تسخیر شبه جزیره کریمه به وسیله روسیه، مرا به این فکر انداخت که ببینم درکتاب های تاریخی که در منزل دارم در این مورد چه چیزی نوشته شده؟
در تاریخ طبری چیزی پیدا نکردم. در تاریخ ایران باستان همینطور. تاریخ مشروطیت را ورق زدم آنجا هم چیزی نبود. خاطرات اعتمادالسلطنه را خواندم، راجع به مسائل پیش پا افتاده زمان ناصرالدین شاه بود. یک مرتبه به یاد کتاب ظهور و سقوط رایش سوم که مربوط به کشورهای اروپایی و جنگ جهانی دوم است افتادم و گفتم اگر توی این کتاب هم چیزی دراین مورد نوشته نشده باشد، بنابراین اخبار و فیلم های تلویزیون که نشان می دهد روسیه کنترل کامل شبه جزیره کریمه را به دست گرفته شایعه ای بیش نیست!
جالب اینجاست که حتی در این کتاب که ماجراهای جنگ جهانی دوم در اروپا را بررسی می کند نیز چیزی در مورد تسخیر شبه جزیره کریمه توسط روسیه پیدا نکردم و حتی اسمی از پوتین و یانا کویچ نیامده بود. بنابراین خیالم راحت شد که خدا را شکر همه چیز امن و امان است و رفتم خوابیدم….
بد نیست برایتان بگویم که ویلیام شایرر محقق و نویسنده کتاب، تا دلتان بخواهد، راجع به روی کارآمدن هیتلر و جنگ جهانی دوم سند و مدرک عرضه کرده و مثلا توضیح داده که هیتلر چگونه اتریش را با بلوف نظامی تسخیر کرد. بعد چطور با ایجاد ستون پنجم در چکسلواکی و شتافتن به کمک آلمانی های مثلا دربند، برآن کشور مسلط شد و بعد چطور با کلک و پوشاندن لباس سربازان لهستان به سربازان خودش و ایجاد یک حمله ساختگی از طرف لهستان، بهانه ای درست کرد که به آن کشور حمله کند و کرد و جنگ جهانی دوم را به خوبی و خوشی سر و سامان داد.
شایرر که جزو معدود کسانی است که اسناد بازمانده از نازی ها را بررسی کرده، به طور مستند نوشته است هیتلر حقه باز، اول یک جای پا یا در حقیقت یک ستون پنجم توی یک کشور ایجاد می کرد، بعد یک عده از نازی های دوآتیشه را می فرستاد اونجا که مثلا زندگی کنند.
نازی های محترم به محض رسیدن شروع می کردند به درخواست های عجیب و غریب از دولت و برای به دست آوردنش دست می زدند به ایجاد اغتشاش و ناآرامی و خودزنی.
بعدهم با ننه من غریبم ساختگی و دستوری، از هیتلر تقاضای کمک می کردند و اون طفل معصوم هم که همیشه آماده این جور کمک ها بود، با تهدید و کلک و نشان دادن زور بازو، به کمک نازی های زبان بسته می شتافت و اون منطقه را تسخیر می کرد و آبها از آسیاب می افتاد.
بدیهی است که تقاضای کمک آقای “سرگئی اکسیونوف” نخست وزیر جدید کریمه، از “ولادیمیر پوتین” و اعزام فوری ۶ هزار سرباز روسی به شبه جزیره کریمه، به هیچ وجه شباهتی به آن ماجراها ندارد.
پوتین به این دلیل به شبه جزیره کریمه نیرو فرستاده و آنجا را تسخیرکرده که آن را ارثی می داند که به همسایه می رسد.
پوتین که با خبرنگار ما مصاحبه می کرد! پس از شرح مفصلی در مورد ارزش و اهمیت همسایه، گفت می دانید که در اسلام، همسایه از همسایه ارث می برد؟ و اضافه کرد: آن مقدار از دریای خزر هم که در دوران حکومت آقای احمدی نژاد به ما رسید، در واقع ارثی بود که به همسایه بزرگتر می رسد.
یک شب سر سفره نشسته بودیم و آبگوشت می خوردیم، من از آقای احمدی نژاد پرسیدم این روایت درست است که همسایه بزرگتر از همسایه کوچکتر ارث می برد؟ و ایشان با خنده جواب دادند برای اینکه در درست بودنش شک نکنی، همین الان قراردادی را که داریم عوض می کنم و ارثی را که به شما می رسد، فی المجلس، تقدیمتان می کنم و به همین دلیل بود که ما همان نصفه شبی ۵۰ درصد از سهم دریای خزر را صاحب شدیم.
پوتین اضافه کرد حالا هم که اوضاع اوکرائین قاراشمیش است و یاناکویچ فرار کرده و به ما پناه آورده، معلوم است که ارث اش به همسایه که ما باشیم می رسد.
ما هم علی الحساب شبه جزیره کریمه را به عنوان پیش قسط ارثی که به همسایه بزرگتر می رسد از اوکرائین می گیریم تا بعد سر فرصت حساب و کتاب کنیم ببینم دیگر کدام یک از شهرهای اوکرائین سهم ما می شود!
پیامک از داخل معده!
کم پیامک و ایمیل داشتیم از این به بعد قرار است معده مان هم برایمان پیامک و ایمیل بفرستد!
دانشمندان آمریکایی در حال آزمایش قرص جدیدی هستند به اندازه یک شن که به داخل معده فرستاده می شود و از آنجا ناراحتی ها وکمبودها و خلاصه خبرهای مهم معده را به صورت پیامک برای بیمار و پزشک معالجش می فرستد. (خدا پدرش را بیامرزد که در روزنامه های پرتیراژ منتشر نمی کند!)
این قرص ها ممکن است برای پزشکان مفید و سودمند باشد، اما برای ما مردم عادی جز دردسر چیزی نخواهد داشت و همان نیمچه آرامشی را هم که داریم ازمان سلب می کند.
*داری می خوابی و تازه چشمت گرم شده است که می بینی یک پیامک از داخل معده ات مخابره شد که کشک و بادمجانی که خورده بودی تمام شد. لطفن یک بشقاب دیگه بخور ولی پیاز داغش بیشتر باشه! در پایان پیامک هم معده نوشته است: اون بشقاب کشک و بادنجان اولی رو به خاطرگل روی خودت و برای اینکه با خانمت دعوات نشه هضم کردم، ولی هم کشک اش کم بود، هم نعنا داغش!
*شب تا صبح به خاطر فکر و خیال و چکنم چکنم ناشی از بیکاری و بی پولی خوابت نبرده. پنج صبح از خستگی بیهوش میشی یکهو می بینی یک پیامک رسید و معده ات برات نوشته بلند شو یک چیزی بخور. کار من تموم شده و از بیکاری نشسته ام جدول حل می کنم!
*توی یک جلسه مهم مطبوعاتی نشسته ای و با سردبیر و بقیه دست اندرکاران داری مشورت می کنی که تیتر صفحه اول روزنامه چی باشه؟ که یکهو می بینی معده ات پیامک فرستاد لطفن یک چایی کم رنگ با دو تا حبه قند بفرست پائین!
ول کنید موزارت و پیکاسو را…
فراوانند کسانی که به ضرب المثل “هنر نزد ایرانیان است و بس” چپ چپ نگاه می کنند و می پرسند پس رامبراند و وانگوک و موزارت و بتهون چی؟ آنها هنرمند نبوده اند؟
این عده خیال می کنند هنر، تنها نقاشی و موسیقی است و فقط کسانی که ویلن و پیانو می زنند یا با قلم مو و رنگ سروکار دارند هنرمندند. در حالی که هنرهای دیگری هم هست و هنرمند های دیگری هم وجود دارند که از هر انگشت شان صد جورهنر می ریزد. از جمله کارگران، کارمندان و معلمان ایران که زنده ماندنشان خودش بالاترین و والاترین نوع هنر است.
حتمن خوانده یا شنیده اید که کمیته مزد شوراهای اسلامی کار استان تهران، هزینههای ماهانه یک خانوار چهارنفره کارگری را یک میلیون و هفتصد و شصت هزار تومان برآورد و اعلام کرده است؟
البته در این برآورد، هزینههای مربوط به دخانیات، اثاثیه منزل، امور فرهنگی، تفریح و رستوران و هتل، درنظرگرفته نشده.
از طرفی شک ندارم که می دانید حداقل دستمزد رسمی و اعلام شده یک کارگر در ماه و در حال حاضر، ۴۸۷ هزار تومان است؟
اگر فرمایش و خواست وزیرکار ایران عملی شود و بیست تا بیست وپنج درصد به حقوق ها اضافه شود، حقوق یک کارگر در ماه می شود حدوداً ششصد هزار تومان.
خب، کارگری که بتواند یک خانواده چهار نفره را که حداقل به یک میلیون و هفتصد شصت هزار تومان برای زندگی معمولی نیاز دارد با ۶۰۰ هزار تومان زنده نگاه دارد، هنرمند نیست؟
قبول ندارید بروید داستان را برای رامبراند و پیکاسو و موزارت شرح بدهد و بپرسید تو هنرمندی یا کارگر وکارمند ایرانی؟ هرچه گفتند بیائید برایمان تعریف کنید!
ترا به خدا اینقدر پیکاسو پیکاسو و موزارت موزارت نکنید. هنر واقعی همانطور که معروف است، نزد ایرانیان است و بس…
رولز رویس در نقش گاری…!
شرکت رولز رویس انگلیس، علیه یک شهروند اماراتی که با رولز رویس خود علف و کاه جابجا می کند، شکایت کرد.
به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه الحیات چاپ لندن، این اماراتی در صندوق عقب، داخل و بالای خودروی رولز رویس خود، علف و کاه بار می زند و برای شترهایش می برد و این به پرستیژ رولز رویس لطمه می زند و آبروی این اتوموبیل را می برد.
تاجر اماراتی گرچه فارسی بلد نبود، اما با ایما و اشاره به خبرنگار ما حالی کرد که من هم می خواهم از شرکت رولز رویس شکایت کنم چون ماشین هایش آنقدر کوچک است که شترهای من درآن جا نمی گیرند و مجبورم بیچاره ها را پیاده اینور و آنور ببرم!
نکته
از روزی که اوضاع اوکرائین قاراشمیش شده، پرزیدنت اسد دارد یک نفس راحتی می کشد چون از زیر ذره بین دولت ها و مردم دنیا کنار رفته.
می گویند دائماً این شعر را زمزمه می کند که:
به رندان می ناب و معشوق مست
خدا می رساند ز هر جاکه هست
و به سربازانش نهیب می زند که تا تنور داغ است، بچسبانید نان را….!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.