پس از لغو سخنرانی علی مطهری در مشهد، چپ و راست به مقام رهبری سرکوفت می زنند که به اندازه ای مُلک بگیر که بتوانی اداره کنی؛ نه اینکه بیخ گوش ات هر روز از سفارت بالا بروند و سالن سخنرانی را با مخلفاتش مُهر و موم کنند. برخی ها هم طعنه می زنند که تا عباس واعظ طبسی زنده بود از گرفتن باج و خراج خراسان عاجز بودی. حالا هم که علم الهدی سکه به نام خودش زده، حضرتعالی را سکه یک پول کرده و صدر اعظم یک لاقبایت مجبور است فقط به نفرین کردن اکتفا کند.
منتقدان بی انصاف طوری سخن می گویند انگار مثلا مقام رهبری، سلطان محمود است و شمشیر کشیده و کل مملکت را با دست توانای خودش فتح کرده. بنده خدا آه نداشت با ناله سودا بکند. تقی به توقی خورد سر از ارتش و کاخ ریاست جمهوری درآورد. بعدش هم یکشبه بدون این که زور بزند از سرباز صفری به تیمساری رسید. از اولش هم می گفت من خیلی وارد نیستم. گفتند بشین پشت فرمان یاد می گیری.
پرسید لشکر چی؟ گفتند لشکر دو جناح بیشتر ندارد. یمین و یسار، حضرتعالی هم قلب لشکری. بیچاره یک دفعه چشمش را باز کرد، دید ای بابا، فقط چپ و راست نیست دوهزارتا جناح سیاسی و نظامی این وسط می پلکند که هیچکدامشان خدا را بنده نیستند. می خواست از خر شیطان بیاید پایین، یکشبه مدال آیت اللهی چسباندند روی جُقه مبارکش تا دلش گرم شود. بعدش هم تمام مملکت را با خروار خروار نفت و گاز بنچاق کردند به قباله عقدش. دست آخر هم جورج باقر بوش همت کرد و عراق و افغانستان را دو دستی تحویلش داد. و اینقدر خوش شانس هست که هرچه وضع جهان بلبشوتر می شود، بیشتر دنیا بر وفق مرادش می چرخد.
حالا بلد نیست از این موقعیت ها استفاده کند چون که درسی نخوانده و دوره ای ندیده و از اولش با چهارتا جلمبر مثل احمد خیرالله و حسن نصرالله و جمشید بسم الله سر و کار داشته. از قدیم هم گفته اند: همنشین تو از تو به باید…
نمی شود با تیمسار نقدی و مصباح و علم الهدی نشست و برخاست کرد و جا پای گاندی و ماندلا گذاشت.
آغا اجازه هست
آیت الله سعیدی وردستِ همه کاره مملکت در سپاه، به خاطر این که جلو هرج و مرجی که پس از شاخ و شانه کشیدن والی خودمختار خراسان و جلوگیری از سخنرانی نایب رئیس مجلس در مشهد پیش آمده، طرح خداپسندانه ای ارائه داده و از کلیه کسانی که هوس سخنرانی در سر دارند به زبان خوش درخواست کرده که قبلش از آغا اجازه بگیرند. چون اینطوری نه سیخ می سوزد نه سنگ.
وردست آغا در سپاه همچنین گفته: مطهری ابتدا باید سخنان خود را خوانا روی کاغذ بنویسد و ببرد پیش رهبر، و مثل بقیه مسئولان مملکت خیلی مودب و دو زانو بنشیند جلو رهبری و بگوید: آغا اجازه! و اگر مقام ولایت اجازه دادند، مطلب خود را بلند بلند برای رهبری بخواند و بگوید که تصمیم گرفته درباره این موضوعات دو کلمه و نه بیشترحرف بزند. و اگر رهبر اذن سخن گفتن دادند، آنوقت ایشان می تواند حرف بزند. چون وقتی مقام رهبری زحمت می کشند و هر روز و هر ساعت به جای همه افراد مملکت حرف می زنند چه احتیاجی به سخن گفتن از جانب دیگران است.
ایکاش همه جناح ها جناب حداد عادل را سرمشق خود قرار می دادند. چون حداد هرگاه هوس شعر گفتن می کند، هنوز شعرش تمام نشده، بلند بلند برای رهبر می خواند و رهبری هم غلط های ایشان را می گیرند و وزن شعرهایش را درست می کند و هم وزن اشعارش چیزهای مرغوب می گذارد توی جیبش و آن وقت حدادخان اشعارش را در محفل ادبی رهبر می خواند. و حتی یک بار که می خواست بی ادبی بکند و بی اجازه رهبری در محفل ادبی ایشان شعر بخواند، مقام شامخ ولایت حسابی کنفت اش کرد. تازه مگر سخنان نایب رئیس مجلس یا جناح های سیاسی از شعر های حداد عادل مهمتر است؟
اذان ظهر به جای اذان صبح
سایت الف در گزارشی نوشته: مقام رهبری تعریف می کرد که چندی پیش، عده ای آمدند پیش بنده که اذان صبح اسباب ناراحتی اطفال و افراد مسن می شود و بهتر است موذن ها صبح ها اذان نگویند. من راجع به اذان صبح سفارش کردم و گفتم که صبحها با بلندگو اذان نگویند و مردم را از خواب بیدار نکنند. هدف این بود مردم را تشویق کنیم دین شان را ترک نکنند. چون شایعه است ایرانی ها گروه گروه زردشتی و مسیحی می شوند. اما مثل اینکه بعضی از مؤمنین ناقلا، این قسمت دومش را بیشتر از قسمت اول گوش کردند و یکدفعه گزارش دادند که صبح ها بازار مساجد سوت و کور است و حال پیشنماز مساجد گرفته است. چون کسی نیست پست سرشان نماز بخواند. حتی بعضی از مساجد بسته های تشویقی مثل نان شیرمال و شیرداغ هم در اختیار مومنان می گذارند، با این اوصاف نمازخوان پیدا نمی شود. سریعا دستور دادم به جای سه وعده سیصد بار در روز اذان بگویند. طوری شده بود که برخی از مومنان ترسیده بودند و نماز وحشت می خواندند. به قالیباف هم دستور دادم مسجد درست بکند.
شهردار تهران گفت که فعلا مشغول درست کردن جدول و خیابان و اتوبان در عراق است. گفتم اتوبان و مترو و درخت به درد آخرت مردم نمی خورد و به جای این قرتی بازی ها در همین خراب شده مسجد بساز. یکدفعه گزارش دادند تعداد مسجد ها از نمازخوانان مملکت بیشتر شده؛ به طوری که به هر نماز خوان دو سه تا مسجد می رسد. در همین هیری بیری، رئیس سازمان زندانهای کشور از کمبود زندان در مملکت شکایت می کرد. فکر بکری به عقلم رسید. دستور دادم زیرزمین مساجد را تبدیل به زندان بکنند و زندانی ها را مجبور بکنند نماز بخوانند. و کاری کردم که خود باریتعالی هم انگشت به دهان مانده. و از طریق واسطه ای پیغام دادند: ایول، خیلی کارت درسته…
سعید طوسی و سعید راه راه در کربلا
کسانی که آغا را نشناخته اند خیال می کردند اکنون که طشت رسوایی حاج سعید طوسی از بام افتاده و قاری مخصوص رهبر، آبرویی برای نظام و رهبری و قرآن باقی نگذاشته، رهبر عظیم الشان نظام یا خودش را حلق آویز می کند یا سعید طوسی را روز روشن در میدان ولی عصر دار می زند. چون این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست. و آغا با همه چیز شوخی دارند الا آبروی نظام و دین مبین.
حسین الله کرم هم که نزدیک بود به خاطر مسابقه فوتبال در روز تاسوعا، فیفا را به آتش بکشد، برای خودشیرینی و جری کردن رهبری گفته که پس از ماجرای سعید طوسی خانواده ها از فرستادن اطفال خود به کلاس های قرآن خوداری می کنند. اما در کمال تعجب، سعید طوسی به همراه سعید راه راه معروف به سعید مرتضوی سر از کربلا درآوردند. و آغا ثابت کردند که رفاقت حتی از آبروی نظام و قرآن هم برایش مهمتر است و ایشان حاضر است پا روی دین مبین بگذارد اما پشت رفیق شفیق را خالی نکند.
حجم انبوه درخواست ها برای اعزام به سوریه
امتیاز بزرگی که مردم ایران نسبت به سایر ملت ها دارد این است که بقیه حرم ندارند و ایرانی ها تا دلتان بخواهد حرم دارند. و چون مادرزاد ورزشکارند، گاهی وقتا برای تنوع مثل توردوفرانس مسابقه دوچرخه سواری از حرم تا حرم هم برگزار می کنند. فقط تنها مشکلی که وجود دارد، برخی از حرم های ایرانیان در دیگر کشورها واقع شده اند و ایرانی ها مجبورند از جیب خودشان بزنند و در حالی که سی میلیون نفرشان به گفته وزارت رفاه گرسنه اند و زیر گرد و خاک خفه می شوند و مدارس فرسوده بر سر فرزندانشان آوار می شود و جوانان با کلیه فروشی روزگار می گذرانند، میلیاردها دلار خرج بازسازی حرم هایشان در عراق و سوریه می کنند. و جنب حرم هایشان در عراق برای دیگران، بیمارستان مجهز می سازند، چون خودشان احتیاجی به دوا و دکتر ندارند و بدنشان را می مالند به ضریحی که با دست خودشان درست کرده اند و ایکی ثانیه شفا پیدا می کنند. تازگی هم که موجوداتی باستانی تر از ملاها می خواهند حرم هایشان را در سوریه تصرف کنند، گروه گروه برای دفاع از حرم به سوریه می روند.
محمدعلی شهیدی محلاتی، رئیس بنیاد شهید گفته: «تعداد شهدای مدافع حرم در کشورمان از یکهزار شهید فراتر رفته، البته ما مدیون همه اینها هستیم». از قدیم هم گفته اند حرف راست را باید از رئیس بنیاد شهید شنید. چون اگر اینها نمی رفتند و در سوریه کشته نمی شدند ممکن بود حرم ها توسط داعش به کلی خراب شوند و ایرانی ها کم کم سر عقل بیایند و از خود بپرسند گویا قرار بود حرم ها، ملت را از شر مریضی و گرفتاری های بیشمار نجات بدهند. حالا گیریم حرم امام راحل جدید است و هنوز آب بندی نشده؛ ولی حرم های هزارساله چرا ول معطل اند و حتی نمی توانند خودشان را نجات بدهند. و وقتی عکس حرم های عسکرین در عراق و حرم سکینه در سوریه را می بینند که با بمب و خمپاره درب و داغان شده، به خودشان خواهند گفت اگر حرم ها، به جای هزاران مدافع، چهارتا مهاجم داشتند، کمتر آسیب می دیدند.
* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.