شهروند ۱۲۳۷

گرچه مدتی از انتخابات ریاست جمهوری در ایران گذشته است و بازشماری ده درصد آراء در مقابل دوربین های تلویزیون، مشت محکمی بود بر دهان شکاکان، اما بعضی ها که به هیچ وجه از رو نمی روند پرسش تازه ای را مطرح کرده اند که چرا این رای ها اینقدر نو و تا نخورده است؟

سایت های خبری نیز با عنوان کردن همین سئوال پرسیده اند در شرایطی که همه مردم حتی رهبر جمهوری اسلامی رایش را تا کرده به صندوق انداخت، چرا آرائی که بازشماری شد همه مثل یک دسته اسکناس نو، تا نخورده بود؟


در این مورد آقای کدخدائی سخنگوی شورای نگهبان که از بهانه گیری های مردم کلافه شده بود، اظهار داشت به حق چیزهای نشنیده، آدم دلش می خواهد از دست این مردم بهانه گیر، سر به کوه و بیابان بگذارد. بابا رای، رای است و کهنه و نو یا تاخورده و تانخورده اش فرقی نمی کند.

آقای کدخدائی توضیح داد و گفت همچنان که می گویند فیل زنده و مرده اش صد تومان است، رای هم تاشده و تا نشده اش ارزش یکسان دارد و متعلق به آقای احمدی نژاد است. مگر مزه یا قیمت نان سنگک تا شده با تا نشده اش فرقی می کند؟!

آقای کدخدائی سپس با لحنی آرامتر به مردم آموزش داد و گفت عزیزان من، همه چیز را که نباید تا کرد. خود من چندین جفت کفش و دمپائی دارم که هیچ کدام از آنها را تا به حال تا نکرده ام و از این به بعد هم تا نخواهم کرد، باور نمی کنید، بیائید ببینید!

او به عنوان شاهدی بر حرفهای خود و اینکه چرا آراء مثل یک دسته اسکناس نو روی هم چیده شده است، مثال دیگری زد و گفت ما در منزلمان تعدادی دیگ و قابلمه داریم که مقداری از فضای انباری و آشپزخانه ما را اشغال کرده اند. بارها به همسرم گفته ام اگر این قابلمه ها را مثل حوله تا کنی و بگذاری توی کمد، جای کمتری می گیرد، اما او جواب داده است همه چیز را که نمی شود تا کرد، دیگ بزرگه را میذارم زیر، کوچکترها را هم می چینم روش.

شاید باور نکنید، همسر من کاری کرده است که عقل هیچ بشری به آن نرسیده است. بیش از ده تا قابلمه را تا نکرده چیده است روی هم، بدون آنکه یک سر سوزن از ارزش یا کاربرد آنها کم شده باشد. درست مثل همین آراء تا نشده آقای احمدی نژاد که گرچه می گویند اکثرش را یک نفر، با یک خط و یک خودکارنوشته است، چنان خوش خط نوشته شده که آدم حظ می کند نگاهشان کند!



قطار شیراز، تهران عربی می رقصد!


دانشمندان خارجی، اولین باری که خط آهن جدید شیراز تهران را دیدند از شدت خوشحالی زبانشان بند آمد. بعد از مدتی که کاهگل نم کرده جلوی دماغشان گرفتند و آبجوش نبات حلقشان کردند و زبانشان باز شد، یکی شان گفت ایواله، دیگری گفت دست مریزاد و سومی گفت فتبارک اله احسن الخالقین!

آنها سپس گفتند گرچه رژیم شاهنشاهی برافتاده، انصافاً دولت نهم شاهکارکرده است.

به طوری که سایت شهروند به طور مفصل گزارش کرده بود:

بالاخره قطار تهران اصفهان شیراز به کار افتاد و مسیر۹۰۰ کیلومتری شیراز تهران را که اتوبوس ۱۲ ساعته طی می کند، فقط ظرف مدت ۲۴ ساعت! و با سلام و صلوات زیاد پیمود.


این خط آهن که پدیده ای نو و حیرت انگیز، درست بر عکس خط آهن قطارهای ژاپن ساخته شده و این کار هم دلائل خاص خودش را دارد.

ژاپنی ها معتقدند خط آهن باید چنان باشد که آب در دل مسافر تکان نخورد، غافل از اینکه چنین قطاری خسته کننده و کسالت آور می شود و مسافر مادرمرده اصلا حالی اش نمی شود که قطار ایستاده یا حرکت می کند؟

خط آهن شیراز تهران را مخصوصاً با قر و غمزه دادن به کمر ریل ها و کج وکوله درست کردن آنها طوری ساخته اند تا قطار عربی برقصد و حرکت کند و مسافران با یاد رقاصه های عرب و حرکاتشان، خوابشان نبرد و از زندگی و سفرشان لذت ببرند.

نکته جالب دیگر در افتتاح این خط آهن این است که معمولا وقتی قطاری برای اولین بار افتتاح و آزمایش می شود، از قطار باری استفاده می شود تا اگراتفاقی افتاد به کسی صدمه نخورد. در افتتاح این خط آهن خانواده های شهدا را سوار کردند تا اگر قطار چپ شد، اولا به بار و اثاثیه مردم لطمه نخورد، ثانیاً خانواده شهدا زودتر بروند وردست عزیزانشان!


اسم سبزی خوردن عوض شد!


دوستی که از ایران آمده بود می گفت آقا عجب دردسری شده این آقای موسوی و رنگ سبزش برای مردم. می گفت اسم و رنگ سبز چنان حال همه را به هم زده است که کسی رغبت نمی کند اسم سبزی خوردن را هم ببرد.

می گفت اکثر سبزی فروشی ها اسم مغازه شان را عوض کرده و گذاشته اند علف فروشی!

می گفت یک روز مانده به سفرم رفته بودم اداره گذرنامه، گفتند آقای رئیس امروز وقت نداره. گفتم مسافرم وگرفتار، همین جا می ایستم تا سرشان خلوت شود. کارمند مربوطه با بی اعتنایی گفت اینقدر وایسا که زیر پات علف سبز شه ولی یکمرتبه از اینکه بی اختیار کلمه سبز را به کار برده رنگش پرید، حالش دگرگون شد و گفت منظورم اینه که اینقدر وایسا که علف های زیر پات سیاه شه!

می گفت گروهی از شعرا و نویسندگان داوطلب شده اند دیوان شعرا را سبززدائی کنند و مثلا این مصرع حافظ را که می گوید: “مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو” را اصلاح کنند و بنویسند مزرع مشکی فلک دیدم و داس مه نو….

گفتم اینجوری که وزن شعر به هم می خوره؟ جواب داد خود خواجه حافظ موافقت کرده. حافظ آدم فهمیده ایه و شرایط را درک می کنه!

می گفت مردم قسم خورده اند بهار آینده هرگیاهی که سبز بشه، از ریشه درش بیارن …می گفت پرندگانی که سبزه قبا نامیده می شوند با مراجعه به خیاط ها سفارش داده اند برایشان قبای سیاه بدوزند و سیاه قبا صدایشان کنند!


ایمیل نویسنده :

mirzataghikhan@yahoo.ca