میکنم. من همه آنهایی را که فقط با دوستانشان حرف میزنند ولی تظاهر به دیالوگ میکنند، همه آنهایی را که از گوش دادن به مخالفان سرباز میزنند، محکوم میکنم.
من از آنهایی که گردهماییهای سری تشکیل میدهند، از آنهایی که فقط با رفقای ایدئولوژیک خود حرف میزنند، از آنهایی که از بحثهای دانشمندانه طفره میروند، خواه ترک و یا ارمنی، فقط یک سوال دارم. از چه چیزی میترسید؟
من دعوت به بحث صادقانه را تکرار میکنم. آنهایی که به هدفشان اعتقاد دارند، بایستی با گفتار از آن دفاع کنند. آنها باید خواهان بحث باشند نه سخنرانی برای آنهایی که با آنها توافق دارند.
یک توصیه دیگر برای پارلمانتاریستها و مورخین دارم: سیاست را فراموش کنید و سئوالات واقعی تاریخی بکنید.
هیچ مطالعهای در مورد تاریخ ارمنیها و ترک ها نباید به عهده گرفته شود، مگر اینکه یک سوال مرکزی پرسیده شود:
دلیل آنچه که آنها معتقدند که ترک ها انجام دادهاند، چه نسلکشی یا دفاع از خود، چه بوده است؟
اینکه چرا ترک ها به ارمنیها تعرض کردند همیشه یکی از مشکلات اساسی توضیحات ارمنیها بوده است. ترک ها و سایر مسلمانان، اکثریت عظیم یک امپراتوری اسلامی را تشکیل میدادند. آنها قرنها با ارمنیها زندگی کرده و به آنان اجازه حفظ رسومات و دین خود را داده بودند. اگر حرف ناسیونالیستهای ارمنی را قبول کنیم ، باید بگوئیم که ترک ها ناگهان تصمیم گرفتند به ارمنیها حمله کنند. بدتر از این ترک ها ناگهان تصمیم گرفنتد که همه ارمنیها را با یک نسل کشی طراحی شده نابود کنند. ناسیونالیستهای ارمنی دلایل زیادی را برای این طرح تخیلی ترک ها اختراع کردهاند. ترک ها میخواستند اراضی ارمنیها را تصرف کنند، آنها میخواستند ترک های آناتولی را به ترک های آسیای مرکزی وصل کنند و ارمنیها سرراه آنها قرار داشتند. و یا اینکه عثمانیها املاک ارمنی ها را برای اسکان دادن ترک های آواره از جنگهای بالکان لازم داشتند. دلایل احساسی زیادی نیز اختراع شده است. ترک ها از روی حسادت ارمنیها را کشتهاند، زیرا فکر میکردند که ارمنیها برتر بودهاند و یا ترکها به خاطر “نفرت مذهبی” اینکار را انجام دادهاند.
آیا ترک ها می خواستند اراضی ارمنیها را تصرف کنند؟ در اینصورت عجیب است که ترک ها با ارمنیها در آناتولی شرقی، جائیکه ارمنیها نسبتا فقیر بودند جنگیدند و به املاک ارمنیهای متمول در استانبول، ادیرنه و ازمیر دست نزدند. البته ما هیچوقت قادر به اثبات اینکه ترک ها قلبا مایل به تملک املاک ارمنیها بودند نخواهیم شد. ولی میتوانیم بپرسیم چه کسی املاک چه کسی را دزدیده بود؟ چه کسی دزد و چه کسی قربانی بود؟
موقعی که جنگ جهانی اول شروع شد، ارمنیها در ایروان، قرهباغ و قارص در زمین هایی که از ترک ها غصب کرده بودند، زندگی میکردند. ترک ها اموال ارمنیها را ندزدیده بودند، ارمنیها اموال ترک ها را دزدیده بودند. در حین جنگ جهانی اول وقتی روس ها آناتولی شرقی را اشغال کردند، یکبار دیگر این ارمنیها بودند که املاک ترک ها و کردها را غصب کردند. مسلمانان آناتولی پس از یک صد سال توانستند که انتقام گرفته و خانهها و مزارعشان را از ارمنیها پس بگیرند.
خواست پیوستن به ترک های آسیای مرکزی ( نقشه شماره ۱)
خواست پیوستن به ترک های آسیای مرکزی در واقع رویای بعضی از رهبران عثمانی، بخصوص انور پاشا بود. این خواست به غیر از شاید مورد آذربایجان، هرگز جدی نبود. در هر صورت ارمنیها چگونه میتوانستند سر راه چنین برنامهای قرار گرفته باشند؟ اگر ترک ها آنقدر دیوانه بودند که این برنامه را عملی کنند، مسیر آسیای مرکزی از طریق ایران بود و نه ارمنستان. فقط یک نگاه به نقشه این را ثابت میکند. ارتش ترک اگر میخواست با پیشروی به شمال، از طریق ارمنستان به آسیای مرکزی برسد، میبایستی از مرتفعترین نقطه کوههای قفقاز عبور کرده، سپس از دشت ها عبور کرده و سرانجام با دور زدن دریای آرال به سمت جنوب برود. حتی انور پاشا هم اینکار را نمیکرد. حتی چنگیزخان در {لشگر کشی خود} راه ساحلی را برگزید.
آیا ارمنیهای دیگر که در آناتولی عثمانی زندگی میکردند، میتوانستند مانع پیروزی عثمانیها در شرق بشوند؟ آنها در صورت اسلحه برداشتن برای جلوگیری از پیشروی عثمانیها میتوانستند مسئلهساز باشند. در حقیقت، ارمنیها برعلیه عثمانیها دست به اسلحه بردند اما عصیان ارمنیها هیچ ربطی به آسیای مرکزی نداشت.
این تئوری که عثمانیها برای اسکان آوارهگان جنگ بالکان میخواستند اراضی ارمنیها را بگیرند یک اشکال آشکار دارد. آواره گان قبل از آغاز جنگ جهانی اول و تقریبا همه آنها در تراکیا و آناتولی غربی اسکان داده شده بودند، نه در آناتولی شرقی.
آیا ترک ها از ارامنه نفرت داشتند و بخاطر اینکه احساس میکردند ارمنیها برتر هستند سعی به کشتار آنان کردند؟ البته که در بین مدارک و سخنرانیهای عثمانیها مدارکی در این مورد یافت نمیشود. ملاک مورد علاقه من چیزی است که برای هر کسی که با ترک ها زندگی کرده باشد آشکاراست. من در ۳۵ سال گذشته ترک های زیادی را شناختهام، اکثر آنان به مساوی بودن همه مردم اعتقاد دارند. هیچ ترکی هرگز احساس نمیکند که از کسی پستتر است. من عمیقا شک دارم که ترک های عثمانی غیر از این احساس می کردند.
در مورد “نفرت مذهبی” تاریخ نشان می دهد که این یک دروغ مضحک است. چه کسی باور میکند که مسلمانان پس از ۷۰۰ سال قبول کردن ارمنیها اصول اسلام را نقض کرده و برای مسیحیان حق حیات قائل نشوند. چگونه میشود فراموش کرد که تاریخ عثمانیها یکی از نمونههای مدارا و خیلی بهتر از سابقه کشورهای مسیحی بوده است. در حقیقت مسلمانان شرق به علت اعمال روس ها و ارمنیها شروع به ترس و نفرت از ارمنیها کردند.
در تحلیل نهایی، بحث ناسیونالیستهای ارمنی به این ادعا منتهی میشود: ترکها دیوانه بودند، پس از ۷۰۰ سال زندگی مشترک با ارامنه، ناگهان از آنها متنفر شده و تصمیم به کشتن آنها گرفتند. این اتهام ناسیونالیستهای ارمنی به ترک ها را هیچ طور دیگری نمیتوان توضیح داد. تمامی توضیحاتی که در رابطه با نسلکشی ادعایی داده میشوند منوط به رفتار کاملا غیرعقلانی ترک ها میشوند. من بحثهایی راجع به منطقی بودن این توضیحات شنیدهام. بالاخره کشتار یهودی ها به دست آلمانیها کاری غیرعقلانی بود، شایسته است که فرق بین این دو در نظر گرفته شود. نازیها از یک سنت طولانی نفرت از یهودی ها استفاده کردند. تاریخ اروپا پر از حمله به یهودی ها است. آلمانی ها همچنین صاحب یک سنت طولانی ادبیات ضد یهودی بودند. هیتلر و پیروانش از این سنت نفرت استفاده کردند. آنها برای به قدرت رسیدن از تعصب ضد یهودی استفاده کردند.
آیا چیز مشابهی در امپراطوری عثمانی دیده شده است؟ قبل از شروع شورش ارمنیها آیا حملاتی از نوع حملات آلمانیها به یهودی ها به ارامنه شده بود؟ نه. آیا هیچ حزب سیاسی ترک، ارمنیستیزی را اساس فعالیت خود قرار داد؟ نه. در واقع حتی موقعی که ناسیونالیست های ارمنی در حال شورش برعلیه عثمانیها بودند، از حضور ارمنیها در حکومت عثمانی استقبال میشد. ارمنیها تا مدارج عالی بالا میرفتند. امپراطوری عثمانی با نفرت نژادی به سبک اروپا بیگانه بود. تعصبی که به مرگ یهودیهای آلمان منجر شد، در امپراطوری عثمانی ناشناخته بود. هر ادعایی که “نفرت نژادی” را علت تعرض به ارمنیها میداند، صرفا ناشی از تخیل است.
در مورد تضادهایی که بین ترک ها و ارمنیها رشد کرد، باید دنبال دلایل منطقی بود. جنگ ترک ها بر علیه ارامنه کاملا منطقی بوده و به آسانی قابل توضیح است. چه کسی برخورد ترک ها و ارمنیها را شروع کرد؟ چه کسی مهاجم بود و چه کسی از خودش دفاع میکرد؟
من و دیگر مورخین معمولا از پرداختن به این سوالات اجتناب میکنیم. من در صحبتها و نوشتههایم در مورد تاریخ ترک ها و ارامنی ها، از آن به عنوان یک فصل غمانگیز در تاریخ بشریت یاد کردهام. من حتی گفتهام که موضوع اصلی این نیست که مقصر چه کسی بوده است. موضوع اصلی عذابی است که بشریت چه ترک و چه ارمنی متحمل شده است. این هنوز مهمترین موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد. حالا اما این موضوع که چه کسی مهاجم بود، باید در نظر گرفته شود، چون سیاستمدارانی که ترک ها را محکوم میکنند، هیچوقت راضی به همدردی با همه بشریت زجر کشیده نشدهاند. ناسیونالیستهای ارمنی مرگ ترک ها را نتیجه جنگ و مرگ ارامنه را نتیجه نسل کشی بیان کردهاند. آنها گفتهاند که ترک ها ارمنیها را آزار داده و خود عواقب کاری را که آغاز کرده بودند متحمل شدند. این حقیقت داشت؟ آیا زجری که ترک ها کشیدهاند به خاطر تعرض به ارمنیها بود؟ آنچه که اتفاق افتاد آیا تقصیر ترک ها بود و به همین دلیل باید با آنها کمتر احساس همدردی کرد؟ برای جواب باید این مسئله را که چه کسی برخورد بین ترک ها و ارمنیها را شروع کرد، مورد مطالعه قرارداد.
برخلاف آنچه که معمولا گفته شده، برخورد در قرن نوزدهم و در امپراطوری عثمانی شروع نشد، بلکه در قرن هیجدهم در ایران شروع شد. ( نقشه شماره ۲) ارمنیها و منجمله کلیسای ارامنه با اشغالگران روس متحد شدند. در سال ۱۷۹۶ ارمنیهایی که در شهر دربند زندگی میکردند، آلت دست روس ها در شکست دادن خان دربند و تسخیر شهر بوسیله روسها بودند. در سالهای ۱۷۹۰ اسقف ارمنی لزوم پیوستن ارمنیها به روسها برای “آزاد کردن ارمنیها از فرمانروایی مسلمانان” را موعظه میکرد. اکثر ارمنیهای آذربایجان از هیچ طرف جانبداری نکردند. آنهایی که بیطرف نماندند، جانب روس ها را گرفتند. داوطلبان ارمنی در فتح آذربایجان و ایروان دوشادوش روس ها برعلیه ایران جنگیدند. تمایل ارمنیها به زندگی تحت فرمانروایی روس ها بیش از هر چیز دیگری نشاندهنده وفاداری ارمنیها به روس هاست. روس ها پس از تصرف کردن قرهباغ و ایروان، مسلمانانی را که در آنجا زندگی میکردند و اکثرشان ترک بودند یا کشتند و یا از شهر بیرون راندند. مزارع و خانههای آنان به تصرف ارمنیهای ایران و آناتولی درآمد. با تخلیه بیشتر ترک ها در دهههای بعدی، ارمنیهای بیشتری جای آنان را گرفتند. نباید فراموش کرد که اکثریت جمعیت جمهوری ارمنستان فعلی، قبل از پیروزی روسها، ترک بودند. بزودی ترک ها از اکثریت افتادند.
ارمنیها ۷۰۰ سال با ترک ها در قفقاز جنوبی زندگی کرده بودند. این زندگی بدون نقص نبوده است. ولی همینکه ۷۰۰ سال پس از ورود ترکها هنوز ارمنیها در آنجا بودند، بر رفتار مسالمت آمیز ترک ها با ارامنه دلالت میکند. آنها برای دفاع از استقلال خود در کوهها مخفی نشده بودند، آنان در سرتاسر منطقه زندگی کرده و در شهرها که به آسانی میتوانستند قلع و قمع شوند، کار و در صلح زندگی می کردند.
ارمنیها مردمانی پراکنده بودند که در سرتاسر منطقه زندگی میکردند. آنها در هیچ استان قفقاز جنوبی اکثریت نبودند. وقتی روس ها رسیدند، بسیاری از ارمنیها بر علیه حکومتهای خود به نیروهای اشغالگر پیوستند. آنهایی که به روس ها پیوستند، خواهان برقراری حاکمیت اقلیت، اقلیت روس و ارمنی بر اکثریت مسلمانی که ۷۰۰ سال زیر حاکمیت آنان زندگی کرده بودند، بودند. آنان خواهان دموکراسی و خواست مردم نبودند. آنها میخواستند حکومت کنند و مسلمانانی که سر راه ناسیونالیست های ارمنی قرار داشتند باید از سر راه برداشته میشدند.
ترک ها به ارمنیها حمله نکردند، این ارمنیها بودند که به ترک ها حمله کردند. روس ها با جنگ ۱۸۲۹- ۱۸۲۸ و “جنگ کریمه” آناتولی شرقی را اشغال کردند. ارمنیهای روس و عثمانی در این اشغال به روس ها پیوستند. آنان به عنوان جاسوس و ماموران اکتشاف برای روس ها عمل کردند. وقتی روس ها بیرون رانده شدند، هزاران ارمنی به همراه آنان رفتند، زیرا آنان از دشمنان کشورشان جانبداری کرده بودند.
جنگ روس- عثمانی ۷۸-۱۸۷۷ ( نقشه شماره ۳ )
درآغاز جنگ ۷۸-۱۸۷۷ بین امپراطوری عثمانی و روسیه، عثمانی ها می بایستی قادر به اتکا به اتباع خود، چه مسلمان و چه مسیحی میشدند. در واقع، در اولین روزهایی که مسیحیها به ارتش عثمانی پذیرفته شدند، ۸۴ ارمنی در ارضروم داوطلب خدمت سربازی شدند. کنسول روسیه در ارضروم به کشیشهای مسیحی اطلاع داد که روس ها از جنگیدن مسیحیها بخاطر کشورشان خرسند نیستند. کشیشها خواستار خدمت نکردن مسیحیها شدند و مسیحیها دیگر ثبتنام نکردند.
همه کسانی که در مناطق جنگی زندگی میکنند، آسیب می بینند، ولی در طول جنگ، ارمنیهای مناطق شرق توسط حکومت عثمانی مورد آزار قرار نگرفتند، درعوض مدارک فراوانی از منابع اروپایی در دست است که مقامات مسلمان، ارمنیها را از حملات کردها محافظت کردند. وقتی عثمانیها جنگ را باختند، متاسفانه آنها نتوانستند مسلمانان را از حملات ارمنیها حفظ کنند.
وقتی قارص بدست روس ها افتاد، ارمنیهای محلی هم به سربازان عثمانی و هم ترک های محلی حمله کردند. به گزارش انگلیسیها ارمنیها در کشتار زخمیهای ترک به روس ها کمک میکردند. روس ها پس از تسخیر ارضروم مسئولیت پلیس را به یک ارمنی سپردند. آزار و شکنجه ترک ها شروع شد. ۶۰۰۰ خانواده ترک مجبور به فرار از شهر شدند. سفیر انگلیس چنین نوشت: “بدون شک، وقتی که روسها ارضروم را اشغال کردند، ارمنیها از حمایت آنها برای توهین، بدرفتاری و تجاوز به مسلمانان استفاده کردند.”
در طول جنگ، ارمنیهای زیادی در شرق عثمانی به روس ها پیوستند. ارمنیهای عثمانی در نقش جاسوسان و ماموران متجاوزین روس عمل کردند. از ارمنیها، هیچکدام به اندازه ارمنیهای “دره الازکیرت” از صمیم قلب با روس ها هم پیمان نشدند. آنها اطمینان داشتند که روس ها همه متصرفات خود را حفظ خواهند کرد، ولی این اتفاق نیفتاد، قدرتهای دیگر اروپایی روس ها را مجبور به ترک الازکیرت کردند. دو تا سه هزار خانواده ارمنی به همرا روس ها رفتند، خانهها و مزارع زیادی برای در اختیار گذاشتن ارمنیها موجود بود. روسها ۷۰۰۰۰ ترک را مجبور به ترک مناطق متصرفه خود کرده بودند.
تشکیلاتهای انقلابی ارمنی
حزب Dashnagtzoutiun ، (فدراسیون انقلابی ارمنی)، که به نام داشناک ها شناخته میشود، در سال ۱۸۹۰ در امپراطوری روس، در تفلیس پایه گذاری شد، و برای سرنگونی امپراطوری عثمانی در آناتولی به احزاب ناسیونالیست ارمنی موجود پیوست. ایدئولوژی حزب، سوسیالیستی و ناسیونالیستی بود. مانیفست آنان: “جنگ مردم بر علیه حکومت ترک را اعلام میکرد و از وظیفه خطیر تامین آزادی ملی” سخن میگفت. برنامه انقلابی ۱۸۹۲ داشناکها توزیع مجدد زمین، برادری همگانی و حکومت خوب را مطرح میکرد. این برنامهها شامل سازماندهی کمیتههای انقلابی و دستههای جنگی و مسلح کردن مردم بود. آنها برنامههای خود مبنی بر “تحریک جنگ، ترور مقامات دولتی، و غارت و نابودی موسسات دولتی” را اعلام می کرد که در سالهای بعد به مرحله اجرا در آمد. شعار داشناک ها در سال ۱۸۹۶: “اسلحه! جنگ! پیروزی از آن ماست!” بود.
در اینجا برای توضیح تشکیلات و فلسفه داشناک ها و دیگر جریانات انقلابی ارامنه نه وقت هست و نه نیازی وجود دارد. سخنان آنان بیانگر اهدافشان، عصیان خونین بر علیه امپراطوری عثمانی است، ولی توجه به کردار آنان بسیار مهمتر از مطالعه گفتارشان است.
درک یک چیز در مورد انقلاب ارامنه ضروری است، هدف انقلابیون ارمنی از هدف ناسیونالیستهای انقلابی دیگر بسیار متفاوت بود. مردم ایتالیا خواهان کشوری با حاکمیت اکثریت بودند. ناسیونالیستهای لهستانی به دنبال ایجاد کشوری برای اکثریت سرکوب شده لهستانیها که توسط اقلیت روس اداره میشدند، بودند. این قانون در همه دنیا بود. ناسیونالیستها با شیوههای خوب و یا بد، برای ایجاد کشوری که در آن، اکثریت بتواند خودش را اداره کند، میجنگیدند.
ولی این در مورد ارمنیها صدق نمیکند، ( نقشه شماره ۴ ) انقلابیون ارمنی برای تصرف سرزمینی که در آن کمتر از ۲۰ درصد جمعیت را تشکیل میدادند، جنگیدند. در به اصطلاح “شش ولایت”، منطقهای که ارمنیها مطالبه میکردند، نسبت جمعیت مسلمانان به ارمنیها بیشتر از چهار به یک بود. ارمنیها برخلاف ایتالیائیها، ازبکها، مردم آفریقای جنوبی، الجزایریها و ایرلندیها اکثریتی عظیم که توسط ارباب اداره شوند نبودند. آنها اقلیتی کوچک بودند که میخواستند با شکست دادن اکثریت، سرزمین آنها را تصرف کنند. آنان اقلیتی کوچک بودند که از دشمنان کشورشان کمک گرفتند، زیرا هیچوقت نمیتوانستند بدون کمک خارجی در مقابل مسلمانان اکثریت به پیروزی برسند. ناسیونالیست های ارمنی، اگر موفق شده بودند، قصد انجام کدام هدفی را داشتند؟ تاریخ از مثال سرنوشت غمانگیز ترک های بالکان به ما میآموزد که برپایی “ارمنستان” تنها کشتار و تبعید اکثریت بود. بدون پاکسازی مسلمانان توسط انقلابیون ارمنی کشوری ارمنی در آناتولی نمیتوانست به وجود آید. موقع بررسی واکنش عثمانیها در مقابل شورشیان ارمنی بایستی به این واقعیت توجه شود. عثمانیها تنها از حکومت خود دفاع نمیکردند، آنان در مقابل کسانی که اکثریت را نفی میکردند، از اکثریت مردم دفاع میکردند. بعلاوه آنان از مردمی که در صورت موفقیت شورشیان، تبعید و یا کشته میشدند دفاع میکردند.
شورشهای سالهای ۱۸۹۰
طغیانهای ارمنی در آناتولی شرقی در سالهای ۱۸۶۰ و قبل از آن اتفاق افتاد. با این حال در سالهای ۱۸۹۰ بود که تشکلهای شورشی ارمنی واقعا شروع به اجرای برنامههای خود کردند. در سالهای ۱۸۹۴ ارمنیها در منطقه “ساسون” برعلیه حکومت شوریدند. دستههای بزرگ شورشی حملات خود را روی سمبلهای عثمانی، ماموران جمعآوری مالیات، مقامات دولتی و ساختمانهای اداری متمرکز کردند. آنها همچنین با قبایل کرد به جنگ پرداختند. بین ارمنیها و کردها همیشه دشمنی بوده است، تا اینجا قابل درک است. ما شورشهای ارامنه را چه تائید کنیم و یا نکنیم این قابل درک است که شورشیان حکومت و دشمنان قدیمی خود را مورد حمله قرار دهند، چیزی که بعدا اتفاق افتاد به هیچ وجه بخشودنی نیست. وقتی ارتش عثمانی شروع به پیشروی{ برای سرکوبی شورشیان} کرد، شورشیان عقبنشینی کرده و ساکنان مسلمان دهات سر راه را قتلعام کردند.
در پاسخ، ارتش و مسلمانان محلی نیز ارمنیها را کشتند. این مسلمانان نبودند که شروع به کشتار ارامنه کردند، ارمنیها بودند که کشتار مسلمانان را آغاز کردند. نتیجه برای هر دو طرف وحشتناک بود. اعمال شورشیان ارمنی در “زیتون” و “ماراش” در سال ۱۸۹۵ کاملا مشابه بود، نتیجه شورش آنان، قتل عام مسلمانان منطقه بود.
رهبر ارمنیها ادعا کرد که شخصا ۲۵۰۰۰ مسلمان را کشته است. ارتش عثمانی حتی اجازه تنبیه قاتلین را نداشت زیرا قدرتهای اروپایی از ارمنی ها حمایت میکردند.
درهمان سال وقتی ناسیونالیست های ارمنی باردیگر در شهر “وان” شورش کردند. شورشیان، مسلمانان و ارمنیهای بیگناه بسیاری کشته شدند. در سال ۱۹۰۹ در آدانا همین اتفاق افتاد. ارامنی ها با اطمینان از حمایت اروپاییها که هرگز عملی نشد، دست به شورش زدند. با اینکه ارمنیها تلفات بیشتری را متحمل شدند، بدون شک نیروهای شورشی ارمنی آغازگر جنگ بودند. ترک ها واکنش نشان دادند. آنها تنها از کشورشان دفاع نمیکردند، بلکه از مردم شان نیز دفاع میکردند. در ساسون، وان، زیتون، ماراش و آدانا شورشیان ارمنی کشتار را آغاز کردند، آنان بودند که شروع به قتل هم میهنان عثمانی خود کردند. ترک ها نبودند که به ارمنیها حمله کردند، این ارمنیها بودند که به ترک ها حمله کردند.
جنگ جهانی اول ( نقشه شماره ۵)
بدون نگاه به جنگهای بالکان در سالهای ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ وقایع جنگ جهانی اول را نمیتوان درک کرد، زیرا این وقایع باعث شدند که شورشیان به موفقیت شیوههایشان اعتقاد پیدا کنند. دستههای ناسیونالیستی شورشی، ترکهای بالکان را کشتار کرده و از خانههایشان بیرون راندند و ارتش های متجاوز، کار تبعید و قتل عام را به پایان رساندند. در سال ۱۹۱۲ مسلمانان که اکثریت آنها را ترک ها تشکیل میدادند، در اروپای عثمانی با اختلافی جزئی، اکثریت را تشکیل میدادند. در پایان جنگهای بالکان، آنها به طور واضح اقلیت بودند. ۲۷ درصد مسلمانان عثمانی بالکان کشته شده بودند. آنچه مانده بود، کشورهای بلغارستان، یونان، مونتونگرو و صربستان بود که از جمعیت مسلمانان پاکسازی شده بود. سرزمینهایی که اکثریت مسلمانان را داشتند، حالا اکثریت شان مسیحی بودند. این دقیقا چیزی بود که در بالکان نتیجه داده بود و حالا شورشیان ارمنی میبایستی این طرح را در مقیاسی بزرگتر {در شرق عثمانی} انجام می دادند. هر دو طرف از جنگهای بالکان درس آموخته بودند. ترک ها میدانستند که در صورت موفقیت شورشیان چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد و نیات ارمنیها نیات همان کسانی بود که ترک ها را مجبور به ترک بالکان کرده بودند. ارمنی ها می خواستند که آناتولی شرقی را از وجود اکثریت مسلمانان پاک کنند تا در آنجا بتوانند یک “ارمنستان” بر پا کنند.
برای این کار، آنها باید همان تاکتیکهایی را که در بالکان موثر افتاده بود به کار میبردند. دستههای چریکی ارمنی، حتی قبل از شروع جنگ جهانی اول در امپراطوری روس شروع به سازماندهی کرده بودند. این سازماندهی شامل ارمنیهایی از امپراطوری روس و عثمانی میشد. حدودا ۸۰۰۰ از عثمانیبرای تعلیم و سازماندهی به “کاغیزمان” رفتند. ۶۰۰۰ از آناتولی به “ایغدیر” و عده بیشتری به کمپهای تعلیماتی دیگر رفتند. آنها برای کمک به روس ها و جنگیدن با ترک ها بازگشتند. مخازن بزرگ تفنگ، مهمات، وسایل و حتی یونیفورم در انبارهایی در آناتولی آماده برای استفاده مخفی شده بود. اینها واحدهای کوچک چریکی نبودند، آنها چند تن که مرتکب اعمال تروریستی پراکنده میشدند نبودند. تعداد بیشماری از این اقدامات وجود داشت ولی حملات اصلی ارامنه توسط دستههای شورشی که خوب تعلیم دیده و خوب مسلح شده بودند انجام میگرفت. تعداد آنها شاید به صدهزار نفر میرسید. مقامات عثمانی، تعداد پارتیزانهای ارمنی را تنها در ولایت سیواس ۳۰۰۰۰ نفر برآورد می کردند.
طبق تاریخ افسانهای ارامنه، ارمنیهای آرام و صلحجو بدون تحریک از طرف ترک ها مورد حمله قرار گرفتهاند. واقعیت اما خیلی متفاوت بود. برای درک وضعیت باید مرزهای روس و عثمانی در بهار ۱۹۱۵ تجسم شود. ارتش عثمانی در جبهه روس ها در حال نابودی بود، انور پاشا با یک حمله جسورانه ولی با اشتباه محاسبه سعی در شکست روس ها در “ساری قمیش” کرده و شکست سختی خورده بود، و سه چهارم ارتش از بین رفته بود. تنها نیروئی که بین روس های متجاوز و مناطق مرکزی و حیاتی عثمانی قرار داشت، بقایای ارتش عثمانی در شرق بود. بعضی از این نیروها قوای خیلی ورزیدهای بودند، مشخصا واحدهای ژاندارمری که از ژاندارم های شرق تشکیل شده و منطقه را خوب میشناختند، بسیار موثر بودند. ولی نیروهای عثمانی محدود بودند، روسها بیشتر و مجهزتر بودند. تنها شانس عثمانیها این بود که مواضع دفاعی خود را حفظ کنند. به هر نفری در جبهه احتیاج بود، با این حال، هزاران نفر نمیتوانستند به جبههها بروند زیرا برای آنها در جنگهای پشت جبهه نیاز بود. در واقع بعضی از بهترین سربازان از جبههها بیرون کشیده و برای جنگ با دشمنان داخلی یعنی ارمنیها فرستاده شده بودند. جبهه روس با خطر مواجه بود و بالاخره فرو ریخت. نهایتا روس ها به همراه شورشیهای پیروز ارمنی آناتولی شرقی را تصرف کردند. تعرض سال ۱۹۱۵ روسها به آناتولی با پیشگامی واحدهای ارمنی، متشکل از ارمنیهای روس و عثمانی انجام شد. ارمنیها به عنوان پیشاهنگان ارتش روس عمل میکردند. دستههایی از ارمنیها نقل و انتقالات را مختل کرده و ارتباطات نظامی را در شرق قطع نمودند. تهدیدهای داخلی چریکها و دستههای ارمنی تهدیدی جدی برای موجودیت امپراطوری عثمانی و تهدیدی واقعی برای جان مسلمانان آناتولی بود.
ناسیونالیست های ارمنی قبل از اخراج ارامنی ها از شرق عثمانی، قبل از به دار آویخته شدن سیاسیون ناسیونالیست ارمنی، قبل از کشته شدن ارمنیها به دست سربازان عثمانی، حتی قبل از اعلام رسمی جنگ، شروع به سازماندهی شورش کرده بودند. اعمال شورشیان ارمنی تنها شورش نبود، آنها به عنوان ماموران ارتش روس عمل می کردند. آنها در صفوف دشمنان اصلی کشور خود، یعنی امپراطوری روس، بر علیه کشور خویش، امپراطوری عثمانی جنگیدند، و چنانکه آن موقع خودشان آزادانه اقرار میکردند، خائنینی بودند که در خدمت سربازی بدترین دشمن کشور خویش در آمده بودند.
برای درک تاثیر شورش ارمنیها، کافی است نگاهی به نقشه بکنیم. فقط مراکز اصلی شورش نشان داده شدهاند. دستههای ارمنی در تمام آناتولی شرقی از نقل و انتقالات ممانعت کرده، ارتباطات را قطع نموده و به دهات پراکنده مسلمانان حمله میکردند. فقط مناطقی که فعالیتهای عمده توسط نفرات زیاد انجام میشد در نقشه نشان داده شده است. در نگاه اول انتخاب بعضی از مناطق شورش عجیب به نظر میرسد، چرا سیواس؟ جای مناسبی برای شورش به نظر نمیرسد زیرا تنها ۱۳ درصد جمعیت سیواس ارمنی بودند، سیواس از جبهه جنگ و حمایت روس ها به دور بود. ولی به جادهها نگاه کنید. سربازان، تجهیزات و آذوقه برای رسیدن به جنگ با روس ها باید از سیواس عبور میکردند. سربازانی که از جبهه عقبنشینی میکردند نیز مجبور به عبور از سیواس بودند، سیواس مرکز سیستم تلگراف بود که تا منطقه جنگی امتداد پیدا میکرد. شهر و استان سیواس گذرگاه نقل و انتقالات و ارتباطات بود و هر گسسستی در سیواس، ضربه ای به تلاشهای جنگی عثمانی بود. مناطق عصیان ارمنیها در “کیلیکیه” و “اورفا” نیز در مناطقی با اهمیت زیاد استراتژیکی قرار داشتند، زیرا تونلها تکمیل نشده بودند و وسایل جنگی و سربازان برای حوادث مهم نظامی در عراق، بایستی از کلیکیه و بعد از طریق اورفا ارسال میشدند. انگلیسیها به طور جدی به حمله به کلیکیه فکر میکردند تا حمله به “گَئلیبولو”، و در این صورت بسیار موفقتر می بودند. نیروهای ارمنی در وان و مناطق مرزی روسیه نیزاز پتانسیل تاثیرات استراتژیک برخوردار بودند. روسها به غرب ایران حرکت کرده بودند و مواضع عثمانی را در شرق تهدید میکردند و نهایتا میخواستند که با حمله به عراق به انگلیسیها بپیوندند. هیچ کس انتظار نداشت که عثمانیها انگلیسیها را در عراق شکست بدهند.
عثمانیها برای مقابله با پیشروی روس ها میبایستی به شرق حرکت میکردند. رفتن از آناتولی به ایران، از دو مسیر ممکن بود. از طریق “بایزید” در شمال و یا “وان” در جنوب. آیا این تصادفی بود که این دو نقطه از مراکز عصیان ارامنه بودند؟
تا زمانی که امکان تحقیق درباره دستورات ارتش روس به واحدهای ارمنی نباشد، ما نخواهیم دانست که چقدر از شورشهای ارمنیها با نقشه قبلی و برای کمک به روس ها بوده است، انتخاب تصادفی چنین مناطق استراتژیک غیر محتمل به نظر میرسد. نکته مهم این نیست که این مناطق چرا انتخاب شده بودند، بلکه خطر بزرگی بود که برای نیروهای عثمانی به وجود آورده بودند.
عثمانیها مجبور بودند که عصیان را خاموش کنند. آنها هم به دلایل نظامی و هم به این خاطر که ارمنیها مسلمانان را قتلعام میکردند، مجبور به اینکار بودند. نیروهای ارمنی، نیروهای دشمن بودند که به شکست عثمانیها کمک میکردند. کمک اصلی آنها به روس ها این بود که عصیان آنان باعث سرگرم نگهداشتن عده زیادی از سربازان عثمانی و ممانعت از تلاشهای جنگی عثمانیها بود. ولی از نقطه نظر انسانیت، بدترین تاثیرعصیان ارمنیها، تلفات غیرنظامی بیگناهی بود که به دست شورشیان ارمنی کشته شدند. تلفات ارامنی های بیگناه غیر نظامی را هم که بخاطرانتقام کشته شدند نباید فراموش کرد.
این شورشیان ارمنی بودند که کشتار را شروع کردند و تعداد مسلمانان کشته شده به مراتب بیشتر بود.
چرا عثمانیها ارمنی ها را اخراج کردند؟ آنها این کار را برای دور کردن جمعیت غیرنظامی که قطعا آنچنانکه ثابت شده بود، به دشمن کمک میکردند، انجام دادند. شاید بسیاری از ارمنیها برعلیه عثمانیها عمل نمیکردند، ولی چگونه می شد تشخیص داد که چه کسی میخواست به روس ها، انگلیسیها و فرانسویها کمک بکند و چه کسی نکند؟ به نظر من در گرماگرم جنگ که عثمانیها میخواستند از امپراطوری و مردم خود دفاع کنند، در اخراج ارمنیها زیاده روی کردند و عده زیادی را هم که تهدید محسوب نمیشدند اخراج کردند، ولی نباید فراموش کرد که عثمانیها برای کاری که کردند دلایل خوبی داشتند، و نیز نباید فراموش کرد که این ارمنیها و روس ها بودند که ابتدا مسلمانان را مجبور به ترک خانه هایشان کردند. در این واقعیت که، در طول جنگ جهانی اول همانند صد سال قبل از آن، این ترک ها نبودند که اول به ارمنی ها حمله کردند، بلکه این ارمنیها بودند که به ترک ها حمله کردند، نباید شک کرد.
آذربایجان و ارمنستان ( نقشه شماره ۶ )
در پایان جنگ جهانی اول، نوبت ترک های آذربایحان بود که مورد تعرض قرار بگیرند. ناسیونالیست های ارمنی در اتحاد با بلشویک های باکو، نزدیک به نصف جمعیت ترک باکو را مجبور به فرار از شهر کردند. تنها در باکو، بین ۸ تا ۱۰ هزار مسلمان ، که تقریبا همهشان ترک بودند، کشته شدند. آندرانیک، رهبر چریکهای ارمنی، با نابود کردن دهات نخجوان در جنوب آذربایجان، بیش از ۶۰۰۰۰ )شصت هزار( ترک را آواره کرد. ۴۲۰ ده نابود شدند. صدها دهکده دیگر خراب شده و هزاران ترک دیگر در ایالت قارص کشته شدند. دو سوم ترکهای ایالت ایروان از بین رفتند. ترک ها در باکو و جاهای دیگر انتقام گرفتند ولی متحمل تلفات بیشتر و تبعید شدند. ترک های ایالات قارص، ایروان و آذربایجان کاملا تحت کنترل روس ها بودند و تقریبا همه آنها غیرمسلح بوده، نه تمایلی به جنگ داشتند و نه توانایی انجام آنرا داشتند. این ارمنیها بودند که جنگ را شروع کردند. ترک ها به آنها تعرض نکردند. این ارمنی ها بودند که به ترک ها حمله کردند.
ادعاهای ارمنیها
این عادت مدعیان “نسلکشی” ارمنی است که واقعیات را به طور گزینشی و خارج از زمینه تاریخیشان انتخاب کنند. گفته میشود که حکومت عثمانی ارمنیها را اخراج کرد و در نتیجه عده زیادی جان خود را از دست دادند. اگرچه راجع به تعداد کشته شدگان همیشه غلو شده است، و این واقعیت دارد، ولی کدام واقعیات نادیده گرفته شدهاند؟ این واقعیت که اکثریت اخراج شدگان زنده ماندند دلیلی بر نبودن برنامهای برای نسلکشی است.
می گویند که در طول سالهای ۱۸۹۰، ده ها هزارارمنی توسط مسلمانان کشته شدند. این حقیقت دارد. چیزی که هیچوقت گفته نمیشود این است که ده ها هزار مسلمان توسط ارمنیها کشته شدند و کشتار را ارمنیها شروع کردند. کشته شدن میلیونها مسلمان، واقعیت اصلی جنگ جهانی اول است که هیچوقت اشارهای به آن نمیشود!
هر جنگی که فقط کشتههای یک طرف شمرده شوند، نسلکشی به نظر می رسد. ارمنیها در جنگهایی که خود شروع کردند کشته شدند، این واقعیتی انکار ناپذیر است که هرگز مورد اشاره قرار نمیگیرد. ترک ها به حملات ارمنیها پاسخ دادند. بعضی مواقع آنها زیاده روی کردند، واکنش آنها بعضی وقتها از روی انتقامگیری بود. اعمال ترک ها و کردها بعضا اشتباه بود، ولی خونریزی را ترک ها شروع نکردند. آنها آغازگر جنگهای بین ارمنی ها و ترک ها که در سالهای ۱۷۹۵ شروع شد نبودند. آنها جنگ بین ارمنیها و مسلمانان را در جنگ جهانی اول شروع نکردند. در سال ۱۷۹۶، آیا ترک ها به ارمنیها حمله کردند؟ نه. این شورشیان ارمنی بودند که با دشمنان کشور خویش متحد شدند. در سال ۱۸۲۸، ترک ها به ارمنیها حمله نکردند. این ارمنیها بودند که خانهها و مزارع ترک ها را تصاحب کردند. در سال ۱۸۷۸ آیا ترک ها به ارمنیها تعرض کردند؟ نه، ارمنی ها یکبار دیگر به متجاوزین روس کمک کردند و این ارمنیها بودند که ترک های ارضروم را سرکوب کردند.
در سالهای ۱۸۹۰ و ۱۹۰۹، آیا اول ترک ها به ارمنیها حمله کردند؟ نه، اول انقلابیون ارمنی به ترک ها حمله کردند.
در سالهای ۱۹۱۵ این ارمنیها بودند که وان را تصرف کرده و مسلمانان را قتل عام کردند. باز این ارمنیها بودند که به دهات مسلمانان هجوم آورده و آنان را کشتند. این ارمنیها بودند که ماموران عثمانی را کشتند، ارتباطات ارتش عثمانی را نابود کرده و به عنوان جاسوسان و نیروهای پارتیزانی روس ها عمل کردند. در سال ۱۹۱۹
پروفسور جاستین مک کآرتی | ۲۴-اوریل-۲۰۱۰, ۱۵:۰۲
آقای امیر، لازم به توصیح است:
اولا، نژادپرستان ترک تلاش زیادی نمودند که بنیانگذاران سایت “عذرخواهی می کنم” را به اتهام اهانت به هویت ترک، به دادگاه بکشانند، که به دلایل زیاد موفق نشدند. صرفنظر از بازگویی این دلایل، فقط می خواهم به این متن دقت کنید: “وجدانم نمی گذارد فلاکتهایی که ارمنیان عثمانی در سال ۱۹۱۵ شاهد آن بودند را نادیده بگیرم و بی تفاوتی که نسبت به آن نشان داده شده است را بپذیرم” بیان این جمله گرچه در آن به قتل عام اشاره نشده، ولی در تاریخ ترکیه، تابو بود. زیرا ادعای نژادپرستان حاکم بر ترکیه، تاکنون خلاف این جمله بوده است. ادامه متن نیز از بی عدالتی نسبت به ارامنه صحبت می کند: ” من به نوبه خود این بی عدالتی را محکوم می کنم و خود را شریک در غم و مصیبت برادران و خواهران ارمنیم میدانم. از آنان پوزش میطلبم” هرگز شما نمی توانید، بگویید که قبلا نظیر این جمله، بیان شده است. حتی رجب طیب اردوغان، که دولتش همواره مورد تعرض جناح راست افراطی و نژادپرستان بوده، به صراحت ضمن انتقاد از این سایت و تلاش روشنفکران ترک، گفت : ” چیزی اتفاق نیفتاده که کسی از آن عذرخواهی کند” (نقل به مضمون). کسانی که اندک آشنایی با اوضاع سیاسی ترکیه دارند می دانند که ایجاد سایت “عذرخواهی می کنم” و دعوت از روشنفکران ترک برای عذرخواهی فردی ، از ارامنه یک تابوشکنی، به حساب می آید. و به کارنبردن کلمه “قتل عام” کاملا آگاهانه بوده، تا نژادپرستان به موجب ماده قانونی ۳۰۱ مجازات عمومی، نتوانند آنان را به پای میز محاکمه بکشانند. حال که روشنفکران و نیروهای دموکرات ترک، نیروهای نژادپرست و راست افراطی و کمالیست های ترکیه را با اقدام خود، به چالش کشیده اند؛ شما چرا بجای اغتراف سعی در لوث کردن مسئله دارید؟ علاوه بر آن در مورد کتابهایی که در داخل و خارج ترکیه، در افشاء و محکوم کردن نسل کشی ارامنه، چاپ و منتشر می شود، چرا چیزی نمی گویید؟
دوما: متاسفم که شما برای نفی و انکار نسل کشی ارامنه دست به دامن “برنارد لوئیس” شده اید! بی آنکه به شخصیت و چهره واقعی وی، اشاره ای بکنید. شاید شما ندانید، ولی تمامی نیروهای دموکرات جهان از مناظره جنجالی وی با “ادوارد سعید” اطلاع دارند. مناظره برنارد لوئیس با ادوارد سعید ـ مسیحی فلسطینی، نویسنده برجسته و فعال حقوق بشر و مدافع حقوق فلسطینیان، ـ در بین روشنفکران و فعالین حقوق بشر، چهره ای منفی از وی بیادگار گذاشت؛ چنانکه نیروها و فعالین حقوق بشر و روشنفکران، با اشاره عدم صداقت برنارد لوئیس، در مناظره با ادوارد سعید، آن را “مناظره خبیثانه” نامیدند. علاوه بر آن برنارد لوئیس در زمان جرج دابلیو بوش، یکی از مشاوران جناح جنگ طلب امریکا بود، که به “نئوکانها” شهرت دارند. همچنین امروز از برنارد لوئیس بنام “پدر تئوری تجزیه طلبی در ایران” نام برده می شود. دلیل این عنوان نیز بیان صریح وی در “کنفرانس بیلدبرگ” مبنی بر ضرورت تجزیه ایران و ایجاد: “آدربایجان بزرگ”، “پشتونستان بزرگ” و “کردستان بزرگ” بود.
در پایان جادارد از آقای علی تبریزی، بخاطر ارائه سه فیلم کوتاه از یوتوب، که خاطرات و نامه ها و تصاویر تکاندهنده “آرمین واگنر” این پزشک نظامی آلمانی، را بیان می کند، سپاسگزاری کرده و از آقای امیر بخواهم که سعی کنند، با کنار گذاشتن روحیه ارمنی ستیزی خود، به این فیلم ها، نگاه کنند.
من نوشته های قبلی آقایان علی قرجه لو و آرسن نظریان، در ارتباط با نسل کشی ارامنه و اعترافات کاجازنونی را، در نشریه شهروند سال ۲۰۰۸ مطالعه کردم. نوشتۀ آقای امیر حسن پور، هم وطن کرد را درشهروند به نشانی زیر خواندم، پیشنهاد میکنم عزیزان هم وطن آن را بخوانند
https://shahrvand.com/?p=3121
کاش آقای قرجه لو در نوشته اخیر خود گوشه چشمی هم به نوشته های این آقایان داشته، و ضعف ها و نادرستی هایی را که به نظرشان میرسد، مطرح میکردند
با تشکر از آقای امیر، که ویدیوی مصاحبۀ آقای برنارد لوئیس، و ترجمۀ آن را ارائه کردند. آقای لوئیس در این ویدیو میگویند که « ارامنه حتی قبل از شروع جنگ در ایالت آناتولی مسلح شده و سربازان فراری از ارتش عثمانی به آنها ملحق شده و با کمک روس ها در این بخش از خاک عثمانی دست به مبارزه مسلحانه زده بودند و حتی شهر وان را متصرف شده و آماده واگذاری به روس ها بودند. دولت عثمانی مجبور شد به شدید ترین شیوه آنها را مجبور به مهاجرت به ایالت های عربی– که آن زمان تحت حاکمیت عثمانی بود— کند. دولت عثمانی نه تنها دست به نسل کشی نزد بلکه از انتقام گیری بی حد توسط مردم جلو گیری هم می کرد.
پروفسور لوئیس ادامه می دهند که در این پروسه کوچانیدن، عده ای و احتمالا حتی یک میلیون ارمنی تلف شدند که کشتار ها همه اش توسط روستایی ها و شبه نظامیانی اتفاق افتاد که انتقام آنچه بر آنها رفته بود را می گرفتند».
من نمی خواهم وارد بحث درستی و یا نادرستی اعترافات کاجازنونی شوم. ولی با عنایت به اظهارات آقای لوئیس، در این فکرم که چگونه یک میلیون نفر، که تعداد زیادی از آنها از قبل مسلح شده بودند، به همین سادگی، عمدتاً نه توسط ارتش ترکیه، بلکه توسط مردم (آنهم مردمی که دولت عثمانی از انتقام گیری آنها جلوگیری هم میکرد) کشته شدند. تازه این یک میلیون نفر، بدون احتساب سربازان فراری ارتش عثمانی است.
در عرف بین المللی، این نوع کشتار، قتل عام نام دارد، و چون از یک گروه نژادی خاص بوده، بدرستی نسل کشی نامیده میشود.
مسئله دیگر اینست که چرا پس از گذشت بیش از نود سال، هنوز مطرح کردن این نسل کشی در ترکیه، یک تابو محسوب شده و نویسندگان، به جرم «اهانت به ترک بودن»، زندانی و یا ترور میشوند؟ برای اطلاع بیشتر به نشانی زیر مراجعه شود:
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2008/06/080617_shr-turkey-sentence.shtml
آقای امیر به خاطرات افسر روس اشاره کردند، و آفای علی تبریزی از خاطرات افسر پزشک آلمانی، که دقیقاً متضاد هستند. کدام را باور کنیم؟
فرض کنیم گروهی از ارامنه مسلح تصمیم به جنگ با دولت ترکیه را داشتند. آیا این میتواند مجوزی برای کشتار یک میلیون نفر (چقدر راحت است نوشتن و یا گفتن یک میلیون نفر کشته، ایکاش کمی هم فکر میکردیم که کشتن یک انسان هم درد آور است) باشد؟ به یقین عمدۀ مردم ترکیه، آمادگی کشتار یک انسان را نداشته و ندارند،آیا انتقام گیری توسط مردم، بدون تبلیغات دولتی، می توانست صورت گیرد؟
با آنکه عده ای در داخل ترکیه، با استقبال از همۀ خطرات قانون اهانت به ترک بودن، این کشتار را زیر سئوال می برند، آیا شایسته است عده ای از هموطنان ما، به طور ضمنی و یا صریح، از این کشتار وحشتناک، حمایت کنند؟
گرچه نوشته های عده ای از این هموطنان، حاکی از این حمایت است، با تمام وجود آرزو میکنم که خواست قلبی آنها این چنین نباشد.
Besides Armenian Genocide, people should search for Assyrian and Greek genocide that was committed by Turks…Of course one cannot forget the Mongol genocide of Iranians, most of whose soldiers were Turks.. Consequently, Anatolia use to be Greek/Armenian land and anyone who has studied history knows this fact. The Turks basically wiped out Greek/Armenian civilization from Anatolia and the final blow was the Assyrian, Armenian and Greek genocides which is being increasingly recognized in the world.
Long live Iran+Greece+Armenia+Kurdistan+Talyshistan+Lezginistan
دوستان ارمنی
حداقل ۸۰%+ ایرانیان ایران که غیرترکزبان هستند با شما همنظر هستند و پانترکیسم را محکوم میکنند.
پانترکیسم خطری نیز برای ایرانیان نیز هست:
http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-2.aspx
در مورد چرا اینکه مجله شهروند دوباره یک مقاله تکراری علی قره جه لو را چاپ کرده است (با وجود اینکه پاسخ آن مقاله داده شده است), باید گفت که مجله شهروند روابط تناتنگی با پانترکیستهایی مانند لیلا مجتهدی و رضاه براهی و علیرضا اصغرزاده و ضیا صدرالاشرافی و غیره دارد..
http://www.sepahbod7.blogfa.com/9004.aspx
چنانکه میبینید احمد اوبالی که تلویزیونش روزانه به ارمنی/کرد/فارسیزبان توهین میکند روابط تناتنگی با برخی از اعضای مجله شهروند دارد.
اینها از گروه های چپ بودند که امروز به ایرانستیزی روآوردند و چون چپها نیز از قدیم با ایرانستیزی موافق بودند, این دو گروه با هم پیوند عمیقی دارند. بنابراین دفاع مجله شهروند از نسلکشی ارمنیان/یونانیان/آسوریان/کردها/آسوریان بدست ترکها یک امر طبیعی است.
و بر همه روشن است که ترکها از قدیم با ایرانیان خصومت داشتند
Dear Mr. Ebrahim,
Thank you for your comment: “most retarded nation in the world”..we do not expect any less from a group that has commited numerous genocides. This is typical Turkish thuggish behaviour that has been direct at all neighbors including Iranic peoples (Kurds, Talysh, Persians..).
But don’t forget, the name “Azeri” was adopted by Turko-Tatars only in the 20th century , and the real Azeris are Kurds, Talysh, Tats, Armenians. “Azerbaijan” is a Persian geographica term and has nothing to do with ethnicity.
For Amir,
As per Bernard Lewis, I urge the readers to read the book Clio Meets the Grey Wolf by Speros Vyronis:
http://www.amazon.com/The-Turkish-State-History-Institute/dp/0892415320/ref=cm_cr_pr_product_top
در کتاب فوق نشان داده شده است که برنارد لوئیس درست زمانیکه از ترکیه پول برای کرسی خود در پرینستون گرفت, و روابط اسرائیل و ترکیه گرم شد, مواضع خود را عوض کرد. ضمن اینکه برنارد لوئیس یک تاریخ-نگار غیرسیاسی نیست و نقشه تجزیه ایران را نیز به طرح کشیده است:
http://www.rozanehmagazine.com/NoveDec05/AZPartVI.html
چیزی که واقعیت هست همان است که آنوتولی سرزمین ارمنی-نشین و یونانی-نشین بوده است و ترکها این دو گروه را از آنوتولی از بین بردند.. جعلیات امثال قره جه لو , براهنی, اصغرزاده, ضیا صدرلاشرافی, زهتابی و سایر پانترکیستها در مورد تاریخ هفت هزارساله ترکان هیچ خریدار ندارد. دیگر هیچ پانترکیست نژادپرستی نمیتواند انکار کند که هزار سال پیش حتی یک ترک در انوتولی نبود ولی امروز چیزی از ارمنی/یونانی در انوتولی نمانده است.
خوشبختانه با نژادپرستی چندین سال اخیر پانترکیستها در اینتنرت, اکثریت مردم ایران به خطر پانترکیسم بیدار شدند و فوقش پانترکیسم میتواند در شهر یک ملیونی تبریز نفوذ کند در حالیکه از جمعیت ۸۰ ملیونی ایران, حدود ۸۰%+ ایرانی-زبان هستند و از پانترکیسم محفوظ. باید کاری کرد که کردستان ترکیه نیز آزاد شود و ارمنستان/کردستان هم مانند سدی هست که نمیگذارد پانترکیستهای آران/تبریز به اربابشان در ترکیه وصل شوند.
البته در مورد پیوند پانترکیستها و مجله شهروند در اینجا نیز نوشته شده است:
تذکر: البته در نوشته مربوط به خاطرات افسر روس که این مقاله در سال ۲۰۰۸ در همین سایت شهروند منشتر شده است اشتباه چاپی اتفاق افتاده که توضیح می دهم.
در بخش راجع به دادگاه بریا رئیس آن زمان ک.گ.ب اسم استالین آمده که اشتباه است و باید خرشچف یا اسم یکی دیگر از مخالفان بریا می بود که دستگیرش کرده بودند. دستگیری و دادگاه بریا بعد از مرگ استالین بود.
همچنین استالین در جلسه محاکمه به بریا میگوید کشتار آذربایجانیان توسط ارامنه به رهبری شائومیان با سوءاستفاده از اسم سوسیالیسم لکه سیاه و نازدودنی بود ولی تو در استفاده از این نام در قتل و کشتار روی شائومیان را نیز سفید کردی.
اینهم آدرس نوشته ایکه خاطرات افسر روس را نقل کرده است. تصادفا این نوشته هم در همین سایت شهروند بوده است.
http://fa.shahrvand.com/2008-07-14-20-49-09/2008-07-24-20-20-26/670-2008-08-22-01-59-20
اینها دلایل آشکار برای آماده سازی تهاجم بر علیه ترک است که از آن جمله به اصطلاح ژنوسید ارمنی علم میشود. و اما واقعیت را باید از آرشیوها جستجو کرد وگرنه دروغ پا هم بگیرد راه نمی رود.
در خاطرات خلب اف فرمانده روس که از آرشیو روسیه منتشر شده است و از دوران اشغال تزار در ترکیه عثمانی توضیح میدهد مینویسد که ارامنه با استفاده از حضور ما چنان جنایاتی را مرتکب می شدند که زبان از توضیح آنها عاجز است. او با دستخط خود به روسی مینویسد که در یکی از روستاها ارامنه ترکها را به صف کرده بودند و به یک اتاقی که دو در داشت وارد میکردند از دری که وارد میکردند شرایط عادی بود و هیچ چیزی نگران کننده دیده نمی شد ولی فاجعه ها در بیرون در دوم منتظر بود. در بیرون در دوم که در خروجی بود چاله بزرگی کنده شده بود و دو نفر شمشیر به دست در بیرون در آماده بود به محض اینکه قربانی ترک از اتاق خارج میشد با شمشیر گردنش را میزدند و قربانی دست پازنان به چاله می افتاد. وی در جای دیگر میگوید که در یک روستا ارامنه به زن و مرد و پیر و جوان و صغیر و کبیر هم رحم نکرده بودند و تمامی اجساد را رویت کردیم به آلات جنسی زنان اشیاء مانند چوب، آهن و آلات برنده وارد کرده بودند. او در جای دیگری مینویسد من مسئول امنیت شهر بودم در سرکشی به شهر شاهد شلوغی شدم سریع با سربازان به آن طرف تاختیم و دیدم که ارمنی ها ترکها را با طناب بسته و به وسیله اسب در زمین میکشند. و صدها نمونه دیگر از جنایات ارمنی ها را می شمارد و در ادامه مینویسد چون نیروهای ما باید از ترکیه خارج میشد این بار ارمنیها که باید جواب جنایات را پس میدادند پیشاپیش ما فرار کردند و حتی به ما حامیان ارامنه نیز وفا نکرده بلکه برای فرار هرچه زودتر اسبهای ما را نیز می دزدیدند.
پروفسور برنارد لوئیس استاد دانشگاه پرنیستون در آمریکا و یکی از برحسته ترین مورخین جهان و خبره در تاریخ کشور های اسلامی است.
این هم ترجمه گفته های ایشان در این کلیپ ویدئویی
سئوال کننده از ایشان می پرسند که شما قبلا نسل کشی ارامنه را انکار کرده بودید و دادگاهی در فرانسه شما را به دلارجریمه کرده بود— که پروفسور اشتباه شان را تصحیح کرده و می گویند که جریمه یک فرانک بود و نه یک دلار– ایا درعقیده تان تجدید نظر کرده اید.؟ پروفسور لوئیس جواب می دهند که امروز ها وا÷ه نسل کشی حتی در وضعیت هایی که حتی یک قطره خون هم جاری نشده است بکار برده می شود اما در این موضوع بخصوص باید گفته باشم که ارامنه حتی قبل از شروع جنگ در ایالت آناتولی مسلح شده و سربازان فراری از ارتش عثمانی به آنها ملحق شده و با کمک روس ها در این بخش از خاک عثمانی دست به مبارزه مسلحانه زده بودند و حتی شهر وان را متصرف شده و آماده واگذاری به روس ها بودند. دولت عثمانی مجبور شد به شدید ترین شیوه آنها را مجبور به مهاجرت به ایالت های عربی– که آن زمان تحت حاکمیت عثمانی بود— کند. دولت عثمانی نه تنها دست به نسل کشی نزد بلکه از انتقام گیری
بی حد توسط مردم جلو گیری هم می کرد. پروفسور لوئیس ادامه می دهند که در این پروسه کوچانیدن. عده ای و احتمالا حتی یک میلیون ارمنی تلف شدند که کشتار ها همه اش توسط روستایی ها و شبه نظامیانی اتفاق افتاد که انتقام آنچه بر آنها رفته بود را می گرفتند.
ایشان ادامه می دهند که مقایسه این کشت و کشتار با نسل کشی یهودی ها در المان زمانی صادق است که اگر یک: یهودی ها در آلمان مسلح بوده و بر علیه دولت المان مبارزه مسلحانه می کردند و با دشمنان المان یعنی متحدین همکاری می کردند. دوم: اگر یهودی های ساکن شهر هایی مانند هامبورک و برلین و کارمندان یهودی در دولت المان از کشتار معاف بودند و سوم: اگر یهودی ها بعد از عبور از خاک آلمان مثلا در لهستان سالم می مانند. چون هیچکدام از اینها در آلمان اتفاق نیافتاد پس در اینصورت مقایسه کشت و کشتار ارامنه با نسل کشی یهودی ها در المان مسخره و خنده آور است.
همناطوریکه می دانیم فقط ارامنه ایالت آناتولی که مسلح بودند و با ارتش روس تزاری همکاری می کردند شامل کوچانیدن یودند و بعد از اسکان داده شدن در سوریه جان و مالشان در امن بود و ثانیا: هیچ کارمند ارمنی دولت عثمانی نه شغلش را از دست داد و نه خانه مسکن اش را .
من سندی دارم که اگر پیداش کنم درجش خواهم کرد که خاطرات به افسر ارتش تزاری روسیه است که خود شاهد جنایت های بی حد و حساب ارامنه مسلح در اراضی تحت اشغال خود بوده است. این افسر روس می نویسد که در هیج جا به همچو افراد وحشی و خون ریز و بی اخلاقی بر نخورده است. البته از قتل عام خوجالی و وحشیگری ارامنه که تحت تاثیر مواد مخدر پوست سر کودکان را هم
می کندند زیاد نمی گذرد
و تمامی مدارک و عکس و فیلم هایش موجود است.
اقای عباس مقدم: که نفرت بی حد و اندازه تان از ملت پرافتخار و با فرهنگ تورک چشمان تان را کور کرده است به همین متنی که خودتان از سایت ” عذرخواهی می کنم” کپی کرده اید دقت کند که در این متن حتی یک بار هم از کلمه” قتل عام ارامنه” حرفی به میان نیامده است. تورک ها که اصلا و ابدا مرگ چندین هزار ارامنه در حین کوچانیدن را انکار نمی کنند. شما حتی می توانید همین اطلاعات را از بروشور هایی که در همه سفارت خانه های ترکیه مجانا پخش می شود پیدا کنید. تورک ها عمل عمدی و سیستماتیک امحای ارامنه را قبول نکرده و تا آخر زمان هم قبول نخواهند کرد. گوش هایتان را باز کنید و بیش از این با مدارک جعلی و ننه من غریبم بازی مردم جهان را گول نزنید که بلاخره حقیقت برای همه روشن خواهد شد. تورک ها با راه اندازی این سایت درجه اعتماد به نفس و عمق مدنیت و انسانیت خود را نشان داده اند. معلوم است که همه تورک ها از جمله خود من از بی سامانی هائیکه بر ارامنه اتفاق
افتاده که نتیجه مستقیم و بی بروبرگشت ارواح مریض و خائنانه رهبری ارامنه در ان دوران بوده
ناراضی هستیم بر عکس ارامنه که هیچ وقت جربزه و توانایی بر خورد و انتقاد از جنایات ارامنه در ترکیه عثمانی و ازربایجان شمالی را
نداشته اند تورک ها آنقدر اعتماد به نفس دارند که عملکرد بعضی از اعضای جامعه خود را به نقد بکشند. نمونه اش تظاهرات چندین صد هزار نفری اهالی استانبول در محکوم کردن قتل روزنامه نگار ارمنی بود.
ارامنه می توانند با جعل و دروغ بافی و تحدید استاد و تقلب و دودوزه بازی چندین کلاس را فارغ التحصیل شوند اما برای دکتر شدن کافی نیست و پایشان جایی گیر خواهد افتاد. فعلا که پته دروغ های ارامنه یکی بعد از دیگری بر روی اب ریخته می شود و بخاطر همین نفرت کورکورانه از تورک ها و دنباله روی از یه مشت رهبری روانی و خائین امروزه ارمنستان عنوان زیمبابوه قفقاز را از آن خود کرده است. مطمین باشید که زمان بر له ما تورک ها و بر علیه ارامنه است و اینرا در آینده بیشتر شاهد خواهید شد.
لطفا به این ویدیو ی مورخ برحسته آمریکایی برنارد لوئیس در باره این قتل عام جعلی ارامنه نگاه کنید. این شخص یهودی است و نه تورک
Bernard Lewis Speaking on Armenian Allegations
http://www.youtube.com/watch?v=qG70UWESfu4
آقای علی قرجه لو
با این نوشته تان آب در خوابگاه مورچگان ریختی . دست تان درد نکند
Thanks for showing the true fsce of Armeniens. Pan Farsists can not tolerate the truth and the fact that armeniens have been planning about great armenia and even today their genocide continues in Azerbaijan. Azerbaijan belong to Azeris and not Fars or Armenians. Iran is deteriorating and is down to its knees and you fan-farsists can not believe it as you are dreaming about your delusional empire. Accept it, you are the most retarded nation in the world. Viva Turkey
با پوزش از اشتباه، یوتوب بخش سوم گزارش آرمین واگنر را ارسال می کنم
http://www.youtube.com/watch?v=xqB4HQ2jwEY&feature=relmfu
آقای علی قرجه لو، چرا بر زخم ارامنه، نمک می پاشید؟
آرمین واگنر افسر پزشک آلمانی، که طی جنگ جهانی اول، مامور خدمت در عثمانی بود، علیرغم تاکید امپراتوری آلمان، مبنی بر عدم دخالت در “امور عثمانی” (نسل کشی ارامنه) وی موفق می شود ۴۰ قطعه عکس، مخفیانه از این وقایع، ثبت کند. آرمین واگنر بعدا، نامه ها، و خاطرات خود را همراه تصاویر ثبت شده منتشر کرد. این سه فیلم کوتاه در یوتوب، بر اساس گزارش وی، تهیه گردیده است. دیدن این تصاویر و شنیدن گزارش تکان دهنده واگنر، هر وجدان خفته ای را بیدار می کند. بی شک روزی فرا می رسد که جهانیان یک پارچه، با محکوم کردن این جنایت هولناک، دولت ترکیه را وادار به اعتراف و عذرخواهی خواهند نمود! آن موقع برخی از هموطنان ما نظیر آقای قرجه لو، بازهم قادر به انکار این جنایت هولناک خواهند بود؟
http://www.youtube.com/watch?v=5JGKtpsp4q4&feature=related
http://www.youtube.com/watch?v=DEqrtx0AA8w&feature=relmfu
http://www.youtube.com/watch?v=DEqrtx0AA8w&feature=relmfu
آقای قرجه لو، علیرغم وجود صدها سند غیر قابل انکار، چرا شما هنوز در صدد انکار نسل کشی ارامنه هستید؟
شما در نوشته خود، با استناد به ترجمه ترکی کتابی از “آوانس کاجازنونی” در صدد نفی و انکار “ژنوسید” (نسل کشی) ارامنه، در خلال جنگ جهانی هستید! این مطالب را شما دو سال پیش (۸ می ۲۰۰۸) نیز با عنوان ـ ماهیت “نسل کشی” ارمنی؟ ـ مطرح نموده بودید. در پاسخ نوشته شما، آقای آرسن نظریان مطلبی با عنوان “جعل و سوء استفاده از مانیفست کاجازنونی” همان موقع (۱۲ جون ۲۰۰۸) ، در همین نشریه منتشر نمودند؛ که شما بلاجواب گذاشتید
با توجه به اینکه آقای نظریان، با استناد به متن انگلیسی اثر، ترجمه ترکی و برداشت شما را زیر سوال برده اند، شما بجای پاسخ به نوشته ایشان، بازهم بر ادعای قبلی خود پای می فشارید. این کتاب چون به فارسی ترجمه نشده، و در اختیار فارسی زبانان قرار نگرفته، صحت و سقم ادعای شما در مورد نوشته کاجازنونی، فقط در سایه پاسخ به نوشته آقای نظریان، قابل تشخیص است. امیدوارم با پاسخ به نوشته ایشان ـ که یقینا خواست همه کسانی است که این مسایل را دنبال می کنند ـ بیش از این خوانندگان شهروند را در انتظار نگاه ندارید
***
ولی عجالتا با کنار گذاشتن برداشت شما از کتاب مذکور، می خواهم توجه شما و خوانندگان “شهروند” را به گوشه ای از فعالیت های جامعه روشنفکری ترک در رابطه با افشا و محکوم کردن نسل کشی ارامنه، جلب کنم
البته تصور نمی کنم که شما از وجود سایت
“http://www.ozurdiliyoruz.com/”
بی خبر باشید. در این سایت با عنوان “عذرخواهی می کنم” تاکنون متجاوز از سی هزار نفر از روشنفکران ترک، با امضای خود، در این عذرخواهی فردی شرکت نموده اند! عذرخواهی از ارامنه با این عنوان: “وجدانم نمیگذارد، فلاکتهایی که ارمنیان عثمانی در سال ۱۹۱۵ شاهد آن بودند را نادیده بگیرم؛ و بی تفاوتی که نسبت به آن نشان داده شده است را بپذیرم. من به نوبه خود این بی عدالتی را محکوم می کنم و خود را شریک در غم و مصیبت برادران و خواهران ارمنیم میدانم. از آنها پوزش می طلبم” این متن کوتاه به جز زبان ترکی به ۱۳ زبان دیگر نیز در همان سایت درج گردیده است
علاوه بر این، نویسندگان، پژوهشگران و روزنامه نگاران ترک، نظیر: کمال یالچین، تانرآکجام، تمیل دمیرر، اورهان پاموک، اوگور اوموت اونگور، دکتر اوموت اوز کیریملی، ارگون باباهان و بسیاری دیگر با نوشتن کتاب مقاله و پژوهش در عرصه تاریخ به افشای این جنایت و محکوم کردن نسل کشی ارامنه پرداخته اند. برخی از این روشنفکران برای بیان صریح نظر خود، تاوان سنگینی نیز پرداخته اند
آقای قرجه لو، علیرغم وجود ماده قانونی ۳۰۱ مجازات عمومی، هر کسی در ترکیه به کشتار ارامنه در گذشته اشاره بکند، به عنوان اهانت به هویت ترک، حد اقل به ۶ ماه زندان محکوم می شود، روشنفکران ترک در داخل و خارج از ترکیه در راستای افشا و محکوم کردن کشتار ارامنه در زمان عثمانی، تلاش کرده و انکار این نسل کشی از طرف دولتمردان و عناصر راست افراطی را به باد انتقاد می گیرند. امروز روشنفکران ترک بر این باورند که، تا جامعه ترک نتواند در اعتراف و محکوم کردن نسل کشی ارامنه، و محکوم کردن ناسیونالیسم افراطی، خود پیش قدم باشد، به دموکراسی واقعی نائل نخواهد آمد
جناب
اولین سند شماست:
“کتاب کاچازنونی از روی متن روسی به ترکی ترجمه و در سال ۲۰۰۶ در استامبول از طرف “انتشارات کایناک” Kaynak Yayınları به چاپ رسید. این ”
اما پاسخ شما در اینجا آمده است:
http://www.keghart.com/Attarian_KatchaznouniClips
Recently, a historian from Istanbul University named Mehmet Perinçek found an unabridged Russian copy (printed in Tblisi, 1927) of the book in the Russian State Library in Moscow. Perinçek said that he was the first person to have entered the Russian State archives (due to a simple absence of applications), and that he has spent seven years studying them.
Though this story might be credible, it is disputed by some Armenian intellectuals like Viken L. Attarian, who claim that all of this “discoveries” are actually forgeries of this document, made by alleged Turkish unscrupulous historians to rebuke the fact of the Armenian Genocide, which is proven by the fact that translations of the text into several other languages were published by Kaynak Press, Istanbul, as part of a book series titled “The Lie of ‘Armenian Genocide’ in Armenian Documents”.
در کل تحریف سخن یک فرد ارمنی از سوی پانترکیستها با ترجمه های جعلی..همانندی که در مورد صدها امور دیگر از ترکی بودن نام آذربایجان تا سومری بودن ترکها تا ۳۵+ ملیون ترک در ایران ..انجام میدهند.
.ضمن اینکه هرچقدر پان ترکان سعی کنند نسلکشی آسوریان و ارمنیان و یونانیان و زازاها و کردها را انکار کنند, تنها بیشتر در منجلاب قرار میگیرند. خوشبختانه یک گوگول سرچ در فارسی میتواند انبوه مدارک در مورد این پنج نسلکشی دیده شود. تاریخ را نمیتوان تحریف کرد. مناطق ترکیه ارمنی-نشین و یونانی-نشین بود و امروز این دو گروه پاکسازی شدند. مهاجرت ترکان اغوز به منطقه آران و آذربایجان و ترکیه برای همه روشن است و این گروه با پاکسازی ایرانی-زبانان و ارمنی و آشوری و یونانی در این مناطق جاگرفت. برای همین نامهای آذربایجان و تبریز و ازمیر و قونیه و غیره ترکی نیستند. آذربایجان منطقه ترکزبان نبود و تنها با کشتارهای وسیعی که مغولها (اغلب با سربازان ترک) و صفویان و قجرها و تیموریان و سلجوقیان کردند امروز ترکزبان شد. همینطور هم هست در مورد ارمنیان و آسوریان..ارمنیان و کردها امروز در خط مقاومت از مهاجمان و نژادپرستان پان ترک قرار گرفتند و برای همین هم هشتاد درصد ایرانیان که ترکزبان نیستند (بنابر آمار اخیر سی-آی فاکتبوک), آنها را حمایت میکنند.
اینکه در شهروند یک اتحاد بین پانترکیستهای نژادپرست و چپها وجود دارد, چندان واقعیت جامعه ایرانی نیست..وگرنه من طبری و هر کرد و فارسزبان و غیره بین پانترکیستهای نژادپرست و ارمنیان, ارمنیان که بخشی از تمدن بزرگ ایران هستند را انتخاب میکنیم. بهتر است در مورد نسلکشی تاتها/تالشها/کردها/لزگینها در آران بنویسید.
پاینده ایران+ارمنستان+کردستان+تالشستان+لزگینستان
آقای علی قره جه لو ،
هم وطن محترم ، که عنوان ” دکترا” را هم به دنبال نامتان یدک می کشید ، مثل اینکه جنابعالی (سوء) استفاده از کتاب کاجازنونی زبان بسته را با هدف تایید انکار نسل کشی ارامنه ، حرفه و پیشه خود ساخته اید . چند سال پیش ، در ژوئن ۲۰۰۸ ، این بنده حقیر طی مقاله ای تحت نام ” جعل و سوء استفاده از نام کاجازنونی ” (رجوع شود به لینک :
https://shahrvand.com/?p=3050 ) ، پاسخ ادعاهای مضحک و ترجمه های تحریف شده سرکار از کتاب او را در مقاله ای که قبلا در همین نشریه وزین شهروند تحت عنوان ” ماهیت “نسل کشی” ارمنی؟ مانیفست کاچازنونی ” به چاپ رسانده بودید (رجوع شود به لینک : https://shahrvand.com/?c=118&a=4288 ) ،
دادم . حالا ، باز مثل اینکه جنابعالی فیلتان یاد هندوستان کرده. پیش از پرداختن به افاضات اخیرتان ، عجالتا لطف بفرمایید و پاسخ آنموقع بنده را ، اگر تا به حال نخوانده اید ، ملاحظه بفرمایید ، تا جواب این نوشتار را هم تقدیمتان کنم . .
درضمن ، نام نویسنده این مانیفست “کاچازنونی ” نمی باشد ، بلکه “کاجازنونی” با “ج” نوشته و تلفظ می شود .