با تو ام، ای مرد سربلندِ هزاره!

بر تو نشسته است عالمی به نظاره

 همچو سهند استوار بودی و سرسبز

چیست که اکنون گرفته‌ای تو کناره؟

رضا براهنی- عکس شهروند- حسن زرهی

دوش که ایرانه خانم از رِه رویا

کلبه‌ی ما را نمود غرق نگاره،

          دیده به من دوخت، اشکبار و پر اندوه،

          کرد به تصویرت عاشقانه اشاره

گفت: “کجا رفته این هنرور عاشق،

دق که بدانم که چیست کرده دوباره؟”

          گریه امانش نداد و محو شد از پیش

          زد به دلم آن نگاه درد، شراره

چهره عیان کن، عزیزِ مصر سخن، باز!

لب بگشا، شعر خوان و قصه دوباره

          تا شب یلدای “راهی”‌ان کلامت

          باز شود روشن از فروغ ستاره